به دنبال انتشار مطلبی در عصر ایران در این باره "مدرسه چگونه میتواند دوست داشتنیتر از این باشد؟" و دعوت از صاحبنظران و علاقهمندان به مسائل آموزش و پرورش پیرامون 7 پرسش برای بازآفرینی مدرسه که روز اول مهر به قلم دکتر مرتضی نظری منتشر شد، دیدگاهها و پاسخهایی از خوانندگان ارجمند دریافت شده است.
عصر ایران سالهاست بررسی چرایی فرسودگی نظام آموزش و پرورش و راههای تحول در وضع موجود مدارس را به عنوان یک دغدغه ملی دنبال میکند.
در ادامه، ضمن تشکر از توجه مخاطبان، دیدگاه یکی از صاحبنظران حوزه تعلیم و تربیت را به این پرسشها از نظر میگذرانیم:
مضرات مدرسهداری مبتنی بر تحکم
دکتر عبدالرسول عمادی*
1. مدرسه فضایی باشد برای شبیه بزرگسالان شدنِ بچهها یا دورهای برای کشف خود و ابراز وجود؟
به نظرم این سوال ناظر به تفاوتی اساسی در مأموریت مدرسه است و بلکه به تفاوت میان دو فلسفه تعلیم و تربیت بر می گردد. در یکی از این دو، تعلیم و تربیت عبارت است از تلاش برای انتقال فرهنگ از طریق آموزش یعنی همان کاری که مدارس قدیم به انجام می رساندهاند.
فرض مستتر در این رویکرد فلسفی این است که فرهنگ مقوله ای است ایستا و به منزله کالایی بسته بندی شده است که باید به مقصد نسل های پی در پی از طریق آموزش حضوری و غیر حضوری پست گردد.
اینکالا سابق بر این تولید شده و مرتبا به تولید انبوه می رسد و نسل ها موظفند آن را چونان تولیدات شرکت های اتومبیل سازی ایران خودرو و سایپا با ایستادن در نوبت تحویل گرفته و مورد استفاده قرار دهند.
در این نظام تعلیمی هر گونه ان قلت شاگرد بر سخن معلم نه سوالی است که باید استاد و شاگرد را به تامل وادارد و به سوی پاسخ مناسب و نو ببرد بلکه شبهه ای است در ذهن شاگرد که باید با پاسخی بر آمده از محتوای صحت سنجی شده سابق دفع گردد.
در این فلسفه، معلم فعال است و شاگرد منفعل و حرکت تعلیم و تربیت در جاده ای یکطرفه از ذهن معلم به سمت ذهن شاگرد اتفاق می افتد. در فلسفه دوم، تعلیم و تربیت عبارت است از تلاش توامان شاگرد و استاد که برای سامان دهی تجارب یادگیری شاگرد تلاش می کنند.
طبیعتا در این رویکرد فلسفی شاگرد و معلم هر دو فعال اند معلم در نقش تسهیل گر عمل می کند و تجربیات یادگیری شاگرد برای رسیدن به نظمی علمی و روش مند به محک یافته های علمی و آزمایش زده می شود تا در طی آن یا به صحت یافته های گذشته اذعان شود و یا به مدد تجارب جدید یافتههای پیشینیان مورد نقد و بازبینی قرار گیرد.
بنابر این مدرسه در سوال شما با هر یک از دو رویکرد فلسفی یکی از دو نقش گفته شده را بر عهده می گیرد نقش شبیه بزرگسالان شدن در چارچوب فلسفی اول به اجرا در می آید و نقش ابراز وجود و کشف خود در نگاه فلسفی دوم.
2. آموزش، اول یک فعالیت دوست داشتنی باشد یا یک اجبار قانونی؟
آموزش در صورتی فعالیتی دوست داشتنی خواهد بود که در طی آن شاگرد به کشف و ارتقای خود نائل شود این امر مستلزم چینش مناسب برنامه درسی، محتوا، معلم ، فضای آموزشی و همه عوامل ریز و درشت در فرلیند یاددهی یادگیری به نحوی است که منجر به احساس آزادی و اختیار در حین عمل یادگیری شود.
این امر منافاتی با اجبار قانونی بودن آموزش که یک راهبرد کلان ملی است ندارد.
آموزش هم می تواند در تمهید مقدمات یادگیری یکالزام قانونی تلقی شود و هم در حین طراحی و اجرای راهبردهای آموزشی به یک فعالیت دوست داشتنی تبدیل شود.
3. طراحی آموزشی مدرسه، پویشی شاد بر مدار شوق، انتخاب و استعداد کودک و نوجوان باشد یا تکلیفی برای گذراندن دروس از پیش فرض شده؟
در اکثر نظامات آموزشی دروسی از پیش فرض شده وجود دارد. وجود دروس از پیش فرض شده منافاتی با طراحی آموزشی شوق انگیز ندارد به شرط این که دروس مذکور اولا بر مبنای نیاز سنجی آموزشی مبتنی بر روانشناسی رشد دانش آموزان طراحی شده باشد و ثانیا امکان انتخاب را برای دانش آموزان بر اساس تفاوت های فردی و علایق آنان فراهم نماید.
گاهی همه چیز از قبل دیکته می شود و برای مدرسه هیچ گونه اختیاری برای طراحی آموزشی خلاقانه وجود ندارد. اینگونه مدرسه داری مبتنی بر تحکم و دستور و دخالت حداکثری مراجع بالاتر است که امکان برنامه ریزی شوق افزای آموزشی را در مدرسه و کلاس از بین می برد.
4. کدام ارزش سازندهتر است: تربیت شهروند مفید یا سرباز مطیع؟ تربیت حقوقبگیران آینده یا مردان و زنان کارآفرین؟
مدرسه، مجالی برای تمرینِ "با هم رسیدن" باشد یا مسابقهای برای "زودتر رسیدن"؟ مأموریت مدرسه کسب مهارتهای زندگی باشد یا 12 سال رقابت، نمره، نخبگی و برتری؟
در جامعه ای که سرباز مطیع بودن از شهروند مفید بودن در عمل مفیدتر است طبیعتا نظام آموزشی نیز به همین منوال هدف گذاری می شود و ارزش سرباز مطیع بودن از شهروند مفید بودن در آن نظام تعلیمی به مراتب بیشتر است.
سازنده بودن یا نبودن یک ارزش، امری نسبی است. ارزش را اگر ذاتی تلقی کنیم طبیعتا شهروند مفید بودن با تعریف انسان به منزله موجودی متفکر نزدیک تر است تا سرباز مطیع بودن اما اگر ارزش را به منزله نفع عملی تلقی کنیم طبیعتا بسیاری ترجیح می دهند سربازی مطیع و منتفع باشند تا شهروندی مفید و نافع زیرا مجال فایده بخشی نمی یابند و فرصت بهره بردن را نیز از دست می دهند.
پذیرش شهروند مفید بودن به عنوان ارزش سازنده در جامعه ای که سرباز مطیع در آن پذیرفتنی تر است مستلزم جنگیدن در عرصه های مختلف اجتماعی برای تمهید شرایط ارائه خدمت مفید شهروندی است و چون هر کسی نمی تواند به این میدان مبارزه وارد شود شما یا سرباز مطیع خواهید بود یا مطرود.
در بخش دوم این سوال هم طبیعتا اگر ما انسان را موجودی مدنی بالطبع بدانیم باید شرایط زندگی مدنی را که وجود حداقلی از رفاقت و با هم بودن است ارج بگذاریم و از ایجاد رقابت تا حد ممکن جلوگیری کنیم زیرا رقابت در ذات خود دیگرستیزی و نزاع را موجب می شود و این خلاف طبع مدنی و همزیستی مسالمت آمیز است.
5. مدرسه، فعالیت شورانگیزی بر پایه به رسمیت شناختن دنیای متنوع و متفاوت کودکان و نوجوانان باشد یا برنامه مهندسی شدهای بر مبنای غربال و جداسازی بچهها بر پایه طبقه اقتصادی، فرهنگی، ارزشی و بهره هوشی؟
بدترین نوع تبعیض تبعیض در آموزش است. زیرا افراد جامعه را از ابتدای زندگی با تبعیض و نه با تفاوت مأنوس می سازد. این که دانش آموزان یک کلاس از جهت استعداد و هوش متفاوت باشند و هر کدام واجد جنبه هایی از هوش و توانایی ذهنی و جسمی باشند امری طبیعی و پذیرفتنی است و دانش آموزان خود نیز در حین تحصیل و حضور در کنار هم این تفاوت ها را متوجه می شوند، اما اینکه شما برخی از دانش آموزان را جدا کرده و آنها را با صفاتی چونتیزهوش وکمهوش و عناوین مشابه در مدارسی جدا از دیگران طبقه بندی کنید حس تبعیض بی جهتی را در آنها نهادینه می سازید کهموجب اختلال در جمع پذیری و پذیرش دیگران در ذهن و رفتار آینده آنها می شود و بدتر از آن این که این تبعیض آموزشی در واقع صحه گذاری بر فاصله طبقاتی اقتصادی در جامعه است.
وقتی در بالاترین سطوح تصمیم گیری وزارت آموزش وپرورش تحصیل در مدارس با مدل اتومبیل مقایسه می شود که هر کس پول بیشتری دارد باید در مدرسه بهتری همدرس بخواند این سخن رسمیت بخشیدن به ظلم و ستم اجتماعی و وداع با عدالت طلبی اجتماعی و اقتصادی است.
6. مدرسه و آموزش، فضا و فرصتی برای یادگیری متوازن مهارتهای نرم در کنار مهارتهای سخت باشد یا رقابت اضطرابآوری برای رشد یک بُعد هوش؟
نظام آموزشی زمانی می تواند به توفیق شایسته در تربیت شهروند جامعه پذیر و مفید و اثر بخش نائل شود که به همهجنبه های شخصیت و استعداد و توانایی های مخاطب توجه داشته و به رشد متوازن شخصیت شاگرد در ساحت های گوناگون همت گمارد و تحقق این امر نه در شعار و نوشتن اسناد مختلف به اجرا در می آید که مستلزم اقدام و برنامه ریزی عینی و عملی و تمهید فضا و نیروی انسانی لازم است.
در غیر این صورت مدرسه تبدیل به فضایی برای ایجاد انواع اضطرابات روحی بدل میشود که با فشار روانی بسیار در محیطی رقابت زده و بیهوده برای هدم و نابودی توانمندی ها و استعدادها مبدل میشود و عملا به زندانی بدل میشود که همگان منتظر پایان دورانمحکومیت و آزادی از آن هستند.
مجری مراسم بازگشایی مدارس در شهری از دانشآموزان مدرسه در روز اول مهر میپرسد که دوست دارند در اینلحظه در کجا باشند؟ و انتظار داشته همه یکصدا بگویند مدرسه!
در حالی که آنها یکصدا میگویند خانه! و همین مثال ساده نشاندهنده مدرسهگریزی و ناشی از دوری مدرسه از استانداردهای مطلوبیت و رضایتبخشی است.
7. حرفه معلمی و انتخاب مدیر، از دبیر تا وزیر باید بر مبنای شایستگی و اصول حرفهای باشد یا بر اساس انتصابهای سفارشی و دخالتهای غیرحرفهای خارج از آموزش و پرورش در کار حساس مدرسه؟
اخیرا وزیر آموزش و پرورش اعلام کردهاند که 20000 مدیر مدرسه را برای ایجاد تحول در آموزش و پرورش تغییر دادهاند. اگر وزیر محترم خود را پاسخگوی عملشان میدانند باید بگویند اولا منظورشان از تحول در مدرسه چیست؟ مدیران معزول چه ویژگی هایی داشتند که مانع تحول بود؟ این مدیران جدید از چه شایستگی هایی برای ایجاد تحول تعریف شده در سوال اول برخوردارند؟
و در نهایت وزارت آموزش و پرورش کدام امکانها و برنامههای جدید اجرایی و عملیاتی را برای حمایت از برنامه های تحولی مدیران در مدرسه فراهم ساخته است؟
به تجربه میدانیم که اینگونه انتصابات هیچ منطقی جز تن دادن به فشارها و احیانا عقده گشایی ندارد و به هیچ تحولی نیز نمیانجامد.
اینتغییرات معمولا مدارس را از دانش و تجربه ای که به مرور زمان در آن فضا به عنوان یک سازمان یادگیرنده شکل گرفته است به یک باره تهی و آن را به برهوتی خالی از هرگونه تجربه و توانایی تبدیل میسازد و عملا مدرسه به میدان کسب تجربه ای تبدیل میشود که باید کار آموزان مدیریت در آن _ تازه فرصت و قدرت یادگیری داشته باشند _ از ابتدا با صرف هزینههای مادی و معنوی بسیار از کیسه ملت به تجربه اندوزی مشغول شوند و چرخی را که هزاران بار اختراع شده باز هم اختراع کنند.
--------------------------------------
*نویسنده، محقق و معاون پیشین وزارت آموزش و پرورش