آتلانتیک؛ جولی بک، آدمها در تعامل با دوستانشان رویکردهای مختلفی دارند. بعضیها بسیار سخت با کسی دوست میشوند، اما اگر این پیوند عاطفی را با کسی برقرار کنند، برای سالهای سال با او دوست میمانند، اما برخی دیگر، خیلی زود با دیگران دوست میشوند و خیلی راحت هم از آن دست میکشند. هر چه باشد، دوستی جزئی جداییناپذیر از زندگی است. ما با دوستانمان دنیا را میشناسیم، با ازدواج اغلبشان را رها میکنیم و با بازنشستگی دوباره سراغ آنها میرویم.
در سلسلهمراتب روابط، دوستی پایینترین جایگاه را دارد و شریکهای عشقی، والدین و فرزندان همه بالاتر از آن هستند.
این قضیه در زندگی و در علم هم صادق است. معمولاً پژوهشهای علمی مرتبط با روابطْ بر زوجین و خانوادهها تمرکز دارند. امیلی لنگان، استادیار ارتباطات در کالج ویتن، در کنفرانس انجمن بینالمللی پژوهشگران روابط 1 میگوید: «دوستی در این سلسلهمراتب کوچکترین حلقه را دارد، و گاه در بهترین حالت فقط یک پنل [نصیبش میشود]».
دوستی رابطهای منحصربهفرد است. برخلاف روابط خانوادگی، با انتخاب خودمان وارد آن میشویم. همچنین، دوستی برخلاف دیگر پیوندهای داوطلبانه مانند ازدواج یا رابطۀ عاشقانه، فاقد ساختاری رسمی است. بعید است چندین ماه با مخاطب خاصتان حرف نزنید یا او را نبینید، اما میتوان چنین مدتی را بدون ارتباط با یک دوست گذراند.
بااینحال، پیمایشهای مختلف نشان میدهند که دوستان چقدر در خوشبختی فرد اهمیت دارند. گرچه دوستیها با افزایش سن تغییر میکند، در آنچه افراد از رفاقت انتظار دارند نوعی ثبات وجود دارد.
ویلیام رولینز، استادیار ارتباطات در دانشگاه اهایو، میگوید: «به سخنان افراد مختلف، از 14 تا 100 ساله دربارۀ دوستان صمیمیشان گوش دادهام. طبق شنیدههایم، آدمها در طول زندگیشان سه انتظار از یک دوست صمیمی دارند و برایش ارزش قائلاند. کسی که بتوان با او صحبت کرد، کسی که بتوان روی او حساب کرد، کسی که بتوان از همراهی او لذت برد. این انتظارات ثابت میماند، و فقط شرایط تحقق آنها تغییر میکند».
ماهیت داوطلبانۀ دوستی باعث میشود تا به شکلی متفاوت از روابط رسمیتر تحت سیطرۀ بازی روزگار باشد. در بزرگسالی که هرکس دنبال زندگی خود میرود، رابطهای که به احتمال زیاد از این قضیه ضربه میخورد، دوستی است. شما همیشه با خانوادتان هستید و همسرتان برایتان اولویت دارد. اما برخلاف روزگاری که در لحظهای به سمت خانۀ تامی میدویدید و از او میپرسیدید که میتواند با شما بازی کند یا نه، حالا باید از تامی بپرسید که آیا دو هفته بعد، چند ساعت وقت دارد که با هم گلویی تازه کنید؟
ویژگی خاص و زیبای دوستی این است که دوستان به این دلیل با هم دوست هستند که خودشان میخواهند، چون خودشان یکدیگر را انتخاب میکنند. اما به گفتۀ لنگان، این ویژگی «چاقویی دولبه است، چون من میتوانم به میل خودم دوستی را آغاز کنم و میتوانم به میل خودم به آن پایان دهم».
در تمام طول زندگی، از دبستان تا خانۀ سالمندان، دوستی دارای فواید ذهنی و جسمی است. اما با شتابگرفتن زندگی، اولویتها و مسئولیتهای افراد تغییر کرده و دوستیها تحت تأثیر قرار میگیرند، گاهی این تأثیر مثبت است، اما در اکثر موارد متأسفانه این تأثیر منفی است.
حماسۀ دوستیهای دوران بزرگسالی شروعی خوب دارد. رولینز میگوید: «به نظرم اوایل جوانی دورۀ طلایی ایجاد دوستیهاست، بهخصوص برای افرادی که از امتیاز و نعمت رفتن به کالج برخوردارند».
در اوایل جوانی، دوستیها پیچیدهتر و معنادارتر میشوند. در دوران کودکی، دوستان غالباً کودکان دیگری هستند که بازی با آنها لذتبخش است. در نوجوانی، خودشناسی و حمایت بیشتری میان دوستان وجود دارد، اما نوجوانان هم هنوز در حال کشف هویت خود هستند و میآموزند که صمیمیبودن چه معنایی دارد. دوستی در این یادگیری به آنها کمک میکند.
اما به گفتۀ رولینز: «در نوجوانی، افراد معمولاً خویشتنِ بسیار تأثیرپذیری دارند. آنها تغییر میکنند». چه بسیار تیشرتهای هات تاپیک مربوط به گروههای موسیقی مختلف که در آخر، متأسفانه در ته کشو مچاله و چروک میشوند، چون دوستان صاحبان این تیشرتها به آنها گفتهاند که گروهشان مزخرف است. چه بیشمارند اینها. در اوایل جوانی، آدمها معمولاً امنیت و اطمینان بیشتری درون خود حس میکنند و بیشتر پی دوستانی میروند که در مسائل مهم با آنها ارزشهای مشترک دارند. در اینجا، مسائل کوچک اهمیت چندانی ندارند.
این جوانان با رویکرد جدیداً پیچیدۀ خود نسبت به دوستی، وقت بیشتری هم دارند که صرف دوستانشان کنند. طبق گفتۀ دایرةالمعارف روابط انسانی 2، این جوانان معمولاً در هفته 10 تا 25 ساعت با دوستانشان هستند. پیمایش سال 2014 امریکن تایم دریافته است که آدمهای 20 تا 24 ساله به طور متوسط نسبت به گروههای سنی دیگر، بیشترین وقت را صرف معاشرت میکنند.
کالج با مهمانیها و اتاقهای مشترکش، محیطی است که این معاشرت را آسان میکند، اما حتی جوانانی که به کالج نمیروند هم بعید است دارای مسئولیتهایی باشند که آنها را از دوستانشان دور کند، مسئولیتهایی نظیر ازدواج یا مراقبت از کودکان یا والدین پیر.
در جوانی، شبکههای دوستی هم طبیعتاً فشردهتر است، چون اکثر افرادی که با آنها آشنا میشوید هممدرسهایتان هستند یا در همان شهر خودتان زندگی میکنند. وقتی افراد بهخاطر دانشگاه، کار و خانواده به مناطق دیگر نقلمکان میکنند، شبکهها گستردهتر میشود.
رفتن به کالج در شهری دیگر اولین مزۀ این جدایی را به برخی افراد میچشاند. در یک مطالعۀ طولیِ نوزدهساله دربارۀ چند جفت دوستِ صمیمی، گروهی به رهبری اندرو لدبتر، استادیار مطالعات ارتباط در دانشگاه تگزاس کریستین، دریافت که در دورۀ پژوهش، هر یک از مشارکتکنندگان بهطور متوسط 5 ٫ 8 دفعه نقلمکان کردهاند.
لدبتر میگوید: «به نظرم این صرفاً بخشی از زندگی در جامعۀ سرشار از تکنولوژی حملونقل و ارتباطات ماست. به این فکر نمیکنیم که این مسئله چگونه به بافتار اجتماعی زندگی ما آسیب میزند».
ما آنگونه که به شریک عشقی، شغل یا خانوادمان تعهد داریم، به دوستانمان متعهد نیستیم. از رفتن و دورشدن ناراحت میشویم، اما بههرحال میرویم. این یکی از تنشهای ذاتی دوستی است که رولینز آن را «آزادی مستقلبودن و آزادی وابستهبودن» مینامد.
رولینز در توضیح این تنش از من میپرسد: «خونهتون کجاست؟» به او میگویم «واشنگتن دیسی».
- «کجا به کالج رفتی؟»
- «شیکاگو».
- «خب، پس تو شیکاگو هستی و دوستان صمیمیای اونجا داری. پیش خودت میگی ’آه، یه فرصت توی واشنگتن واسم پیش اومده ... ‘». [دوستت]میگه: ’جولی، باید این فرصتو بقاپی‘! اون درواقع میگه: ’آزادی که بری. برو و از فرصت استفاده کن، اما هر وقت کاری داشتی، من اینجام‘».
کاش از من بهعنوان مثال استفاده نمیکرد. این باعث ناراحتیام میشود.
معمولاً افراد با ورود به میانسالی محدودیتهای زمانی بیشتری دارند و بسیاری از کارهایشان مهمتر از دوستی است. هرچه باشد، نرفتن پیش یک دوست آسانتر از نرفتن به نمایش کودکتان یا لغو یک سفر مهم تجاری است. رولینز میگوید که انتظارات ایدئال افراد از دوستی همیشه در تنش با واقعیتهای زندگیشان است.
به گفتۀ رولینز: «جنبۀ واقعاً تلخ و شیرین دوستی این است که در ابتدای جوانی وقت زیادی برای دوستانتان دارید و عالم دوستی اهمیت بسیار عمیق و جانانهای در رقمزدن شخصیت و آیندهتان دارد. اما با گذر از آن دوره درمییابید که حالا برای همان افرادی که کمکتان کردند تمام این تصمیمات را بگیرید، وقت ندارید.»
زمان عمدتاً صرف شغل و خانواده میشود. البته اینطور نیست که همه ازدواج کنند یا بچهدار شوند، اما حتی کسانی که مجرد میمانند هم دوستیشان تحتتأثیر ازدواج دیگران قرار میگیرد. به گفتۀ رولینز: «بزرگترین کاهش تعداد دوستان در کل دوران زندگی هنگام ازدواج رخ میدهد. این به نوعی تناقضآمیز است. چون در [مراسم ازدواج]، هر دو طرف دوستانشان را دعوت میکنند. پس این مراسم به نوعی آخرین دورهمی بزرگ و دراماتیک دوستان زوجین است، اما بعد از آن همهچیز تمام میشود».
رولینز در یک مجموعه مصاحبه که در سال 1994 با آمریکاییهای میانسال در مورد دوستیهایشان انجام داد مینویسد: «در جایجای بحث این بزرگسالان از دوستی صمیمی یا ’حقیقی‘، تناقض ملموسی مشهود بود». آنها دوستی را بهعنوان «پایهبودن» برای یکدیگر تعریف میکردند، اما در عین حال گزارش میدادند که بهندرت برای باارزشترین دوستانشان وقت دارند که بهخاطر شرایط یا به دلیل مشکل قدیمی و همیشگی نیت خوب و عمل بد بود: «دوستانی که در فاصلۀ نسبتاً دوری از یکدیگر زندگی میکردند، دریافتند که... تنظیم برنامههایی برای وقتگذراندن با یکدیگر ضروری است. منتها چندین نفر از آنها اشاره کردند که این برنامهها بیشتر در حد حرف است و بهندرت عملی میشود».
افراد در مسیر زندگی خود، به شکلهای مختلفی با دیگران دوست میشوند و دوستیها را حفظ میکنند. بعضیها مستقلاند، هر جا بروند دوست پیدا میکنند و احتمالاً بیشتر رابطههایشان آشناییهای دوستانه باشد تا دوستیهای عمیق. برخی دیگر مشکلپسندند، یعنی چند دوست صمیمی دارند و سالیانِ سال با آنها صمیمی میمانند، اما این دوستی عمیق بدین معناست که از دست دادن یکی از این دوستان، فرد را نابود میکند. منعطفترین آدمها زیادهخواهند، یعنی هم با دوستان قدیمی در ارتباط میمانند و هم با حرکت در دنیا، دوستان جدید پیدا میکنند.
رولینز میگوید دوستیهای جدیدی که در میانسالی شکل میگیرد، احتمالاً در انواع دیگر رابطه ادغام میشود، روابطی نظیر مثلاً همکار یا والدینِ دوستانِ فرزند. علت آن است که والدین پرمشغله، زمانی راحتتر میتوانند دوست شوند که بهانهای برای وقتگذراندن با یکدیگر داشته باشند. بنابراین، مهارت «دوستیابی» میتواند به مرور تضعیف شود. لنگان میگوید: «[در مطالعهای که انجام دادیم]از افراد خواستیم داستان آخرین کسی را که با او دوست شدند برایمان بگویند، اینکه این فرد چگونه از یک آشنا به دوست تبدیل شده است. جالب بود که افراد به نوعی با گفتن چنین داستانی کلنجار میرفتند».
اما اگر طرحی از مشغولیت خود در طول مسیر زندگی ترسیم کنید، به شکل یک سهمی 3 درمیآید. کارها و وظایفی که وقتمان را میگیرند در پیری کمتر میشوند. وقتی افراد بازنشست و کودکانشان بزرگ میشوند، ظاهراً دوباره وقت بیشتری برای دوستی همراه با زندگی مشترک به وجود میآید. آدمها معمولاً با دوستان قدیمیشان که از آنها بیخبرند، دوباره ارتباط برقرار میکنند. ظاهراً معاشرت با این دوستان در این دوره ضروریتر هم هست، براساس نظریۀ گزینشگری اجتماعی-عاطفی 4، آدمها در اواخر عمر تجربیاتی را در اولویت قرار میدهند که آنها را در لحظه شاد میکنند، تجربیاتی نظیر وقتگذرانی با دوستان صمیمی و خانواده.
برخی افراد هم واقعاً موفق میشوند در تمام طول عمر، یا دستکم بیشتر آن را، با هم دوست بمانند. اما چه چیز پیشبینی میکند که چه کسانی در گرداب میانسالی دوام میآورند و در عصر نقرهای دوستی همراه فرد خواهند ماند؟
ظاهراً اینکه افراد به دوستان قدیمیشان پایبند بمانند یا از آنها جدا شوند، در بحث تعهد و ارتباط خلاصه میشود. در مطالعۀ طولی لدبتر دربارۀ بهترین دوستان، تعداد ماههای صمیمت آنها در سال 1983، پیشبینی میکرد که آنها در 2002 همچنان صمیمی ماندهاند یا خیر.
این رابطه حاکی از آن است که هرچه بیشتر برای یک دوستی مایه بگذارید، احتمال اینکه آن دوستی ادامه پیدا کند بیشتر است. پژوهش دیگری دریافت که افراد باید احساس کنند که از دوستیشان همانقدر برداشت میکنند که برای آن مایه میگذارند و اینکه این برابری میتواند موفقیت مداوم یک دوستی را پیشبینی کند.
معاشرتِ دیگران با دوستان صمیمی و قدیمی میتواند آزارنده باشد، چون سالها شوخی و ارجاعات خصوصی غالباً باعث میشود ارتباط آنها برای دیگران قابلدرک نباشد. اما همین زبان مشترک بخشی از چیزی است که باعث ماندگاری دوستیها میشود. در مطالعهای طولی، پژوهشگران همچنین توانستند صمیمیت آتی دوستان را با عملکردشان در یک بازی حدس کلمات در سال 1983 پیشبینی کنند. (این بازی شبیه به تابو بود، به این لحاظ که یکی از دوستان در مورد کلمهای راهنمایی میکرد بدون اینکه خود کلمه را ادا کند، و دیگری میبایست حدس میزد).
در این مطالعه آمدهاست: «این مهارت ارتباط و درک متقابل میتواند به دوستان کمک کند با موفقیت از تغییرات زندگی گذر کنند، تغییراتی که ثبات دوستیها را تهدید میکند». لزوماً نیاز نیست که دوستان مکرراً، یا به صورت پیچیده، با هم ارتباط داشته باشند، فقط این ارتباط باید در هر دو مشابه باشد.
البته امروزه بیش از گذشته راههایی وجود دارد که افراد میتوانند با دوستان خود ارتباط برقرار کنند، و مطابق نظریۀ چندگانگی رسانه، دوستان هرچه در پلتفرمهای بیشتری با هم در ارتباط باشند (پیامک، ایمیل، ارسال اسنپچتها و لینکهای بامزه در فیسبوک و دیدار حضوری)، دوستیشان قویتر است. لدبتر میگوید: «اگر ارتباطمان فقط از طریق فیسبوک باشد، این دوستی بیشتر در خطر این است که در آینده دوام نیاورد».
شاید فکر کنید که ما امروزه دیگر خط پررنگ و واضحی میان روابط آنلاین و روابط «واقعی» ترسیم نمیکنیم، اما لنگان میگوید که شاگردانش هنوز هم وقتی میگویند «واقعی» منظورشان «حضوری» است.
چهار سطح اصلی برای حفظ یک رابطه وجود دارد و در برخی از این سطوح ارتباط دیجیتال بیشتر جواب میدهد. نخست این است که یک رابطه را صرفاً زنده نگه داریم، یعنی وجود آن را حفظ کنیم. «تولدت مبارک» گفتن در فیسبوک، فیوکردن توییت یک دوست، اینها همه ماشینهای نجات دوستیاند، یعنی ضربان آن را حفظ میکنند، اما به صورت مکانیکی.
سطح دوم این است که یک دوستی را به شکل ثابتی صمیمی نگه داریم. لنگان در این رابطه میگوید: «به نظرم این کار رو بشه آنلاین انجام داد، چون پلتفرمها آنقدر گسترده هستن که بشه یه پیام نوشت، یا اگه لازم باشه واسه کسی نظرات حمایتی نوشت». گاه میتوان رابطهای خدشهدارشده را به صورت آنلاین اصلاح کرد (که این هم سطح دیگر حفظ رابطه است)، بسته به اینکه چقدر ضربه سختی خورده است. این کار را میتوان با ارتباط مجدد با کسی یا ارسال یک پوزش از صمیم قلب با ایمیل انجام داد.
لنگان در مورد سطح چهارم میگوید: «اما وقتی به سطح بعدی میرسید، یعنی اینکه ’آیا میتوان آن را به رابطهای رضایتبخش تبدیل کرد؟ ‘ به نظرم آنجاست که این آمار ریزش میکند. چون افراد معمولاً رابطۀ رضایتبخش را چیزی فراتر از حضور آنلاین میدانند».
رسانۀ اجتماعی حفظ دوستیهای بیشتر را ممکن میسازد، اما این دوستیها شاید سطحیتر باشند. با این رسانهها، روابطی زنده میمانند که در غیر این صورت از بین میروند (و شاید باید هم از بین بروند).
لنگان میگوید: «برایم عجیب است که تامی، دوست دوران پنجسالگیام هنوز در لیست فیسبوکم هست. من هیچ ارتباطی با زندگی کنونی تامی ندارم و حتی اگر 25 سال هم به عقب برگردم، چرا باید برایم مهم باشد که پسر تامی بهتازگی در دانشگاه نوتردام قبول شدهاست؟ احسنت به او! اما او برای من تقریباً یک غریبه است. ولی در عصر کنونی روابط رسانهای، این روابط هرگز به مرور زمان از بین نمیروند».
افراد تا دوران میانسالی احتمالاً دوستان زیادی از شغلهای مختلف و فعالیتهای مختلف جمع کردهاند که اصلاً یکدیگر را نمیشناسند.
این دوستیها به سه دسته تقسیم میشوند: فعال، غیر فعال و خاطره. دوستی فعال زمانی است که مرتب در ارتباط باشید، بتوانید برای حمایت اساسی به آنها سر بزنید و عجیب نخواهد بود اگر بدانید در این لحظه در زندگیشان چه خبر است. دوستی غیر فعال دارای پیشینه است، شاید مدتی با یکدیگر صحبت نکرده باشید، اما هنوز هم آن فرد را دوست خود میدانید. خوشحال میشوید از آنها باخبر شوید و اگر به شهرشان بروید، قطعاً با آنها دیدار میکنید.
دوست خاطرهای کسی نیست که انتظار داشته باشید خبری از او بشنوید یا او را ببینید، شاید هیچ وقت هم این اتفاق نیفتد. اما آنها روزگاری برایتان مهم بودهاند و به همین دلیل خاطرۀ خوبی از آنها دارید و هنوز هم آنها را دوست خود میدانید.
فیسبوک با نگهداشتن این دوستان در دید شما، اوضاع را عجیب و غریب میکند. این اوضاع از آنچه قانون دوستِ اردویی در دوستیهای خاطرهای مینامم، تخطی میکند؛ هرقدر هم با بهترین دوستانتان در یک اردوی تابستانی صمیمی باشید، خیال خام است که بخواهید بعد از شروع مدارس هم ارتباطتان را با آنها حفظ کنید. چون خویشتنِ اردوییِ شما با خویشتنِ مدرسهتان تفاوت دارد و اگر بهزور سعی کنید که از آنچه پیشتر داشتید تقلید کنید، جادوی خاطره ضعیف میشود.
همین قضیه دربارۀ دوستانی که فقط آنلاین میبینیدشان هم صادق است. اگر دوستانتان را هرگز حضوری نبینید، واقعاً تجربۀ مشترکی نخواهید داشت، بلکه فقط یکدیگر را از زندگیهای جدایتان باخبر میکنید. این رابطه مبتنی بر داستانگویی است، نه زندگی مشترک. البته چیز بدی نیست، اما فرق دارد.
رولینز میگوید: «این چیزی است که واقعاً میخواهم به شما بگویم. دوستیها همیشه نسبت به شرایط آسیبپذیر هستند. اگر به تمام کارهایی فکر کنید که باید انجام دهید، باید کار کنیم، باید از بچهها یا والدینمان مراقبت کنیم- دوستان انتخاب میکنند که برای یکدیگر کاری انجام دهند، پس میتوانیم با آنها به هم بزنیم. آنها از یاد میروند.»
به گفتۀ او، دلیلِ پایانیافتنِ دوستیها پس از اوایل جوانی معمولاً بهخاطر شرایط است، یعنی چیزهایی که خارج از خود رابطه است. یکی از یافتههای مطالعۀ «آداب دوستیِ» لنگان این بود که به گفته خودش «بزرگسالان فکر میکنند باید در دوستیهایشان مؤدبتر باشند. در بزرگسالی دیگر حس نمیکنیم که چیز زیادی از دوستمان میخواهیم.
این منصفانه نیست، آنها کارهای دیگر دارند. ما به انتظاراتمان پایان میدهیم که به نظرم غمانگیز است که از این قضایا دور میشویم» آن هم بهخاطر مؤدببودن.
اما آنچه دوستی را شکننده میکند، آن را منعطف هم میسازد. افرادی که رولینز با آنها مصاحبه کرد معمولاً دوستیِ خود را ادامهدار میدانستند، حتی اگر مدتی مدید باهم ارتباطی نداشتند. این دیدگاهی نسبتاً خوشبینانه است، اگر چندین ماه خبری از والدینتان نشنوید، بعید است که فکر کنید رابطهتان با آنها خوب است. اما در مورد دوستان به طور پیشفرض فکر میکنید که همچنان دوست هستید.
رولینز میگوید: «اینطوری است که دوستیها ادامه مییابد، چون افراد معمولاً مطابق انتظارات هم زندگی میکنند؛ و اگر ما انتظارات چندانی از هم نداشته باشیم، یا حتی انتظاراتمان را تعلیق کنیم، به نحوی متوجه این میشویم. یک تابستانِ سهماهه در سن ده سالگی یکسیام عمرتان است. وقتی سی سالتان باشد چه؟ سه ماه مثل یک پلک به هم زدن است».
احتمالاً به این دلیل دوستان تمایل دارند انقطاعهای طولانی را در ارتباطشان فراموش کنند، چرا که خودشان هم شتابزدگیِ زندگی را شدیداً احساس میکنند.
البته، این بیشک غمانگیز است که هر چه بزرگتر میشویم، کمتر به دوستانمان تکیه میکنیم، اما همین امر نوعی متفاوت از رابطه را براساس درک متقابل از محدودیتهای بشری یکدیگر ممکن میسازد. احتمالاً همانگونه که رولینز خواهد گفت، این ایدهآل نیست، اما واقعی است. دوستی رابطهای است که هیچ ریسمانی به آن وصل نیست، جز آنهایی که خودتان تصمیم گرفتهاید به آن گره بزنید، رابطهای که فقط مربوط به پایهبودن است، آن هم به بهترین شکلی که میتوانید.
منبع: ترجمان
مترجم: علیرضا شفیعینسب
پینوشتها:
• این مطلب را جولی بک نوشته است و در تاریخ 22 اکتبر 2015 با عنوان «How Friendships Change in Adulthood» در وبسایت آتلانتیک منتشر شده است. وبسایت ترجمان در تاریخ 10 دی 1396 آن را با عنوان «دوستیها چگونه در بزرگسالی تغییر میکند؟» و ترجمۀ علیرضا شفیعینسب منتشر کرده است.
•• جولی بک (Julie Beck) روزنامهنگار آمریکایی و از دبیران ارشد آتلانتیک است. نوشتههای او عمدتاً در موضوعات روانشناسی و سلامت است.
[1]International Association of Relationship Researchers
[2]Encyclopedia of Human Relationships
[3]parabola
[4]socioemotional selectivity theory