گروه فرهنگ و هنر مشرق ـ فیلم یدو کمتر از دو ماه پس از کسب سیمرغ بهترین فیلم جشنوارۀ سی و نهم فجر، روز جمعه ششم فروردین 1400، از شبکه اول سیما پخش شد. به همین مناسبت نقد آن تقدیم خوانندگان میشود.
*****
فیلم یَدو، محصول کانون پرورش فکری و بنیاد سینمایی فارابی، سومین ساختۀ مهدی جعفری در مقام کارگردان است. دو فیلم قبلی جعفری، ایستگاه اتمسفر (1395) و 23 نفر (1397) نیز از تلویزیون پخش شدهاند. یدو (مخفف ید الله) نام قهرمان نوجوان فیلم است که فیلم، قصۀ مرد شدن او را در زمان حصر آبادان روایت میکند.
خلاصه داستان
ماجرای یک مادر (ستاره پسیانی) و سه فرزند کودک و نوجوانش که در روزهای محاصرۀ آبادان در شهر میمانند. نام فرزند ارشد او، یدو (میلاد صویلاوی) است.
مهدی جعفری از مدیریت فیلمبرداری به کارگردانی رسیده است. فیلمهای مهمی مانند به وقت شام (1396) و دهلیز (1391) از فیلمبرداریهای خوب او هستند. تهیه کنندۀ فیلم یدو، محمدرضا مصباح است که سال 1398 فیلم خوب «پوست» را تهیه کرده بود و توانست جایزۀ بهترین فیلم هنر و تجربه را دریافت کند.
ساخت فیلمهایی مانند یدو، یکی از ضرورتهای سینمای امروز ایران است؛ هم به لحاظ نیاز مخاطبان کودک و نوجوان، و هم به سبب موضوع مقاومت در فیلم. شخصیت اصلی، پسری 13 ساله به نام یدو (میلاد صویلاوی) است که فیلم، سختیهای او و خانوادهاش را در روزهای آغازین جنگ ایران و عراق تصویر کرده است. یدو در ژانر فیلمهای جنگی ساخته نشده. به همین سبب، مخاطبان کودک نیز میتوانند آن را با آرامش تماشا کنند.
فیلمنامه بر اساس داستان عنوانِ کتاب «زخم شیر» نوشتۀ صمد طاهری نوشته شده؛ کتابی 168 صفحهای که شامل یازده قصۀ کوتاه است. این کتاب در سال 98 جایزۀ جلال آل احمد را برد. آقای طاهری، سال 1336 در آبادان به دنیا آمده و ظاهراً شبیه به همین وقایع را در آبادان تجربه کرده است.
بنده، کتاب زخم شیر و داستان مورد اقتباس را نخواندهام اما آنچه در فیلم تصویر شده، از مایه و عمق چندانی برخوردار نیست. جناب کارگردان، فیلمنامه را در معیت همسرش خانم مهین عباسزاده نوشته است. آنها در نگارش ایستگاه اتمسفر نیز همراه بودهاند. میخواهم بگویم که شاید بهتر بود که داستان به مدد نویسندۀ کتاب، گسترش مییافت.
فیلمنامه، از منظر «دانای کل» روایت شده. اما قسمتی از همین داستان که در اینترنت وجود دارد، روایت «اول شخص» است. اگر جناب جعفری، روایت کتاب را تغییر نمیداد، مخاطب به شخصیتها نزدیکتر میشد و آنها را بهتر میشناخت. به هر حال، این فیلم در صورت کنونیاش، میتوانست در هر کشور دیگری رخ دهد و مشخصاً به آبادان و جنگ تحمیلی ربط ندارد. (بجز صحنۀ رویای شبانه که در کنار مشعلهای گاز آبادان رخ میدهد، که آن هم در روند قصه، مؤثر نیست).
به نظر راقم، بازیها خوب نیستند و حتی انتخاب بازیگران، غلط است. ستاره پسیانی علیرغم سعی وافری که کرده، در نقش یک زن آبادانی قابل باور نیست. او نقش زنی که 10 سال از خودش بزرگتر است را بازی کرده. لهجۀ پسیانی نیز درست از کار در نیامده چنانکه اعتماد به نفس کافی هم ندارد. (هرچند که دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول زن را در جشنواره فجر دریافت کرد).
و همچنین است میلاد صویلاوی بازیگر نقش یدو، که به بچههای اتوکشیدۀ شهری میماند. حتی گریم و آرایش موی او نیز همین مفهوم را القاء میکنند. (مع هذا، او نامزد بهترین بازیگر نقش اول مرد شد.) دو بازیگر دیگر کودک نیز، بازی خوبی ارائه ندادهاند. به نظر راقم، برای نقش اول چنین فیلمی، میبایست کسی شبیه به بازیگر نوجوان فیلم تنهای تنهای تنها (1391) ساختۀ احسان عبدیپور انتخاب میشد. لزومی ندارد که بازیگر، حتماً زیبا و فوتوژنیک باشد. بازی خوب و چهرۀ بومی، اولویت دارد.
تقریباً نیمی از دیالوگهای فیلم، زائدند و میشد از آنها صرف نظر کرد. با کمگویی، کیفیت هنری فیلم ارتقاء مییافت. مخصوصاً که دیالوگها به طرزی نامناسب ادا میشوند و به دهان بازیگران نمیآیند. شاید برای تمرین کردن، فرصت کافی نبوده است. فیلم در تیر و مرداد 1399 فیلمبرداری شده و مهمترین ضعف آن، در قصۀ نحیف و عدم باورپذیری شخصیتها است.
روایت 10 دقیقه نخست، کاملاً مغشوش است و مخاطب نمیتواند شخصیتهای قصه را درست تشخیص دهد. بعد از مهاجرت یکی از خانوادهها از آبادان و کم شدن تعداد بازیگران کودک، قصه سرراستتر میشود و تازه میتوان فهمید که یدو کیست. فیلم، خط داستانی ندارد و مخاطب نمیداند که در ادامه باید منتظر چه باشد. انگار که یک فیلم کوتاه را تا 93 دقیقه، کش دادهاند.
جناب جعفری در هر سه فیلمی که ساخته، مدیریت فیلمبرداری را به دیگران سپرده تا با خیال راحت، کارگردانی کند. مدیر فیلمبرداری یدو، بر عهده مرتضی نجفی بوده است که برایش سیمرغ گرفت (مشترک با فیلم روشن ساختۀ روح الله حجازی). بخش عمدهای از فیلم، با استیدیکم گرفته شده، بدون اینکه لازم باشد. چرا که مخاطب قبل از اینکه بتواند قصه و شخصیتها را دنبال کند، توجهش به حرکات خارق العادۀ دوربین جلب میشود. بطئ بودنِ این حرکات البته باعث شده که مدت زمان فیلم، بیشتر شود. در عوض، رنگها خوبند و تونالیته نزدیک به سیاه و سفید، حس یک فیلم تاریخی را القاء میکند.
از امتیازهای دیگر فیلم باید به طراحی صحنۀ خوب آن اشاره کرد که در شهر آبادان، تصویربرداری شده است. موسیقی زیبای بامداد افشار که توسط سازهای محلی نواخته شده، بسیار شنیدنی و گوشنواز است. چنانکه نامزد بهترین موسیقی فجر شد. (او در بهمن 98، سیمرغ بهترین موسیقی فیلم فجر را برای فیلم پوست به تهیه کنندگی همین آقای مصباح دریافت کرده بود.)
به نظر راقم، آقای مهدی جعفری با یدو، قدمی به جلو برنداشته و هنوز 23 نفر بهترین فیلم اوست. شاید برای اینکه او پیش از ساخت آن، یک مجموعه مستند دربارۀ آن 23 نفر ساخته بود و با موضوع، کاملاً قرابت داشت. اگر اینطور باشد، جناب جعفری باید بیشتر تحقیق کند، به موضوع فیلمهایش نزدیکتر شود و مدتهای فراوانی را به آنها بیاندیشد.
؛بیشتر بخوانید:
؛ حماسۀ 23 نوجوان آزاده
جوایز از جشنواره فیلم فجر
فیلم یدو، حائز دوازده نامزدی از سی و نهمین جشنواره فیلم فجر شد. در نهایت پنج سیمرغ و یک دیپلم افتخار کسب کرد. جوایزی برای بهترین فیلم (محمدرضا مصباح)، بهترین کارگردانی (مهدی جعفری)، بهترین فیلمبرداری (مرتضی نجفی، ایضاً برای فیلم روشن/ روح الله حجازی)، بهترین صدابرداری (رشید دانشمند)، بهترین صداگذاری (امیرحسین قاسمی) و دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول زن (ستاره پسیانی). لازم به ذکر است که سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول زن، به رؤیا افشار برای فیلم مامان/ آرش انیسی اهدا شد.
فیلم یدو همچنین حائز شش نامزدی شد: بازیگر نقش اول مرد (میلاد صویلاوی)، فیلمنامه اقتباسی (مهدی جعفری و مهین عباسزاده)، موسیقی فیلم (بامداد افشار)، جلوههای ویژه میدانی (ایمان کرمیان)، چهرهپردازی (عباس عباسی) و تدوین (میثم مولایی).
هیئت داوران این دوره از جشنواره، عبارت بودند از: محمد احسانی، ساره بیات، مرتضی پورصمدی، بهرام توکلی، نیما جاویدی، سید جمال ساداتیان و مصطفی کیایی. به این اشخاص و انتخاب آنها این نقد وارد است که میبایست فیلم یدو را برای جشنواره کودک و نوجوان اصفهان در سال 1400 باقی میگذاشتند. چنانکه همین اشتباه در بهمن 1398 با فیلم خورشید تکرار شد. مجیدی بعد از جشنواره فجر، جایزۀ بهترین فیلم جشنواره کودک اصفهان سال 1399 را نیز برای همین فیلمش دریافت کرد.
نکتۀ جالب توجه در خصوص جشنوارۀ سی و نهم فیلم فجر، این است که چهار فیلم از شانزده فیلم آن، به نحوی به آبادان ربط داشتند، به علاوۀ یک مستند که جایزه بهترین فیلم جشنواره را گرفت:
1. یدو/ مهدی جعفری ـ تماماً در آبادان فیلمبرداری شده و حماسۀ مقاومت این شهر در سال 1359 را روایت میکند
2. روزی روزگاری آبادان/ حمیدرضا آذرنگ ـ ماجرای یک موشک امریکایی که در روز آغاز جنگ با عراق (29 اسفند 1381)، اشتباهاً به آبادان اصابت میکند
3. مامان/ آرش انیسی ـ مادر (رؤیا افشار) در این فیلم، متولد آبادان است و قبلاً در پالایشگاه کار میکرده
4. خط فرضی/ فرنوش صمدی ـ حامد (پژمان جمشیدی) برای مأموریتی به پالایشگاه آبادان میرود و از همراهی با خانواده، و شرکت در مجلس عروسی بازمیماند
5. مستند کودتای 53/ تقی امیرانی ـ حدود 30 دقیقه از فیلم به ماجرای ملی شدن صنعت نفت و اخراج انگلیسیها از آبادان اختصاص دارد
مهرداد خوشبخت فیلمساز متولد آبادان، سال گذشته فیلم «آبادان یازده 60» را در خصوص کارمندان رادیو آبادان در روزهای جنگ ساخت، و سرآغاز ساخت فیلمهای آبادانی شد. جالب توجه اینکه مدیر فیلمبرداری «آبادان یازده 60»، آقای مهدی جعفری است.
** امیر اهوارکی