فرادید؛ هر کودک به ملایمت و پذیرش، لمس فیزیکی، حضور فیزیکیتان، عشق و حد و حدودش، درک، بازی با افرادی از تمام سنین، تجربیات آرامشبخش، و وقت و توجه بسیار زیادِ شما نیاز دارد. خب! اینکه خیلی ساده است! این کتاب میتواند همینجا به پایان برسد! اما نه، چون موانعی سر راه وجود دارند. زندگیتان ممکن است مانع آن بشود: شرایط، مراقبت از کودکان، پول، مدرسه، کار، کمبود وقت و مشغله و...، همانطورکه میدانید این فهرست جامع نیست.
به گزارش فرادید؛ بااینحال، آنچه میتواند بیشتر از همهٔ اینها مانع ایجاد کند، همان چیزی است که وقتی خودمان نوزاد و بچه بودیم به ما داده شد. اگر ما نحوهٔ بزرگشدنمان و میراث آن را بررسی نکنیم، ممکن است بازگردد و ما را بگزد. ممکن است یک بار بیاختیار گفته باشید: «دهنم رو باز کردم و همون حرفهای مادرم رو زدم.» البته خیلی خوب است اگر آن حرفها همان حرفهایی بوده باشند که باعث میشدند شما، بهعنوان یک کودک، احساس پذیرش و عشق و امنیت کنید؛ اما بیشترِ آنها کلماتیاند که تأثیر معکوس داشتهاند.
آن چیزهایی که میتوانند مانع باشند چیزهاییاند مانند نبودِ اعتمادبهنفس، بدبینی ما، دیوارهای دفاعیای که احساساتمان را مسدود میکنند، و ترسمان از مغلوبشدن مقابلِ احساسات. وقتی مسئله بهطور خاص ارتباط ما با فرزندانمان باشد، این موانع ممکن است چیزی در فرزندانمان باشد که ما را آزار میدهد، ممکن است آرزوها یا ترسهایمان برای آنها باشد. ما تنها یک حلقه در زنجیرهای هستیم که هزاران سال ادامه داشته و خدا میداند تا چه زمانی ادامه خواهد داشت.
خبر خوب اینکه شما میتوانید بیاموزید ارتباطتان را دوباره شکل بدهید و این باعث بهبود زندگیِ کودکانتان و فرزندانِ آنها خواهد شد و حالا میتوانید شروع کنید. لازم نیست هر کاری را که برای خودتان انجام شده است انجام دهید. میتوانید از چیزهایی که بیفایده بودند صرفنظر کنید. اگر صاحب فرزندی هستید یا قرار است بهزودی پدر یا مادر شوید، میتوانید تجارب کودکیتان را باز کنید و با آنها آشنا شوید، اتفاقاتی را که برایتان افتاده است بررسی کنید، آن موقع چه حسی داشتید و حالا دربارهٔ آن چه احساسی دارید. پساز تشریحکردن و خوب بررسیکردن آن، فقط آنچه را نیاز دارید بازگردانید.
اگر در زمان بزرگشدن خودتان بیشترِ اوقات بهعنوان فردی منحصربهفرد و باارزش مورد احترام قرار گرفتید، عشقِ بیقیدوشرط دریافت کردید، بهاندازهٔ کافی مورد توجه مثبت قرار گرفتید، و با اعضای خانوادهتان روابط رضایتبخشی داشتید، برنامهای برای ایجاد روابط مثبت و کاربردی دریافت خواهید کرد. به همین ترتیب، این به شما نشان داده است که میتوانید بهطور مثبت به خانواده و جامعهتان کمک کنید. اگر همهٔ اینها درخصوص شما صادقاند، پس بعید است که تمرینِ بررسیِ دورانِ کودکیتان خیلی ناراحتکننده باشد.
فلیپا پری در کتابی که آرزو میکنید والدینتان خوانده بودند، چگونگی ارتباط با فرزندانتان را شرح داده و سپس نشان میدهد که چه چیزهایی باعث پیوند بهتر و مؤثرتر با آنها میشود.
این کتاب مستقیما به والدین مربوط نمیشود و فلیپا پری قرار نیست جزئیات از شیر گرفتن بچه و آموزش دستشویی رفتن و... را توضیح بدهد. کتابی که آرزو میکنید والدینتان خوانده بودند (The book you wish your parents had read) در مورد این است که شما چطور بزرگ شدید و این موضوع چگونه بر نقش و رفتار والد بودن شما اثر دارد.
در مورد اشتباهاتی است که شما مرتکب خواهید شد مخصوصا آن اشتباهاتی که هرگز نمیخواستید رخ دهند و اینکه با این اشتباهات چه کار کنید شما در این کتاب نکات، ترفندها یا سیاستهای پدر و مادر بودن را پیدا نخواهید کرد و گاهی اوقات شاید ناراحت و عصبانیتان کند یا حتی از شما یک پدر و مادر بهتر بسازد. فیلیپا پری دست به نگارش کتابی زده است که دوست داشت به عنوان زنی که مادر شدن را برای اولین بار تجربه میکرد آن را خوانده بود
کتابی که آرزو میکنید والدینتان خوانده بودند
در «کتابی که آرزو میکنید والدینتان خوانده بودند» گفته میشود، تمام والدین میخواهند فرزندانشان شاد باشند و از اینکه زندگی شان را پیچیده شود، جلوگیری کند (روشی که والدینشان انجام دادند!)، اما چگونه این کار را میکنید؟ در این کتاب جذاب، هوشمندانه و لذت بخش، روانپزشک مشهور "فیلیپا پری" به ما میگوید که چه چیزی واقعا اهمیت دارد و از چه رفتاری باید پرهیز کرد، او به ما از اهمیت رفتارها و باید و نبایدهای زندگی والدین میگوید. رویکرد او از خود والدین و آرایش روانی و گذشته شان آغاز میشود و اینکه چگونه این امر به نوبه خود بر فرزندآوری تأثیر میگذارد.
"پری" به جای رونمایی از یک طرح "عالی"، نگاهی بزرگ به عناصر منتهی به روابط والدین و فرزندان میکند. این کتاب به شما کمک میکند تا:
• درک کنید که چگونه تربیت خود شما ممکن است بر فرزندآوری تأثیر بگذارد
• بپذیرید که اشتباه میکنید و در مورد اشتباهاتتان چه کار میتوانید بکنید
• چرخهها و الگوهای منفی را بشکنید
• احساسات خود و کودک خود را کنترل کنید
• درک کنید که از طریق چه رفتارهای متفاوتی میتوان ارتباط برقرار کرد
بخشهایی از کتاب
ممکن است درستترین کار به نظر برسد. ممکن است تلاش برای تحقیر کردن، قضاوت کردن، منحرف کردن یا سرزنش کردن احساساتشان کار درستی به نظر برسد. ما نمیخواهیم کسی که دوستش داریم ناراحت باشد و نیز نمیخواهیم با آغوش باز پذیرای ناراحتی یا خشمشان باشیم، ناراحتی و خشمی که ممکن است برای ما خطرناک و نگران کننده باشد؛ انگار که ما به نوعی این احساسات را تقویت میکنیم، اما وقتی احساسات را نمیپذیریم، آنها ناپدید نمیشوند. فقط در جایی پنهان میشوند؛ جایی که در آن بدتر میشوند و بعدا در زندگی مشکل ایجاد میکنند.
به این فکر کنید: وقتی صدایتان شنیده نمیشود، چه زمانی باید با بلندترین صدا فریاد بزنید؟ احساسات باید شنیده شوند. من نمیخواهم شما به خاطر نحوهی واکنش نشان دادنتان به احساسات فرزندتان در گذشته احساس بدی داشته باشید، اما میخواهم تأکید کنم درک کردن و جدی گرفتن و تأیید احساسات فرزندتان چقدر مهم است.
شایعترین علت افسردگی بزرگ سالان اتفاقی که در حال حاضر برایشان میافتد نیست، بلکه این است که در کودکی در رابطه شان با پدر و مادر یاد نگرفته اند چطور آرام شوند. اگر به فردی به جای اینکه درک شود و آرام شود گفته شده باشد که احساسش را رها کند یا اینکه از شدت گریه به خواب رفته باشد یا او را با خشمش تنها گذاشته باشند، ظرفیتش برای تحمل احساسات ناخوشایند یا دردناک کمتر و کمتر میشود، در حالی که ناسازگاریهای عاطفی بیشتر و بیشتر میشوند و توانایی شان برای تحمل آن احساسات افول میکند.