ماهان شبکه ایرانیان

شهید آیت الله اشرفی اصفهانی؛ عالم پارسا و مجاهد فی سبیل الله

روحیات، اخلاق و سیرت عملی شهید اشرفی اصفهانی آن چنان بود که دیدار کنندگان با او از ملاقاتش دل نمی کنند

شهید آیت الله اشرفی اصفهانی؛ عالم پارسا و مجاهد فی سبیل الله

روحیات، اخلاق و سیرت عملی شهید اشرفی اصفهانی آن چنان بود که دیدار کنندگان با او از ملاقاتش دل نمی کنند. کلمائش آن قدر دلنشین بود که مردم هیچ گاه از شنیدن سخنانش خسته نمی شدند و چهره نورانی اش به حدی جذاب بود که وقت خدا حافظی، بعضی با چشم گریان از او جدا می شدند، چهره نورانی و محاسن سفید این عالم فرزانه انسان را به یاد خدا می انداخت و آرامش روحی و روانی پیدا می کرد. امام خمینی را در تجلیل از ایشان فرمودند: «هر وقت قاتی اشرفی اصفهانی را می بینم به یاد خدا می افتم.» شهید محراب در طول حیات خویش زندگی بسیار ساده ای داشت و بعد از منصوب شدن به امامت جمعه باختران (کرمانشاه) هم زندگی اش تغییر نکرد.

این عالم وارسته و بزرگ اندیشه و عمل اسلامی را در هم آمیخت و عمر خود را در خدمت به ملت مسلمان و حفظ ارزش های اسلامی گذراند، آیت الله اشرقی همواره چه قبل و چه بعد از انقلاب پشتیبان و یاور همیشگی بنیان گذار جمهوری اسلامی بود و اطاعت از امام و حمایت از ولایت فقیه را بر همه واجب و لازم می دانست. او نه تنها در سنگر تعلیم و تربیت، بلکه در عرصه تحقیق و پژوهش نیز فعالیت های گران سنگی داشت و آثار علمی و قلمی بسیار ارزنده ای از خود به جای گذاشته است. از نکات برجسته شخصیت شهید اشرفی دید باز، شم سیاسی قوی، آینده نگری، تیزبینی، درایت و فهم بالا بود، ایشان از آغاز نهضت اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی (ره) در 15 خرداد، فعالانه در صحنه انقلاب و مبارزه حضور داشت و همواره از ارکان مبارزه بر ضد رژیم فاسق طاغوت بود. در دوران سیاه ستم شاهی، یک لحظه از مبارزه و مجاهدت دست نکشید و همواره در صحنه جهاد از "سابقون" محسوب می شد. وی پس از انقلاب در سنگر نماز جمعه یا ایراد خطبه ای پرشور و حضور در جبهه های جنگ، نقش فوق العاده مؤثری در پیشبرد انقلاب، تقویت روحیه رزمندگان اسلامی و تشویق مردم در جهت حمایت از سنگرداران دفاع مقدس ایفا می کرد. تروریستهای کوردل در ظهر جمعه 22 مهر ماه 1391، در سنگر نماز جمعه این عالم خبیر، عارف بالله وفقیه ژرف اندیش را که از اولیاء الله بود به شهادت رساندند. پیکر پاک وی پس از تشییع باشکوه مردم در گلستان شهدای تخت فولاد اصفهان به خاک سپرده شد.

اصل و نسب و زادگاه

میرزا اسدالله در شعبان 1322 ق / 1281 ش در خمینی شهر (سده) اصفهان، صاحب پسری شد که او را عطاء الله نام نهاد. سنت خانوادگی و اصل و نسب این عالم دین و مرد زاهد که دارای کمالات علمی و معنوی بود ریشه در جبل عامل لبنان داشت که هویت او را برجسته می کرد.[1] چهارمین شهید محراب در این باره می گوید: «نسب بنده منتهی می شود به یکی از علمای جبل عامل. اینها در صدر اسلام، از برکت حضرت ابوذر، اسلام اختیار کردند و بعد به سده آمدند و تا آنجا که یادم هست، اجداد پدری ما همیشه از علمای معروف محل بوده اند».[2]

شاگردی در محضر بزرگان

عطاء الله پس از طی دوره نوجوانی و دوره مکتب خانه، تحصیلات ابتدایی و مقدماتی را در سده نزد سید مصطفی خواند. ایشان استعداد فراوان و حافظه قوی داشت؛ به طوری که در 9 سالگی کتاب «نصاب الصبیان» را از حفظ داشت. در 12 سالگی به توصیه پدر عالمش از خمینی شهر عازم اصفهان گردید. دروس حوزه را آغاز کرد و در مدت 2 سال سکونت در حوزه علمیه اصفهان، در مدرسه نوریه، دروس ادبیات، مقدمات و سطح فقه و اصول را در محضر اساتیدی همچون حضرات آیات: شیخ محمد حسن فشارکی، سید محمد درچه ای، سید محد نجف آبادی و شهید سید حسن مدرس به پایان برد.

دوران طلبگی و ساده زیستی

شهید اشرفی دوران طلبگی خود را در نهایت عسرت و مشقت اقتصادی گذراند و خاطره هایی از ده سال اقامت و مقاومت در حوزه علمیه اصفهان نقل می کند: «در آن موقع که ما در اصفهان بودیم شهریه ای متداول نبود ولی به کسانی که درس خارج می خواندند و عائله مند بودند ماهی هشت قران شهریه می دادند».[3] «دوشنبه خوراکم تمام می شد، سه شنبه دو ریال پول را خرج می کردم، چهارشنبه را که آخرین روز تحصیل بود بدون پول و غذا می گذراندم».[4] در زمان آیات ثلاث مرحوم آیت الله حجت، مرحوم آیت الله صدر و مرحوم آیت الله خوانساری سه نفری یک مهر نان و یکی 15 ریال هم می دادند و به بنده که جزو لیست سابقیها نبودم یک ماه 25 ریال می دادند و یک ماه هم نمی دادند آن یک ماهی که به من شهریه نمی دادند مرحوم آیت الله خوانساری که خیلی به ما لطف داشتند 15 یا 20 ریال توسط آیت الله صدوقی به من می دادند». زندگی ما این طوری بود که بنده در هفته فقط یک نوبت چای می خوردم و شبهای جمعه -از آن خرده برنج های آشی- یک نوبت میپختم و فقط هفته ای یک مرتبه غذای گرم می خوردم و بقیه اوقات غذای ساده و حاضری مثل پنیر و حلوا بود».[5] او در توصیف شرایط فوق می گوید: «در زمانی در حجرهای با سه نفر دیگر در مدرسه نوریه اصفهان زندگی می کردیم. بسیاری از روزها نه چای داشتیم نه نفت و نه قند. برای مطالعه در شب از نور چراغ نفتی توالتهای مدرسه استفاده می کردم. در روزهای جمعه به یکی از مساجد دور افتاده اصفهان می رفتم و از صبح تا عصر در آن مسجد درس های یک هفته را دوره می کردم. در مدت دوازده ساعتی که آنجا مطالعه می کردم غذای من فقط مقداری دانه ذرت برشته بود؛ چیز دیگر نداشتم».[6]

بنده تا درس خارج که رفتم، یک کتاب ملکی از خودم نداشتم، حتی کتاب مکاسب را که می خواستم بخوانم، از یک کتاب وقفی استفاده می کردم و در حجرهای هم که زندگی می کردیم و درس می خواندیم، فرش آن حصیر بود».[7]

هجرت به قم

عطاء الله به سال 1302 ش. در سن بیست سالگی به قم هجرت کرد و مدت یک سال در مدرسه رضویه سکنی گزید. در این باره وی یادآور می شود: «در مدرسه رضویه قم مدتی با یک نفر طلبه هم حجره بودم و این شخص وضع مالی خوبی داشت. او همیشه از غذای طبخ شده استفاده می کرد ولی من قادر به تهیه آن نبودم. در این مدتی که من با این شخص در یک اتاق بودیم، ابدا متوجه نشد من کی شام و کی ناهار می خورم. من در حین مطالعه مقداری کتاب روی هم می گذاردم تا او متوجه نشود و من در حالی که روی کتاب قرار گرفته بودم در حین مطالعه از آن نان خالی لقمه لقمه استفاده می کردم و اما وقتی او موقع غذا خوردنش می رسید، غذای طبخ شده را حاضر می کرد و به بنده هم تعارف می کرد. من در جواب می گفتم غذا صرف کرده ام».[8] شهید محراب پس از آن، دوران طلبگی خود را که بیش از 22 سال به درازا کشید در مدرسه فیضیه گذراند. او در این سالیان متمادی مورد توجه خاص فضلا و علما، به خصوص آیات مراجع ثلاث قرار می گیرد و با توجه به شرایط خاص سیاسی۔ اجتماعی آن زمان که ناشی از فشارهای گوناگون انحراف رضاخان بود تمام مشکلات را تحمل و با استقامت بی نظیر خود به تحصیل ادامه می دهد. او بیش از دو دهه، دوره عالی و اجتهادی فقه و اصول را نزد علمای نامدار، حضرات آیات حاج شیخ عبدالکریم حائری، حجت کوه کمره ای، سید محمد تقی خوانساری و سید صدرالدین صدر و آیت الله بروجردی فرا گرفت. عطاء الله با همه مشکلات و مسائل آن زمان در تحصیل علوم اسلامی و دینی جدیت به خرج می داد و پس از اندک زمانی در ردیف فضلا و مدرسین نامی و برجسته حوزه علمیه قم به شمار آمد. فعالیتهای وی در تنظیم و تقریر دروس آیت الله العظمی بروجردی موجب دوستی و علاقه فوق العاده بین شاگرد و استاد گردید؛ به طوری که شهید محراب به دیدار ایشان می رفت. هر وقت شهید اشرفی به اصفهان می رفت و بر می گشت آیت الله بروجردی به دیدار شاگرد خود به حجره او در مدرسه فیضیه میرفت.[9] وی در سن 40 سالگی به درجه اجتهاد رسید و اولین اجازه نامه اجتهاد را در حوزه علمیه قم، مرحوم آیت الله سید محمدتقی خوانساری به ایشان دادند. پس از آن از جانب آیات عظام حجت کوه کمره ای، فیض قمی، سید ابوالحسن اصفهانی و بروجردی اجازه اجتهاد دریافت کرد. شهید اشرفی اصفهانی در مدت هفده سال اقامت در قم، در کنار تحصیل، به تدریس و تعلیم و تربیت طلاب جوان اشتغال داشت و در سال 1330 که از سوی آیت الله بروجردی برای تشویق محصلان حوزه علمیه قم، برنامه امتحانات عمومی در نظر گرفته شده بود، شهید محراب به همراه برخی فضلا و علمای دیگر مأموریت یافت تا به عنوان ممتحن امتحانات دروس سطح و خارج فقه و اصول نقش ایفا نماید و تقریبا به مدت سه سال تا زمان اعزام به باختران کرمانشاه) در برگزاری این امتحانات شرکت داشت.[10]

تجلیل از شخصیت های برجسته حوزه

آیت الله اشرفی اصفهانی از گوشه ای از شیوه های زندگی سلوک خود در قم پرده برمی دارد و از اکابر و اعاظم حوزه به ویژه اساتید معظم خود به عنوان اسوه های اخلاق، پاسداران علم و فضیلت و فقه و فقاهت و زهد و تقوا تجلیل می کند و می گوید: «وقتی که به قم رفتم در اصفهان عائله داشتم، ولی خودم به تنهایی در یکی از حجره های مدرسه فیضه زندگی می کردم و درس می خواندم و چند سال هم یکی از بنده زاده ها پیش من بود و درس می خواند. در آن موقع مرحوم آیت الله بروجردی، 49 تومان شهریه میداند و من نصف این پول را برای خانواده به اصفهان می فرستادم. بنده چندین سال در قم از محضر درس آیات ثلاث، مرحوم آیت الله حجت، مرحوم آیت الله خوانساری و مرحوم آیت الله صدر استفاده کردم. مرحوم آیت الله سید محمد تقی خوانساری واقعا از اولیاء خدا بود و نماز باران ایشان معروف است که حتما شنیده اید. مرحوم آیت الله خوانساری در استکانی چایی می خورد که از جنس گل بود که ما می گفتیم آقا استکان و نعلبکی آن قدر گران نیست که شما از اینها استفاده می کنید. اینها واقعا خودشان اسوه بودند». «مرحوم آیت الله خوانساری به قدری متواضع بود که مقید بود به این که کسی در سلام از او سبقت نگیرد، وقتی برای درس گفتن به مدرسه می آمد، سرش را پایین می انداخت، که کسی جلوتر به او سلام نکند و یک مرتبه درب مدرسه را باز می کرد و به همه سلام میداد. مرحوم آیت الله بروجردی نقل کردند که من در عالم خواب دیدم که بلندگوهای صحن دارد اعلام می کند به این که جنازه سید مرتضی را می آورند. من در خواب گفتم که سید مرتضی سالهای زیادی است که وفات کرده و در کاظمین هم بوده، حالا به چه مناسبت در قم چنین اعلام می کنند. ... بیدار که شدم دیدم بلندگوهای صحن اعلام می کنند که آیت الله خوانساری مرحوم شدند و جنازه ایشان را می آورند».[11]

خود آیت الله بروجردی مقداری نان خشک از ده خودشان می آوردند و با یک طلبه آبگوشت شراکتی درست می کردند، موقعی که مطالعات تمام می شد، آن طلبه می آمد به حجره آقا و می گفت موقع شام است تشریف بیاورید و آقا هم یک دانه نان از بقچه در می آورد و با آن طلبه غذا می خورد».[12] آیت الله اشرفی اصفهانی در مورد چگونگی آشنا شدن با امام راحل و سپس برقراری ارتباط نزدیک با رهبر فقید انقلاب و حضور در درس فلسفه استادنا۔ روح الله سخن می گوید: «برخورد ما با امام، در ابتدا فقط همان رفتن در جلسه درس ایشان بود که من مدتی به درس فلسفه ایشان می رفتم. البته چون در آن زمان به درس فقه و اصول مرحوم آیت الله بروجردی می رفتم و مقید هم بودم که درس ها را بنویسم، اگر به درس فقه و اصول امام هم می خواستم بروم، ممکن بود که نتوانم درسها را بنویسم و بدین خاطر بود که من تنها به درس فلسفه امام می رفتم. در نظرم هست که استاد شهید آیت الله مطهری و شهید آیت الله بهشتی و آیت الله منتظری، در مدرسه فیضیه از امام خواهش کرده بودند که یک درس خارج برایشان بگویند. البته آن موقع درس خارج امام خصوصی بود و لیکن بعد آمدند در مسجد فاطمیه و درس خارج عمومی را شروع کردند. با این که مرحوم آیت الله بروجردی هم درس خارج می گفتند، طوری شده بود که آنهایی که می خواستند کاملا استفاده کنند، به درس امام می رفتند. انصافا همان طوری که مرحوم آیت الله بروجردی، یک عده ای شاگردهای ممتاز تربیت کردند، خود امام هم یک عده شاگردهای ممتازی را تربیت کردند که بعد از آن که ایشان را به ترکیه و بعد هم نجف تبعید کردند، اکثر شاگردان امام دیگر به درس استاد دیگری نرفتند».[13]

نمایندگی آیت الله بروجردی

در غرب کشور در سال 1335 ش. آیت الله اشرفی اصفهانی به همراه چند تن دیگر از آیات عظام و طلاب علوم دینی به دستور آیت الله بروجردی به کرمانشاه مهاجرت کرده، در حوزه علمیه تازه تأسیس آیت الله بروجردی به تدریس و نشر معارف اسلامی در منطقه غرب کشور مبادرت ورزیدند. بعدها با رحلت آیت الله بروجردی، خواستند به قم باز گردند که با توجه به محبوبیت زیادی که نزد مردم داشتند، با مخالفت آنان روبرو شدند. بنابراین، به خاطر مسئولیت شرعی و نیاز مبرم مردم و اصرار آنها، از ترک آن دیار منصرف شده و به پیشبرد فرهنگ اسلامی و سرپرستی حوزه علمیه آن منطقه مشغول شدند. شهید محراب با توضیحات مختصری می گوید: «حسب الامر مرحوم آیت الله بروجردی و در معیت دو تن از علما و مدرسین حوزه علمیه قم، برای تأسیس و تدریس در مدرسه مرحوم آیت الله بروجردی به کرمانشاه عزیمت نمودم. مرحوم آیت الله بروجردی اصرار زیادی داشت به این که من در این جا بمانم و حتی سه سال به من اجازه مسافرت نداد، برای این که به ایشان گفته بودند که وجود فلانی برای تبلیغات این استان مؤثر است».[14]

تلاش برای مرجعیت امام

آیت الله اشرفی اصفهانی پس از رحلت آیت الله بروجردی عامه مردم را به تقلید از امام خمینی (ره) تشویق و فراخواندند. ایشان اظهار می دارد: «کسی که نسبت به مرجعیت امام، در این استان - باختران (کرمانشاه) بیشتر از همه فعالیت کرد و مردم هم شنوایی داشتند بنده بودم و در آن اختناق شدید ما همیشه با امام در رابطه بودیم. قبلا هم، بعد از رحلت آیت الله بروجردی، اینجانب بر حسب تشخیص خود و تفحصی هم که از شخصیتهای بزرگ علمی نجف اشرف و حوزه علمیه قم نمودم، حضرت امام خمینی را شایسته برای مقام مقدس مرجعیت معرفی نمودم و عامه مردم را در امر تقلید به ایشان سوق دادم که این موضوع با مخالفت بعضی و کارشکنی آنها مواجه شد و از سوی ساواک هم تهدید به تبعید گردیدم، ولی به لطف خداوند بزرگ در انجام این امر الهی و وظیفه شرعی موفق شدم».[15] «ما فهمیدیم که بحمدلله تشخیص مان نسبت به مرجعیت ایشان بجا بوده است، یکی مسئله مخالفا علی هوی است و در حدیث دارد که پیامبر اکرم (ص) در برگشت از یکی از غزوات، به اصحابشان فرمودند:

شما از جهاد اصغر فارغ شدید، علیکم بجهاد الأکبر». سؤال کردند: جهاد بزرگتر دیگر چیست که فرمودند: «مخالفت با نفس» و ما واقعا در این قسمت انصافا کسی را در مرتبه امام ندیدیم و در برخوردهایی که ما با امام داشتیم، در حضور درس ایشان و با جلساتی که خدمت شان بودیم و یا گاهی که برای عرض ارادت به حضورشان می رفتیم، این موضوع را میدیدیم. در این قسمت تنها عقیده بنده نیست، ما در نجف هم که مشرف می شدیم، در زمان مرحوم آیت الله حکیم، همه متفق بودند که این بزرگوار در مرتبه مخالفت با نفس هستند و در این جهتش ایشان منکری نداشت.»[16]

آغاز فعالیت های سیاسی

همانطور که پیشتر گفته شد، در زمان حضور امام خمینی(ره) در قم، شهید اشرفی با ایشان در ارتباط بودند. حتی زمانی که ایشان به باختران اعزام شدند، این ارتباط هرگز قطع نشد تا پس از غائله 15 خرداد 1342 و دستگیری حضرت امام، شهید اشرفی فعالیتهای دامنه داری را در استان کرمانشاه آغاز کرد و پس از این که خبر دستگیر ایشان را شنید، به تهران آمد و به مراجع بزرگی که از قم و دیگر شهرها آمده بودند گفت: «امروز روزی نیست که ما بخواهیم در مقابل این رژیم جنایتکار سکوت بکنیم، ما نباید در ارتباط با دستگیری آقای خمینی، آرام بنشینیم.» از همان زمان شهید محراب فعالیتهای سیاسی خود را به طور پنهانی و آشکار شروع کرد. با آزادی امام خمینی (ها، وی به اتفاق چند تن از علما به قم عزیمت کرده و با معظم له دیدار و با کسب اجازه کتبی وکالت و اجازه مطلق در امور حسبیه و شرعیه از جانب امام (ره)، نماینده تام الاختیار ایشان در کرمانشاه می شود.[17] شهید اشرفی، مبارزه ای طولانی و جدی با رژیم شاه داشت و این مبارزه کاملا هماهنگ با خط فکری امام بود. رژیم منحوس پهلوی برای جلوگیری و خنثی کردن فعالیتهای شهید اشرفی از دو جبهه وارد شد: اول از راه تهدید و ارعاب تا جایی که چند بار ایشان را در اوایل مبارزه به ساواک بردند. یک بار هم قصد تبعید ایشان را داشتند که بر اساس مصالحی که در نظر گرفتند از جمله احتمال اعتراض و شور مردم، از أن منصرف شدند. دوم از راه ترور شخصیت ایشان به این ترتیب که عوامل رژیم و ساواک توسط برخی افراد که همواره با شهید محراب مخالفت می کردند، سیل تهمت ها و افتراها را متوجه ایشان نمودند و بزرگترین شکنجه ها و عذابهای روحی را به این عالم بزرگوار وارد ساختند.[18] شهید اشرفی که خود از عالمان بزرگ عصر خویش به شمار می آمد و از موقعیت علمی بالایی نیز برخورددار بود، اطاعت از امام و حمایت از ولایت فقیه را بر همه واجب و لازم می دانست. وی در طول مدت تبعید حضرت امام (ره) هیچگاه از حمایت ایشان دست بر نداشت و پیوسته با امام خمینی (ره) در تماس بود و وجوهات شرعی را به محضر ایشان ارسال می کرد. شهید محراب با تمام مشکلات امنیتی که رژیم طاغوت برای برقراری ارتباط با امام پدید آورده بود، با واسطه با امام در ارتباط بود و موضوعات مختلف را به محضر امام می رساند و کسب تکلیف می کرد. امام نیز از اوایل آشنایی، به ایشان عنایت و توجه ویژه داشتند.

مسجد آیت الله بروجردی؛ پایگاه مبارزات مردم

آیت الله اشرفی اصفهانی از اوج نهضت اسلامی و تظاهرات مردم علیه رژیم طاغوت به رهبری امام راحل در خطه کرمانشاه، نحوه دستگیری خود و تحصن علما در دانشگاه تهران سخن به میان می آورد و چنین ابراز می کند که در طول انقلاب هم همه راهپیمایی ها علیه رژیم طاغوت از اینجا شروع می شد. مجالس ترحیمی که برای شهدا گرفته می شد، همیشه در مسجد مرحوم آیت الله بروجردی بود دستگاه هم گفته بود تمام این کارها زیر نظر فلانی است و همه از اینجا سر چشمه می گیرد. سخنران هایی هم که دعوت می کردیم برای ماه رمضان یا غیر ماه رمضان، مقید بودیم از اشخاصی باشند که در خط امام و به امور سیاسی هم وارد باشند خود بنده هم که منبر می رفتم، راجع به مسائل سیاسی روز صحبت می کردم و به خاطر همین هر روز از کلانتری می آمدند و التماس و خواهش می کردند که آقا از این مطالب اینجا گفت و گو نشود. یکی دو مرتبه هم سراغ من آمدند و مرا برای بازپرسی به ساواک بردند که ببینند ما با کدام یک از علما ارتباط داریم و نظرمان در امر تقلید به چه کسی است؟ و وجوه شرعی را چه کسانی می دهند و ما آن را به چه کسانی می رسانیم؟! در همین اواخر هم که مرا برای مجلس به تهران بردند، یکی از سؤالات شان این بود که با کدام یک از علمای حاضر ارتباط دارید؟ البته این را همه دستگاه میدانستند که بنده نظرم با خود امام است و با ایشان ارتباط دارم. با اوج گیری انقلاب و دعوت اینجانب و علمای محترم کرمانشاه، مردم را برای شرکت در تظاهرات و راهپیمایی ها دعوت می کردیم.»[19]....

در همان شبی که امام از عراق به پاریس هجرت کردند، در نیمه شب، مأمورین ساواک مرا دستگیر کردند و به زندان شهربانی، کمیته تهران بردند و بعد از چند شب که من مریض شدم، از ترس این که یک وقت از بین نروم، مرا آزاد کردند. البته علمای اینجا هم خیلی فعالیت کردند.»[20] «وقتی هم که خبر تشریف فرمایی امام به ایران رسید، اینجانب به اتفاق جمعی از علما و اهالی محترم کرمانشاه، برای استقبال از حضرت امام به تهران رفتیم و با بستن فرودگاه تهران به وسیله بختیار مزدور و مانع شدن از تشریف فرمایی امام، اینجانب به اتفاق جمع کثیری از علمای بزرگ در مسجد دانشگاه متحصن شدیم، تا این که بالاخره امام به ایران تشریف آوردند».[21]

در سنگر نماز جمعه

مهر ماه 1358 طی حکمی از سوی امام خمینی(ره) آیت الله اشرفی به عنوان امام جمعه کرمانشاه منصوب شد. خطبه های نماز جمعه نشانگر حساسیت و توجه ایشان به بیان موضوعات مورد نیاز مردم مسلمان و تشریح مواضع انقلاب و امام خمینی (ره) بود. ارائه مطالب مربوط به ولایت فقیه، موضوع جنگ و ضرورت حضور مردم در جبهه ها و با کمک و پیشتیبانی رزمندگان، و از همه مهمتر تبیین خط امام و مقابله با منحرفان و خیانت کاران، عمده ترین محورهای مباحث شهید محراب به شمار می رفت. نقش و حضور وی در جریان افشای خط انحرافی بنی صدر و صدور اعلامیه در رابطه با عزل وی از مقام ریاست جمهوری در آن مقطع تاریخی انقلاب اسلامی از اهمیت ویژه ای برخوردار بود که حاکی از تطابق دقیق مواضح فکری و سیاسی ایشان با رهبر انقلاب اسلامی بود.[22] شهید اشرفی اصفهانی از آغاز جنگ تحمیلی تا روز شهادت، مسئله جنگ را از مسائل اساسی انقلاب می دانست و از آغاز جنگ تا آخر حیات خویش، میل وافری به حضور در جبهه از خود نشان می داد. با این که مقامات امنیتی و حفاظتی، از این کار ممانعت می کردند و مصلحت نمی دیدند که ایشان به جبهه ها برود، ولی آن شهید بزرگوار، در هر فرصتی به دیدار رزمندگان می شتافت. هرگاه در جبهه ها برای رزمندگان سخنرانی می کرد بارها در جبهه های ایلام، قصر شیرین و پادگان ابوذر، گیلان غرب، نوسود، بستان، آبادان، خرمشهر، سومار و. . حضور یافت. با یکایک آنان دست می داد، به سنگرهای آنان سر می زد و با ایشان به گفت و گو می نشست.

آثار و تألیفات

شهید اشرفی، فقیه و عالمی خستگی ناپذیر بود که در طول زندگانی ارزشمندش آثار گرانبهایی از خود به یادگار گذاشت. وی پس از کسب علوم و دانش و تحصیل در حوزه پر کرسی تدریس نشسته و شاعران برجسته ای تربیت کرد. آیت الله اشرفی اصفهانی، نه تنها در سنگر تعلیم و تربیت بلکه در عرصه تحقیق و پژوهش نیز فعالیتهای گران سنگی داشته و آثار علم و قلمی بسیار ارزنده ای از خود به جای گذاشته است. آثار قلبی و علمی آیت الله اشرفی اصفهانی را حدود سی جلد نوشته اند که بیشتر آنها چاپ نشده است اما آثار چاپ شده وی عبارتند از: البیان (برهان قرآن)، در موضوع علوم قرآن، به زبان فارسی، تفسیر قرآن، خلاصه ای از تفاسیر شیعه و سنی؛ مجمع الشتات، در اصول دین و عقاید و کلام، به زبان عربی در چهار مجلد؛ مجموعه ای پیرامون حروف مقطعه قرآن، به زبان فارسی؛ غیبت امام عصر (ع)؛ غروب آفتاب در محراب جمعه در دو مجلد؛ درس فقهی و اصولی، تقریرات اساتید خود آیات عظام بروجردی، حجت کوه کمره ای، سید محمد تقی خوانساری و صدر. کتاب مجمع الشتات وی شامل مباحث متنوع و متفرقه در باره اهم علوم اسلامی است و به همین جهت نیز چنین نامیده شده است. کتاب، موضوع های اسلامی، چون توحید، امامت، معاد، علوم قرآنی و تفسیر بعضی آیات قرآن را که به نظر مؤلف دارای اهمیت بوده، مورد نیاز جامعه اسلامی است، در بر می گیرد. کتاب مجموعه ای از معارف مختلف اسلامی را به دست می دهد و یک موضوع مشخص را در فصول متعددی، از زوایای مختلف بررسی نموده و در برخی قسمت ها به تفسیر و به طور استدلالی به موضوع پرداخته است؛ از جمله، مباحث تعلیقات به علوم اسلامی، مهدویت و امامت حجت بن الحسن صاحب الزمان عع. اکثر مطالب کتاب از منابع معتبر شیعه و سنی استخراج گردیده و مؤلف با دلایل محکم به نقد و ابطال نظریات مخالف پرداخته، سپس نظر مستقل خویش را ارائه می دهد. نویسنده در برخی قسمت ها نیز تنها به نقل قول اکتفا کرده که نیاز به تحقیق و بررسی بیشتری دارد. مؤلف در نقل مطالب از منابع، امانت را رعایت نموده، تحقیقی مفید و ارزشمند ارائه می دهد که در نشر و تبلیغ اسلامی، رد شبهات مخالفان و تبیین مسائل مطرح شده در اجتماع با اسلوبی علمی و متین، مقام برجسته و والایی دارد. از ویژگیهای این کتاب، استخراج آیات کریمه و احادیث شریفه، نقل آراء و اقوال متنوع، تعیین منابع مورد تحقیق و توضیح قسمتهای مبهم کتاب است. کتاب برهان قرآن، تنها کتاب وی به زبان فارسی است که بعد از شهادتش در سال 1380ش به چاپ رسید. کتاب مطالب ارزنده ای چون کیفیت نزول قرآن، جمع آوری و اعراب گذاری قرآن، جهان آفرینش در قرآن، محکم و متشابه، تأویل و نسخ در قرآن و مطالب متعدد دیگری را در بر دارد و در دوازده فصل تنظیم و نگاشته شده است. در توصیف جنیه علمی شهید اشرفی اصفهانی، رهبر فقید انقلاب وی را جامع علم مفید دانستند؛ چراکه این شهید محراب در علومی از جمله ادبیات، اصول، فقه، فلسفه و حکمت و تفسیر تخصم داشت. مطالعات وی در آخرین سالهای حیات، بیشتر بر علوم قرآنی و مطالعه تفسیر شیعه و سنی متمرکز بود و کتاب «البیان» را نیز در همین دوران نوشت، کتابی که انتشارش در دوران حیات وی میسر نشد ولی سال پیش از زیر چاپ سوم در آمد.

خدمتگزار دین و ملت

ساختن مدارس، مساجد، یاری رساندن به جنگ زدگان، حمایت گسترده از مستمندان و... از جمله اقدامات گران سنگی است که شهید اشرفی در طول حیات پر ارزنده ای که از خود به یادگار گذاشته است. این عالم وارسته و بزرگ، اندیشه و عمل الهی و اسلامی را در هم آمیخته و عمر خود را در خدمت به ملت مسلمان و حفظ ارزش های اسلامی گذراند. تروریستهای کوردل و منافقین و منحرفان شقی در محراب عبادت هنگام اقامه جمعه در ظهر جمعه 23 مهرماه 1361، أن مجاهد پرهیزگار و صالح را به شهادت رساندند و پیکر این لاله خونین که از اولیاء الله بود پس از تشییع باشکوه مردم، در گلستان شهدای تخت فولاد اصفهان به خاک سپرده شد. امام خمینی(ره) در پیامی، شهادت آیت الله اشرفی را این چنین تسلیت گفتند: «إنا لله و إنا إلیه راجعون چه سعادتمندند آنان که عمری را در خدمت به اسلام و مسلمین بگذرانند، و در آخر عمر فانی به فیض عظیمی که دلباختگان به لقاء الله آرزو می کنند نایل آیند. این شهید عزیز. .. از آن شخصیت هایی بود که این جانب یکی از ارادتمندان این شخص والامقام بوده و هستم. این وجود پر برکت متعهد را قریب شصت سال است می شناختم. مرحوم شهید بزرگوار حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج آقا عطاء الله اشرفی را در این مدت طولانی به صفای نفس و آرامش روح و اطمینان قلب و خالی از هواهای نفسانی و تارک هوی و مطیع امر مولا و جامع علم مفید و عمل صالح میشناسم، و در عین حال مجاهد و متعهد و قوی النفس بود..... خداوند او را در زمره شهدای کربلا قرار دهد و لعنت و نفرین خود را بر قاتلان چنین مردانی نثار فرماید...».

دیدگاه ها و عملکردها

نقش آفرینی در دفاع مقدس: شهید اشرفی اصفهانی در دوران جنگ تحمیلی، به تشویق مردم برای پذیرایی از جنگ زدگان در استان باختران سخت همت گماشت. سرکشی شبانه روزی از آنان درمساجد، پذیرایی جنگ زدگان، ارتباط با سایر استانها برای جذب کمک های عظیم مردمی، سازمان دهی اردوگاه جنگ زدگان، از جمله کارهای او بود. وی در دوران بمباران خوشه ای که توسط هواپیماهای متجاوز بعثی انجام میشد هرگز کرمانشاه را ترک نکرد؛ اولین کسی بود که پس از رفع محاصره آبادان به آن شهر شتافت. وی بارها به استانهای جنوبی و کردستان رفت تا با حضور خویش در مناطق جنگی به رزمندگان روحیه بخشد. در عملیات بیت المقدس او بود که یا زهرا(س) را به عنوان رمز عملیات رزمندگان مطرح ساخت. امام خمینی ها پس از خیر شدن از جریان فوق فرمودند: «این کلمه رمز، مطلبی غیبی است که خداوند آن را در زبان آقای اشرفی قرار داد. او در طی سه سال و نیم دوران پایانی حیاتش در دوران جنگ تحمیلی، همان طور که قبلا اشاره شد، به بسیاری از مناطق صعب العبور جنگی رفت و لباس بسیجی پوشید و روشنی بخش محفل رزمندگان راه حق بود. او برای انجام رسالت خویش گاه در چند شبانه روز، تنها دو ساعت می خوابید.

دفاع از ولایت فقیه: این عالم متین و باتقوا از حامیان سرسخت مرجعیت و رهبریت امام خمینی (ره) بود و گاه یکه و تنها به دفاع از امام راحل می پرداخت. در قضیه دستگیری امام، در اوایل نهضت نیز او از حامیان ایشان بود و تا آخر عمر هم به امام وفادار باقی ماند. یکی از بزرگترین دغدغه های شهید محراب، دفاع از اصل ولایت فقیه بود که دشمن از حضور آن در کانون سیاست و رهبری به شدت هراسان بود و از روز تصویب این اصل در قانون اساسی با تمام قدرت برای حذف و تخریب آن مشغول گردید. شهید اشرفی با شناخت از این اصل به دفاع از آن پرداخت تا جایی که فرمود: «تا آخرین نفس و تا آخرین قطره خونی که در بدن ما ائمه جمعه است از ولایت فقیه به رهبری امام امت و شخص امام امت حمایت خواهیم کرد و از هیچ قدرتی هم ما وحشت نداریم. ما ائمه جمعه و ما مردم شریف ایران و پیرو امام و پیرو ولایت فقیه نسبت به شخص امام هر که مخالف باشد، تا حد توان او را خواهیم کوبید.»[23] «وظیفه ایمانی و اسلامی همه ماهاست که تا سرحد جان، امام را به عنوان رهبر مسلمین، - ولایت فقیه، پاری و تمام فرامینش را، امر امام زمان و امر پیامبر و امر خدا بدانیم».[24]

امروز حاکم، حکومت الله به دست امام ماست. تمام فقها باید از او بیعت کنند».[25] «ما آن چه که در تاریخ میخوانیم خیال نمی کنیم که در زمان غیبت کسی را مانند امام امت دیده باشیم. در زمان غیبت کبرای امام زمان (ع) امام امت نظیر ندارد».[26]

این است که ایشان در تمام مراحل زندگی به خصوص بعد از انقلاب تا لحظه شهادت، لحظه ای برای دفاع از آرمان انقلاب اسلامی و رهبری امام خمینی آرام و قرار نداشت.

وحدت گرایی: شاید بتوان گفت یکی از مهمترین ابعاد حیات سیاسی آیت الله اشرفی اصفهانی تأکید بر اتحاد شیعه و سنی برای مقابله با حرکتهای واگرایانه میان کردها با دیگر بخش های جامعه اسلامی ایران بود. این شهید والامقام در جهت تقویت وحدت شیعه و سنی در منطقه غرب کشور زحمات زیادی متحمل شد. شاید یکی از مهمترین زمینه ها و عوامل اتحادگرایی آیت الله اشرفی اصفهانی ایمان و دیانت ایشان بود. گذشته از شخصیت خدایی و دنیاگریزی آیت الله اشرفی اصفهانی که ایشان را در میان همه مردم محبوب می کرد، برخی راهکارهای ایشان برای تقویت اتحاد میان شیعه و سنی و کردهای غرب کشور از جمله ایجاد دفتر روحانیت اهل سنت، برگزاری سمینارهای دو ماهانه ائمه جمعه شیعه و سنی، دیدارها و سفرهای دائمی به مناطق سنی نشین، گرامیداشت هفته وحدت و در موفقیت ایشان برای هدایت انقلاب و گرم نگه داشتن جبهه ها در طول دفاع مقدس مؤثر بود. شهید آیت الله اشرفی با شناخت کافی از توطئه های دشمن در اکثر خطبه های نماز جمعه نسبت به اختلافات شیعه و سنی هشدار می داد و با شفاف سازی خط انقلاب و اسلام، دشمن را ناکام می گذاشت و هر خطی که مخالف خط امام بود خط دشمن می دانست و به شدت با آن مبارزه می کرد

مناجات، زیارت: ویژگی ها و روحیات معنوی شهید اشرفی به گونه ای بود که نظر هر انسان حق بینی را به خود جلب می کرد. ایشان در مدت اقامتشان در قم، معمولا یک ساعت قبل از اذان صبح به حرم حضرت معصومه علیهاالسلام می رفتند و به راز و نیاز می پرداختند. حضرت آیت الله مرعشی(ره) در این باره می فرماید: «همیشه قبل از اذان صبح که به حرم حضرت معصومه علیها السلام مشرف می شدم با اولین نفر من بودم با حاجی آقای اشرفی». شهید اشرفی، این عالم با تقوا نیز در طول زندگانی پرثمر خویش از مناجات شبانه غفلت نکرد؛ به طوری که فرزند وی می گوید: «در مدت شانزده یا هفده سالی که با ایشان بودم، یک شب ندیدم که نماز شب ایشان ترک شود». از اعمال بسیار مهم شهید محراب خواندن زیارت عاشورای امام حسین(ع) بود که هیچ گاه تعطیل نکردند و به طوری که خودشان می فرمودند از زمان مکلف شدن نیز زیارت عاشورا می خواندند. دیگر زیارت جامعه کبیره بود که از حفظ بودند و در اعتاب مقدسه و زیارت مشهد مقدس همیشه این زیارت و همچنین زیارت امین الله را می خواندند. دعای کمیل را نیز هر شب جمعه تا پایان عمر با معنویت خاص از حفظ می خواندند.

افشاگری علیه جریان های انحرافی: شهید آیت الله اشرفی در سنگر محراب به دفاع از ارزش ها و آرمان های انقلاب می پرداخت و با نشان دادن چهره دشمن و جدا کردن خط آن از خط امام، اذهان ملت را بیدار می کرد و فعالیتهای ضد انقلاب را ناکام می گذاشت. دشمن که با از دست دادن موقعیت و منافع زیاد، بعد از پیروزی انقلاب تمام مساعی خود را برای کسب منافع گذشته به کار گرفت ده ها توطئه و حرکت علیه انقلاب ساماندهی کرد؛ اقدامات و توطئه هایی همچون تلاش دفتر هماهنگی به رهبری بنی صدر، حرکت جبهه ملی علیه لایحه قصاص، فتنه های خلق مسلمان و گروهک منافقین و دیگر احزاب ملحد در مناطق کردنشین و اقصی نقاط ایران، کودتای نوژه و در نهایت جنگ تحمیلی که همه نشان دهنده عزم دشمن برای نابودی و تضعیف انقلاب اسلامی بود. شهید محراب با هوشیاری توطئه های آنها را خنثی می کرد و با شفاف سازی چهره آنها، مردم را آگاه و دست دشمنان را از جامعه کوتاه می نمود.

پی نوشت ها:

[1] میرزا اسدالله فرزند حجت الاسلام والمسلمین میرزا محمد جعفر از علمای معروف و فاضل سده و جد اعلای او از علمای جبل عامل بود. وی در سال 1335 ش. به سوی دیار حق شتافت و در مزار اندان خمینی شهر به خاک سپرده شد. مادر شهید اشرفی اصفهانی -بانو نجمه- از سادات و علویان معروف اصفهان از خانواده مؤیدی از سادات صحیح النسب بود. او فرزند سید محمد تقی میردامادی است که نسبش به امام حسن مجتبی(ع) می رسد.

[2] محراب خونین، باختران، محمد اشرفی اصفهانی، سروش، تهران، 1362، ص 47.

[3] پیام انقلاب، شماره 7،آبان سال 1361، صص 8 الی 11.

[4] پیشین، محمد اشرفی اصفهانی. ص 20.

[5] پیام انقلاب، ش 70.

[6] پیشین، محمد اشرفی اصفهانی، ص 20.

[7] پیشین، ص 46.

[8] پیشین، ص 20.

[9] پیشین،. ..، صص 24 و 25.

[10] همان.

[11] پیام انقلاب، شماره 70.

[12] همان.

[13] همان.

[14] همان.

[15] همان.

[16] همان.

[17] یاران امام به روایت اسناد ساواک(کتاب بیست و پنجم)، شهید آیت الله حاج شیخ عطاء الله اشرفی اصفهانی، ص 10.

[18] همان، ص 11.

[19] پیام انقلاب، ش 70.

[20] همان.

[21] همان.

[22] یاران امام به روایت اسناد مکتوب، پیشین، ص 15.

[23] غروب آفتاب در محراب جمعه، صص 112، 26 و 54.

[24] همان.

[25] همان.

[26] روزنامه کیهان - 1357/7/22

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان