سه مرد که با ظاهری خاص سراغ دختران و پسران نوجوان میرفتند و از آنها اخاذی میکردند، مورد محاکمه قرار گرفتند.
پسر نوجوانی به مأموران پلیس مراجعه کرد و گفت که از سوی سه مأمور مورد سرقت قرار گرفته است. این پسر نوجوان گفت: من و دختر مورد علاقهام در پارک نشسته بودیم و داشتیم صحبت میکردیم که سه مرد با چهرهای خاص سراغ ما آمدند.
چون من و آن دختر با هم نسبتی نداشتیم، من خیلی ترسیدم. آن سه مرد از من پرسیدند با دختر نوجوان چه نسبتی داری، من هم گفتم نسبتی نداریم. آنها چاقو درآوردند و از ما خواستند پول و تلفن همراهمان را بدهیم ما هم از ترس دادیم.
بعد از ثبت شکایت این پسر نوجوان و دختری که همراهش بود، چند شهروند دیگر نیز شکایاتی مشابه مطرح کردند.
مأموران در تحقیقات خود متوجه شدند سه مردی که از نوجوانان اخاذی میکنند افرادی هستند که تحت پوشش افراد موجه سراغ دختران و پسران جوان که رابطه دوستانه با هم دارند، میروند و از آنها اخاذی میکنند. پلیس با تحقیقات ویژهای که انجام داد موفق به شناسایی سه مرد اخاذ شد و آنها را بازداشت کرد.
وقتی سه متهم مورد بازجویی قرار گرفتند به جرائم خود اعتراف کردند و گفتند: ما هر سه بیکار بودیم. پولی برای خرجکردن نداشتیم بههمیندلیل تصمیم گرفتیم خودمان را افراد موجهی که قصد نصیحتکردن دارند معرفی و سپس اخاذی کنیم.
ما یک بیسیم قلابی خریداری کردیم. چون میدانستیم افراد بزرگسال نمیترسند، به سراغ نوجوانها رفتیم. میدانستیم آنها اگر رابطه عاطفی با کسی داشته باشند از پدر و مادر خودشان مخفی میکنند. وقتی به بهانه بازداشت آنها را گوشهای میکشیدیم، هرچه داشتند میگرفتیم و بعد فرار میکردیم.
متهمان به 16 فقره زورگیری از دختران و پسران نوجوان اعتراف کردند. با صدور کیفرخواست پرونده برای رسیدگی به شعبه 11 دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. در جلسه رسیدگی به این پرونده ابتدا شاکیان در جایگاه قرار گرفتند و خواستار مجازات متهمان شدند.
یکی از شاکیان که دختر نوجوانی بود، گفت: من بههمراه پسری در پارک نشسته بودم که سه مرد با چهرهای خاص و موجه به سراغ من آمدند. آنها اصلا با پسری که همراهم بود کار نداشتند؛ من را به گوشهای کشاندند و با چاقو تهدیدم کردند و مقداری طلا و تلفن همراهم را از من گرفتند.
سپس شاکی دیگر پرونده در جایگاه قرار گرفت. او گفت: سه مرد هیکلهای درشتی داشتند و طوری حرف زدند که ما فکر کردیم از ارگان خاصی هستند بههمیندلیل به آنها احترام گذاشتیم. بعد یکی از آنها من را کنار کشید و گفت بدون اینکه مقاومت کنی هرچه پول داری به من بده. وقتی چاقو را دیدم خیلی ترسیدم و هرچه داشتم به او دادم.
وقتی نوبت به متهمان رسید آنها جرائم خود را قبول کردند. یکی از متهمان گفت: ما سعی میکردیم نوع لباس پوشیدنمان طوری باشد که کسی به ما شک نکند و نپرسد چهکاره هستیم. بیشتر هم سراغ دختر و پسرهای نوجوان میرفتیم آنها هم بدون اینکه مقاومت کنند هرچه داشتند میدادند.
آنها خودشان از ترس به ما پیشنهاد میکردند چیزی بدهند تا ما رهایشان کنیم و برویم. حتی نمیپرسیدند که ما از کجا یا چهکاره هستیم. چندباری که این اتفاق افتاد ما هم فکر کردیم که میتوانیم از افراد بیشتری اخاذی کنیم و این کار را ادامه دادیم.
متهمان گفتند: ما سراغ افرادی که کمی بزرگسال بودند و حدس میزدیم از ما کارت شناسایی میخواهند یا مقاومت میکنند، نمیرفتیم. بیشتر افرادی که از آنها پول میگرفتیم بچهسال بودند.
در این هنگام قاضی از متهمان پرسید اگر مدعی هستند دختران و پسران نوجوان خودشان پول میدادند پس چرا چاقو روی آنها میکشیدند. متهمان گفتند: ما برای اینکه آنها بترسند، این کار را میکردیم و اصلا قصد آسیبزدن به آنها را نداشتیم.
اگر کسی مقاومت میکرد ما رهایش میکردیم و کاری به کارش نداشتیم، اما بیشتر آنها میترسیدند و خودشان به ما پول میدادند. بعد از گفتههای متهمان وکلای آنها در جایگاه حاضر شدند و دفاعیات خود را مطرح کردند و خواستار گذشت شاکیان شدند.
در پایان هیئت قضات برای تصمیمگیری در این خصوص وارد شور شدند.