طبیعتا یکی از محورهای مورد بحث، مساله عادیسازی روابط بوده که دولت بایدن در ماههای اخیر به شدت در تلاش بود تا فرآیند توافقات آبراهام در سال 2020 را با گنجانیدن عربستان در آن به سرانجام برساند. عربستان تحت حاکمیت واقعی ولیعهد محمد بنسلمان شرایطی را برای عادیسازی از جمله تضمینهای امنیتی و یک برنامه هستهای غیرنظامی از سوی واشنگتن تعیین کرده بود. دو شرطی که اگرچه طرفین بر سر آن به پیشرفتهایی دست پیدا کرده بودند، اما تا دستیابی به توافق نهایی بر سر آن فاصله داشتند. فاصلهای که اکنون به دلیل شرایط وخیم در غزه بیشتر شده و بیش از پیش بر پیچیدگیهای آن اضافه خواهد شد.
بنسلمان ماه گذشته در مصاحبهای با فاکس نیوز گفت هر روز به توافق نزدیکتر میشویم. محتمل است که جنگ غزه این نزدیکی را حداقل برای ماهها به تعویق بیندازد. بنابراین پرسش مهم این است که این اعلان توقف مذاکرات عادیسازی ریاض و تلآویو که از سوی خبرگزاریهای معتبر منتشر شده به چه معنا است؟ آیا برای چند صباحی متوقف و تعلیق شده یا اینکه برای همیشه از دستورکار عربستان خارج شده است؟ اینکه کدام یک از این پرسشها، پاسخ نزدیکتر به واقعیت را انعکاس میدهند، بستگی به سه متغیری دارد که در این روند بسیار تاثیرگذار است.
سمت و سوی جنگ غزه
مهمترین متغیر تاثیرگذار کنونی؛ البته با تاثیرات میان مدت، جنگ کنونی حماس و اسرائیل است که از هفته گذشته بر بسیاری از معادلات سایه افکنده و تلآویو و پایتختهای غربی را در شوک فرو برده است. این غافلگیری راهبردی را که بر نوع واکنش تهاجمی اسرائیل بسیار تاثیرگذار بوده میتوان از میزان تلفات، خرابیها و سیل آوارگان و وضعیت اضطراری در غزه به شکل فاجعه باری مشاهده کرد. طبیعتا اگر وعدههای داده شده درخصوص ویران کردن غزه و اسکان اجباری 2 میلیون نفر از ساکنان فلسطینی آن عملی شود، شاهد یکی از تراژیکترین صحنههای انسانی در خاورمیانه خواهیم بود که میتواند تا مدتها اثرات ویرانگری بر منطقه بر جای بگذارد. طبیعتا عربستان سعودی به عنوان میزبان اماکن مقدس اسلامی بیش از سایر بازیگران عرب از این وضعیت متاثر خواهد شد.
هم به خاطر میزبانی از آوارگان که بر اساس برخی خبرها تا نیم میلیون نفر آن باید توسط عربستان اسکان داده شود- فارغ از صحت و سقم این خبر و از آن مهمتر عملی شدن چنین طرحی- و هم به دلیل ذهنیتی که افکار عمومی عربی-اسلامی از برنامه عربستان برای عادیسازی روابط در ذهن دارد. بنابراین گسترش شعاع و دامنه جنگ کنونی به سمت یک بحران منطقهای بیشترین نقش را در بازه زمانی دستورکار عربستان برای عادیسازی خواهد داشت. به این معنی که اثرات یک بحران واقعی میتواند برای ماهها و حتی سالها بر نقشه خاورمیانه و کنش بازیگران نمایان شود.
در بعد دیگر اما با فعالتر شدن میانجیهای منطقهای، از ماشین سرکوب اسرائیل ممانعت به عمل میآید و از آن مهمتر زمینه برای تبادل اسرا و تحقق حقوق فلسطینیها فراهم میشود. شکلگیری چنین فضایی، زمینه را همچنان برای عادیسازی روابط باز خواهد گذاشت، هرچند ماهها و تا موعد انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده در نوامبر 2024 و حتی پس از آن به تعویق بیفتد. با این حال باید دید چنین رویکردی برای دولت بایدن نیز به دلیل فوریت این مساله برای پیروزی در انتخابات، از مزایای راهبردی برخوردار است یا اینکه با عبور از این تایم لاین، دستورکار دموکراتها با توجه به نتیجه انتخابات تغییر خواهد کرد.
نگاه عربستان به مساله عادیسازی
متغیر دوم و تاثیرگذار بر این روند، نگاه عربستان به مساله عادیسازی است که کلیت آن و بهرغم حادث شدن چنین بحرانی، همچنان پابرجا خواهد ماند. ریاض به رهبری محمد بنسلمان عادیسازی را بخش تفکیکناپذیر از خاورمیانه یکپارچهای میداند که برای تحقق پروژههای توسعه 2030 آن نقش مهمی ایفا میکند؛ نقشی که با اتصال مناطق مختلف از طریق کریدور و زیرساختهای فناوری، زمینه را برای ادغام بازیگران حول محور اقتصاد و تجارت فراهم میکند. بخش مهمی از دیدگاههای تحلیلگران و چهرههای معروف رسانهای عربستان، در چند ماه گذشته معطوف به تبیین چنین صحنهای بود که با جنگ غزه فعلا در سکوت فرو رفته است. تنها یک احتمال میتواند این نگاه و رویکرد کلان عربستان را تغییر دهد و آن اشغال احتمالی غزه از سوی اسرائیل است که میتواند زمینه را برای شکلگیری بحران جدید و مداخله طرفهای دیگر در آن فراهم کند و نتیجه آن تغییر صحنه ژئوپلیتیک منطقه باشد. این وضعیت باعث خواهد شد تا روایت جدیدی از اشغالگری اسرائیل برای افکار عمومی نسل جوان عربی و بهخصوص عربستان که تا پیش از این موجودیت آن را بخشی از ادغام منطقهای میدانست، پدیدار شود.
شروط عربستان برای عادیسازی
و سومین متغیر تاثیرگذار در این فرآیند، چگونگی محقق شدن شروط چندگانه عربستان برای پیوستن به عادیسازی روابط با اسرائیل است. فارغ از اینکه جنگ غزه چه تاثیراتی را در دورههای کوتاه مدت؛ میان مدت و بلندمدت بر جای خواهد گذاشت، که خود بر نحوه تحقق شروط پادشاهی بسیار تاثیرگذار است، اما تا پیش از رخداد جنگ غزه، تضمین توافق امنیتی آمریکا با عربستان مانند آنچه دههها پیش با ژاپن و کره جنوبی به امضا رسید، با ملاحظات دو حزبی در آمریکا مواجه بود و به نظر میرسد این ملاحظات همچنان هم وجود دارد. تامین رای مثبت 67 سناتور در سنای ایالات متحده به چنین توافقی که برای تامین امنیت عربستان بسیار کلیدی است، خود از پیچیدگیهای قابلتوجهی برخوردار بوده است که از همان ابتدا پای مسائل حقوق بشری و از آن مهمتر احتمال کشاندن دوباره آمریکا به جنگ و تنشها در خاورمیانه با دادن تعهد به تامین امنیت بازیگری چون عربستان را به میان آورد. با این حال میتوان گفت اگر زمینه برای توافق امنیتی میان ریاض و واشنگتن فراهم شود، عربستان با قاطعیت بیشتری به سمت عادیسازی متمایل خواهد شد. به خصوص که تامین این شرط با حل و فصل جنگ در غزه نیز همراه شود، مباحث عادیسازی مجددا در رسانههای سعودی منعکس خواهد شد و تلاش خواهد کرد تا با تغییر فضای افکار عمومی، ارزش دوبارهای به آن ببخشد.
* پژوهشگر مسائل خلیج فارس