به گزارش مشرق، فائضه غفارحدادی در کتاب جدیدش «به من دست نزن» نوشت:
روز دهم- جمعه 9 اسفند:
تا جایی که میدانم عنبر نسارا پشگل الاغ مادهای است که در بهار باردار باشد! و ظاهرا یک جورهایی آنتی بیوتیک استنشاقی است! یعنی مثل اسپند روی آتش میگیرند و دودش را میدهند به هرجا که باید ضدعفونی شود.
همین محصول استراتژیک و همین طلای قهوهای! تا قبل از کرونا بستهای ده هزار تومان فروخته میشده و طبق تحقیقات همسرجان حالا قیمتش رسیده بوده به صد هزار تومان و حتی بالاتر!
اگر در بهار به مش قربانعلیهای روستا میگفتند که چند پشگل الاغت را همین زمستان صد و پنجاه هزار تومان خریدارند، کار و بارشان را ول میکردند و فقط با کیسه پشت الاغشان راه میرفتند تا به محض تولید محصول، مطلع شوند و حتی تکهای از آن طلای قهوهای را از دست ندهند!
القصه همسرجان چند عطاری دیگر را هم آدرس گرفته بود و عاقبت از یک عطاری بزرگ و شیک که خیلی هم نزدیکمان بوده و ما از بس برایمان کاربرد نداشته، متوجهش نشده بودیم بستهای عنبرنسارا را به قیمت قدیم ابتیاع نموده بود! که امیدوارم فضله مرغ را به جای پشگل الاغ ماده بهمان نینداخته باشند. چون ما در همین حدش را هم تشخیص نمیدهیم.
تنها عنبرنسارا هم نیست که قیمتش بالا رفته. زنجبیل و شلغم و لیموترش و عسل و هرچه که توی آن پیام ها گفته بود برای تقویت سیستم ایمنی مفید است، چند برابر شدهاند. ماسک هم هر جا که پیدا میشده، به چند برابر قیمت بوده و مردمی که مریض بودند یا مجبور بودند با ارباب رجوع زیادی سر و کار داشته باشند، مجبورا آنها را می خرند. چند انبار بزرگ احتکار ماسک و مواد ضدعفونی کننده هم پیدا شده و قرار شده که بین مردم به رایگان توزیع شود.
اوضاع، زیاد خوب نیست. از پریروز که باران می بارد، هواشناسی مدام اخطار سیل میدهد. مخصوصا در قم و لرستان و مرکزی. چند روز پیش هم در آذربایجان شرقی زلزله آمد. از دیروز کم کم جوک ها و فایل های صوتی خنده دار دارد می چرخد و معلوم است که مردم دارند از بهت درمی آیند.
یکی فرستاده بود: کرونا به زلزله می گه تو بیارشون بیرون از خونه. من میگیرمشون می دم سیل ببرتشون! واقعا چه خبر است خدا؟ یعنی وضعمان این قدر خراب است که با یک ابتلا متنبه نمیشویم و باید به باد ابتلا بگیری ما را؟
باشد. ما گردنمان از مو باریک تر است. می خواهی بزنی، بزن. اما جز تو که را داریم که بهش پناه ببریم؟ که انی هاربت الیک منک. عجالتا اما به جز تو باید از دست خیلی چیزهای دیگر هم به «تو» پناه بیاوریم. از دست محتکران، گران فروشان، بی توجهان به سلامت، شایعه سازان، ترس اندازان در دل مردم، از آب گل آلود ماهی گیرندگان، اخبار صدا و سیما، تعطیلی مدرسهها، بوی عنبر نسارا و البته بعضی از مسئولان محترم!
تعدادیشان که کرونا گرفتند و رفتند برای درمان. بقیه هم که انگار در فضا زندگی میکنند و از دغدغههای مردم و ترس ها و مشکلاتشان خبر ندارند! رئیس جمهور دیروز اعلام کرد که از شنبه زندگی به حالت عادی برمیگردد که چقدر سوژه جوک ها شد و حتی مادرها پیام دادند که حتی اگر مدرسهها باز باشند، ما بچهها را نمی فرستیم مدرسه. نزدیک ظهر اخبار اعلام کرد که مدرسهها تا 15 فروردین تعطیل شده و آموزش بچهها از طریق شبکههای تلویزیونی و فضای مجازی انجام خواهد شد. چنین خبری اگر سال پیش به دلیلی دیگر اعلام میشد بچهها طوری از خوشحالی می پریدند بالا که سرشان می خورد به سقف و من طوری از تصور سر و کله زدن بیست و چهار ساعته با سه پسر شیطان آه از نهادم درمی آمد که دلم میخواست گریه کنم!
اما امروز نه بچهها خوشحالی کردند و نه من عزا گرفتم از تعطیلی چهل و پنج روزه! ما سِر شدهایم یا خبرها از مفهوم قبلی خودشان تهی شدهاند؟
کتاب «به من دست نزن» را فائضه غفارحدادی به صورت روزنوشتهای کرونایی یک مادر خانهدار نوشته و انتشارات شهید کاظمی آن را چاپ و منتشر کرده است.