فرادید؛ حتما شنیدهاید که «کار، جوهر مرد است»، اما در اینجا منظور از «مرد» جنسیت نیست، بلکه انسان است. کار جوهر هر انسانیست. کار، شغل، حرفه، پیشه و یا هر واژهای معادل آن، صرفا به عنوان یک منبع درآمد برای گذران زندگی تلقی نمیشود، بلکه یک بار معنایی و حتی معنوی خاصی از دیدگاه برخی اندیشمندان دارد. کار و زندگی دو چیز مجزا از هم نیستند، بلکه این دو، دو روی یک سکهاند. رانندهی کامیونی که ساعتها و روزها در دل جادههاست، نمیتواند و نباید شغلش را از زندگیاش جدا بداند.
به گزارش فرادید؛ تمام ساعتهایی که او در جاده است؛ جاده، کامیون، ماموریت او و تمام پیج و خمهای مسیر جزیی از مفهوم زندگی اوست و اگر آنها را جدا از زندگی خود بداند، بیشک تاب نخواهد آورد. وقتی کار و زندگی را آغشته به هم دانست، آنوقت کار و زندگی هردو به یک میزان آسودهتر و نیز زیباتر خواهند شد. در این مطلب میخواهیم یکی از مفیدترین کتابهایی که در این حوزه به رشته نگارش درآمده را به شما معرفی کنیم. کتاب «کار همچون زندگی» اثری تامل برانگیز برای آنان که به قداست کار ایمان دارند.
کتاب "کار همچون زندگی" به شما میآموزد که شغل شما هرگز فقط یک شغل نیست، این موضوع همیشه با فرایند عمیق و نامرئی یافتن معنا در زندگی از طریق کار مرتبط است. در کتاب مراقبت از روح "توماس مور"، در مورد "بیماری بزرگ قرن بیستم: از دست دادن روح" نوشته شده است. این کتاب پرفروش، روشهای پرورش درونی، اصیل بودن و حفظ روحیه در زندگی روزمره را به خوانندگان میآموزد. کتاب "کار همچون زندگی"، به درون و خود بزرگ ما میپردازد، که جنبهای است که حتی ممکن است به وسیلهی آن خودمان را تعریف کنیم.
"توماس مور" اعتقاد دارد محل کار آزمایشگاهی است که در آن امور روح انجام میشود. مور تلاش برای یافتن اثرات یک زندگی را، با تمام عمق و رمز و راز آن نشان میدهد. او مینویسد، تمام مشاغل بزرگ و کوچک، بلند مدت و موقت در زندگی شما نقش دارند. یک شغل خاص ممکن است به دلیل پاداش احساسی که ارائه میدهد یا برای پول مهم باشد. اما در زیر سطح، کارهای شما در حال شکل دادن به سرنوشت شما برای خوب یا بد هستند. اگر موضوعات عمیق را نادیده بگیرید، ممکن است از ماهیت تماس خود، آگاهی نداشته باشید و اگر کاری را که عمیقا با روح شما ارتباط برقرار کند انجام ندهید، ممکن است همیشه نه تنها از انتخاب کار بلکه در سایر زمینهها ناراضی باشید.
مور میگوید، زندگی اغلب روندی دشوار را که از موانع، بلوکها و سختیهای ساخت خودمان تشکیل شده است در مسیر کشف هدف طی میکند، آن را کاوش میکند و با شادی، پاداش ما را میدهد. او به ما صبر میآموزد، قدرت تأمل لازم را الگو میکند و به ما توان ادامه دادن را میدهد.
در کتاب کار همچون زندگی، مور به اِعمال و تطبیقِ نظریه و طرحِ کلی خود را درخصوصِ یکی از ساحتهای زندگی، یعنی ساحتِ شغل و حرفه، دست میزند. بهعبارتِ دیگر، درصدد است که همان روح، و همان عمق و قداست را که باید به همهٔ زندگی ما بازگردد، به ساحتِ شغل و حرفه، نیز، بازگرداند. به این لحاظ، این کتاب به زیرمجموعهای از نظریّه و طرحِ کتاب مراقبتِ نَفْس یا تیمارِ جان میپردازد.
تامس مور با رویکردی معنوی و روحی به کار در این کتاب، قصد دارد این موضوع را به ما یادآوری کند که شغل و حرفه، ما را به سرنوشت و تقدیرمان، و به زندگی که از طریق ما جریان مییابد و هدفی برای ما دارد، پیوند میزند. او یکی از راههای مراقبت از روح و اعتلای آن را یافتن کاری مناسب و انجام آن با اشتیاق اندیشمندانه میداند. او عقیده دارد کار کردن در شغل و حرفه نیز به معنای کار کردن در عمیقترین بخش وجود ماست. همهٔ اوقاتی که برای کار خود صرف میکنیم، بر کیفیت تفکر و شکلگیری ارزشها و منش ما تأثیر دارد.
درونمایهٔ فلسفهٔ تامس مور دربارهٔ «کار» در کتاب کار همچون زندگی، مبتنی بر تمثیلی از هنرِ کیمیاگری است و ریشه در سنت سدههای پیشین دارد. او برای تبیین اندیشهٔ خود، پارهای مفاهیم، واژهها، و استعارههای کلیدی از کیمیاگری وام میگیرد و یا خود میآفریند.
تامس مور سالها در زمینههای دینشناسی و روانشناسی در دانشگاههای آمریکا تدریس کرده و معتقد است که «کار» و «زندگی» دو مؤلفهٔ جدانشدنی در حیات هر انسان است؛ یعنی زندگی کردن همان کار کردن است و کار کردن همان زندگی کردن. شخصیت آدمی بر اثرِ کار یا کارهایی که میکند، در طول زندگی شکل میگیرد و شخص به انسانی بیهمتا بدل میشود. اما اشخاص بسیاری با غفلت از این واقعیت کار را به «شغل» یا «حرفه» فرو میکاهند و از اینرو، بین کار و زندگی جدایی میافکنند.
از نظر مور، کار و زندگی دو روی یک سکهاند و به همین دلیل باید «کار همچون زندگی» تلقی شود. به بیان دیگر، باید کار را زندگی کرد و این خود هنری ممتاز است.
بخشهایی از کتاب
داستان، توضیح یا تفسیر نیست. مردم اغلب درباره مشکل زندگی شان سخن میگویند یا دلایل گوناگونی ارائه میدهند که چرا احساس گرفتاری میکنند. اما این افکار، خود بخشی از مشکل است، زیرا ممکن است برآمده از همان نگرشهای باشد که سد راه آنها شده است. داستان، چیزی متفاوت است. داستانها بی طرف هستند، به این معنا که میتوان برداشتهای گوناگونی از آنها داشت. این داستانها به هنگام بازگویی، خودآگاه نیستند.
در بیان آنها ممکن است جزئیاتی بیفزایید که خودتان را شگفت زده کند و ژرف بینیهایی در اختیار شنونده قرار دهد. بازگویی قصه تان میتواند لذت بخش باشد. قالب داستان، در مقایسه با تحلیل و تفسیر، برای بیشتر مردم رضایت بخشتر است. انسانها از بازگویی و گوش دادن به قصه لذت میبرند؛ این عامل لذت، مهم است، به ویژه هنگامی که عمیقا به وارسی ریشه هایتان و کشف «کار همچون زندگی» میپردازید.
درباره نویسنده
توماس مور متولد 8 اکتبر 1940 در دیترویت است. او یک روانپزشک آمریکایی، راهب سابق و نویسندهی کتابهای معنوی محبوب، از جمله پرفروشترین کتاب نیویورک تایمز در سال 1992 (کتاب مراقبت از روح) است. او در زمینههای روانشناسی باستان، اساطیر و تخیل مینویسد و سخنرانی میکند. کار او تحت تأثیر نوشتههای کارل یونگ و جیمز هیلمن است.