ماهان شبکه ایرانیان

یادداشت وارده/ نقدی بر فیلم «مردن در آب مطهر» ساختۀ نوید محمودی

برادران افغانستانی، چطور میان دو ملت ایران و افغانستان دشمنی می‌افکنند؟

فیلم مردن در آب مطهر، ساختۀ نوید و جمشید محمودی دو فیلمساز افغانی‌تبار ساکن ایران، به دلیل توهین به اسلام و ایران، مورد توجه است.

سرویس دیدگاه مشرق - کشورهای اروپایی برای پذیرش مهاجران، فقط دو گزینۀ همجنسگرایی یا مسیحی شدن را مطرح می‌کنند. قبح همجنسگرایی که واضح است. متأسفانه این فیلم، سعی دارد با تمسخر دین اسلام، راه مسیحی شدن مهاجران را هموار کند!

اشاره: فیلم مردن در آب مطهر، ساختۀ نوید و جمشید محمودی دو فیلمساز افغانی‌تبار ساکن ایران، به دلیل توهین به اسلام و ایران، مورد توجه است. سازندگان این فیلم، چند سریال برای تلویزیون ساخته‌اند که آخرین آنها، سریال نوروزی شبکۀ دوم سیما به نام «هم‌بازی» بوده است.

 برادران افغانستانی، چطور میان دو ملت ایران و افغانستان دشمنی می‌افکنند؟

*****

          فیلم مردن در آب مطهر، هفدهم بهمن 1398 در جشنواره فجر رونمایی شد یک ماه بعد، پروانه نمایش گرفت و از چهارم دی 1399 به صورت آنلاین به اکران درآمد و از 21 بهمن 1399 نسخۀ خانگی آن توزیع گشت.

          آنچه توجه ما را به این فیلم بی‌ارزش برانگیخته است توهین نظام‌مند آن، به دین اسلام و کشور عزیزمان ایران است. این فیلم وقیحانه، مرزهای «جسارت» را پشت سر گذاشته و به محدودۀ «ضدیت» داخل شده است؛ فیلمی که متأسفانه حمایت مالی بنیاد سینمایی فارابی شامل حال آن شده، چنانکه از حمایت دکتر ابراهیم داروغه‌زاده در جشنوارۀ سی‌وهشتم فیلم فجر برخوردار بوده است.

 برادران افغانستانی، چطور میان دو ملت ایران و افغانستان دشمنی می‌افکنند؟           مردن در آب مطهر، ماجرای یک پسر و دختر افغان را روایت می‌کند که در راه مهاجرت به اروپا، مدتی را در ایران می‌مانند تا شرایط سفرشان فراهم شود. موضوع فیلم، ماجرای مسیحی شدن دختر افغان است  در حالیکه پسر، فردی مؤمن و مسلمان انتخاب شده تا راوی ماجرا باشد. جمشید محمودی تهیه کننده فیلم، برادر جناب کارگردان است. اما فیلمنامه توسط خود کارگردان (نوید محمودی) نوشته شده است.

[از راست: جمشید و نوید محمودی]

          این دو برادر که مرتباً جایشان را در مقام تهیه کننده و کارگردان عوض می‌کنند، در مجموع پنج فیلم سینمایی ساخته‌اند. جمشید محمودی، چند متر مکعب عشق (1392) و شکستن همزمان بیست استخوان (1397) را کارگردانی کرده، که نوبد در آنها تهیه کننده بوده است. اما نوید محمودی نیز کارگردان سه فیلم بوده، که جناب جمشید تهیه کنندگی آنها را بر عهده داشته است: رفتن (1395)، هفت و نیم (1397) و مردن در آب مطهر (1398).

 برادران افغانستانی، چطور میان دو ملت ایران و افغانستان دشمنی می‌افکنند؟           تجربه اندوزی این دو برادر، با ساخت چهار تله‌فیلم در سال‌های 1388 تا 1390 رخ داد. بعد از موفقیت فیلم اولشان به نام چند متر مکعب عشق (1392) در جشنواره فجر و جشن خانۀ سینما، سه سریال نیز برای شبکۀ دوم سیما ساختند: سایه‌بان (1396)، دلدار (1397) و هم‌بازی (1400). آنها اصالت تاجیک دارند و متولد ایالت پروان در افغانستان هستند؛ نوبد در سال 1359 به دنیا آمده و جمشید سال 1362. آنها در سال 1365 در معیت والدین، به ایران مهاجرت کرده‌اند.

خلاصه داستان (از سوی سازندگان)

قصۀ چند جوان مهاجر افغان را روایت می‌کند که قصد رفتن به اروپا را دارند

رونا: حامد! از دریا نترسی‌ ها! از هرچی که بترسی بلای جونت میشه.

حامد: نمی‌ترسم.

خلاصه داستان (لو رفتن داستان)

حامد (متین حیدرنیا) و رونا (صدف عسگری) دو مسافر افغان هستند که در خلال ورود قاچاقی به تهران با یکدیگر دوست شده، قرار می‌گذارند تا در شهر کلن آلمان همدیگر را ببینند. رونا یکی از دو النگوی طلای خود را به حامد می‌دهد. سهراب (علی شادمان) که با خواهرش در حاشیۀ تهران زندگی می‌کنند، حامد را از قاچاق‌برهای ایرانی تحویل گرفته، به منزل خود می‌برد. او متأسفانه نیرنگ کرده، به آنها اسکناس‌های تقلبی می‌دهد و لذا تا انتهای فیلم، در حال گریز است و با ایشان جنگ و جدال دارد.

          سعید برادر حامد که در آلمان ساکن شده، تلفنی به برادرش سفارش می‌کند که برای گرفتن اقامت باید مسیحی شود. اما حامد که متشرع و نمازخوان است، غافلگیر شده به تغییر دین رضایت نمی‌دهد. راه دیگر آن است که حامد، خود را همجنسگرا معرفی کند. این موضوع نیز برای هیچکس پذیرفته نیست. ستاره، خواهر سهراب (ندا جبرائیلی) در خفا به حامد خبر می‌دهد که در اروپا، این دروغ را گفته و متعاقباً به بیماری روحی دچار شده و پس از دو ماه، به ایران بازگشته است.

          یک روز، حامد به طور تصادفی دو مرد را می‌بیند که رونا را با تهدید سوار بر اتومبیل کرده، با خود می‌برند. بعد از کاوش، متوجه می‌شود که آنها، برادران رونا بوده‌اند. حامد نمی‌تواند بی‌خیال شود. لذا در لحظات آخر به جای ترک تهران، به پلیس مراجعه می‌کند. با تجسس ادارۀ آگاهی، جسد رونا در کنار رودخانه‌ای در حوالی تهران یافت می‌شود و حامد آن را شناسایی می‌کند.

          بعد از تحقیق از محلۀ افاغنه، روایت پلیس این است که چون رونا از سر سفرۀ عقد فرار کرده، لذا برادرانش به دنبال او آمده‌اند تا او را به افغانستان برگردانند، اما مقاومت دختر، باعث مرگ او شده است. در آخرین نمای فیلم، وقتی که پلیس کیف رونا را تخلیه می‌کند، حامد در محتویات آن، یک انجیل می‌بیند و به فکر فرو می‌رود (به علت قتل رونا پی می‌برد!)

 برادران افغانستانی، چطور میان دو ملت ایران و افغانستان دشمنی می‌افکنند؟

نقد و نظر

          مردن در آب مطهر، یک فیلم توهین کننده به اسلام و ایران است. نوید محمودی به عنوان نویسنده و کارگردان، شریعت اسلام را تمسخر کرده تا بتواند مسیحیت را تبلیغ نماید. مضافاً که ایرانی‌ها را وحشی و قاچاقچی تصویر نموده و حتی پلیس‌های ایرانی را نیز بی‌نصیب نگذاشته است.

          واقعاً عجیب است. برخی از فیلمسازان خارجی که اصلاً ایران را ندیده و بویی از اسلام هم نشنیده‌اند، غالباً تصویر بهتری از ایران به دست می‌دهند تا این برادرانی که از دوران کودکی در کشور ما ــ یا بهتر بگوییم در آستین ما ــ پرورش یافته‌اند.

 برادران افغانستانی، چطور میان دو ملت ایران و افغانستان دشمنی می‌افکنند؟           به نظر می‌رسد که این دو برادر بعد از زندگی در ایران و تحصیل در رشتۀ سینما و موفقیت‌هایی که در چند جشنوارۀ ایرانی و خارجی نصیب بعضی از فیلم‌هایشان شده، حالا قصد کرده‌اند شاخه‌ای را که روی آن نشسته‌اند، ببرند و از ایران قطع تعلق کنند. حتی بعید نیست که برای اخذ اقامت در اروپا به ساخت این فیلم اقدام کرده باشند، یا اصلاً موضوع فیلم از سوی خارجی‌ها به آنها سفارش داده شده باشد. بنابراین، اگر در آینده معلوم شود که چنین روابطی در کار بوده، بنده اصلاً تعجب نخواهم کرد.

          اکنون به طور جداگانه  به بررسی موضوعات مطروحه در فیلم می‌پردازیم.

1) ضدیت با ایران

          از همان ابتدای فیلم، دو ایرانی که افغان‌ها را به طور قاچاق به ایران آورده‌اند، وارد قصه می‌شوند. آنها بسیار خشن تصویر شده‌اند و حتی از فحاشی نیز ابا ندارند. علت ضدیت فیلمساز با آنها، معلوم نیست. سهراب به هنگام تحویل گرفتن حامد، به آنها اسکناس جعلی می‌دهد و سپس هر دو می‌گریزند. آن دو قاچاق‌بر نیز در میانۀ فیلم، بساط عطرفروشی سهراب را با خود می‌برند و او مجبور می‌شود با فروش طلاهای خواهرش، چند میلیون به آنها بدهد و بساطش را پس بگیرد.

          اما سکانس جالب‌تر، در شب آخر رخ می‌دهد. حامد پیش از ترک تهران، به همراه سهراب به گاراژ آنها رفته و یکی از آن دو نفر به نام غلام را می‌زنند تا بلکه دل خود را تشفی دهند (تصویر ذیل). این سکانس، در نسخۀ جشنواره فجر وجود داشت اما از نسخۀ اکران حذف شده است؛ هرچند که نبودنش، در فیلم احساس می‌شود. تپش قلب و همچنین حال منقلب حامد و سهراب در ابتدای سکانس بعد، ناشی از سکانس درگیری آنها در سکانس محذوف است.

 برادران افغانستانی، چطور میان دو ملت ایران و افغانستان دشمنی می‌افکنند؟

حتی پلیس‌های ادارۀ آگاهی که به افاغنه خدمت کرده و جسد رونا را می‌یابند، از تیغ تمسخر این برادران افغانی در امان نمانده‌اند. آنها نیز بسیار خشن، رعب‌برانگیز و حتی ابله تصویر شده‌اند. ابله بدان سبب که قبل از خبر دادن حامد، پلیس چیزی را کشف نمی‌کند. مخصوصاً که علت قتل رونا را نزاع خانوادگی می‌پندارند. در حالیکه فیلمساز می‌خواهد بگوید که برادران رونا، او را به خاطر مسیحی ‌شدنش کشته‌اند.

فیلمساز با «صدای ناقوس» که در حاشیۀ صوتی فیلم گنجانده و اشاراتی که در ابتدا و انتهای فیلمش در خصوص «غسل تعمید» به مخاطب داده است، سعی کرده این دروغ را برای مخاطبان اروپایی فیلم جا بیاندازد که در کشورهای اسلامی، مسیحی شدگان را به قتل می‌رسانند و جان این افراد در خطر است. چنانکه سهراب (علی شادمان) سعی دارد به حامد همین را بقبولاند که اگر مسیحی شوی، آلمان‌ها می‌پذیرند که جان تو در خطر است (دقیقه 32)! و این البته دروغ بزرگی است که سازندگان فیلم، سعی در القای آن دارند و ما در بخش بعدی به آن خواهیم پرداخت.

کنفرانس مطبوعاتی این فیلم در جشنواره سی و هشتم فیلم فجر، تحت تأثیر یادداشتی بود که کیوان کثیریان سه روز قبل‌تر، علیه رویکرد ضد ایرانی فیلم، منتشر کرده بود. او در متنی کوتاه با این عنوان که «فعلاً بتازانید، که دور دورِ شماست»، چنین نوشت:

ما به اندازه‌ای که شما در فیلم‌تان نشان می‌دهید و احتمالاً فکر می‌کنید، مردم درب و داغان و وحشی و نامرد و بی‌صفت و کلاهبردار و ظالم نیستیم. ما مردم جایی هستیم که شما همانجا درس خواندید و رشد کردید و در تلویزیون و سینمای همین کشور، تهیه‌کننده و کارگردان شدید. ما همان‌هایی هستیم که وقتی شما در کشور ما یک فیلم کاملاً متوسط می‌سازید، ذوق‌زده می‌شویم و خانۀ سینمایمان، ده دوازده تا جایزه به همان فیلم متوسط‌تان می‌دهد [اشاره به فیلم چند متر مکعب عشق (1392)].

      ما مردمِ همان کشوری هستیم که شما وقتی یک فیلم کاملاً ضدایرانی می‌سازید، سازمان سینمایی‌مان با دست و دلبازی به فیلمنامه و فیلمتان مجوز می‌دهد و جشنواره‌مان، همان فیلم را در بخش مسابقه‌اش می‌پذیرد [اشاره به همین فیلم مردن در آب مطهر]. می‌بینید؟ ما احیاناً کمی هم مردم مهمان‌نوازی هستیم. حداقل و ظاهراً برای شما که بودیم.

      من نمی‌دانم در کشور شما «نمک» معنی دارد یا نه. ولی شما همچنان فیلم‌هایتان را بسازید. راحت باشید. فقط لطفاً یک‌وقت توی دلتان به ما نخندید. نگویید که اینها، کودن بودند و نفهمیدند. ضمناً کور هم نیستیم که ندانیم وضعیت مهاجرت افغان‌ها به اروپا و ایران، در حال معکوس شدن است. ولی شما به این چیزها فکر نکنید. فعلاً بتازانید که دور دورِ شماست. (خبر آنلاین، 14 بهمن 98)

نکته‌ای که جناب کثیریان بدان نپرداخته و شاید آن هنگام، مطلع نبوده این است که 5ر27 % از بودجۀ این فیلم را بنیاد سینمایی فارابی پرداخت کرده؛ یعنی 550 میلیون تومان از بیت المال مسلمین که صرف ضدیت با ایران و اسلام شده است.

 برادران افغانستانی، چطور میان دو ملت ایران و افغانستان دشمنی می‌افکنند؟           برادران محمودی از همان ابتدای کنفرانس مطبوعاتی در جشنوارۀ فجر، سعی می‌کردند به متن بالا جواب دهند و از خودشان رفع اتهام کنند. لذا ادعا می‌کردند که در فیلمشان، شخصیت‌های خوب ایرانی نیز وجود دارند. مثلاً جمشید محمودی (تهیه کننده فیلم) اشاره کرد که سهراب در هنگام دستفروشی، از دستگاه کارتخوان یک دستفروش ایرانی کمک می‌گیرد. و سپس نتیجه گرفت که ایرانی‌ها، بد جلوه داده نشده‌اند (!!) همچنین به یک بقال در فیلم اشاره ‌کرد که سهراب در ابتدای فیلم، موتور سیکلت خود را جلوی مغازۀ او پارک کرده بود و هنگام تحویل موتور، برایش دست تکان داده است.

          این استدلال‌ها موجب خنده منتقدان و خبرنگاران شد. زیرا هر دو شخصیت ایرانی مورد اشاره، فقط دو سه ثانیه در فیلم حضور دارند و اصلاً دیده نمی‌شوند. از بقال، فقط سایه‌ای پدیدار است و حتی چهرۀ او قابل رؤیت نیست! واقعاً کدام «شخصیت» ایرانی در این فیلم وجود دارد!؟

 برادران افغانستانی، چطور میان دو ملت ایران و افغانستان دشمنی می‌افکنند؟           تمسک برادران محمودی به این نمونه‌های کوچک، نشان از آن دارد که دست آنها چقدر خالی است. بسیار وقاحت می‌خواهد که کسی برای توجیه فیلم ضد ایرانی خود، به چنین دروغ‌هایی متوسل شود. یک ضرب المثل عربی هست که می‌گوید: «الغریق، یتشبّث بِکُلّ حشیش» (مغروق، به هر گیاهی چنگ می‌زند). ضدیت این فیلم با ایران را، اهالی رسانه و منتقدان در جشنوارۀ فیلم فجر احساس کرده بودند. و به همین سبب بود که اعتراض‌های متعددی را برانگیخت.

          یکی از توجیهات برادران محمودی در کنفرانس خبری جشنواره فجر، این بود که شخصیت قاچاق‌برها، لزوماً باید منفی باشند و این در سینما، طبیعی است. این سخن، برای ما پذیرفتنی نیست. چنانکه فیلم‌های فراوان ایرانی و خارجی هستند که این الزام مورد ادعا را رعایت نکرده‌اند. از ناخدا خورشید (1365) بگیرید تا فیلم بادبادک‌باز (2007) ساختۀ مارک فوستر که در افغانستان می‌گذرد و همچنین فیلم تحسین‌شدۀ رودخانۀ یخ‌زده (2008) ساختۀ کورتنی هانت که از تلویزیون ایران هم پخش شده است. حتی خود نوید محمودی نیز در فیلم نخست خود، به نام رفتن (1395)، این الزام فرضی را رعایت نکرده است.
 

          سهراب (علی شادمان) به عنوان قهرمان مورد حمایت کارگردان، یک جاعل به تمام معنا است. او در عوض مزد قاچاق‌برها، به آنها اسکناس تقلبی می‌دهد و می‌گریزد. جالب توجه اینکه شغل سهراب نیز در راستای جعل و تقلب است. او در خانه، شیشه‌های عطر خارجی را پر کرده، در بساط دستفروشی‌اش به نام عطرهای اریجینال به فروش می‌رساند یا در بین فروشندگان دیگر توزیع می‌کند. طرفداری سهراب از مسیحیت نیز در همین مقوله دسته‌بندی می‌شود. زیرا چنانکه در بخش بعد خواهیم گفت، مسیحیت یک فرقۀ بشری است که متأسفانه به حضرت عیسی منتسب شده است. سؤال این است که سهراب به عنوان قهرمان فیلم که عقاید جناب کارگردان را نمایندگی می‌کند، چطور همواره در کار جعل و تقلب است!؟  برادران افغانستانی، چطور میان دو ملت ایران و افغانستان دشمنی می‌افکنند؟


 

          بیایید جرم قاچاق‌برهای فیلم را با جرم سهراب ــ قهرمان فیلم ــ مقایسه کنیم. مجازات قاچاق‌برها در قانون ایران، حداکثر توقیف خودرو است. اما جعل کردن اسکناس یا استفادۀ آگاهانه از اسکناس جعلی، از یک تا 10 سال زندان دارد (ماده 525 قانون مجازات اسلامی، بند 5) و حتی می‌تواند به اعدام منجر شود (ماده واحده قانون تشدید مجازات جاعلان اسکناس). حالا چطور است که قاچاق‌برهای ایرانی که به شما افاغنه خدمت کرده‌اند، شخصیت منفی هستند اما افغانی‌هایی که اسکناس جعل می‌کنند یا اسکناس‌های جعلی را آگاهانه استعمال می‌نمایند، قهرمان فیلم می‌شوند!؟ واضح است که سازندگان افغانی فیلم، در جانب جاعلان و مجرمان ایستاده‌اند. آیا مجاز است که به چنین فیلمی پروانۀ ساخت داد، تا چه برسد که بودجۀ بیت المال را صرف آن کرد.

         

ترفند دیگر برادران محمودی برای ساخت این فیلم بر ضد کشورمان، استفاده از بازیگران ایرانی در نقش افغان‌ها بوده است. بازیگرانی مانند ندا جبرائیلی، علی شادمان، متین حیدری‌نیا، صدف عسگری، علیرضا آراء و سوگل خلیق، همگی در نقش افاغنه ظاهر شده‌اند. در کنفرانس خبری، یکی از استدلال‌های برادران محمودی برای اینکه بگویند فیلمشان ضد ایرانی نیست، همین بود که می‌گفتند: پس چرا این ایرانی‌ها، در فیلم ما بازی کرده‌اند!؟

          هرچند که اغلب این افراد، بازیگرانی کم‌کار یا جدید الورود به سینما هستند، اما توجیهی ندارد که در یک فیلم ضد ایرانی یا ضد اسلامی بازی کنند. این را البته جداگانه باید از آنها پرسید. چه بسا پاسخ دهند که از نیت سازندگان فیلم، خبر نداشته‌اند. چنانکه خانم ندا جبرائیلی در کنفرانس مطبوعاتی فجر در خصوص ضدیت فیلم با اسلام، ابراز بی‌اطلاعی کرد و سخنی به این مضمون گفت: اگر چنین حقایقی هست، ما بازیگران از آن اطلاع نداشتیم (دقیقه 46 از کنفرانس مطبوعاتی).

         

این فریب را قبلاً افراد دیگری نیز به کار گرفته‌اند. یکی از شاگردان عباس کیارستمی به نام فائزه عزیزخانی، در بهمن 1393 با فیلم تجربی «روز مبادا» به جشنوارۀ فجر آمده بود. کارگردان عملاً از زندگی مادرش فیلمی مستند ـ داستانی ساخته بود و طی آن، عقاید مذهبی و سنتی او را تمسخر می‌کرد. نگارنده در کنفرانس خبری، از سازندگان پرسیدم: چرا عقاید مذهبی را مضحکه می‌کنید؟ تهیه کننده (نگار اسکندرفر) به سمت والدۀ کارگردان یعنی شیرین آقارضاکاشی اشاره کرد و گفت: اگر فیلم ما ضد مذهبی بود، پس چرا این خانم در آن بازی کرده است؟ بنده گفتم: مگر ایشان مشاور مذهبی فیلم شما است؟ او در نقش خود و در فیلم دخترش ظاهر شده، اما شما در حال تمسخر عقاید او هستید.

 برادران افغانستانی، چطور میان دو ملت ایران و افغانستان دشمنی می‌افکنند؟           در خصوص مردن در آب مطهر نیز ماجرا همین است. بازیگران وطنی نباید در این فیلم ضد ایرانی و ضد اسلامی، بازی می‌کردند. اما بازی آنها، از جرم برادران محمودی نخواهد کاست، بلکه حتی آن را سنگین‌تر خواهد کرد. چونکه از غفلت بازیگران، سوء استفاده شده است.

         

البته در خصوص برخی بازیگران فیلم که با کارگردان همدلی داشته‌اند، موضوع تفاوت دارد. قاعدتاً علی شادمان که در جلسه مطبوعاتی با مغلطه سعی داشت از سازندگان دفاع نماید، و همچنین علیرضا آراء که نقش منفی آخوند افغان را بازی کرده، جاهل به ماجرا نیستند. (علیرضا آراء، همسر خانم شبنم مقدمی است.)

         

نکته‌ای که نباید از آن غافل شد این است که برادران محمودی با وقاحت تمام، فیلمی ساخته‌اند که نمایش آن در ایران و افغانستان، باعث تفرقه و ایجاد دشمنی در میان دو ملت خواهد شد. و این نیز یکی از گناهان نابخشودنی آنها است. زیرا که تبعات آن قابل پیش‌بینی نیست.

2) تبلیغ مسیحیت، دشمنی با اسلام

         

به دلیل تخصص نگارنده در ادیان ابراهیمی، این بخش از نقد را با توضیحاتی دربارۀ مسیحیت می‌نگارم تا نیرنگ‌های به کار رفته در این فیلم معلوم شود. همچنین برای کسانی که خواهان تفصیل بیشتری هستند، به مقالات دیگری از خود، ارجاع خواهم داد.

         

موضوع فیلم مردن در آب مطهر، امکان مسیحی شدن برای دریافت پناهندگی است. چنانکه در دیالوگ‌های فیلم از زبان سهراب (علی شادمان) گفته می‌شود که برای دریافت پناهندگی از کشورهای اروپایی، دو گزینه وجود دارد: همجنسگرایی یا مسیحی شدن. فیلم نوید محمودی، ظاهراً از همجنسگرایی دفاع نمی‌کند (بر خلاف دو فیلمی که بهمن 1398 همزمان با این فیلم، در جشنواره فجر حضور داشتند).

     ؛ بیشتر بخوانید

     ؛ روزنامچه فجر 2: دو فیلم در موضوع همجنس‌گرایی در دو روز اول جشنواره!

اما جناب محمودی، مخاطبان فیلمش را فریب می‌دهد و مسیحیت را برای آنها بزک می‌کند. فیلم واضحاً گندم‌نمای جوفروش است. در مصاحبۀ کوتاه تلفنی که با نوید محمودی داشتم، این موضوع را مطرح کردم. او پاسخ داد که فیلم ما در مورد مسیحیت یا همجنسگرایی نیست. موضوع فیلم ما، مهاجرت است!!

         

نگاه و تأیید مسیحیان برای سازندگان افغانی فیلم، آنقدر مهم بوده است که اکران آنلاین فیلمشان را با سالروز تولد حضرت عیسی در تقویم مسیحیان هماهنگ کرده‌ بودند. نمایش این فیلم دقیقاً از پنج‌شنبه چهارم دی 1399 (25 دسامبر 2020) آغاز شد. جناب کارگردان در همان مصاحبۀ کوتاه تلفنی، این تاریخ را کاملاً تصادفی دانست، با احتمال وقوع 1 در 365 (!)

الف. تمسخر ختنه، برای خوشامد مسیحیان

         

ختنه در دین اسلام، جزو واجبات است و هر اولاد ذکور باید این سنت ابراهیمی را بگذراند. طبق برخی تفسیرها، کلمۀ «حنیف» که ده نوبت در قرآن تکرار شده، به همین سنت حضرت ابراهیم(ع) اشاره دارد. اهمیت ختنه تا آنجا است که فرد نامختون، حتی اگر پسر بچه‌ای خردسال در آغوش پدرش باشد، حق ندارد به مسجد الحرام وارد شود. ختنه، از احکام قطعی و ثابت دین اسلام است و انکار آن، به ارتداد منتهی خواهد شد. چنانکه امام خمینی(ع)، جبهۀ ملی را به دلیل ضدیت با حکم قطعی و ضروری «قصاص»، مرتد اعلام کرد (سخنرانی 25 خرداد 1360).

         

اگر در دین اسلام به نجس بودن برخی از اهل کتاب حکم شده، ریشه‌اش در همین حکم است. آنهایی که مانند یهودیان، اهل ختنه‌اند، پاک هستند وگرنه، نه. البته در سال‌های اخیر، فواید فراوان ختنه توسط علوم تجربی نیز ثابت شده. و سال‌ها است که اغلب بیمارستان‌های امریکا جزو تشریفات بعد از تولد، ختنه را نیز برای اولاد ذکور انجام می‌دهند. ظاهراً این ماجرا، یکی از نتایج نفوذ یهودیان در نظام پزشکی امریکا است.

 برادران افغانستانی، چطور میان دو ملت ایران و افغانستان دشمنی می‌افکنند؟          

زمانی که فیلم مردن در آب مطهر را در جشنواره فجر تماشا می‌کردم، گمان داشتم که سازندگانش نسبت به مسیحیت جاهل هستند. لذا در کنفرانس مطبوعاتی، سعی در آگاهی‌بخشی به آنها داشتم. اما پاسخ‌های برادران محمودی (که در ادامه به آن خواهیم پرداخت) و مخصوصاً تماشای سه نوبت بعدی فیلم، راقم را به این قطعیت رساند که سازندگان نسبت به مسیحیت، شناخت فراوان دارند. آنها آگاهانه، با مسیحیان نامختون همدلی کرده و کوشیده‌اند تا ضمن تمسخر ختنه، مخاطبان را نسبت به این حکم خدایی، به حال اشمئزاز برسانند.

          در سکانس محلۀ افاغنه (دقیقه 19)، ملای افغانی فیلم (علیرضا آرا) بعد از آنکه متوجه می‌شود یک پسر ده دوازده ساله افغان هنوز ختنه نشده، او را تعقیب می‌نماید. پسرک گریخته، در دستشویی پنهان می‌شود. اما جناب ملا او را رها نمی‌کند. سماجت‌های وی، برای خنده و انزجار تماشاگر طراحی شده  برادران افغانستانی، چطور میان دو ملت ایران و افغانستان دشمنی می‌افکنند؟ است. آخرین نمای این سکانس، پوزخند زدن یکی از افاغنه حاضر در صحنه، به جناب آخوند و کار وی است. او در حال آشپزی و خرد کردن مرغ است و کارگردان، تمسخر او را به زبان نماد نشان می‌دهد.

 برادران افغانستانی، چطور میان دو ملت ایران و افغانستان دشمنی می‌افکنند؟ ب. تمسخر دین و عالم دینی

          یکی از سکانس‌های توهین‌آمیز در میانۀ فیلم (که در نسخۀ کنونی حذف شده است)، به تمسخر آخوند افغان فیلم اختصاص دارد. حامد و سهراب به نزد همان آخوند ابتدای فیلم می‌روند تا در مورد امکان مسیحی شدن سؤال کنند. ملای افغان (علیرضا آراء) در اینجا به طور مشمئز کننده‌ای با تغییر دین، مخالفت می‌کند. آنها نیز ترسان و لرزان، خروس زنده‌ای را که با خود آورده‌اند نقداً به عنوان حق المشاوره به او تحویل داده و می‌روند!

          با چنین رویکردی، غریب نیست که نماز خواندن حامد در فیلم نیز مورد خنده سهراب واقع می‌شود، چیزی که مرا به یاد فیلم‌های هالیوودی و تمسخر نماز انداخت. حامد شب‌هنگام، در حال اقامۀ نماز است و ما به جای صدای ذکر، خنده‌های سهراب را می‌شنویم. بعد از چند ثانیه معلوم می‌شود که او در حال صحبت تلفنی با سعید در آلمان است. از قضا موضوع صحبت، ترک شریعت و عبادات است!!

          این روش تمسخر را، قبلاً کارگردان‌هایی مانند نیکی کریمی در سینمای ایران مرتکب شده‌اند. او در دومین فیلمش به نام چند روز بعد (1385) که خودش نیز در آن بازی کرده، به آیات قرآن پوزخند می‌زند. در سکانس مجلس ختم، صدای یک قاری بین المللی به طور غیرمعمول پخش می‌شود که در حال تلاوت آیۀ 28 از سورۀ احزاب است؛ آیه‌ای که حکم خداوند دربارۀ همسران پیامبر اکرم(ص) را مطرح می‌کند و اصلاً مناسبتی با مجلس ختم ندارد. اما انتخاب آن برای فیلم، ظاهراً به کار عقاید فمینیستی خانم کارگردان می‌آید. زیرا شهرزاد (نیکی کریمی) در همین لحظات، به بهانۀ اینکه دوستش غزاله (نیلوفر خوش‌خلق) پیامی را در موبایل به او نشان می‌دهد، پوزخند می‌زند.

 برادران افغانستانی، چطور میان دو ملت ایران و افغانستان دشمنی می‌افکنند؟           در فیلم چند متر مکعب عشق (1392) مرونا (حسیبا ابراهیمی) که همواره در نماز به پدرش اقتدا می‌کرد، تصمیم به ترک نماز می‌گیرد (دقیقه 33). همچنین در فیلم شکستن همزمان بیست استخوان (1396) تردیدهای عظیم (محسن تنابنده) در وضو گرفتن نشان داده می‌شود. او سپس به نماز می‌ایستد اما دو بار آن را می‌شکند و عاقبت نماز را ترک می‌کند (دقایق 16 و 17). دو فیلم مورد اخیر، توسط جمشید محمودی کارگردانی شده و نوید محمودی در آنها تهیه کننده بوده است.

ج. تشویق به ارتداد

          مردن در آب مطهر، ترویج کنندۀ ارتداد و خروج از اسلام است. به این بهانه که حضرت عیسی نیز پیامبر خدا است! از آنجا که ما مسلمانان به حضرت عیسی ایمان داریم، در واقع مسیحیان هستند که باید به پیامبر اکرم ایمان آورند، نه بالعکس. و این هم نشانه‌ای است برای آنکه اناجیل رایج مسیحی، تحریف گشته و مسیحیان بر حق نیستند.

در این سکانس که با صدای زیرمتن اذان به وقت ظهر، همراه است سهراب به حامد می‌گوید: «مسیحی شو، گناهش به گردن من!» سپس شرح می‌دهد: «وقتی تازه به ایران آمده بودم، روزه گرفتن برایم سخت بود. مردی به من گفت که روزه‌ات را بخور و گناهش به گردن من. حالا چند سال است که من روزه‌هایم را می‌خوردم و گناهش به گردن اوست!» سهراب و حامد، هر دو می‌خندند. سپس حامد می‌گوید: «هر کس باید گناه خودش را جواب دهد.» ناگهان صدای اذان قطع شده، صدای ناقوس پخش می‌شود و سهراب به او پاسخ می‌گوید: «خدا بزرگ است

 برادران افغانستانی، چطور میان دو ملت ایران و افغانستان دشمنی می‌افکنند؟

این سکانس و دیالوگ‌ها، حکایت از آن دارند که نوید محمودی با مسیحیت عمیقاً آشنا است.

 برادران افغانستانی، چطور میان دو ملت ایران و افغانستان دشمنی می‌افکنند؟ تنها راه توجیهی که برای برادران محمودی می‌توان تصور کرد، این است که آنها سعی کرده باشند با ساخت این فیلم و نمایش دادن آن در اروپا، راه مهاجرت و پناهندگی را برای هموطنان افغانی خود باز کنند. اما این توجیه نیز چندان پذیرفتنی نیست. زیرا جناب کارگردان، خودش از زبان ستاره (ندا جبرائیلی) به حامد توصیه می‌کند که به مأموران ادارۀ مهاجرت، راست بگوید. بنابراین می‌توان گفت که توصیه کردن سازندگان فیلم به مسلمانان افغان، که خودشان را مسیحی جلوه دهند، نمی‌تواند مورد نظر سازندگان بوده باشد.

د. آزادی عقیده در اسلام، تفتیش عقاید در مسیحیت

در حاکمیت اسلام، انتخاب هر عقیده‌ای آزاد است. هیچکس را نمی‌توان برای عقایدش مورد سؤال یا تعقیب قرار داد. چنانکه در قانون اساسی اینطور آمده است:

اصل‌ بیست و سوم: تفتیش‌ عقاید ممنوع‌ است‌ و هیچکس‌ را نمی‌توان‌ به‌ صرف‌ داشتن عقیده‌ای‌ مورد تعرض‌ و مؤاخذه‌ قرار داد.

این اصل، از آیه‌ای معروف ذیل وام گرفته شده است:

لا اِکْراه فِی الدّینِ، قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی (بقره/ 256). هیچ اجباری در دین نیست. (زیرا) هدایت از گمراهی مشخص شده است.

استدلال آیۀ شریفه این است که با ظهور دین اسلام، حق و باطل معین شده است. بنابراین، اجبار و اکراهی در پذیرش اسلام نخواهد بود. هر کس که پذیرفت و به خداوند تعالی ایمان آورد، به بهشت رهنمون می‌شود و آنان که نپذیرفتند به درکات دوزخ می‌روند.

          از صدر اسلام تاکنون، هیچکس مجبور به پذیرش دین اسلام نشده. چنانکه جهاد ابتدایی نیز صرفاً برای نشر اسلام بوده است. زیرا پیامبران پیشین وعده کرده بودند که سپاه اسلام، دین پیامبر خاتم را شهر به شهر خواهند برد و آنها باید منتظر باشند. برای نمونه می‌توان به کتاب تاریخ سیستان ارجاع داد که نویسنده‌اش در همان ابتدا شرحی نوشته است در این خصوص که چطور اجداد آنها در سیستان، توصیفات حضرت محمد مصطفی(ص) را در کتب پیشینیان خوانده و از سپاه اسلام استقبال کرده‌اند. این کتاب مربوط به قرن چهارم هجری است.

         

ﻫ. چه ربطی میان مسیحیت و همجنسگرایی وجود دارد؟

          با تماشای این فیلم، آنچه به ذهن مخاطب متبادر می‌شود این است که چرا شرط پذیرش مهاجران در کشورهای اروپایی، مسیحی شدن یا همجنسگرا بودن است؟ مگر چه ربطی میان همجنسگرایی و مسیحیت وجود دارد؟ نوید محمودی به عنوان نویسنده و کارگردان فیلم، می‌توانست این پرسش را در فیلم مطرح کند و حتی کشورهای اروپایی را به جهت سلب طهارت جسم و روح پناهندگان، مورد پرسش قرار دهد. مثلاً این سؤال که مگر کشورهای مسیحی مانند آلمان با حزب «دموکرات مسیحی» حاکم، از ماجرای عذاب قوم لوط در تورات بی‌خبرند که بر خلاف نص صریح آن، حامی همجنسگرایی شده‌اند؟

         

          جناب نوید محمودی به جای اینکه به دولت‌های اروپایی اعتراض کند که چرا به عقاید مهاجران احترام نمی‌گذارند و یا اینکه چرا آنها را به فسق و همجنسگرایی مجبور می‌کنند، از طریق شخصیت سهراب (علی شادمان) سعی دارد اینطور القاء کند که مسیحی شدن، ایرادی ندارد. چون حضرت عیسی نیز پیامبر خدا است! (دقیقۀ 35 از فیلم). چنانکه جمشید محمودی در کنفرانس مطبوعاتی نیز همین را تبلیغ می‌کرد.

         

این سخن، حاوی مغلطۀ مضحکی است. مگر ما مسلمانان، پیامبری عیسی(ع) را قبول نداریم که شما همچون کشیش‌های مسیحی و میسیونرهای مبلّغ شده‌اید!؟ 80 آیه از قرآن مجید، اختصاصاً دربارۀ حضرات عیسی و مریم و سخنان آنها نازل شده است. اگر کسی از مسلمانان، پیدا شود که پیامبری حضرت عیسی (یا یکی از پیامبران کوچکتر از او) را قبول نداشته باشد، از مسلمانی خارج است

          در ثلث پایانی فیلم، جناب کارگردان در یک سکانس احساسی، از زبان ستاره (ندا جبرائیلی) به حامد توصیه می‌کند که به مأموران ادارۀ مهاجرت، دروغ نگوید. ستاره با گریه توضیح می‌دهد که در مدت اقامتش در ترکیه، خودش را همجنسگرا معرفی کرده و متعاقباً به دردهای روحی دچار شده است. این سخنان ظاهراً در حمایت از راستی و صداقت است؛ اما از آن جنس صداقتی که دولت‌های اروپایی با قراردادهایی مانند FATF از کشورهای مسلمان توقع دارند.     در واقع کارگردان، با این دیالوگ به مهاجران توصیه می‌کند که تغییر کیش آنها، واقعی باشد. او هیچگاه از دولت‌های اروپایی نمی‌خواهد که به دین و شخصیت مهاجران احترام بگذارند یا آنها را به چاه ویل همجنسگرایی نکشانند.

 برادران افغانستانی، چطور میان دو ملت ایران و افغانستان دشمنی می‌افکنند؟

حامیان برادران محمودی در تلویزیون

          برادران محمودی دو تله‌فیلم برای شبکۀ اول سیما و سه سریال برای شبکۀ دوم ساخته‌اند. آخرین سریال آنها به نام هم‌بازی (به تهیه کنندگی نوید محمودی) بعد از مردن در آب مطهر ساخته شده است. باید از نقش فعال محمدرضا جعفری جلوه، مدیر شبکۀ دوم سیما و بهرنگ ملک‌محمدی مدیر فیلم و سریال این شبکه سؤال کرد که بعد از ساخت این فیلم موهن، باز هم برای آنها فرش قرمز پهن کرده‌اند.

 برادران افغانستانی، چطور میان دو ملت ایران و افغانستان دشمنی می‌افکنند؟           آیا ممکن است که مدیران شبکه دوم و سایر مدیران سیما، مردن در آب مطهر را ندیده باشند؟ اگر ندیده و از تحولات روحی این برادران به سمت مسیحیت و ضدیت با اسلام و ایران خبر ندارند و در جریان آشوب فیلم آنها در جشنوارۀ فجر نیستند، پس آنها لیاقت مدیریت فرهنگی را ندارند. اما اگر دیده و خبر دارند و باز هم بودجۀ بیت المال را در اختیار این معاندان قرار می‌دهند، باید پاسخگو باشند و توضیح دهند. مخصوصاً که بنا داشتند فصل دوم از سریال هم‌بازی نیز ساخته شود

**امیر اهوارکی

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان