ماهان شبکه ایرانیان

مروری بر مؤلفه‌ های مدیریتی حجت‌ الاسلام ابوترابی در دوره اسارت

روز ۲۶ مرداد ۱۳۶۹ نخستین گروه از آزادگان ایرانی به میهن بازگشتند. به همین بهانه، در این نوشتار سعی شده است تا با رفتارشناسی یکی از باسابقه ترین آزادگان جنگ تحمیلی یعنی حجت الاسلام سید علی اکبر ابوترابی، شمه ای از مجاهدت و ایستادگی آزادگان در روزهای سخت اسارت به تصویر کشیده شود.

مروری بر مؤلفه‌ های مدیریتی حجت‌ الاسلام ابوترابی در دوره اسارت

روز 26 مرداد 1369 نخستین گروه از آزادگان ایرانی به میهن بازگشتند. به همین بهانه، در این نوشتار سعی شده است تا با رفتارشناسی یکی از باسابقه ترین آزادگان جنگ تحمیلی یعنی حجت الاسلام سید علی اکبر ابوترابی، شمه ای از مجاهدت و ایستادگی آزادگان در روزهای سخت اسارت به تصویر کشیده شود.

برخورد محبت آمیز با سربازان عراقی

یکی از مهم ترین ویژگی های رفتای حجت الاسلام ابوترابی در دوره اسارت، خوش رفتاری با سربازان رژیم بعث بود. رضا علی صمدی که خاطرات زیادی از منش حجت الاسلام ابوترابی در دوران اسارت دارد، در مورد رفتار احترام آمیز وی با سربازان بعثی می گوید: شیوه برخورد حاج آقا ابوترابی با سربازان عراقی این بود که می گفتند: «این ها برادران مسلمان شما هستند. فکر نکنید که اینها را باید به دریا بریزیم و به درد نمی خورند. این ها بچه مسلمان هستند و در دامان مادران مسلمان بزرگ شده اند، پدرانشان مسلمانند، ولی الان زیر پرچم صدام زندگی می کنند و این مسأله، نقطه ضعف این هاست. اگر ما بتوانیم به شکلی در این ها نفوذ بکنیم، با خدمت کردن و احترام و برخوردهای اسلامی، در قلبشان دیر یا زود تأثیر خواهد گذاشت».

حجت الاسلام سیدحسن میرسید از آزادگان جنگ تحمیلی که مدت 8 سال را در اسارت رژیم بعث عراق بوده هم می گوید: یکی از سربازان عراقی آدم خشنی بود. خودش می گفت «من بعثی و فدایی صدامم». یک روز حاج آقا [ابوترابی] را به شدت شکنجه کرد، جوری که تمام بدنش سیاه شده بود. با همه شیطنت ها و ظلمی که در حق آن بزرگوار روا می داشت حاج آقا همچنان بِهش احترام می گذاشت. یک روز در گوشه ای از اردوگاه تکریت 17 با حاجی صحبت می کردم. گفت: «دیشب کاظم آمد پشت پنجره و با شرمندگی عذرخواهی کرد و گفت خیلی اذیتت کردم ولی تو به من احترام گذاشتی». وی ادامه می دهد: رفتار حاج آقا باعث شد که آن سرباز بعثی دست از خشونت بردارد، آرام می آمد توی اردوگاه و با کسی کار نداشت. بعدها شروع کرد به نماز خواندن و روزه گرفتن و در غیر ماه رمضان هم روزه می گرفت.

محمد ذاکری نیز با بیان خاطراه ای از رفتار محبت آمیز حجت الاسلام ابوترابی با عراقی ها می گوید: «یک سرگرد بعثی معروف به شمر بود، اما در مدت سه ماهی که به اردوگاه ما آمد، تحت تأثیر حاج آقا بسیار تغییر کرد. مشکلات زندگی اش را برای حاج آقا می گفت و...عراقی ها متوجه شدند و [محل خدمت] او را عوض کردند. رفتار حاج آقا به گونه ای بود که خود عراقی ها می گفتند: «مسلمان واقعی شما هستید».

پیگیری برای حل مشکلات اسرا

رسیدگی به مشکلات اسرا از دیگر مؤلفه های رفتاری حجت الاسلام ابوترابی در دوره اسارت به حساب می آید. ابوالفضل خسروی می گوید: « اردوگاه موصل زمستان های سخت و طاقت فرسایی داشت. یک سال به قدری هوا سرد شده بود که تحمل آن واقعا برای بچه ها سخت بود. از طرفی هر کاری هم که می کردیم به ما لباس گرم بدهند نمی دادند. یک روز 5 نفر از نمایندگان صلیب سرخ برای بازدید از اردوگاه آمدند. ابتدا به سراغ حاج آقا ابوترابی رفته تا وضع موجود و مشکلات را از ایشان جویا شوند. صلیبی ها از کشورهای مختلف بودند، از جمله خانمی که اهل سوئیس بود. خواسته های اسرا را جویا شدند، حاج آقا فرمودند: ما برای اسرا لباس گرم می خواهیم تا بتوانند زمستان را تحمل کنند. زن سوئیسی، بلافاصله گفت: من به خاطر احترامی که برای شما قائل هستم خودم شخصا از سوئیس لباس گرم تهیه کرده و برای شما می فرستم و سپس آمار اسرای آسایشگاه را گرفته و 2 روز بعد برای همه ما لباس گرم هایی فرستادند که زمستان را برای ما تابستان کرد و تا آخرین روز اسارت هم این لباس ها را داشتیم».

حسن نوروزی از دیگر اسرای ایرانی که از نزدیک شاهد تلاش حجت الاسلام ابوترابی برای رفع مشکلات اسرا بود، می گوید: «حاج آقا ابوترابی تمام وقت در خدمت اسرا بودند. ایشان یک دستگاه چرخ خیاطی آوردند و در گوشه ای گذاشتند. اسیر جوانی به حاج آقا گله کرد که خیاط پیراهن او را ندوخته است. حاج آقا از او خواست که پیراهنش را به ایشان بدهد، خودشان آخر همان شب پیراهن او را دوختند».

علی علی دوست نیز به یاد می آورد: «نکته دیگر، شام بچه ها بود. در اردوگاه های عراق دادن شام مرسوم نبود و تقریباً بعد از صرف ناهار اندک تا صبحانه فردا غذایی نداشتند. بچه ها جوان بودند و ناهار عراقی ها هم کافی نبود به همین دلیل فشار مضاعفی وارد می شد، حتی بسیاری از اسرا شب ها به دلیل گرسنگی نمی توانستند بخوابند. ایشان با هماهنگی کارگران آشپزخانه و صرفه جویی در ناهار برای بچه ها شام تهیه می کردند و شب ها شام مختصری که بیشتر نان و ماست بود، به بچه ها داده می شد.

فداکاری و ایثار

از دیگر مؤلفه های رفتاری حجت الاسلام ابوترابی در دوران اسارت می توان به فداکاری و ایثار وی اشاره کرد. فیروز عباسی در این باره می گوید: «سربازهای عراقی دو طرف راهرو ایستاده بودند. بچه ها که می خواستند رد شوند با کابل می زدندشان. حاج آقا هم بود. موقع رد شدن از بین عراقی ها، خودش را سپر بقیه می کرد. برای همین، بیشتر کابل ها به او خورد. همان وقت، کابل یکی از سربازها از دستش افتاد. حاج آقا ایستاد، خم شد، کابل را برداشت و به سرباز داد. سرباز عراقی چند لحظه حاج آقا را نگاه کرد. بعد کابل را زمین انداخت و رفت. بعد از آن، هیچ وقت با کابل به اردوگاه نیامد».

شجاع آهنگری از دیگر اسرای ایران در زندان رژیم بعث با اشاره به ایثار و فداکاری های حجت الاسلا ابوترابی می گوید: «در ارودگاه موصل بودیم که یک روز آمدند و اسامی 20 نفر را خواندند که من و حاج آقا هم جزو آنها بودیم، گفتند: صدام حکم اعدام شما را داده اند و بلافاصله هم مأموران عراقی آمدند و ما را بردند.

ابتدا ما را به داخل اتاقی بردند و بعد از دقایقی یک افسر و چند سرباز شلاق به دست وارد شدند، گفتند دستور است که نفری یکصد ضربه شلاق به شما بزنیم و بعد حکم اعدام را اجرا کنیم.

ما مانده بودیم چه کار بکنیم، که حاج آقا از جایشان بلند شده و به افسر عراقی گفتند: شما با بقیه کاری نداشته باشید و شلاق همه را به من بزنید.

افسر عراقی وقتی جثه کوچک و ضعیف حاج آقا را دید خنده ای کرد و گفت: اگر من 2 ضربه بزنم که تو مرده ای؟

حاج آقا فرمودند: شما بزنید، اگر من مردم که مردم، ولی اگر زنده ماندم اینها را آزاد کنید. افسر عراقی هم قبول کرد و دستور شلاق حاج آقا را داد...».

تشویق اسرا به تحصیل علم

تأکید بر تحصیل اسرا، از دیگر مؤلفه های رفتاری حجت الاسلام ابوترابی به حساب می آید. حسن طاهروردی در این باره می گوید: «حاج آقا برای ادامه تحصیل اسرایی که تحصیلاتشان زیر دیپلم بود، از طریق صلیب سرخ، در خواست کتاب های درسی ایرانی داد و الحمدلله این کار خیلی هم موفقیت آمیز بود و نتیجه اش را بعد از اسارت دیدیم. کسانی که به طور مثال مدرک تحصیلی سوم راهنمایی داشتند، موفق به اخذ دیپلم شدند و به دانشگاه ها راه یافتند».

سید احمد قشمی آزاده دوران دفاع مقدس با اشاره به این مؤلفه رفتاری می گوید: «حاج آقا اسرا را به روش های مختلف مشغول می کردند و آموزش می دادند تا کمترین آسیب و آزاری از سمت عراقی ها به اسرا وارد شود. به عنوان مثال کتاب های کلاسیک درسی را در اردوگاه به اسرا آموزش می دادند، به گونه ای که برخی از اسرا بعد از اسارت تحصیل خود را ادامه دادند و به مدارج بالای علمی رسیدند».

تأکید بر سلامت اسرا

از دیگر مؤلفه های مدیریتی حجت الاسلام ابوترابی در دوران اسارت می توان به تأکید وی بر سلامت و حفظ جان اسرا اشاره کرد. علی علیدوست می گوید: «وقتی حاج آقا را آوردند چهار ماه بود ما اعتصاب کرده بودیم. عراقی ها دستور داده بودند بلوک بزنیم و ما نزده بودیم و آن ها به خاطر سرپیچی از دستورشان ما را زندانی کرده بودند. درها را می بستند و روزی پنج دقیقه بیرون می آوردند. ترفندهای زیادی به کار برده بودند تا اعتصابمان را بشکنند ولی موفق نشده بودند. زمانی که حاج آقا به اردوگاه آمد نماینده صلیب سرخ به فرمانده عراقی گفته بود شخص تازه ای که به این اردوگاه آمده می تواند مشکلات را حل کند. عراقی ها از حاج آقا خواستند ورود کند تا مشکل اعتصاب حل شود. حاج آقا با بچه ها صحبت کردند و مشکل حل شد».

وی اعتقاد حجت الاسلام ابوترابی به حفظ جان اسرا را مهم ترین اولویت زمان اسارت بیان می کند و می گوید: «ما فکر می کردیم همه جا مثل جبهه است و همه جا باید درگیر شویم. فکر می کردیم همیشه در هر موقعیتی باید با دشمن درگیر شویم. آقای ابوترابی به ما گفتند هنگامی که در جبهه بودید وظیفه تان درگیری بود و الان که اسیر شده اید و دشمن بر شما چیره شده وظیفه اصلی تان حفظ جان و سلامت خودتان و همرزمانتان است». وی با اشاره به نقش حجت الاسلام در ایجاد همدلی در میان اسرا می گوید: با ورود ایشان اعتصاب شکسته شد و در مدت کوتاهی یک وحدت و همدلی در اردوگاه به وجود آمد.

شیوه رفتار با فریب خوردگان

مدارا با اسرا از دیگر مؤلفه های رفتاری حجت الاسلام ابوترابی به شمار می آید. حجت الاسلام محمدهاشم عاملی، روحانی آزاده که در اردوگاه 17 تکریت در سال های آخر اسارت در کنار مرحوم ابوترابی حضور داشته است در این مورد نقل می کند: «پس از شکست منافقین در عملیات کذایی «فروغ جاویدان» که با عملیات مرصاد پاسخ دندان شکنی به منافقین داده شد و بسیاری از نیروهای زبده ی آنان در دام رزمندگان اسلام گرفتار شده و به هلاکت رسیده بودند، منافقین با وعده دروغین آزادی و اقامت در کشورهای اروپایی، بعضی از اسرا را که به لحاظ عقیده سست بودند و یا کم سن و سال بودند، فریب داده و به عضویت سازمان منافقین درآورده بودند. این افراد پس از مدتی از وضع بد اردوگاه اشرف و اوضاع نابسامان منافقین پیشمان شده و به اردوگاه برمی گشتند اما عموماً بچه ها روی خوشی به ایشان نشان نمی دادند».

وی در مورد مدارای حجت الاسلام ابوترابی با این افراد می گوید: «سید به گرمی آنها را در آغوش می کشید، وقت می گذاشت و برایشان صحبت می کرد. و سعی می کرد آنها را به حال و هوای پیش از رفتن به مقر منافقین بازگرداند و گاهی آن چنان با توابین گرم می گرفت که بچه ها دچار حسادت می شدند. این روش او بود و پس از سال ها با بازگشت عمومی اسرا به میهن و پناهندگی تعداد اندکی از ایشان عظمت کار ابوترابی و حقانیت روش او بر همه روشن شد.

رسیدگی به امور اعتقادی اسرا

رسیدگی به امور اعتقادی اسرا از دیگر رفتارهای حجت الاسلام ابوترابی در دوران اسارت به شمار می آید. سید احمد قشمی درباره این ویژگی رفتاری می گوید: «موصل4 دارای 14 آسایشگاه بود. آسایشگاه ما روبه روی آسایشگاه حاج آقا بود و همان طور که گفتم ایشان تمام وقت خود را برای بچه ها قرار می دادند و اسرا خدمت سید می رسیدند. در هر آسایشگاه یک نفر که از نظر اعتقادی قویتر بود به عنوان نماینده انتخاب می شد و سید حدیثی را به او می گفت تا در برای اسرای دیگر اردوگاه بازگو کند».

برپایی مراسم در محرم، صفر و ماه رمضان و دیگر مناسبت های مذهبی نیز جزو برنامه های حجت الاسلام ابوترابی بود و او با این روش می کوشید ضمن زنده نگه داشتن شعائر مذهبی، روحیه دینی اسرا را نیز تقویت کند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان