ماهان شبکه ایرانیان

کامبیز درمبخش، طراح برجسته ایران درگذشت

پایان راوی داستان‌های دیدنی

دنیای‌اقتصاد : فضای فرهنگ و هنر ایران سخت‌ترین ماه‌ها را پشت سر می‌گذارد و تعداد زیادی از برترین چهره‌های فرهنگی این سرزمین در دوران سیاه کرونا قربانی این ویروس شده‌اند

  از زندگی

کامبیز درم‌بخش در سال 1321 در شیراز به دنیا آمده بود. او در هنرستان هنرهای زیبای تهران درس خوانده بود و در 14 سالگی با مجله‌های توفیق همکاری داشت و در ادامه با ادامه فعالیت حرفه‌ای خود توانست همکاری‌های دنباله‌داری با نیویورک‌تایمز، اشپیگل، نبل اشپالتر و... داشته باشد. او درمجموع بیش از 60 سال با مطبوعات صاحب‌نام ایران و جهان همکاری مستمر داشته و مدتی نیز در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، هنر کاریکاتور را تدریس کرده است. درمبخش در طول حیات حرفه‌ای بیشتر از 50 نمایشگاه انفرادی در ایران و خارج از کشور برگزار کرد و در 100 نمایشگاه گروهی نیز مشارکت داشت. بسیاری از آثار درمبخش در بیش از 20 موزه‌ معتبر دنیا همچون آوینیون پاریس، موزه هیروشیما در ژاپن و مجموعه شهرداری شهر فرانکفورت آلمان و... به نمایش گذاشته شده است. او همچنین در سال 1393 نشان شوالیه را از دولت فرانسه دریافت کرد.

کامبیز درمبخش در عرصه تالیف کتاب هم کارهای بسیاری را در دسترس علاقه‌مندان قرار داده بود. یکی از مهم‌ترین آثارش با عنوان «داستان‌های دیدنی» چند سال پیش توسط انتشارات دنیای‌اقتصاد منتشر شد و با استقبال علاقه‌مندان روبه‌رو شد.

  درمبخش به روایت درمبخش

درمبخش صاحب نگاه و اندیشه خاصی بود. در جایی گفته بود من دنبال یک زبان تصویری جهانی هستم. دلم می‌خواهد همه دنیا با یک زبان صحبت کنند. از مرزها متنفرم، عاشق صلح هستم، از جنگ، تبعیض نژادی، بی‌عدالتی و آلودگی محیط زیست بیزارم. من تصویری فکر می‌کنم و تصویری کار می‌کنم، خیلی‌ها در جهان زبان مرا می‌فهمند و این موفقیت بزرگی است؛ اما کامل نیست. تلاش می‌کنم شب و روز. استاد من چاپلین است. بدون کلام سال‌هاست حرفش را می‌زند، با زور و بی عدالتی، اشرافیت و ناملایمات زندگی و فقر هم مبارزه می‌کند. جهان او را می‌شناسد؛ چون با زبان تصویر سخن می‌گوید.

او پیش‌تر در گفت‌وگو با یک خبر گزاری درباره خودش گفته بود: «پدرم افسر ارتش بود و در عین حال هنرمند. شاعر بود و سناریو هم می‌نوشت. او سردبیر مجله‌ای در ارتش بود که این مجله یک کاریکاتوریست به نام آقای تجارتچی داشت. من هم چون نقاشی بلد بودم، تابستان‌ها به محل کارش می‌رفتم و کاریکاتورهای او را می‌دیدم و خوشم می‌آمد. او چند کاریکاتور کشید و من از روی آنها کپی کردم و سپس خودم با آدمک‌ها و سوژه‌های خودم طرح‌هایی را کشیدم و شروع به تمرین کردم. اولین پولی که گرفتم در‌ همان ماهنامه ارتش بود. بعد‌ها بیشتر کار کردم و به تدریج در خانه آنقدر کاریکاتور می‌کشیدم که در و دیوار را پر می‌کردم و اهل خانه از دستم عاصی شده بودند. من علاوه بر اینکه در محل کار با هنرمندان و نویسندگان سروکار داشتم، در خانه هم از جانب پدرم در فضای هنری قرار داشتم و او همواره مشوق من بود. بنابراین در محیطی کاملا هنری بزرگ شدم و می‌توانم بگویم هنر در خانواده ما ارثی بود.»

او ادامه داد: «در سال 1342 با اتوبوس به آلمان رفتم. سفر جالبی بود. پدرم دو قالیچه زده بود زیر بغلم تا اگر در آنجا خرجی کم آوردم، آنها را که خواهان بسیار داشت بفروشم. خوشبختانه در آلمان دستمزد خوبی بابت کاریکاتور‌هایم دریافت کردم و توانستم در آنجا بمانم و کار کنم. در آن زمان کاریکاتوریست در آلمان خیلی کم پیدا می‌شد. یادم هست به کتاب‌فروشی‌ها و کتابخانه‌ها می‌رفتم و کتاب‌ها را ورق می‌زدم تا بفهمم کاریکاتور اصلی چیست و سبک شخصی یعنی چه. بعد از دو سال – تقریبا در 23 سالگی - به ایران برگشتم و با مجله «توفیق» شروع به کار کردم که کاری طاقت‌فرسا ولی سازنده بود. به مدت هشت سال از هفت صبح تا هفت شب در نشریات گوناگونی که در این دفتر بود کار می‌کردم و در‌نهایت به کاریکاتوریستی حرفه‌ای تبدیل شدم.»

او همچنین درباره وضعیت کار هنرمندان کارتونیست در مطبوعات گفته: «مساله حق‌التحریر برای کاریکاتوریست‌ها همیشه مساله‌ای جدی بوده و هنوز هم این مشکلات ادامه دارد. یک‌بار که رفته بودم دستمزدم را بگیرم، به من گفتند دوره‌های مجلدشده نشریه را ببر بفروش و پولت را از روی آن بردار. یک روز هم که به ستوه آمده و رفته بودم پولم را بگیرم، مدیر مجله همسرش را صدا زد و به او گفت از پولی که در منزل هست، بردارد و بدهد به من. یک روز هم رفتم پیش دکتر بهزادی و به او گفتم حقوقم چی شد؟ گفت: مادرت آمد و آن را گرفت. گفتم: چرا؟ گفت: مادرت گفت کامبیز همه پولش را هله هوله می‌خرد و صورتش جوش می‌زند.»

درمبخش همچنین درباره دوران فعالیتش در سال‌های نخست پس از انقلاب گفته: «بعد از انقلاب، مجلاتی که در آنها مشغول بودم، تعطیل شدند و ناچار راهی آلمان شدم و کارم را در آنجا از سر گرفتم. با وجود همه شهرتی که در ایران به هم زده بودم، در آلمان باید از صفر شروع می‌کردم. خوشبختانه بعد از دو سال توانستم وارد نشریاتی معتبر شوم و با مشقت و پشتکار بسیار، خودم را مطرح کنم و جوایز بین‌المللی هم بگیرم.»

این استاد کارتونیست درباره کارهای خودش هم گفته: « کارهای من چند عنصر مشخص دارد: سادگی، بی‌کلام بودن، نداشتن زمان و مکان، ارائه سبکی شخصی. به کاریکاتور بدون کلام اعتقاد دارم، به این دلیل که برای مخاطبان ملیت‌های مختلف و کسانی که سواد خواندن و نوشتن ندارند نیز قابل فهم است و می‌توان با زبان تصویر با آنها ارتباط برقرار کرد. کاریکاتورهای من به تدریج رو به سادگی رفته و شکل امروز را پیدا کرده‌اند. ساده کشیدن کار آسانی نیست و به تمرین زیاد احتیاج دارد. خیلی‌ها می‌گویند با دیدن کاریکاتورهای کتاب «بدون شرح» من که در سال 42 منتشر شد، کاریکاتوریست شدند. آدمک کاریکاتور من می‌تواند متعلق به هر جای جهان باشد و با همه ارتباط برقرار کند. این آدمک، هنرپیشه فیلم‌های من است. کار‌هایم بیشتر شبیه پانتومیم هستند. البته این سبک، چیزی پیش‌ساخته نیست و سال‌ها گذشته است تا به این مرحله رسیده‌ام.»

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان