یادداشت وارده/ امیر اهوارکی

بودجۀ بنیاد فارابی چطور برای ساخت پارک تفریحی صرف شد؟!

از آقای تابش پرسیدم که چرا یک میلیارد تومان از بودجۀ ساخت فیلم، برای ساخت پارک تفریحی هزینه شده است. آیا این ایشان در جریان بوده؟ خواهرزادۀ خاتمی همین یک سؤال را نیز تحمل نکرد و پاسخ صریح نداد.

سرویس فرهنگ و هنر مشرق، در جشنوارۀ فیلم کودک و نوجوان که این روزها در حال برگزاری است، فیلم آقای حبیب احمدزاده نمایش دارد؛ یک فیلم مستند ـ داستانی به نام: داستان‌های هزار و یک روز، یا افسانه بُناسان غول چراغ جادو. این یادداشت، مروری کوتاه دارد بر این فیلم و شرایط نامتعارف ساخت آن.

****حبیب احمدزاده متولد 1343 در آبادان است. او را عمدتاً با رمان و داستان‌های کوتاهش و نویسندگی فیلمنامه‌های اتوبوس شب (1385) و پنجاه قدم آخر (1392) می‌شناسیم، سه تجربه نیز در ساخت فیلم‌های مستند داشته است که فیلم‌های آخرین تیر آرش (1382) و بهترین مجسمه دنیا (1390) دو عنوان از آنها هستند. آخرین ساختۀ او به نام افسانه بُناسان... که خرداد ماه در جشنواره جهانی فیلم فجر اکران شد و اکنون در جشنواره کودک نمایش دارد، فیلم غریبی است با بودجه‌ای غریب‌تر.

بودجۀ بنیاد فارابی چطور برای ساخت «پارک تفریحی» صرف شد؟!

بیشتر بخوانید:

پری‌های دریاییِ دفاع مقدس را چگونه در خلیج فارس سر بریدند!؟


فیلمساز سعی کرده که مروری مستندگونه داشته باشد بر جنگ شیمیایی بعثی‌ها علیه ایران و جنگ هسته‌ای امریکا علیه ژاپن. مخاطب فیلم به طرزی غیر معمول، کودکان انتخاب شده‌اند و لذا فیلم از منظر غول چراغ جادو روایت شده بلکه بتواند اطفال را به پای آن بنشاند؛ یک تلاش بی‌فرجام که هزینه‌های فراوانی را به فیلم تحمیل کرده و حتی برعکس، موجب طرد مخاطب و بخصوص کودکان می‌شود.

بودجۀ بنیاد فارابی چطور برای ساخت «پارک تفریحی» صرف شد؟!

اما ماجرای غریب‌تر در ساخت فیلم، هزینۀ بنیاد سینمایی فارابی برای آن است. در صفحۀ ششم از «گزارش عملکرد مالی یازده ماه سال 99» که سایت بنیاد فارابی در بخش شفاف‌سازی منتشر کرده، دیده می‌شود که هجده میلیارد ریال مبلغ قرارداد این فیلم است، که 50% از هزینۀ آن را شامل می‌شود. در کنفرانس خبری فیلم در جشنواره کودک، آقای احمدزاده این مبلغ را تأیید کرد اما تأکید نمود که یک میلیارد تومان از این بودجه، صرف ساخت پارک تفریحی در طرفین رود اروند شده است تا پیام صلح را به کودکان ایرانی و عراقی القاء کند! جالب توجه است که این موضوع در فیلم، اصلاً جلوه‌ای ندارد و حداکثر در 10 ثانیه به طور گذرا به آن اشاره می‌شود که پرویز پرستویی قصد دارد پانصد پارک تفریحی بسازد.

واقعاً عجیب است. این چه کاری است!؟ مگر کودکان ایرانی و عراقی از همدیگر کینه دارند!؟ به لطف خدا، بعد از سقوط صدام و عزل دولت بعث، کینه‌ها میان ملت ایران و عراق به سبب زیارت اربعین زدوده شد. حتی در قلوب رزمندگان و جانبازان و اسرای دوران دفاع مقدس نیز چنین کینه‌ای نیست. این چه تلقی ناصوابی است که سازندگان فیلم در القای آن تلاش دارند!؟ طرفه اینکه جناب فیلمساز در طی فیلمش، آقای پرستویی را به زیارت اربعین می‌برد و از نزدیک وثاق دو ملت را نشان می‌دهد.

بودجۀ بنیاد فارابی چطور برای ساخت «پارک تفریحی» صرف شد؟!

 از این تلقیِ غلط که بگذریم، سؤال اصلی این است که آیا بودجۀ بنیاد فارابی برای ساخت باید فیلم هزینه شود یا نصب وسایل بازی برای بچه‌ها!؟ آقای احمدزاده گفت که بنیاد فارابی در جریان بوده و فاکتورهای خرید نیز وجود دارد.   نکته در این است که فیلم سعی دارد به جهانیان، پیام «صلح» را القاء کند. اما اصلاً چه کسی این فیلم را می‌بیند که پیامش را دریافت نماید!؟ به عبارت دیگر، تیری که جناب احمدزاده همچون آرش کمانگیر در چله کرده، نهایتاً در جلوی پای او به زمین می‌افتد. این فیلم آنقدر ضعیف است که حتی در گروه هنر و تجربه نیز نمی‌توان آن را اکران کرد.

آقای پرویز پرستویی در فیلم، با سفر به نقاط مختلف ایران، قصد دارد که موجبات همدلی و رفاقت میان خلایق را فراهم آورد، از سیل خوزستان تا محبوسین در زندان‌ها. شاید بهتر است بگوییم که آقای احمدزاده فیلمی گزارش‌گونه از فعالیت‌های جناب پرستویی ساخته و با آیتم‌های دیگر ترکیب کرده و این ملغمه را ساخته است. اما آقای پرستویی فی‌الواقع از کیسۀ خلیفه، بخشیده است!

یک شومن (Showman) که به نام خودش اما در واقع از بودجۀ بیت المال خرج می‌کند. آیا او نمی‌توانست یکی دو فقره از دستمزدهای میلیاردی‌اش را که از بازی در فیلم‌های کمدی مطرب (1398) یا لس‌آنجلس تهران (1397) کسب کرده، برای این کارهای خیرخواهانه‌اش صرف کند!؟

*****

بودجۀ بنیاد فارابی چطور برای ساخت «پارک تفریحی» صرف شد؟!

به سراغ علیرضا تابش مدیر بنیاد فارابی رفتم. یکشنبه هجدهم مهر در حاشیۀ جشنواره کودک ایشان را در سینما فرهنگ ملاقات کرده، از ایشان پرسیدم که چرا یک میلیارد تومان از بودجۀ ساخت فیلم، برای ساخت پارک تفریحی هزینه شده است. آیا این ایشان در جریان بوده؟ متأسفانه جناب علیرضا تابش (خواهرزادۀ جناب سید محمد خاتمی مبدع نظریۀ گفت‌وگوی تمدن‌ها!) همین یک سؤال را نیز تحمل نکرد و پاسخ صریح نداد. ظاهراً این افراد، فقط با دشمنان در صلح و گفت‌وگو هستند و کینه‌های خود را با مسلمانان بروز می‌دهند، درست بر خلاف آیۀ انتهایی از سورۀ فتح.

با اینکه بنده پنج نوبت همان یک سؤال را تکرار کردم، اما جناب تابش از جواب صریح طفره رفت. و البته گفت که در جریان ساخت این فیلم بوده است و حاضر است پاسخگو باشد. اما به این سؤال که چرا بودجۀ ساخت فیلم را برای ساخت پارک تفریحی هزینه کرده، جوابی نداد.

در نهایت با ایستادگی بنده برای دریافت جواب، اینطور گفت: آیا حاضر هستی از حقوق ماهیانه‌ات کم کنی و به آن کودک لب مرز بدهی؟ بنده پاسخ دادم: اگر چنین چیزی لازم باشد، این را آقای پرستویی باید خرج کند که شو (show) می‌کند. من که شو نکرده‌ام! پاسخ جناب تابش این بود: شما استاد شو هستید! بنده گفتم: آقای پرستویی که ادعای صلح دارد و شو می‌کند، باید از حقوقش خرج کند. نه اینکه از بودجۀ ساخت فیلم، برای ساخت پارک هزینه کنید... با روی برتافتن جناب آقای علیرضا تابش، این گفت‌وگو ناتمام ماند. امیدوارم مدیران بالاتر، همانطور که جناب تابش گفت، او را «مسئول» بدانند و از وی «سؤال» کنند.

بودجۀ بنیاد فارابی چطور برای ساخت «پارک تفریحی» صرف شد؟!

اگر هزینه‌ها برای ساخت افسانه بناسان، به اثری خوب یا حتی قابل قبول تبدیل شده بود، آنقدر عذاب‌آور نبود که الان هست. اینجا همان سخنی را می‌گویم که در کنفرانس خبری در خطاب به جناب حبیب احمدزاده گفتم (و تأیید بسیاری از حاضران را در آن روز و روزهای بعد، در پی داشت). دغدغه‌های جناب احمدزاده قابل تحسین است. اما این فیلم متأسفانه اصلاً نتوانسته به اثر هنری تبدیل شود. از جناب دکتر حبیب احمدزاده با آن کتاب‌های معروفش، ساخت چنین فیلمی با این روایت افتضاح واقعاً بعید بود. ایشان باید راهی بهتر پیدا می‌کرد که بتواند تصاویر مستندی که در چهار سال اخیر بنا به علاقۀ شخصی‌اش ضبط کرده، به هم پیوند دهد. اضافه کردن یک آهنگساز ژاپنی به نام آساکورا یا خارج کردن غول از چراغ جادو، متأسفانه نتوانسته پیوندی به این ملغمه بدهد و در مجموع، فیلمی آزاردهنده و بی‌هنر از کار درآمده است.

بودجۀ بنیاد فارابی چطور برای ساخت «پارک تفریحی» صرف شد؟!

آقای احمدزاده، بچۀ جنگ است و به نظر نمی‌رسد که زبان کودکان را بداند. او بهتر است به کار خودش ــ که آن را بلد است ــ بپردازد. حتی تجربۀ او با خسرو سینایی در ساخت فیلمی مستند ـ داستانی از زندگی صادق هدایت نیز فیلمی شکست خورده از کار درآمد (گفت‌وگو با سایه/ 1384).

  امیدوارم که ایشان، این یادداشت را به نشانۀ خیرخواهی راقم تلقی فرمایند، و نه چیزی دیگر.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان