سرویس فرهنگ و هنر مشرق ـ روز نهم جشنواره، روز کاظم سیاحی بود. او در هر دو فیلم، بازی داشت، در اولی در نقش کارگردان فیلمی که قرار است ساخته شود، و در دومی به عنوان صداپیشۀ یکی از خلبانان شهید.
فیلمهای نمایشیافته در روز نهم در سالن اصحاب رسانه (برج میلاد) به این ترتیب هستند:
شهرک/ علی حضرتی
2888/ کیوان علیمحمدی، علیاکبر حیدری
نمایش ترومن
شهرک/ علی حضرتی/ ** (متوسط)
خلاصه داستان: نوید فلاحتی (ساعد سهیلی) برای بازی در یک فیلم سینمایی انتخاب شده و باید به مدت دو ماه در یک شهرک زندگی کند و مقیم باشد.
فیلم شهرک، دومین ساختۀ علی حضرتی محسوب میشود. او پسر الیاس حضرتی نمایندۀ سابق و اصلاحطلب مجلس است که از سال 1392 با تهیه کنندگی فیلم خداحافظی طولانی/ فرزاد مؤتمن به عالم سینما وارد شد. بعد از تهیۀ سه فیلم دیگر، علی حضرتی دو سال قبل نخستین فیلم خود را به نام سازهای ناکوک بر مبنای فیلمنامهای از اصغر عبداللهی و خودش، کارگردانی کرد، فیلمی با محوریت موسیقی، که به جشنوارۀ فجر راه نیافت.
فیلم شهرک، یک فیلم عجیب است که هر ده سال یک بار ممکن است در سینما مشابه آن را ببینید. ماجرای تعدادی بازیگر است که به مدت دو ماه به یک تست بازیگری در یک شهرک وارد میشوند و قرار است در نقش خود فرو روند؛ همان ماجرای استدلا آدلر و متد اکتینگ که در سینمای امریکا شهرت فراوان دارد. معروفترین قربانی این روش، ویوین لی است که بعد از بازی در فیلم اتوبوسی به نام هوس/ الیا کازان (1951)، نتوانست از نقش بلانشِ افسرده بیرون بیاید و با همان روحیه در سن 53 سالگی درگذشت.
نوید فلاحتی (ساعد سهیلی)، یک عاشق بازیگری است که به سختی در تست یک فیلم سینمایی بزرگ قبول میشود. او برای نقش فرهاد مدبر انتخاب گشته همراه با سایر بازیگران به یک شهرک فرستاده میشود. بازیگران باید در خانههای مجزایی که در اختیار آنها قرار میگیرد زندگی کنند و به هیچ عنوان از نقش خود خارج نشوند، وگرنه فوراً اخراج خواهند شد. کارهایی که بازیگران به طور روزانه باید انجام دهند به طور خیلی خلاصه در روی یک تکه کاغذ، در اتاقهایشان انداخته میشود. لذا آنها فرصت دارند که بداهه پردازی کنند. کارگردان (کاظم سیاحی) نیز در خیلی از اوقات، رفتار آنها را از چند متری تماشا میکند. اما نوید سر و گوشش میجنبد و میخواهد از ماجرای پشت پرده سر درآورد و نفع شخصیاش را ببرد.
لوکیشن فیلم که در خانههای ویلاییِ شهرک بهاران (در حوالی محلۀ شهر زیبا) گرفته شده، بسیار تماشایی است و بر غنای بصریِ فیلم، افزوده. بازی دوگانۀ ساعد سهیلی، بسیار خوب است. او و کاظم سیاحی، شاید تنها افرادی باشند که از عهده برآمده و میدانستهاند که چطور باید نقششان را بازی کنند. فیلم آنطور که تهیه کنندهاش جناب علی سرتیپی در برنامۀ هفت گفت، با سرمایۀ چهار میلیارد تومان ساخته شده.
فیلم شهرک نشان داد که علی حضرتی به سطح قابل قبولی از کارگردانی و فهم سینمایی رسیده است. هرچند که ممکن است او را متهم کنیم که از فیلم نمایش ترومن/ پیتر ویر (1998) وام گرفته یا حتی مثلاً از سریال جدید بازی مرکب (2021) Squid Game، اما او توانسته فضای جدیدی را خلق کند. هرچند که به مانند آنها، تعمد داشته که فیلمش، بیزمان و مکان شود. مثلاً از مراسم تدفین پدر (شاهرخ فروتنیان) در فیلم که بر روی جسد او خاک میریزند، معلوم است که او نمیخواسته به فرهنگ ایرانی ـ اسلامی ما ارجاع بدهد. (فروتنیان در نقش پدرِ فرهاد، میمیرد و او را در شهرک دفن میکنند و فرهاد درمیماند که او واقعاً مرده و دفن شده است یا این را نیز باید جزو نقش و بازی محسوب کرد).
فیلمهای یوسف حاتمیکیا، علی حضرتی و عباس نادران (تهیه کنندۀ فیلم شادروان و فرزند الیاس نادران نمایندۀ سابق و اصولگرای مجلس)، نشان داد که آنها از زیر سایۀ پدرانشان بیرون آمده و خودشان را در سینما تثبیت کردهاند. به امید فیلمهای بهتری از آنها میمانیم.
خلبانان
2888/ کیوان علیمحمدی، علیاکبر حیدری/ ** (متوسط)
خلاصه داستان: بیژن عاصم (حمیدرضا پگاه) افسر اتاق کنترل و هدایتگر دهها خلبان جنگندۀ ایرانی در دوران جنگ تحمیلی است. خلبانان معروفی مانند عباس دوران و محمود اسکندری به او اعتماد کامل دارند. فشردگی کار او باعث مشکلات خانوادگی با همسرش سپیدار (شیرین اسماعیلی) میشود.
نظریۀ مؤلف، پدر سینمای ایران را در آورده است. همۀ کارگردانها میخواهند نویسندۀ فیلمنامه نیز باشند و حتی گاهی مسئولیت پژوهش را نیز بر عهده میگیرند. در حالیکه اغلب آنها، چنین تخصصهایی ندارند. لذا میبینیم که نگاه کارگردان، در شکل و روایت فیلم دخالت مستقیم دارد. اما در هالیوود تقریباً اینطور نیست. در آنجا، کارگردان در واقع، یک کارگر صحنه است که وفق فیلمنامه و طبق دستورات تهیه کننده و کمپانی فیلمسازی عمل میکند. شهرت هیچکاک، اسکورسیزی و اسپیلبرگ، به خاطر کارگردانی آنها است، و نه فیلمنامه نوشتن و مؤلف بودن.
فیلم 2888، ششمین ساختۀ کیوان علیمحمدی محسوب میشود، کارگردانی که هیچگاه به تنهایی فیلم نساخته است. علیمحمدی و امید بنکدار، فیلمسازی را با ساخت مستند از سال 1378 آغاز کردند و مرحوم سید ابراهیم اصغرزاده (وفات: بهمن 1380) معرف آنها به عالم سینما بود. آن دو سپس با فیلم «شبانه» (1384) به سینمای داستانی گام نهادند. علیمحمدی در دو فیلم اخیرش، علیاکبر حیدری را جایگزین امید بنکدار کرده است. ساختۀ پیشین آنها به نام سینما شهر قصه (1397) هنوز به اکران در نیامده.
راستش بنده هیچگاه با سینمای جناب علیمحمدی ارتباط برقرار نکردهام. زیرا فضای روشنفکری فیلمهای او را دوست نداشتم. اما فیلم 2888 چیز دیگری است. همان روشنفکر، حالا روایتگر بخش ناگفتهای از تاریخ جنگ تحمیلی شده است. فضای غریب فیلم علاقۀ مرا برای تماشا برانگیخت. واقعاً دوست دارم که یک بار دیگر، آن را تماشا کنم.
فیلم، سیاه و سفید است و عمدۀ زمان یکصد دقیقهای آن، در اتاق کنترل میگذرد. بیژن عاصم (حمیدرضا پگاه) افسر کنترل پرواز است؛ تنها کسی که خلبانان، به هوش و پشتیبانی او اعتماد دارند. صدای هر خلبانی را که میشنویم، نام و رستۀ او درج میشود: عباس دوران، محمود اسکندری، اصغر هاشمیان، حسین خلعتبری و... جناب فیلمساز سعی نمیکند که ما را با این افراد آشنا کند. گوئیا که ما را فقط به این اتاق آورده تا به طور ناخواسته سخنان یک کنترلچی را بشنویم. اصل ماجرا همین است. آیا دوست دارید عقبۀ جنگ را ببینید، یا بهتر بگویم «بشنوید»؟ یا حوصلهتان تماشای یک فیلم جذاب میخواهد؟
فیلم 2888، بر محور صداها میچرخد و حاشیۀ صوتی فیلم، مهمتر از تصاویر در آن است. لذا علاوه بر بازیگران فیلم، دو جین بازیگر دیگر نیز به فیلم دعوت شدهاند تا صرفاً گویندۀ صدای خلبانان باشند: هادی حجازیفر، حامد کمیلی، کامبیز دیرباز، امین حیایی، سام درخشانی، کورش تهامی، احمد مهرانفر، رضا یزدانی، کاظم سیاحی و...
با تماشای فیلم علیمحمدی، به یاد فیلم دانمارکی بزهکار/ گوستاو مولر (2018) The Guilty افتادم، که اردیبهشت 1398 در سی و هفتمین جشنواره جهانی فجر نمایش داشت. نسخۀ امریکاییاش توسط آنتوان فوکوآ اخیراً با بازی جیک گیلنهال بر پرده رفت. بزهکار نیز یک فیلمِ صدامحور است. ماجرای یک مأمور در مرکز فوریتهای پلیس که به طور تلفنی به ماجرای یک آدمربایی وارد میشود و با قربانی حرف میزند. هرچند که ما در فیلم، طرف مقابل را نمیبینیم و فقط با صداها به قصه وارد میشویم اما فیلمساز با یک قصۀ خوب، مخاطب را 80 دقیقه به دنبال خود میکشد و او را خسته نمیکند. نمیدانم جناب علیمحمدی از الگوی موفق فیلم بزهکار، سود برده است یا نه. چون مخاطبان عام، حوصلۀ تماشای فیلم او را نخواهند داشت. فیلم فقط برای کسانی که به تاریخ دفاع مقدس و ماجرای خلبانان جنگی علاقمند باشند، جذاب است.
سختی تماشای فیلم 2888 در این است که فیلمساز به جای آنکه یک قصۀ خاص از یک عملیات پروازی را روایت کند، سعی کرده به زندگی بیژن عاصم در کل دوران دفاع مقدس بپردازد و به شهادت او نیز گریزی بزند. اغلب نماهای فیلم، کلوزآپ هستند. تصاویر حیرتانگیزی نیز با لنز واید از داخل کابین گرفته شده که زیبایی بصری فیلم را جبران میکنند.
حال بغضآلود کیوان علیمحمدی در کنفرانس خبری، شبیه به حال مریلا زارعی در نشست خبریِ فیلم شیار 143 (1392) بود. با گریۀ خانم زارعی، خیلیها متأثر شدند و گریه کردند. چنانکه دقایقی قبل در سکانس پایانی فیلم نیز ضجههای فراوانی در سالن شنیده میشد. اما بغض و گریۀ علیمحمدی، تقریباً مختص به خودش بود. او گفته است که در این سه سال که روی این فیلم کار میکرده، کلاً آدم دیگری شده است. این را میشد از بغضهای مکررش دریافت. علیمحمدی سپس کنفرانس خبری را ترک کرد و بقیه سؤالها را علیاکبر حیدری پاسخ داد. برای آنها، ساخت فیلمهای بهتر و زیباتری برای مخاطب عام، آرزو میکنیم.
** امیر اهوارکی