ارزش کار گشائی در اسلام

 بخش عظیمی از محتوای اسلام را نوعدوستی، ایثار، خدمت به دیگران، کمک به درماندگان، کارگشایی برای مشکلات مردم و قضای حاجت گرفتاران تشکیل می دهد.

ارزش کار گشائی در اسلام

 بخش عظیمی از محتوای اسلام را نوعدوستی، ایثار، خدمت به دیگران، کمک به درماندگان، کارگشایی برای مشکلات مردم و قضای حاجت گرفتاران تشکیل می دهد.

در روابط اجتماعی، کسانی بر دلها حکومت می کنند که دلشان را خانه مهر و محبت مردم کرده باشند. برعکس، آنان که «خود» را بیش از همه می پسندند و «خود» را بیش از دیگران دوست دارند و آسایش و راحتی خود را بر دیگران ترجیح می دهند، نه نزد خدا و رسول اعتباری دارند، نه در دل و جان مردم، جایی و موقعیّتی! ...
گوهر «خدمتگزاری به مردم»، تنها در دلهای وارسته از منیّت و خودخواهی یافت می شود. خدای مهربان، بندگانش را دوست دارد. کسانی را هم که به بندگان خدا خدمت و مهربانی کنند، دوست می دارد و این مقتضای محبت و علاقه است.
• تا توانی به جهان، خدمت محتاجان کن به دمی یا درمی، یا قلمی یا قدمی
• به دمی یا درمی، یا قلمی یا قدمی به دمی یا درمی، یا قلمی یا قدمی
خدمت، سرمایه سروری
خیلی ها به سیادت و سروری و عزت و محبوبیّت علاقه مندند، ولی راه به دست آوردن آن را نمی دانند. اصلاً سخن را این گونه عنوان کنیم که:
در دلهایمان چه اندازه «جا» برای دیگران باز کرده ایم؟
در زندگیمان چه میزان وقت، به مردم اختصاص داده ایم؟
و ... اساسا تا چه حدّ به فکر مردم و مشکلات، رنجها و اندوههای آنانیم؟
شاید کسانی بگویند: ما خود، گرفتاریهای فراوان داریم. اگر گریستن است، باید به حال خود بگرییم و اگر کمک است، خود محتاج به کمکیم ...
ولی ... ایثار و فتوّت و جوانمردی چه می شود؟
اگر مسائل و مشکلات مسلمانان برایمان اهمیتی نداشته باشد که اصلاً مسلمان نیستیم! چون که مسلمانی تنها به اسم و شناسنامه و نماز نیست. بخش عظیمی از محتوای اسلام را نوعدوستی، ایثار، خدمت به دیگران، کمک به درماندگان، کارگشایی برای مشکلات مردم و قضای حاجت گرفتاران تشکیل می دهد.
باز هم برای چندمین بار، گوش جان را با این حدیث نبوی بنوازیم که فرمود:
«مَنْ اَصْبَحَ لا یَهْتَمُّ بِامُورِ المُسْلِمینَ فَلَیْسَ مِنَ الاسْلامِ فی شَئٍ، وَ مَنْ شَهِدَ رَجُلاً یُنادی «یا لَلْمُسلِمینَ!» فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ مِنَ المُسلمینَ.»(1)
کسی که در حالی صبح کند که به امر مسلمانان بی فکر و اهتمام باشد، بهره ای از اسلام نبرده است و هر کس شاهد فریادخواهی و کمک طلبیدن مردی باشد که مسلمانان را به یاری می طلبد، اما پاسخی به او ندهد، از مسلمانان نیست!
پس باید بخشی از دل، محبّت، فکر، زندگی، تلاش، اهتمام، عشق ورزیدن و دلسوزی کردن ما نسبت به دیگران باشد که بندگان خدایند و آفریدگار، از این راه، بندگان دیگرش را می آزماید.
نتیجه این مردم دوستی و همیاری نیز، محبوبیّت و سیادت است.
هر که برای مردم کار کند، مردم نیز او را دوست خواهند داشت.
هر که خدمتگزار جامعه باشد، از حق شناسی مردم بهره مند می شود و هر که به مردم نیکی کند، در دلها جای می گیرد.
• فریدون فرّخ، فرشته نبود به داد و دهش یافت آن نیکویی تو داد و دهش کن، فریدون تویی
• ز مشک و عنبر سرشته نبود تو داد و دهش کن، فریدون تویی تو داد و دهش کن، فریدون تویی
این حقیقت را، پیش از هر چیز، در حدیث می خوانیم که:
«سَیّدُ القومِ خادِمُهُم»(2)
سرور هر گروهی، خدمتگزار آنان است.
طنین کلام معطّر حضرت امام راحل (قدس سّره) در گوشمان است که فرمود: «به من رهبر نگویید، به من خدمتگزار بگویید».
خدمتگزاری به بندگان خدا، غیر از آنکه رسالت دولتمردان و مسؤولان اجرایی و متصدیان امور در ادارات و نهادهاست، وظیفه هر یک از ما در معاشرت با همنوعان خودمان است.
کارگشایی
از توفیقات مهم یک انسان، آن است که گشایش معضلات مردم به دست او باشد. نعمتی است که هزاران شکر و سپاس می طلبد. کارگشایی، از مقدسترین خدماتی است که مورد قبول و امضای آیین خدا و شرعِ محمدی(ص) است.
با عنوانِ «قضاء حاجت مؤمن»، انبوهی عظیم از روایات نقل شده که اهمیت و فضیلت و قداست کارراه اندازی و رفع نیاز مردم و برطرف کردن مشکلات آنان و ... خلاصه در خدمت مردم و جامعه بودن را بیان می کند. این کار را باید به حساب خدا گذاشت و چشم تشکر و اجر هم از او داشت، نه از مردم.
• تو نیکی می کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز
• که ایزد در بیابانت دهد باز
«قصد قربت»، مایه ثمربخشی و ثواب الهی و ارزشمندی نیکوکاریهاست، و ریا آفت آن به شما می رود.
آنان که خالصانه و بی توقّع و چشمداشت، گره از کار بسته مردم می گشایند، بندگان خاصّ خدا و مأموران ویژه الهی اند. توفیق و امداد الهی را همراه دارند، فیض دنیوی و اجر اخروی نیز، دستاوردِ این خدمت است. به این حدیث زیبا از حضرت رضا(ع) توجه کنید:
«اِنَّ لِلّهِ عِبادا فیِ الأرضِ یَسْعَوْنَ فی حَوائجِ النّاسِ، هُمُ الآمِنوُنَ یَوْمَ القیامَةِ.»(3)
خداوند را در روی زمین، بندگانی است که کارشان تلاش برای رفع نیاز و حاجت مردم است. آنان روز قیامت، ایمن و آسوده اند.
آری ... رنج دنیا و راحتِ آخرت!
شنیده اید که امام معصوم، طواف حج را رها کرد و به کار دیگران رسید، یا کسی را که دیگری صدایش می کرد و او به طواف مشغول بود، توبیخ کرد که: مگر نمی دانی انجام کار دیگران، از خیلی طوافها برتر و ثوابش بیشتر است؟ نبیّ مکرّم اسلام(ص) هم فرموده است:
«خَیْرُ النّاسِ مَنِ انْتَفَعَ بِهِ النّاس»(4)
بهترین مردم کسی است که مردم از او سود و بهره ببرند.
طنین کلام معطّر حضرت امام راحل (قدس سّره) در گوشمان است که فرمود: «به من رهبر نگویید، به من خدمتگزار بگویید».
درسی از امام سجّاد(ع)
شاید از درخشان ترین فصلهای زندگانی هر یک از پیشوایان دین، رسیدگی به محرومان و زدودن نیاز نیازمندان بوده است، درسی که از پیامبر خدا آموخته و رهنمودی که از دین به ارث برده اند. راستی ... ملاکِ در «خیّر» بودن آدمی به چیست؟ هر چه بیشتر سودرسانی به خلایق! و گره گشایی از کار مردم، به قدر توان.
روایت است که امام زین العابدین(ع) از راهی که می گذشت، هر گاه در میان جاده به کلوخی برمی خورد، از مرکب خویش پیاده می شد و آن را با دست خود از وسط راه برمی داشت، آنگاه سوار شده، به راه خود ادامه می داد:
«لَقَدْ کانَ علیّ بنُ الحسینِ یَمُرُّ عَلَی الْمَدَرَةِ فی وَسَطِ الطّریقِ فَیَنْزِلُ عَنْ دابَّتِهِ حتّی یُنَحّیها بِیَدِهِ عَنِ الطّریقِ ...»(5)
سیره نورانی و سازنده یعنی این!
زدودنِ موانع راه، پرکردن چاله های خیابانها، رفع سدّ معبرها و دهها کار خدماتی دیگر، کارهای شایسته ای است که زیبنده رفتار اجتماعی یک مسلمان است. چه خوش سروده است «ابن یمین»:
• سود دنیا و دین اگر خواهی راحتِ بندگانِ حق جستن گر درِ خُلد را کلیدی هست بیش بخشیدن و کم آزاری است
• مایه هر دوشان نکوکاری است عین تقوا و زهد و دینداری است بیش بخشیدن و کم آزاری است
و به گفته حافظ شیرازی:
• دایم گل این بستان، شاداب نمی ماند دریاب ضعیفان را در وقت توانایی
• دریاب ضعیفان را در وقت توانایی دریاب ضعیفان را در وقت توانایی
خرج مال و آبرو
سرمایه و دارایی، تنها پول و اندوخته مالی نیست، گاهی نفوذ و اعتبار، بیش از ثروت و پول می ارزد.
کمک به دیگران هم تنها خرج پول و مصرف مال نیست. کسی هم که تهیدست، امّا آبرومند است، می تواند از وجهه و آبرویش سرمایه بگذارد و آن را در راه دیگران به کار اندازد.
حافظ شیرازی:
• دریاب ضعیفان را در وقت توانایی دایم گل این بستان، شاداب نمی ماند
• دایم گل این بستان، شاداب نمی ماند دایم گل این بستان، شاداب نمی ماند
اگر خودتان هم کاره ای نیستید، ولی می توانید نیازی را به کارگشایان منتقل کنید، خودِ این کار هم عبادت است و خدمت. نقش راهنما و واسطه داشتن برای حلّ مشکلات، مشارکت در پاداش آن خدمت است.
اگر خودتان «مقصد» نیستید، می توانید فلش و راهنما به سوی مقصد باشید.
نگذارید وجودتان «بن بست» باشد، یا سراب، که دیگران به فریب یا امید، نزد شما آیند، یا وقتی به شما برسند، به وجود عایقی برخورد کنند. وجودتان را «هادی» کنید، به سوی خدمتها و خدمتگزاران.
در حدیثی از پیشوای ششم حضرت صادق(ع) چنین آمده است:
«به خدا و محمد و علی ایمان نیاورده است کسی که هر گاه برادر دینی اش برای رفع نیازی به او مراجعه می کند، با چهره ای خندان با او برخورد نکند. اگر رفع حاجتش به دست او است، باید به انجام آن بشتابد و اگر کار از دست او بیرون است، سراغ دیگری رود و از طریق دیگران، مشکل او را حل کند.» اما متن این حدیث شریف:
«ما آمَنَ بِاللّه وَ لا بِعَلیٍّ مَنْ اِذا اَتاهُ اَخوهُ المؤمنُ فی حاجةٍ لَمْ یَضْحَکْ فی وَجْهِهِ، فَاِنْ کانَت حاجَتُهُ عِندَهُ سارَعَ الی قضاءِها وَ اِنْ لَمْ یَکُنْ عِنْدَهُ تَکَّلَّفَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِهِ حَتّی یَقْضِیَها لَهُ.»(6)
می بینید که این کوشش برای رفع مشکل برادر ایمانی، هم شرط اسلام است و هم ولایت! ایمان به خدا و رسول و ولایت، با این روحیّه و خصلت شناخته می شود.
برخی «دلاّل» و «کارچاق کن» فساد و گناه و نیرنگ و حقّه بازی اند. آنان فرزندانِ شیطان و شاگردان ابلیس به حساب می آیند
بعضی هم «واسطه خیر» و «شفیع حسنات»اند. دلاّلی و کارچاق کنی در امور خیر و کارهای صالح و خداپسند، از بزرگترین توفیقات الهی است که شامل بندگان ویژه اش می شود. اگر نیازمندی برای کاری سراغ ما آمد، فوری ردّ نکنیم، اگر از خودمان کاری ساخته نیست، به کسی، جایی، مؤسسه ای، اداره ای و ... معرفی و راهنمایی کنیم که چاره کارش با آنجا است.

صدقه، اما بی پول
با شنیدن کلمه «صدقه»، ذهنها فوری سراغ کمک مالی به تهیدستان یا انداختن سکه و اسکناسی در صندوق صدقات و امثال آن می رود. ولی ... این، تنها شکلهای عملی صدقه نیست.
می توان اهل صدقه بود، بی آنکه پول خرج کرد. البته کمکهای مالی، جای خاصی دارد که در هر حال و هر جا خوب است. اما مهم، توجه به وسعتِ دایره «نیکی» است. باز هم از گفتار پیشوایان الهام بگیریم.
از رسول خدا(ص) نقل شده که فرمود: هرمسلمان هر روز باید صدقه ای بدهد (اِنَّ عَلی کُلِّ مُسلمٍ فی کُلِّ یومٍ صَدَقَةٌ).
وقتی پیامبر چنین فرمود، برخی از اصحاب، با شگفتی پرسیدند:
ـ یا رسول اللّه ! چه کسی طاقت و توان این کار را دارد؟
حضرت برای رفع ابهام و توضیح بیشتر، و برای اینکه صدقه را تنها در انفاق مالی خلاصه نکنند، فرمود:
«برطرف کردن عوامل اذیّت از راه مردم، صدقه است،
راهنمایی کردن جاهل به «راه»، صدقه است،
عیادت کردن بیمار، صدقه است،
امر به معروف کردن تو، صدقه است،
نهی از منکر کردنت صدقه است.
و ... پاسخ سلام دادن نیز صدقه است!» ...
شگفتا که چه وسعتی دارد نیکی و احسان! و چه آسان است ذخیره سازی عملی صالح برای آن روز نیاز و احتیاج! کلام رسول، چنین بود:
«اِماطَتُکَ الأذی عَنِ الطّریقِ صَدقةٌ، و ارشادُکَ الجاهلَ الی الطّریقِ صدقةٌ، و عَیادَتُکَ المریضَ صَدقةٌ، و اَمرُکُ بالمعروف صدقةٌ و نهیُک عَنِ المنکرِ صدقةٌ و رَدُّکَ السّلامَ صَدقةٌ.»(7)
روحیّه های سرشار از «ایثار»، «خدمتگزاری»، «کارگشایی»، مایه گذاشتن از «مال» و «آبرو»، ارزشی فوق تصور دارد و اگر بر زندگیها و معاشرتها سایه گستر شود، بهشت را در همین دنیا هم می توان دید.
ایثار
کلمه ای زیباست، فضیلتی بزرگ است، اما عملی است بسیار دشوار!
گذشتن از «خود» و مقدم داشتن «دیگران»، شجاعتی بزرگ می طلبد و این عمل قهرمانانه، جز از روحهای بزرگ و پاک، سر نمی زند، چه ایثار مالی، چه جانی!
«خودمحوری»، سدّ راه ایثار است.
«تعلّقات» و «وابستگی» هم، آفتی خطرناک برای رشد خصلتهای کمال گراست.
برادری در سایه ایثار معنی می یابد. ایثارگر، کسی است که در عین نیاز، دیگری را بر خود مقدم می دارد و در عین خستگی، کارهای دشوار را بر عهده می گیرد و فداکارانه به خاطر خدا، به نفع مردم از «حقّ شخصی» خویش می گذرد. ایثارگری، وارستگی از وابستگیهاست. در رابطه های مالی با دیگران نیز چنین است. کسی که شادی خود را به قیمت اندوه دیگران بدست می آورد، مسلمان نیست و آنکه «راحت» خود را با «رنج» دیگران می طلبد، انسان نیست. اگر در جمع مؤمنان، روحیّه ایثارگری برادرانه باشد، تا آنجا که جیبها و منافع یکی باشد، نه تنها اصطکاک منافع پیش نمی آید و نه تنها کلاه گذاری بر سر دیگران در اندیشه ها نمی گذرد، بلکه روحیه سختی پذیری برای رفاه دیگران رواج می یابد، کاری که «خداپسندانه» است. ایثارگر، چون «رضای خدا» را به دست می آورد، از عمق جان خشنود می شود.
اوج صفا وگذشت، در آن است که برادری را به مرز یگانگی برسانند؛ وحدت در خواسته، وحدت در محبت، وحدت در منفعت.
امام سجاد(ع) به مردی فرمود:
آیا به این مرحله رسیده اید که یکی از شما دست در جیب دیگری کند و آنچه را نیاز دارد بردارد، بی آنکه اجازه بگیرد؟
گفت: نه.
فرمود: پس هنوز «برادر» نیستید!
«هَلْ یُدخِلُ احدُکم یَدَهُ فی کُمِّ اخیهِ و کیسِهِ فَیَأْخُذُ ما یُریدُ مِن غَیْرِ اذنٍ؟ قالَ: لا. قالَ: فَلَسْتُم بِاِخوان».(8)
و براستی که چه مرز دشواری! ولی برادری، این دشواریها را آسان می سازد.
البته بی اجازه دست در جیب و کیف کسی کردن، هم حرام است، هم خلاف ادب، لیکن در حدیث یاد شده، منظور آن است که صفا و برادری و یکرنگی و اخوّتِ دو برادر دینی به حدّی برسد که جیب من و تو با هم نداشته باشند و حتی در استفاده از اموال یکدیگر، محتاج به اجازه گرفتن نباشند، یعنی اوج برادری و ایثار!
روحیّه های سرشار از «ایثار»، «خدمتگزاری»، «کارگشایی»، مایه گذاشتن از «مال» و «آبرو»، ارزشی فوق تصور دارد و اگر بر زندگیها و معاشرتها سایه گستر شود، بهشت را در همین دنیا هم می توان دید.
________________________________________
1- بحارالأنوار، ج72، ص21.
2= کنزالعمّال، ج6، ص710.
3- الکافی، ج2، ص197.
4- بحارالأنوار، ج72، ص23.
5- همان، ص50.
6- همان، ص177.
7- همان، ص50.
8- الأخلاق، شبّر، ص94.

منبع :
کتاب اخلاق معاشرت جواد محدثی



منبع : پایگاه اهلبیت ع
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان