به قلم : سیده زهرا حسینی ماهانی - روانشناس کودک و نوجوان
تحریریه زندگی آنلاین : جامعه کنونی بهسرعت در حال تغییر و حرکت به سمت مرگ تدریجی ارزشهای پیشین و جانشینی ارزشهای جدید و آرمانهای نوین است. بهطوریکه در پی خود، تغییر شخصیت افراد و بهخصوص نوجوانان را نیز در پی دارد. امروزه والدینی که فرزند نوجوان دارند با دغدغههای فراوانی روبرو هستند، چراکه جامعه در حال حرکت به سمتی است که تابوی بسیاری از مسائل در حال شکسته شدن است اما سؤال اینجاست که والدین چگونه میتوانند فرزندانشان را در برابر این تابوشکنیها و آسیبهای اجتماعی محافظت کنند. شخصیت یک نوجوان ریشه در تربیت کودکی و بدوی او دارد و امر تربیت بهسان یک امر خطیر و سرنوشتساز و شخصیت ساز در جایگاهی والا است. لذا والدین با غنی کردن فکر و ذهن فرزندان خود باارزشها میتوانند او را در طول زندگی پر از فراز و نشیبشان، در برابر مشکلات بیمه و خطرات این مسیر را خنثی کنند. در امر تربیت نیز همگونی و هماهنگی والدین است که میتواند ریشه بسیاری از تعارضات در دوران نوجوانی را از بین ببرد.
بیشتربخوانید:
راهکارهای حل تعارض تربیتی میان والدین
ما میتوانیم اگر بخواهیم این مسئله بین یک زوجی که باهم همراه نیستند و متوجه شدند این دغدغه را دارا هستند برطرف کنیم، لذا باید قبل از هر چیزی نقطه نظرات خود را کشف کنند و ببینند در چه مواردی مشترک هستند که لازمه این مورد هم این است که شرط اول را دارا باشند و بخواهند که این مسئله حل شود و این مقولهای است که نیاز است حتماً مشاور به آنها کمک کند، لذا تا این دو نخواهند هیچ اتفاق مثبتی نمیافتد.
اگر این دو به این نتیجه رسیدند که باهم اختلافنظر داریم و حرف چه کسی صحیحتر است، لذا در این موقعیت ما این طرح را میدهیم که قدم اول این است که نقطه نظرات خود را پیدا کنند و اشتراکهای خود را بیابند و در گام دوم هر یک خط قرمزهای خود را مطرح کند و در می یایند که حتی در بعضی از این خط قرمزها هم باهم مشترک هستند؛ برای مثال هر یک مخالف شنیدن حرفهای ناپسند از دهان بچه خود هستند و یا هر دو مخالف هستند که بچه تنهایی در کوچه بازی کند و یا برعکس موافق هستند.
دراینبین خط قرمزهای غیرمشترک هم به چشم میخورد که اکنون در گام سوم قرار میگیرند و باید اولویتبندی کنند، برای مثال آقا و خانم نتیجه میگیرند که کدام موضع در اولویت است و بر اساس اولویتبندیها باهم مطرح کنند و به یک نتیجه معقول برسند و بگویند در این مقوله چهکار کنیم.
برای مثال مادر میگوید ازنظر من بچه بدون حضور والدین نباید منزل اقوام بماند اما پدر میگوید مشکلی نیست و هرکدام دلایل خاص خود را دارند. اینیک خط قرمز نامشترک است که باید در مورد آن صحبت کنند.
حال یا این افراد میتوانند این مسئله را باهم حل کنند و یا نیاز به یک نفر سوم دارند که آن مشاور است ولی ما فرض را بر این میگیریم این افراد قصد دارند دوتایی باهم حرف بزنند، در این موقعیتها برای اینکه بحث این دو به نتیجه برسد گام چهارم این است که از لحن مناسبی که بیان نظرات خود استفاده کنند.
بیشتربخوانید:
استفاده از اصول صحیح گفتمان
بهجای استفاده از کلمه «تو» از کلمه «ما» استفاده کند، برای مثال بهجای اینکه بگوید تو در فلان روز این کار را کردی بگوید من آن روز که این اتفاق افتاد همچنین برداشتی داشتم و به نظر شما برداشت من درست بوده یا خیر و آیا بچه در این شرایط آسیب میبیند یا خیر.
بهجای اینکه طرف مقابل را مقصر جلوه دهیم که تقصیر تو بود که بچه این کار را کرد، تو این رفتار را کردی بچه هم یاد گرفت و او را سرزنش کنیم و رفتار صفر و صدی داشته باشیم و اینکه بگوییم یکبار نشد درست رفتار کنی یا تو همیشه رفتار اشتباهی داری، این جنس جملات واقعیت ندارند و گفتن آنهم هیچ سودی ندارد، لذا بهتر است از کوچکترین رفتار طرف مقابل هم قدردانی کنیم.
برای مثال چقدر خوبه که شما بااینکه خسته بودی با بچه بازی کردی، یا مثلاً با بچه بازی میکند بگوییم مراقب خودت باش که آسیب نبینی، لذا در این موارد فرد احساس میکند که دیده میشود پس قدردانی کردن از کوچکترین تلاش همسر در موقعیت تربیتی باعث میشود که اگر هم در یکجایی خطایی داشته باشد وقتی من میگویم کار تو نادرست بود فرد موضع منفی نمیگیرد چون میداند تو قدردان رفتارهای خوب او هستی و میداند که تو میدانی آدم باکفایتی است و تمام شخصیت و کفایت او را زیر سؤال نبردی.
بیشتربخوانید:
بازگو کردن ویژگیهای خوب همسر
همسر ما باید بشنود که ما او را بهعنوان یک پدر یا مادر خوب به بچه معرفی میکنیم. برای مثال چقدر بابای تو خوبه که اینقدر فنی است و اسباببازی تو را درست کرد، لذا اگر رفتارهای مثبت او را ببینیم و بازگو کنیم رفتارهای مثبت او تجدید میشود و برعکس رفتارهای منفی او را بازگو کنیم همان هم تجدید میشود.
ما با این کار یک تیر و دو نشان زدیم از یکسو رفتار مثبت همسر تقویت میشود و از سوی دیگر وقتی من پدر بچه و یا مادر بچه را خوب معرفی میکنم اعتمادبهنفس وی را تقویت میکنم، لذا فرزند دارای دو نفس شخصی و خانوادگی است و اینکه پدری کارآمد داشته باشد و مادرش آن را قبول دارد باعث غرور وی میشود.
یکوقتهایی لازم است مشارکت در امر تربیت را به بچهها بهصورت زبانی ابراز کنیم، برای مثال وقتی بچه اجازه برای اردو میخواهد به او بگوییم باید با پدرت یا مادرت مشورت کنم و تصمیم بگیریم. لذا فرزند پروری صحیح و همگون میتواند سپر خوب برای نوجوانهای ما در سن حساس خود باشد و فرزندانی قوی باثبات و ایمنی را تحویل جامعه دهیم تا کمتر از آسیبهای محیطی و اجتماعی متأثر میشود.
بیشتربخوانید: