همه ما بارها جمله همدلی و اتحاد را شنیده ایم و می دانیم که لازمه کسب موفقیت همدلی و همکاری می باشد که در مورد آن اشعار ناب و خاصی گفته شده است که می توانید از مطالعه آن ها لذت ببرید، بنابراین بهتر است شما عزیزان با ما تا پایان مطلب شعر درباره همدلی همراه باشید.
گلچینی از شعر درباره همدلی
شاعران اشعار زیبا و پر مفهومی در مورد همدلی سروده اند که می توانید از آن در شبکه های اجتماعی نیز استفاده کنید به همین خاطر، در ادامه مطلب مجموعه ای از شعر درباره همدلی را گرد آوری کرده ایم و در اختیار شما دوستان عزیز قرار داده ایم تا بتوانید شعر ناب با مفهوم دلنشین انتخاب کنید.
اشعار ناب و خاص در مورد همدلی
ای بسا هندووترک همزبان
ای بسا دوترک چون بیگانگان
پس زبان محرمی خود دیگراست
همدلی ازهمزبانی بهتراست
*****
ذوق هر یک به دیگران ساری
علم اتحاد بر بسته
لشکر خشم و آز بشکسته
*****
با علم ریاضیات دلها
ثابت شده در تمام دنیا
فرمول دقیق اتحاد است
دلها به توان هم شود ما
*****
شما سروران گرامی قرار گیرد.
ای بسا هندووترک همزبان
ای بسا دوترک چون بیگانگان
پس زبان محرمی خود دیگراست
همدلی ازهمزبانی بهتراست
*****
میان دو کس معنی زیرکی
بود مایه اتحاد و یکی
بر چشمهای خسته من اعتماد کن
هی بغض پشت بغض دلم را تو یاد کن
ابریست حال دل که ندارد نگاه تو
شمسم توباش وگرمی دل را نهاد کن
اینجا غروب تنگی دل را نشانه رفت
تیری بزن به مردگیم هی معاد کن
درنوبهار کوچ به سویت چه بی پرم
ای آسمان آبی من امتداد کن
بهمن ز کوه درد به من حمله ور شده
در شیبهای تند توام، اتحاد کن
حالم چه بد شده ز نبود مکررت
گاهی ز پشت ابر بیا دل تو شاد کن
*****
از مزاج اهل دول رسم اتحاد مجو
در زمین تیره دلان سایه مشترک نشود
در حقیقت اتحاد کفر و ایمان ثابت است
اندکی از بدگماینها تخلف کرده اند
*****
شعر در مورد همدلی با مفهوم دلنشین
ای بسا هندووترک همزبان
ای بسا دوترک چون بیگانگان
پس زبان محرمی خود دیگراست
همدلی ازهمزبانی بهتراست
*****
بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی
*****
ز اتحاد هیولا و اختلاف صور
خرد ز هر گل نو، نقش صد بتان گیرد
*****
نشأه و می را نماید با کمال اتحاد
از نگاهی چشم شور روزگار از هم جدا
*****
اختلاف رنگ، گل را برنیارد ز اتحاد
با دو رنگی پیش یکرنگان گل رعنا یکی است
*****
سخت جانی سد راه اتحاد سالک است
در صدف آب گهر چون واصل دریا شود؟
*****
سنگ راه اتحاد سالک است افسردگی
چون گهر شد قطره دور از وصل دریا می شود
*****
خضر ره اتحاد ترک لباس خودی است
نغمه چوبی پرده شد راست درآید به گوش
*****
بلبلان دیوانه اند و بوی گل از اتحاد
می دود در کوچه و بازار چون دیوانگان
*****
ز تاب زلف تو پیداست حال آن رگ جان
که اتحاد بر آن موی عنبرین دارد
*****
ما و مجنون در ازل نوشیده ایم از یک شراب
در میان ما ازان رو اتحاد مشرب است
*****
اشعار زیبا با مضامین خاص درباره همدلی
شهی که خواهد اگر اتحاد نوع به جنس
دهند دست معیشت به هم رمض و اصم
*****
پروانه محو کرد در آتش وجود خویش
یعنی که اتحاد بود انتهای عشق
*****
شغلی که مطمح نظر کیمیاگر است
تحصیل اتحاد صفات مس و زر است
*****
خار و گل یکرنگ باشد در جهان اتحاد
نیست فرق از یکدگر پیر و جوان عشق را
*****
دوری منزل حجاب اتحاد ما نبود
داشتیم از هم خبر در هر کجا بودیم ما
*****
سنگ راه اتحاد سالک است افسردگی
چون گهر شد قطره دور از وصل دریا می شود
*****
نیست از ما راه چندان تا جهان اتحاد شست
چون گرد ره از خود سیل دریا می شود
*****
جان من و جان تو بود یکی ز اتحاد این دو
که هر دو یکیست جز که همان یک مباد
*****
ز بس کز اتحاد معنوی آمیختم با تو
نمی دانم در آغوش خیالت کاین توئی یا من
*****
شعر زیبا درباره عشق و همدلی
جان من روزی کند گه گاه همراهش، ازآنک
سوی تو همراهی باد بهاری می کند
*****
چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده
ربوده جان ز من و کالبد رها کرده
*****
چه توقع ز رفیقان دگر باید داشت؟
سایه جایی که کشد پای ز همراهی ما
*****
سفر کعبه حلال است به جمعی صائب
که به همراهی هر آبله پا ساخته اند
*****
عقل با عشق محال است کند همراهی
که کمان همسفر تیر نگردد هرگز
*****
واصل بحر شود خاک ز همراهی سیل
مرکب تن می چون آب روان مارا بس
*****
سگ از همراهی اصحاب کهف از شیر مردان شد
مکن دست ارادت کوته از دامان درویشان
*****
شعر درباره دوست و همدلی
دو روزی است همراهی جسم با جان
رفیقی طلب کن که بر جا نمانی
*****
گفتم که تویی ماهی با مار چه همراهی
ای حال غلط کرده با مار دگر رفتی
*****
به گنج همدلی باید رسیدن، مهربانی را
نگاهم لهجه ای دارد که تنهایش تو می فهمی
چو رودی پیچ در پیچ و درازایش تو می فهمیتو میدانی که منظور از محبت چیست میدانم
کلید معرفت داری و معنایش تو می فهمی
به گنج همدلی باید رسیدن، مهربانی را
ندارم شک به آسانی که غوغایش تو می فهمی
بسان قطره می مانم که با جمع تو سیلم من
مسیرم پیچ و خم دارد که دریایش تو می فهمی
دریغ از من مکن بذر نگاهت را که می میرم
که رستن آرزوی بذر و رویایش تو می فهمی
از آن انسان بگویندم که انس از فطرتم خیزد
بیا گنج معانی را زوایایش تو می فهمی…
*****
آن به که در این زمانه کم گیری دوست
با اهل زمانه صحبت از دور نکوست
آنکس که به جمگی ترا تکیه بر اوست
چون چشم خرد باز کنی دشمنت اوست
*****
در پایان به شما دوستان عزیز پیشنهاد می کنیم در صورت تمایل با کلیک بر روی متن زیبا درباره همکاری می توانید بیشتر با جملات ناب و خاص در رابطه با این موضوع آشنا شوید.