این مساله بهویژه با توجه به امتیازهایی که ایالات متحده در توافق جدید به جمهوری اسلامی داده است، میتواند مایه نگرانی بیشتر تل آویو و ریاض در دستیابی تهران به درآمدهای بیشتر باشد که از دید این دولتها عاملی است برای آنچه مداخله بیشتر ایران در منطقه خوانده میشود. تا آنجا که به اسرائیل مربوط میشود، این توافق مملو از حفره است و حتی در ابتدای امضا در دولت اوباما در سال 2015 هم به عنوان راه اصلی برای جلوگیری از نزدیک شدن ایران به سلاحهای هستهای، کارآمد نبود.
تصمیم ترامپ برای خروج از توافق در سال 2018، با تشویق فعال بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر وقت، یک اشتباه جدی بود. کمپین فشار حداکثری دولت ترامپ بر ایران شکست خورد و تهران تحت تحریمها تضعیف نشد. در واقع، برعکس این اتفاق افتاد: بیش از دو سال است که ایران به غنیسازی اورانیوم به سطوح بالا بازگشته و نسبت به گذشته به تولید سلاح هستهای نزدیکتر شده است. در همین خصوص سایت العربی الجدید اعلام کرده که مقامات امنیتی رژیم صهیونیستی از فشارهایی که تل آویو به دونالد ترامپ، رئیسجمهور پیشین آمریکا آورد تا از برجام خارج شود، پشیمان هستند.
با توجه به تجربه خروج ترامپ از برجام و نبود جایگزینی برای عدم توافق، رفتار اسرائیل و عربستان تا حدی متفاوت از مقطع 2015 است. به این معنی که هرچند این توافق را عاملی برای مهار توانمندی هستهای ایران میدانند، اما به دلیل ضعفهای توافق بهویژه وجود برخی بندها همچون بند غروب -طبق برجام برخی از محدودیتهای هستهای و غیرهستهای ایران در تاریخ معینی برداشته خواهد شد که مقامات و رسانههای غربی از آن به عنوان بندهای غروب یاد میکنند- فشار بر تهران و مدیریت رفتار منطقهای پساتوافق را در دستور کار قرار دادهاند.
در همین خصوص تامیر هیمن، رئیس سابق اطلاعات ارتش اسرائیل در تازهترین ارزیابی از توافق برجام در توییتی نوشت: اگر توافق امضا شود، توافق بدی است و اگر 6 ماه پیش امضا میشد، کمتر بد بود. ولی این توافق همچنان برای خارج کردن ایران از وضعیتی که در آن قرار دارد (یعنی تقریبا یک کشور در آستانه هستهای شدن)، و مهمتر از آن، برای خرید زمان برای آماده کردن گزینه دیگر در مقابل ایران، ضروری است.
هیمن افزود: امضای توافق تضمین میکند که ایران حداقل تا سال 2030 بمب هستهای نخواهد داشت و حتی پس از آن نیز توسعه توان هستهای نظامی برای تهران ممنوع است. همه اینها تحت نظارت بینالمللی و زیر چشم بدگمان سازمانهای اطلاعاتی اسرائیل است. رئیس سابق اطلاعات ارتش اسرائیل در ادامه نوشت: اگر ایران توافق را زیر پا بگذارد و توانایی هستهای خود را توسعه دهد، احتمال حمله ائتلاف بینالمللی به آن افزایش مییابد و اسرائیل مشروعیت بینالمللی برای حمله نظامی به ایران خواهد داشت.
از این زاویه میتوان گفت استراتژی اسرائیل در برخورد با توافق احتمالی جدید مبتنی بر همراهی اعمالی و مخالفت اعلانی است که به این رژیم فرصت میدهد تا زمان بیشتری برای افزایش دادن توانمندیهای خود بخرد و همزمان بتواند امتیازهای تسلیحاتی و اطلاعاتی-امنیتی دندانگیری را از آمریکا دریافت کند. از طرف سوم هم حفظ مخالفت اعلانی با این توافق به این رژیم کمک میکند تا همچنان بر موج ایرانهراسی و خطر ایران هستهای مانور داده و زمینه همراهی دولتهای عربی خلیج فارس با پروژه عادیسازی روابط را فراهم کند.
از سوی دیگر تل آویو مدعی است که هرگونه توافق بدون اینکه سایر حوزهها مانند موشکی و منطقهای را در برگیرد؛ توافق ضعیفی است، چرا که دست ایران در سایر حوزهها را باز نگه میدارد. در همین خصوص آموس هارل در روزنامه اسرائیلی هاآرتص نوشت: دولت بایدن در ترجیح آشکار خود برای توافق، مایل است در پاسخ به رفتار ایران در جبهههای دیگر چشم خود را ببندد. نادیده گرفتن ناهماهنگی رویکرد ایالات متحده در قبال ایرانیها سخت است: واشنگتن بر توافق هستهای متمرکز شده و به نظر میرسد که دیگر تجاوزات [ادعایی] ایران کمتر مورد توجه آنهاست.
از دیدگاه اسرائیل، مساله پیچیده دیگری نیز وجود دارد و آن روابط رو به گسترش ایران و روسیه است. در نتیجه درگیر شدن پوتین در جنگ اوکراین، روابط بین تهران و مسکو در حال نزدیکتر شدن است. ثابت شد که پیشبینیهای خوشبینانهای که در برخی مقاطع از سوی رهبری سیاسی و نظامی اسرائیل مطرح میشد مبنی بر اینکه تل آویو با عملیات خود در سوریه میتواند در ایجاد فاصله بین مسکو و تهران موفق شود، اشتباه بوده است. روسیه به ایران نیاز دارد، پهپادهایی را از آن دریافت میکند که برای ادامه جنگ به آن نیاز دارد، و به خوبی میتواند با حمایت از اقدامات ایران در مواجهه با جامعه بینالمللی در توافق هستهای، در سطح دیپلماتیک و اقتصادی این اقدام ایران را جبران کند.
با این تفاسیر برخی کارشناسان معتقدند یک توافق هستهای جدید، اگر در نهایت امضا شود، ظاهرا پروژه هستهای ایران را در موقعیتی بسیار بهتر از سال 2015 قرار خواهد داد و با همه مشکلات، بهترین گزینه برای امنیت اسرائیل در شرایط کنونی خواهد بود.
همزمان با اسرائیل، عربستان سعودی نیز در این نگرانیها سهیم است. با این حال استراتژی ریاض صراحت کمتری دارد و عمدتا در پشت پرده اعمال میشود. به این معنی که عربستان در سیاست اعلانی و رسانهای خود محافظهکارانهتر از اسرائیل عمل میکند و صرفا به ضرورت همکاری ایران با آژانس اشاره میکند.
هرچند در سالهای اخیر اشاراتی به ضرورت دستیابی به بمب هستهای میکند، با این قید که اگر ایران در این مسیر قدم بردارد، ریاض نیز بلافاصله از کلیه ظرفیتهای خود استفاده میکند، اما ترجیح این کشور یک توافق جامع است که بتواند قدرت موشکی و منطقهای ایران را هم با هستهای همراه کند. از آنجا که رسیدن به این مقصود بهویژه در شروع گفتوگوهای برجامی دولت بایدن با ایران در فروردین 1400 تاکنون عملا امکانپذیر نبوده است، عربستان قصد دارد وجه دیگر استراتژی خود را دنبال کند. در واقع ریاض سیاست اعمالی خود را که همراهی با آمریکا و اسرائیل است، بهصورت پشت پرده دنبال میکند که همراهی با تحریمها و پروژه فشار حداکثری ترامپ بخشی از این الگوی رفتاری بوده است.
اما این استراتژی یک تفاوت بارز با دوره قبل دارد و آن دنبال کردن مسیر گفتوگو با تهران است که همزمان با مذاکرات احیای برجام صورت گرفت و تاکنون ایران و عربستان پنج دور مذاکره مستقیم به میزبانی بغداد درباره روابط دوجانبه و منطقهای داشتهاند. بهنظر میرسد که دولت سعودی درصدد است با تجربه ناموفق فشار حداکثری ترامپ و قرار گرفتن منطقه در آستانه انفجار، مدیریت رفتار منطقهای تهران از طریق گفتوگو را فراهم کند. دنبال کردن این مسیر میتواند ضمن اینکه عربستان را از قرار دادن در تیررس اهداف ایران و گروههای نزدیک به آن دور کند؛ فرصتی به این کشور خواهد داد تا با قرار گرفتن در فضای تنشزدایی و ثبات منطقهای، توانمندیهای هستهای و نظامی خود را برای دوره جدیدی از تنش احتمالی در موعد خروج دوباره آمریکا از برجام فراهم کند.