مقدمه
پس از گذر سال ها، هنوز حماسه عظیم عاشورا کربلا فراموش نشده و نسل به نسل، همچنان ادامه و انتقال می یابد. این حماسه نه تنها نمادِ جاودان آزادی خواهی و ظلم ستیزی است؛ بلکه در سایه ذکاوت و درایت ائمه اطهار(ع)، شیعیان و دوست داران حقیقیِ راه اباعبدالله الحسین(ع) ادامه یافته و هر ساله شاهد احیای مراسم عزاداری و تعزیه در ایران و سایر کشورهای اسلامی و حتی غیراسلامی هستیم.
بی شک در طول تاریخ پرفراز و نشیب دنیای اسلام، حرکت ها و قیام های بسیاری به وقوع پیوسته است. لیکن هیچ حرکتی، پویایی و برجستگی خون و پیام قیام عاشورا را ندارد. اما آنچه بیش از همه واقعه کربلا را پرفروغ و سازنده جلوه داده، سیره ائمه اطهار(ع) و جهت گیری های آنان در قبال این رویداد عظیم بشری است.
با نگاهی مختصر به زندگی امام حسین(ع) و امام بعدی - امام سجاد(ع) - این امر فهمیده می شود که تفاوت بسیار زیادی در جهت گیری های آن دو بزرگوار در قبال حاکمان زمانه وجود داشته است؛ چراکه امام حسین(ع) به جهاد و نبرد علیه خلیفه جور اموی - یزید - پرداخت، ولی امام سجاد(ع) به دلیل شرایط خفقان و سرکوب شیعیان و اهل بیت(ع)، دست به مبارزه فرهنگی (منفی) زده و از قیام علنی و سیاسی علیه حکومت اموی و خلفای آن پرهیز کرد.
با این توضیحات، سؤال و دغدغه این پژوهش آن است که راهبردهای سیاسی و فرهنگی علی بن الحسین سیدالساجدین(ع) به عنوان تنها باقی مانده فرزندِ ذکور خاندان امامت، در زنده نگه داشتن و ترویج و گرامی داشت فرهنگ عاشورا و یاد و خاطره امام حسین(ع) و شهدای دشت کربلا چه بوده است؟ این پژوهش به شیوه توصیفی - تحلیلی و با استفاده از منابع روایی و تاریخی موجود در کتابخانه ها و نگاهی تحلیل گر، انجام گرفته است.
در زمینه پیشینه این پژوهش اثری شاخص یافت نشد و تنها در کتاب هایی که در باب زندگی نامه امام سجاد(ع) نگاشته شده است، می توان مواردی را یافت. از این رو این مقاله به صورت مستقل و منسجم در پیِ یافتن راهبردهای امام سجاد(ع) در ترویج و گرامی داشت واقعه عاشورا با استفاده از منابع روایی و تاریخی و به شیوۀ تحلیل گزارش های روایی و تاریخی به دست آمده است.
پس از این مقدمه، نخست به بررسی شرایط سیاسی، دینی و فرهنگیِ امام علی بن الحسین(ع) در زنده نگه داشتن رویداد عظیم کربلا و حماسه آفرینان آن (امام حسین(ع) و یاران ایشان) پرداخته می شود.
1. شرایط سیاسی عصر امام سجاد(ع)
امویان پس از صلح امام حسن(ع) در سال 41ق، به طور علنی و رسمی خلافت را به دست گرفتند. بنیان گذار این سلسله معاویه بن ابوسفیان، یزیدبن معاویه و معاویه بن یزید (معاویه دوم) بودند که در طی سال های 41-64ق به حکومت پرداختند. لیکن با کناره گیری معاویه دوم از قدرت، در کنگره جابیه، اعضای حزب یمنی و بزرگان سپاه، مروان بن حکم را به قدرت رساندند و بدین طریق خلافت از شاخه سفیانی به مروانی منتقل گردید. (64-132ق)که اولین آن ها مروان بن حکم و آخرین آن ها مروان بن محمد بود. (طقوش، 1387: 85). از این رو امام(ع)، از نخستین روز امامت تا پایان مدتِ امامت خویش، با خلفایی چون یزیدبن معاویه(60-64ق)، معاویه بن یزید(64ق)، مروان بن حکم (64 -65 ق)، عبدالملک بن مروان (65 -86ق) و ولید بن عبدالملک (86 -96ق) هم زمان بود. (همان: 253)
باید افزود با توجه به حاکمیت بنی امیه بر دنیای اسلام، امام سجاد(ع) در اوضاع سیاسی سختی روزگار می گذراند. از این رو درباره شرایط آغاز امامت علی بن الحسین(ع) گفته شده است: علی بن الحسین(ع) امامت خود را به صورت مخفی و با تقیه شدید و در زمانی دشوار عهده دار گردید. (مسعودی، 1426: 168)
از این گزاره تاریخی می توان فهمید که شرایط در زمان امام سجاد(ع) بسیار سخت بود و علناً نمی توانست به مبارزه سیاسی دست بزند و تنها از طریق تقیه که همان مبارزه فرهنگی بود، به مبارزه با حکومت پرداخت. به نحوی که دعاهای صحیفه سجادیه مبنی بر وجود ظلم و ستم حاکمان جامعه دال بر این امر دارد.
سرانجام امام سجاد(ع) در محرم سال 94 یا 95ق به زهر ولید بن عبدالملک مسموم شده و به شهادت رسید و در قبرستان بقیع در کنار قبر عموی خویش امام حسن(ع) مدفون شد. (قمی، 1361: 196 و 197؛ یعقوبی، بی تا: 2/303؛ ابن کثیر، 1407: 9/114)
2. شرایط دینی - فرهنگی عصر امام سجاد(ع)
بی شک امام سجاد(ع) از نظر علمی در میان مسلمانان و بالأخص شیعیان از موقعیت و منزلتی والا برخوردار بود؛ چنان که پس از واقعه حره، مسلم بن عقبه با این که از مردم مدینه به عنوان برده یزید بیعت گرفت، لیکن با امام در نهایت توجه و احترام برخورد کرده و مقرری بدان حضرت پرداخت (ابوحنیفه دینوری، 1368: 266؛ اربلی، 1381: 2/516). از سوی دیگر به دلیل تدریس فقه و حدیث مورد توجه محدثان بوده است. از این رو مورخان در کتب خویش از مقام علمی امام(ع) ستایش کرده اند.
ابن سعد - از بزرگ ترین محدثان قرن سوم هجری - امام(ع) را چنین توصیف می کند:
کان علی بن الحسین ثقه مامونا کثیرالحدیث عالیا رفیعا ورعا. (ابن سعد، 1410: 5/172)
ابن حجر عسقلانی می نویسد:
در میان قریش بهتر از علی بن الحسین(ع) نبوده، وی فقیه ترین فرد مدینه است. (ابن حجر عسقلانی، 1426: 7/305)
ابن کثیر در تاریخ خویش از قول زهری محدث بزرگ قرن دوم می نویسد:
علی بن الحسین(ع) افقه و برترین مردم زمانش بود. (ابن کثیر، 1407: 9/108)
بنابراین با توجه به وجاهت اجتماعی و جایگاه علمیِ امام(ع) در نشر عقاید اصیل اسلامی پس از واقعه کربلا، به دلیل آن که فرزندان امام حسین(ع) به نام های علی اکبر(ع) و علی اصغر(ع) به شهادت رسیدند، نسل امامت تنها از طریق امام سجاد(ع) باقی ماند. بنابراین آن حضرت، همراه کاروان به اسیری به کوفه و شام برده شد. در این سفر، امام سرپرست و تکیه گاه اسیران بودند و با سخنرانی های خویش در کوفه و شام، حکومت اموی و شخص یزید بن معاویه را رسوا نموده و با شناساندن ماهیت یزیدیان، پیام عاشورا را به گوش مردم رساند و پس از بازگشت از شام، در مدینه رحل اقامت افکنده و در این مدتِ 34 سال، پس از واقعه عاشورا به تربیت شاگردان و تدریسِ فقه و حدیث گام برداشت و کنیزان و غلامان را خریده و پس از تربیت اسلامی، آزادشان می ساخت.
در این زمان خلفای اموی و کارگزاران وی، لباس های فاخر بلند و گران قیمت می پوشیدند (ابوالفرج اصفهانی، 1415: 1/248 و 9/180). از سوی دیگر امویان با رواج دادن شعر و پرداخت مبالغ هنگفت به شاعرانی چون أخطل و جریر سعی داشتند تا مفاخر دوره جاهلی خود را زنده کرده (همو: 4/427 و 428) و از این طریق در پی مبارزه با مناقب و فضایل اهل بیت(ع) بودند تا نامشان را از اذهان مردم پاک کنند. باید افزود که مورخان معتقدند پس از مرگ معاویه و قدرت یابیِ یزید بن معاویه، شهر مکه و مدینه علناً به مرکز لهو و لعب، آوازه خوانی، رقص، قماربازی، غنا و موسیقی تبدیل شد (همو: 1/72 و73) و آوازه خوانان و رقاصان در مدینه مجالس مختلط ترتیب می دادند (شریف قرشی، 1409: 2/410 و 411). کار به جایی رسید که فرهنگ بی بند و باری، گریبان گیر قاضیان و فقیهان شهر گردید (جعفریان، 1375: 1/181).
3. اقدامات امام سجاد(ع) در ترویج و احیای فرهنگ عاشورا
امام سجاد(ع) در طولِ امامت خویش، با اتخاذ شیوه تقیه به مبارزه با حکومت اموی پرداخت و دست به اقدامات فرهنگیِ خاصی در جهت احیا و ترویج فرهنگ عاشورا و زنده نگه داشتن یاد و خاطره امام حسین(ع) و شهدای کربلا زد که بنا بر مستندات روایی و تاریخی به شرح زیر است:
3-1. پند و ارشاد امت از طریق موعظه و دعا
اولین راهبرد عملی امام سجاد(ع) در راه احیای فرهنگ عاشورا، پند و ارشاد امت به دو طریق موعظه و دعا بوده است. از این رو امام بنا به وضعیت و شرایط زمانیِ حکومت امویان، نمی توانستند مفاهیم مورد نظرشان را به صورت آشکار و صریح بیان کنند. بنابراین از شیوه موعظه استفاده کرده و مردم را با اندیشه های صحیح اسلامی و وقایع کربلا آشنا می ساخت. بنابراین حضرت در هر روز جمعه در مسجدالنبی(ص)، بیانات و مواعظ خویش را برای یارانِ خویش و عامه مردم ایراد می نمود. امام(ع) در یکی از این مواعظ می فرماید:
ای مردم! پرهیزکار باشید و بدانید که به سوی خدا بازخواهید گشت. آن روز هر کس آنچه را که از نیک و بد انجام داده نزد خود حاضر خواهد یافت و از نخستین چیزها که در قبر سؤال می شود، از پروردگارت است که او را عبادت می کنید و از پیامبری است که او را به سوی شما فرستاده اند و از دینی است که از آن پیروی کرده اید و از کتابی است که آن را تلاوت می کنید و از امامی است که ولایت او را پذیرفته اید. (کلینی، 1407: 8/73؛ ابن شعبه حرانی، 1404: 249)
روشن است که امام(ع) در این کلام خویش از روش تقیه بهره برده و ذهن های بیدار را به این مقصد رهنمون می سازد که در قیامت از امامی که ولایت او را پذیرفته اید، سؤال خواهد شد و پاسخ شما چیست؟ حال آن که امام حسین(ع) بارها در کربلا خطاب به مردم کوفه فرمود:
آیا می دانید من امام شما هستم و پدر و مادر و جدم چه کسانی اند؟
امام با این سخن می فهماند که شما راه حق را نپذیرفته و سر تعظیم در نزد خلفای جور اموی فرود آورده اید.
از دیگر راه کارهای متوجه شناختن مردم به مقام اهل بیت(ع)، پند و ارشاد امت از طریق دعاست که حضرت اهداف و مقاصد خویش را در قالب دعا و مناجات بیان کرده است که شامل 54 دعاست و به نام صحیفه سجادیه بوده که در میان اهل حدیث به اخت القرآن و زبور آل محمد(ص) شهرت یافته است. در این دعاها علاوه بر مناجاتِ با خدا، امام(ع) ابعاد سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و دینی عصر خویش به ویژه مقام ولایت پیامبر(ص) و اهل بیتش(ع) را بیان می نمود. همچنین امام(ع) در زمانی که حتی قرار دادن نام علی بر فرندان تقبیح می شد و افراد به این دلیل مورد تهدید قرار می گرفتند؛ در دعاهای خویش تعابیری چون: «اللهم صل علی عبدک محمد و آله»، «علینا بمحمد و آله» و «صلوات الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین الأخیار الأنجبین» (علی بن الحسین(ع)، 1376: 34و 52 و 133و184 و232) را بارها تکرار نموده است و بدین نحو در پی القای این مطلب است که امامان معصوم(ع) نه تنها فرزندان علی(ع)، بلکه بنا به آیه قرآن مصداق بارز فرزندان رسول خدا(ص) هستند که اطاعت از آنان بر تمام مسلمانان واجب است.
3-2. برملا ساختن ماهیت پلید اموی از طریق خطبه خوانی امام سجاد(ع) در کوفه و شام
راهبرد دیگر امام(ع) برای زنده نگه داشتن قیام عاشورا، برملا ساختن ماهیت پلید اموی از طریق خطبه خوانی در کوفه، شام و مدینه است تا مردم از اوضاع جامعه آگاه شده و گول تبلیغاتِ دستگاه اموی را نخورند. بنابراین امام(ع) برای معرفی خاندان اهل بیت(ع) دست به ایراد سخنرانی زد؛ زیرا امویان در قلمرو خویش بر ضد اهل بیت(ع) گام برمی داشتند و امام با بهره مندی از سخنرانی هایش، در پی آن بود تا جامعه اسلامی، به خاطر تقابل میان دو گروه اهل بیت(ع) و امویان به حقانیت جریان اهل بیت(ع) پی ببرند و شاید به همین علت بود که خطبه شام را به معرفی خود اختصاص داد و نسبت خود با پیامبر (ص) را در آن منبر پر مخاطب به همگان گوشزد نمود. از جمله برخورد مرد شامی با امام سجاد(ع) است که امام(ع) با توجه به آیات قرآن (شوری: 33؛ احزاب: 33) اهل بیت حقیقی پیامبر(ص) - نه آنچه امویان می گفتند - را به آن پیرمرد شناساند تا جایی که آن پیرمرد توبه کرد و سرانجام به دست یزید به شهادت رسید. (ابن طاووس، 1348: 176-178؛ مجلسی، 1403: 45/129)
در روایتی دیگر و از کاخ یزید روایت شده که سر امام حسین(ع) را در مقابل امام(ع) و کاروان اسرا آوردند و یزید به خطیبی سخنور گفت: دست این جوان را بگیر و کنار منبر ببر و مردم را از بدفکری پدر و جد او و جداییِ آن ها از حق و سرکشی آن ها بر ما آگاه ساز.
آن خطیب هم از ذکر هیچ زشتی درباره این خاندان فروگذار نکرد. هنگامی که از منبر فرود آمد، امام سجاد(ع) برخاست و حمد و سپاس خدا را گفت و پس از درود بر پیامبر(ص) فرمود:
ای مردم! خدای متعال پرچم هدایت و عدالت و پرهیزگاری را در ما اهل بیت قرار داد و پرچم گمراهی و نابودی را در غیر ما قرار داد. ما اهل بیت شش ویژگی داریم و هفت ویژگی به ما اختصاص دارد. خداوند علم، بردباری، سخاوت، فصاحت، شجاعت و محبت در دل های مؤمنان را به ما ارزانی داشته و ما را به این هفت ویژگی بر دیگران برتری داده است؛ پیامبر(ص)، امیرالمؤمنین(ع)، جعفر طیار، شیر خدا و شیر رسول خدا (حمزه) و حسن(ع) و حسین(ع) از ما هستند.... ای مردم! هر کس مرا شناخت که شناخت و هرکس که مرا نشناخت من خود را برایش معرفی می کنم. این منم! فرزند مکه و منی و فرزند مروه و صفا! من فرزند بهترین کسی هستم که طواف و سعی نمود. من فرزند همانم که شبانه از مسجدالحرام به مسجدالأقصی برده شد. من فرزند آنم که جبرئیل(ع) او را به سدره المنتهی برد. من فرزند آنم که ملائکه آسمان با او نماز گزاردند. من فرزند پیامبری هستم که پروردگار بزرگ به او وحی نمود. من فرزند محمد مصطفی(ص) و علی(ع) مرتضایم. من فرزند آنم که پیشاپیش رسول خدا(ص) با دو شمشیر و دو نیزه می جنگید و دو بار هجرت کرد و دو بار بیعت کرد و در بدر و حنین با کافران جنگید و به اندازه چشم برهم زدنی به خدا کفر نورزید. (ابن شهرآشوب، 1379: 4/168 - 169؛ طبرسی، 1403: 2/310 -312؛ حسینی موسوی، 1418: 2/391-396)
بنابراین، سخنان امام(ع) در مجالس شام در سه بخش تبیین می گردد:
1. بیان ویژگی هایِ اهل بیت(ع) که در شام ملموس تر از کوفه است.
2. بیان رابطه خویشاوندیِ خود با پیامبر(ص) و امام علی(ع) و بیان مناقب آنان.
3. تهییج عواطف و احساسات مسلمانان به واسطه نوحه خوانی و عزاداری بر امام حسین(ع) و یاران شهیدش.
از سوی دیگر امام سجاد(ع) در کوفه نیز در میان مردم به پاخاست و خطاب به مردم کوفه، فرمان سکوت داد. پس همگان سکوت کردند و امام(ع) پس از حمد و ثنای خداوند و یاد از پیامبر(ص) و تجلیل حضرت، آن گونه که سزاوار بود؛ فرمود:
مردم! آن کس که مرا شناخته شناخت و آن کس که مرا نشناخت خود را معرفی می کنم. من علی بن الحسین بن علی بن ابی طالبم. من فرزند مذبوح در کرانه شط فراتم و نعمتی که حق او بود از سلب شد. من فرزند آنم که هتک حریمِ حرمتِ وی شده و زنان و فرزندانش به اسارت گرفته شده است! من فرزند کسی هستم که او را بدون دفاع کشتند و افتخار این شهادت ما را بس است.
ای مردم! شما را به خدا سوگند می دهم، آیا می دانید که به پدرم نامه نوشتید و او را فریب دادید و با او پیمان بستید و بیعت کردید و سپس آن گاه رهایش کرده و کمر به قتلش بستید؟ نابود گردید بدان چه برای خود از پیش فرستادید و چه بد اندیشه ای دارید. با کدام دیده، می توانید به رسول الله(ص) بنگرید آن گاه که این سخن را پیش کشد: «عترتم را کشتید و حرمتم را هتک کردید، پس شما از امت من نیستید.»
سپس فرمود:
خدا رحمت کند کسی را که نصیحت مرا بپذیرد و وصیت مرا در موردِ خدا و پیامبر(ص) و اهل بیتش حفظ کند، چه او الگوی نیکوی ماست.
همگان گفتند:
ای فرزند رسول الله! همه ما سامع و مطیع و حافظ ذمه شماییم. (در خط تسلیم و اطاعت فرمان توایم).
امام در جواب مردم کوفه فرمود:
هیهات! هیهات! ای نیرنگ بازان بی وفا! آیا می خواهید با من آن کنید که از پیش با پدرم کردید؟ دیروز بود که پدرم را در حالی که اهل بیتش با او بودند، به شهادت رساندید و هنوز مصیبت رسول خدا(ص) و داغ پدرم و فرزندانش و جدم فراموش نشده و موی رخسارم را سفید کرده و تلخی آن در حلقوم و حنجره ام به جاست و اندوه آن در سینه ام باقی مانده است و خواهش من آن است که نه با ما باشید و نه علیه ما. (ابن شهرآشوب، 1379: 4/115؛ طبرسی، 1403: 2/305 و306؛ ابن نما حلی، 1406: 89 و90)
از مجموعه خطبه های امام سجاد(ع) در شام و کوفه می توان چنین فهمید که معرفیِ اهل بیت(ع) در شام ضرورت بیشتری داشت؛ چراکه مردم شام همانندِ مردم کوفه با اهل بیت(ع) آشنا نبودند و از سوی دیگر تحت تأثیر تبلیغات شدید آل ابی سفیان علیه خاندانِ رسالت و امامت قرار داشتند. لذا مهم ترین برنامه امام(ع) در شام، معرفی خاندان اهل بیت(ع) و نقل فضایل آن هاست. همچنین پرده برداشتن از جنایت ها و ددمنشی های امویان با سخنرانی عمومی و افشاگرانه خود در کوفه، شام و مدینه به معرفی خاندان عصمت و طهارت(ع) و بیان حقانیت راه امام حسین(ع) و بیداریِ وجدان مردم پرداخت و خود به عنوان یک راوی عمل نموده و با سخنرانی هایش، اذهان خفته را بیدار و اصول و برنامه های معارفِ وحیانیِ قرآن و پیامبر(ص) و پدران بزرگوارش را بیان نمود. (محمدزاده، 1392: 165)
3-3. به کارگیری روش سیاسی - عاطفی (گریه)
یکی دیگر از راه کارهای مناسب سیاسی -عاطفی امام سجاد(ع) در جهتِ ترویج گرامی داشت حادثه عظیم کربلا، گریه است. باید افزود یکی از القاب حضرت، البکاء (زیاد گریه کننده) است و از این رو امام صادق(ع) وی را جزو پنج تن از گریه کنندگان عالم در آورده است که این امر خود، به نوعی تداعی گرِ واقعه کربلاست (ابن بابویه، 1362: 1/272؛ معروف الحسنی، 1382: 2/124). در جایی دیگر، امام صادق(ع) در وجه تسمیه البکاء می فرماید:
جدم علی بن الحسین(ع)، به مدت بیست سال بر پدرش گریست. (ابن قولویه، 1356: 107؛ ابن بابویه، 1376: 141)
گفتنی است امام(ع) برای آن که واقعه عظیم کربلا در اذهان مردم جاودانه بماند و به دست فراموشی سپرده نشود، با گریه بر شهیدان و زنده نگه داشتن خاطره آنان در واقع مشروعیت حکومت اموی را زیر سؤال می برد. شکی نیست که گریه های ایشان ریشه عاطفی داشته؛ زیرا عظمت و بزرگی مصایب روز عاشورا به قدری دلخراش بود که هیچ بیننده و نظاره کننده ای آن حادثه را تا زنده بود فراموش نمی کرد؛ لیکن امام(ع) می خواست با گریه های خویش، ظلم و جنایت های حکومت اموی از خاطره ها محو نگردد. منابع روایی از قول یکی از غلامان امام زین العابدین(ع) می گوید: روزی پس از سر برداشتن امام(ع) از سجده، دیدم که محاسن ایشان از اشک خیس شده بود. پس خوراکی در برابرش گذاشتم و به امام گفتم: «فدایت شوم! می ترسم به خاطرِ گریه فراوان از دست بروی!»
امام(ع) فرمود:
از غم و اندوه خود، به خدا شکوه می برم! همانا یعقوب نبی(ع) دوازده پسر داشت و خداوند یکی از آن ها را از مقابل چشمانش پنهان ساخت و از شدت بسیاریِ گریه، چشمانش سپید شد. حال آن که پسرش زنده بود، در حالی که من شاهد شهادت پدر، برادران، عموها و عموزادگانم بودم که آن ها را سر بریدند و عمه ها و خواهرانم را دیدم که به اسارت برده شدند. پس چگونه اندوه من پایان یابد و گریه من کم شود؟ (ابن قولویه، 1356: 107؛ ابن طاووس، 1348: 210؛ مجلسی، 1403: 46/110)
در نگاهی کلی، علتِ این گریه مداومِ امام، آن بود تا مردم متوجه عمق حادثه شده و آن را از یاد نبرند. بنابراین گریه طولانی بیست ساله امام سجاد(ع) بر مصیبت سیدالشهداء(ع) در واقع نوعی اعتراض سیاسی به قاتلان سیدالشهداء(ع) و خلفای جور اموی بود. اعتراض کسی که هیچ رسانه ای برای فریاد زدن و ستاندن حق خویش در اختیار نداشت. این اعتراض و گریه ها از سوی دیگر موجب زنده نگه داشتن یاد کربلا بود؛ زیرا قیام کربلا و ماجرای شهادت سیدالشهداء(ع) آغاز راه و بستری بود که حرکت سایر ائمه هم مبتنی بر آن بود و طبق معارف شیعی حتی قیام مهدی(عج) نیز در همین بستر صورت می گیرد و با آن مرتبط است و از همین رو است که سیره تمام ائمه شیعه و حتی امام زمان(عج) بر زنده نگه داشتن این مصیبت بوده و است.
3-4. زیارت قبر امام حسین(ع) و سفارش آن به دوستان
از راهبردهای عملی امام سجاد(ع) که خود نیز بدان مداومت داشت، زیارت قبر امام حسین(ع) و سفارش آن به دوستان و شیعیان مخلص بود. از این رو امام پس از ورود به مدینه، دست از فعالیت های آشکار و صریح علیه دولت اموی به دلیل وجودِ جوِ اختناق و سرکوبِ کارگزارانِ اموی برداشت و بنا به نقلی در خارج از شهر مدینه در منطقه ینبع، زیر خیمه و چادری، زندگی خویش را سپری می کرد. امام باقر(ع) در این باره می فرماید:
پدرم بعد از شهادت پدرش چندین سال در بادیه و چادر زندگی کرد؛ زیرا ملاقات با مردم و رفت و آمد با آن ها را خوش نداشت. امام زمانی که در آن بادیه به سر می برد، برای زیارت مرقد جدشان و پدر بزرگوارشان به عراق می رفت و کسی متوجه رفت و آمد ایشان نمی شد. (ابن طاووس، 1382: 2/43)
شیخ کلینی از بزرگان محدث شیعه در قرن چهارم هجری در رابطه با این نوع عملکرد و سیره امام سجاد(ع) می نویسد:
ایشان با توجه به وصیت جدشان که از ناحیه پروردگار رسیده بود، کناره گیری را اختیار نمود. چنان که امام صادق(ع) می فرماید: «وقتی جدمان امام سجاد(ع) عهده دار امامت گردید، مهر از وصیت جدش پیامبر(ص) برداشت و دید که در آن به او خطاب شده است: «یا علی! اطرق و أصمت؛ ای علی بن الحسین! وقتی عهده دار امامت شدی، چشم از خلق بپوش، ساکت باش، ملازم منزل خویش باش و پروردگارت را عبادت نما.» (کلینی، 1407: 1/281؛ ابن أبی زینب، 1397: 53)
به این سبب می توان گفت کناره گیری امام از اجتماع آن روز، عملی کاملاً پسندیده، عاقلانه و از روی مصلحت اندیشی بود؛ زیرا حاکمان اموی در پیِ نابودیِ رکنِ مهم دین؛ یعنی عترت پیامبر(ص) بودند و این هدف را با به شهادت رساندن امام حسین(ع) و یاران باوفایش و به اسارت بردن زنان و فرزندان خاندانش به اجرا در آورده بودند و اکنون نوبت امام سجاد(ع) تنها بازمانده اهل بیت(ع) بود. بنابراین لازم بود تا امام(ع) برای حفظ خویشتن، چند سالی از اجتماع کناره گیری نماید و ارتباط خویش را با مردم بسیار محدود کند تا حکومت به ایشان اطمینان کامل پیدا کند. از این روست که به شیعیان و خاندانش دستور تقیه می دهد تا با اتخاذ این سیاسی استراتژیک، هستی و دوام شیعه را تضمین نماید. (جعفری نوقاب، 1383: 122)
از سوی دیگر وقتی خود حضرت به زیارت مضجع شریف امام حسین(ع) و جد بزرگوارش امام علی (ع) می رفت، در دیدار با شیعیان مخلص خود به آنان نیز توصیه و تشویق به زیارت و گریه می نمود و در این باره می فرمود:
هر مؤمنی که به خاطرِ شهادت امام حسین(ع) بگرید و بر گونه اش اشک روان شود، خداوند او را وارد حجره ای در بهشت می کند و او زمان طولانی در آن جا به سر می برد. (ابن قولویه، 1356: 100؛ ابن بابویه، 1406: 83؛ ابن نما حلی، 1406: 14)
بنابراین امام(ع) با اتخاذ روش گریه بر مصائب کربلا و تشویق به زیارت قبر شریف امام حسین(ع)، به مردم پاس داشت مقام شهدای کربلا و فرهنگ عاشورا را می آموخت.
3-5. استفاده از نماد آب
یکی دیگر از نکات راهبردی امام سجاد(ع) در زنده نگه داشتن یاد عاشورا و مصیبت سیدالشهداء(ع)، استفاده از آب به عنوان یک نماد بود. از امام سجاد(ع) روایت شده که هرگاه آبی می نوشید، گریه می کرد. از ایشان درباره سبب آن پرسیدند، فرمود:
چگونه گریه نکنم در حالی که آب را برای جانوران و درندگان بیابان آزاد گذاشتند ولی به روی پدرم بستند و او را تشنه لب به شهادت رساندند؟ (ابن سعد، 1374: 5/163؛ مجلسی، 1403: 46/108)
بنابراین امام(ع) هر وقت شهادت خویشان و یاران پدرش را به یاد می آورد، به گریه می افتاد و این عملِ امام، بارها و در مناسبت های مختلف تکرار می شد. به این ترتیب آب به عنوان یک نماد برای یادآوری مصیبت سیدالشهداء(ع) در آن روزگار مورد توجه قرار گرفت به گونه ای که تا به امروز نیز این نماد جایگاه خود را در میان شیعیان اهل بیت(ع) حفظ کرده است (احمدزاده، 1392: 249). این راهبرد حیاتی از آن جا به دست می آید که به نقل از حضرت سکینه بنت الحسین(ع) از حلقوم بریده پدر بزرگوارش شنید که می گفت:
ای شیعه من! هرگاه آبی نوشیدید مرا یاد کنید، اگر از شهید و غریبی چیزی شنیدید باز هم مرا یاد کنید. (کفعمی، 1405: 741؛ نوری، 1408: 17/26)
3-6. ایجاد احساس گناه و پشیمانی در مردم
از راهبردهای بنیادین در ترویج فرهنگ عاشورا در میان مردم، ایجاد احساس گناه و پشیمانی در مردم بود. عاملی که امام(ع) به نحو جدی در کوفه، شام و حتی مدینه نیز به کار برد تا مردم را متوجه اشتباهشان نموده و اهداف قیام کربلا را روشن نماید. امام سجاد(ع) هنگام ورود به مدینه به طور جدی به عزاداری سیدالشهداء(ع) پرداخت و این جهت گیری به وضوح در رفتار امام چهارم پیدا بود.
هنگامی که کاروان اهل بیت به نزدیک مدینه رسید. امام سجاد(ع) دستور توقف داد و در آن جا خیمه ای بنا کرد و به بشیربن جذلم گفت: «هم اکنون به مدینه برو و خبر شهادت اباعبدالله الحسین(ع) و ورود ما را به مردم برسان.» بشیر پس از ورد به مدینه چنین گفت:
یا اهل یثرب لا مقام لکم بها
قتل الحسین و أدمعی مدرار
الجسم منه بکربلاء مضرج
و الرأس منه علی القناه بدار
سپس رو به مردم کرد و گفت:
علی بن الحسین(ع) با عمه ها و خواهرانش در بیرون شهر توقف کرده و من فرستاده او هستم که شما را از ماجرایی که بر آن ها رفته با خبر سازم. وقتی این خبر را به مردم رساندم در مدینه هیچ زنی نماند مگر این که با موی پریشان و شیون کنان از خانه خود بیرون آمد و من همانند آن روز را به یاد ندارم. امام(ع) در آن روز خطبه ای خواند که سراسر حزن و ماتم بود و مصایب سیدالشهداء (ع) را برای مردم بازگو کرد و سپس همراه با مردم بسیار گریست. (ابن نما حلی، 1406: 112-114؛ ابن طاووس، 1348: 197-202؛ مجلسی، 1403: 45/147-149)
از این جهت با توجه به عملکرد امام سجاد(ع) در بدوِ ورود به مدینه با خطبه خوانی و به گریه واداشتن مردم، اقدام آن ها مبنی بر تنها گذاشتن امام حسین(ع) را یادآور شد تا از این اقدامِ خود پشیمان شوند و به اهل بیت(ع) بیشتر نزدیک گردند و علوم و معارف الهی را از آنان فراگیرند. عملی که امام زین العابدین(ع) در کوفه و شام نیز تکرار کرد تا مردم حق اهل بیت(ع) و جایگاه ایشان را بشناسند.
3-7. ترغیب و تشویق مردم به فرهنگ جهاد و شهادت
از جمله راهبردهای دیگر امام سجاد(ع) در تبیین معارف عاشورا، ترغیب و تشویق مردم به فرهنگ جهاد و شهادت است؛ امری که امام به خوبی از عهده آن برآمد و در کلامی، سیمای حقیقی شیعه را چنین ترسیم کرده است:
شیعه راستین ما کسی است که در راه اهداف و برنامه هایمان جهاد و تلاش کند و با کسانی که به ما ستم می کنند درگیر شود و ظلم آنان را دفع کند تا این که خداوند حق را از ستم پیشگان باز گیرد.
از این رو امام(ع) با ارائه تصویر کاملی از ارزش جهاد در راه خدا و حدودِ آن و آرزوهای خود برای شهادت در راه خدا و تشویق و ترغیب مردم برای شناخت حقیقت جهاد و اقدام به آن با حفظ همه شرایط و ضوابط، کمال دین و جامعیت بینش سیاسی خود را به اثبات رساند (محمدزاده، 1392: 171). این امر باعث شد شیعیان حضرت، دست به قیام هایی چون توابین در عین الورده (65ق)، مختار ثقفی (66 ق) و زید بن علی(122ق) زده و با بذل جان و مال خویش در پی احیای فرهنگ ایثار، جهاد با دشمنان و شهادت در راه آموزه های اصیل شیعی بردارند.
نتیجه
با وجود آن که در میان حوادث طول تاریخ، هیچ حرکتی نمود، پویایی و برجستگی قیام عاشورا را ندارد، اما آن چه بیش از همه باعث شده است خون و پیام این رویداد عظیم تاریخی برای همیشه زنده بماند و بر تارک تاریخ بدرخشد، سیره راهبردی ائمه اطهار(ع) در زنده نگه داشتن و احیای فرهنگ آن است. بنابراین هر چند امام سجاد(ع) در محدودیت های شدید خلفای اموی و کارگزارانِ وی به سر می برد، اما با موضع گیری های مناسب توانست از فرهنگ عاشورا و دستاوردهای ارزشمند آن به صورت شایسته، پاسداری کند و راه حماسه آفرینان را تداوم بخشد.
این نوشتار نشان داد که امام سجاد(ع) با توجه به شرایط بحرانی زمانِ خود، برای زنده نگه داشتن یاد و راه سیدالشهدا(ع)، روش ها و رویکردهای فرهنگی خاصی داشت و در این زمینه اقدام های مهمی انجام داد؛ از جمله پند و ارشاد امت از طریق موعظه و دعا، برملا ساختن ماهیت پلید اموی از طریق خطبه خوانی در کوفه و شام، اتخاذ روش سیاسی - عاطفی (گریه)، زیارت قبر امام حسین(ع) و سفارش آن به دوستان، استفاده از نمادِ آب، ایجاد احساس گناه و پشیمانی در مردم و ترغیب و تشویق مردم به فرهنگ جهاد و شهادت.
بنابراین امام چهارم(ع)، همان مبارزه درازمدت اهل بیت(ع) را ادامه داد و راه را برای آیندگان هموار نمود.
منابع
- ابن أبی زینب، محمد بن ابراهیم (1397ق)، الغیبه، تحقیق: علی اکبر غفاری، چ1، تهران، نشر صدوق.
- ابن بابویه، محمد بن علی (1376)، الأمالی، چ6، تهران، نشر کتابچی.
- -------------------------- (1362)، الخصال، تحقیق: علی اکبر غفاری، چ1، قم، نشر جامعه مدرسین.
- ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی (1426ق)، تهذیب التهذیب، چ 1، بیروت، دارصادر.
- ابن سعد، محمد بن سعد (1410ق)، طبقات الکبری، تحقیق: محمدعبدالقادر عطا، چ1، بیروت، دارالکتب العلمیه.
- ---------------------------------- (1374)، طبقات الکبری، ترجمه: محمود مهدوی دامغانی، چ1، تهران، نشر فرهنگ و اندیشه.
- ابن شعبه حرانی، حسن بن علی (1404ق)، تحف العقول عن آل الرسول(ص)، تحقیق: علی اکبر غفاری، چ 2، قم، نشر جامعه مدرسین.
- ابن شهرآشوب مازندرانی، محمد بن علی (1379 ق)، مناقب آل ابی طالب(ع)، چ1، قم، نشر علامه.
- ابن طاووس، عبدالکریم بن احمد (1382ق)، فرحه الغری فی تعیین قبر امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع)، چ2، نجف، دارالحیدریه.
- ابن طاووس، علی بن موسی (1348)، اللهوف علی قتلی الطفوف، تحقیق: احمد فهری زنجانی، چ1، تهران، نشر جهان.
- ابن قولویه، جعفر بن محمد (1356)، کامل الزیارات، تحقیق: عبدالحسین امینی، چ1، نجف، دارالمرتضویه.
- ابن کثیر، ابوالفداء اسماعیل بن عمر (1407ق)، البدایه و النهایه، بیروت، دارالفکر.
- ابن نما حلی، جعفر بن محمد (1406ق)، مثیرالأحزان، چ3، قم، نشر مدرسه امام مهدی(عج).
- ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین (1415ق)، الأغانی، چ 1، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- ابوحنیفه دینوری، احمد بن داوود (1368)، اخبار الطوال، تحقیق: عبدالمنعم عامر، قم، دارالشریف الرضی.
- احمدزاده، سیداحمد (1392)، نقش امام سجاد(ع) در معارف اعتقادی امامیه، به راهنمایی: علی راد و مشاوره: رسول رضوی، تهران، دانشگاه قرآن و حدیث، پایان نامه کارشناسی ارشد رشته علوم حدیث: گرایش کلام و عقائد.
- اربلی، علی بن عیسی (1381ق)، کشف الغمه فی معرفه الأئمه(ع)، تحقیق: سیدهاشم رسولی محلاتی، چ اول، تبریز، نشر بنی هاشمی.
- جعفری نوقاب، رضا (1383)، سادات حسینی و عملکرد آن ها در عصر مروانیان، به راهنمایی: سیدحسین فلاح زاده و مشاوره: حسن حضرتی، قم، مؤسسه آموزش عالی باقرالعلوم(ع)، پایان نامه کارشناسی ارشد تاریخ اسلام.
- جعفریان، رسول (1375)، تاریخ تشیع در ایران، قم، نشر انصاریان.
- حسینی موسوی، محمد بن ابی طالب (1418ق)، تسلیه المُجالس و زینه المَجالس، تحقیق: کریم فارس حسون، چ1، قم، مؤسسه المعارف الإسلامیه.
- شریف قرشی، باقر (1409 ق)، حیاه الإمام زین العابدین(ع)، بیروت، دارالأضواء.
- طبرسی، احمد بن علی (1403ق)، الإحتجاج، تحقیق: محمدباقر خرسان، چ1، مشهد، نشر مرتضی.
- طقوش، محمدسهیل (1387)، دولت امویان، ترجمه: حجت الله جودکی با افزوده هایی از رسول جعفریان، چ4، قم، نشر پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
- علی بن الحسین(ع) (1376)، صحیفه سجادیه، چ1، قم، دفتر نشر الهادی.
- قمی، حسن بن محمد (1361)، تاریخ قم، ترجمه: حسن بن علی بن حسن عبدالملک قمی، تحقیق: سیدجلال الدین تهرانی، تهران، نشر توس.
- کفعمی، ابراهیم بن علی (1405ق)، المصباح، چ2، قم، دارالشریف الرضی.
- کلینی، محمد بن یعقوب (1407ق)، الکافی، تحقیق: علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، چ4، تهران، دارالکتب الإسلامیه.
- مجلسی، محمدباقر (1403ق)، بحارالأنوار، چ3، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
- محمدزاده، مرضیه (1392)، علی بن الحسین(ع): امام سجاد(ع)، قم، دلیل ما.
- مسعودی، علی بن حسین (1426ق)، اثبات الوصیه، قم، انصاریان.
- معروف الحسنی، هاشم (1382ق)، زندگانی دوازده امام(ع)، تهران، نشر امیرکبیر.
- نوری، حسین بن محمدتقی (1408ق)، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، چ1، قم، نشر مؤسسه آل البیت(ع).
- یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب (بی تا)، تاریخ یعقوبی، بیروت، دارصادر.