گروه جهاد و مقاومت مشرق – کتاب زندگی زیرپرچم داعش را وحید خضاب، گرداوری و ترجمه کرده است. این کتاب شامل خاطرات یمی از مخالفین بشار اسد، روایت خبرنگار بیبیسی از روزهای خونین تصرف پایتخت خلافت و گفتگو با دو تن از اعضای اروپایی داعش در پایتخت ترور است.
این کتاب را انتشارات شهید کاظمی منتشر کرده است.
بخشی از این کتاب که گفتگو با لوکاس گلاس یکی از اعضای آلمانی داعش است را برایتان برگزیدهایم؛
لوکاس گلاس در سال 2010 مسلمان شد، تقریبا 10 سال پس از مسلمان شدن مادرش. او در اکثر سالهای زندگیاش با مذهب آشنایی (و یک زندگی مذهبی) داشت ولی وقتی بزرگتر شد تازه به ایمان (عمیق) دست پیدا کرد. اما میگوید محیط آلمان فضایی برای آن زندگی مذهبی که میخواست در اختیارش نمیگذاشت. جولای 2014 (حوالی تیر 1393) بود که رهبر داعش ابوبکر البغدادی با اعلان فراخوانی از مسلمانان سراسر جهان خواست به سوریه و عراق بیایند تا در آنجا دولتی اسلامی برپا کنند. در بخشی از پیام صوتی او آمده بود: «مسلمانان، پیش به سوی دولت خودتان. این دولت خود شماست بشتابید که سوریه برای سوریها و عراق برای عراقیها نیست.»
گلاس این پیام را که شنید کاملا به دلش نشست. حالا حس میکرد وظیفه اوست که برود با دختری آلمانی ازدواج کرد و یک ماه بعد با هم راهی ترکیه شدند. در آنجا به یک قاچاقچی پول دادند تا آنها را از مرز سوریه رد کند. مدت کوتاهی از ورودش به سوریه نگذشته بود که وارد یکی از مراکز آموزش مذهبی داعش شد. خودش تعریف میکند داخل آن کمپ 200 نفر بودیم. از آلمان، فرانسه، بلژیک، انگلیس و کشورهای شمال آفریقا.
گلاس میخواست در صفوف داعش علیه حکومت سوریه بجنگد ولی مجروحیتی که پیدا کرد باعث شد برای خط مقدم مناسب نباشد. در عوض وارد نیروی پلیس داعش در ولایت حلب شد. میگوید: «کار اصلیام ایست و بازرسی داخل خیابانها بود. ماشینها را نگه میداشتم و دنبال سیگار و مواد مخدر میگشتم. البته اصرار داد که هیچ وقت تفنگم را به سمت انسان دیگری نشانه نرفتم.
میگوید دو سال مشغول همین کار بوده و یک زندگی عادی (به همان معنایی که میشود در یک منطقه جنگی داشت) را میگذرانده است. با فرا رسیدن سال 2016 از دست رفتن مناطق داعش که در چهار گوشه سوریه برای خود دشمن دست و پا کرده و هم زمان با همۀ آنها میجنگید آغاز شد. در حلب دیگر مخالفان سوری مناطق داعش را تصرف کردند و به این ترتیب، نیروهای این گروه از حلب به رقه عقب نشستند. گلاس و همسرش نیز که حالا فرزنددار هم شده بودند با آنها به رقه رفتند. در همان زمانی که گلاس یکی از اعضای پلیس داعش بود، این گروه برخی از فجیعترین جنایاتش را مرتکب شد. همۀ این اقدامات هم که برای انتشار حداکثری طراحی شده بود در کانالهای تبلیغاتی داعش به نمایش در آمد، جهان را در شوک فرو برد و ترس را به جان دشمنان داعش انداخت.
در همان حالی که داعش همچنان در منطقه خرابی به بار میآورد، گلاس هم همچنان کار خودش را انجام میداد و ایستهای بازرسی را اداره میکرد. با وجود انتشار گسترده (اخبار و تصاویر) این جنایت او با اصرار مدعی است که تا آن زمان از وقوع آنها بیخبر بوده است. به گفته خودش در سال 2016 و در رقه بود که نظرش درباره داعش تغییر کرد. تعریف میکند: دیدم در داعش یک سری کارها صورت میگیرد که نمیتوانم آنها را بپذیرم چون اسلامی نمیدانستمشان. چیزهایی که در بعضی فیلمهای تبلیغاتی داعش [بود:] زنده زنده سوزاندن آدمها، از بالای ساختمان به پایین پرتاب کردن آنها، این چیزها را که دیدم شوکه شدم. اسلام اجازه این کارها را نمیدهد. اینها کارهایی بود که من قبولشان نداشتم. بعد از آن بود که تصمیم گرفتم داعش را ترک کنم.
در همان زمانی که گلاس میگوید حقیقت را درباره داعش فهمید، این گروه حملات مرگباری را در مناطقی بسیار دورتر از مرزهایش در دست اجرا داشت. در فرانسه، ایالات متحده و تونس حملاتی که از تفکرات داعش الهام گرفته بود صدها تن را به کام مرگ کشید. اما داعش در عراق و سوریه داشت در مقابل حریفهایش شکست میخورد و در هر دو کشور، مناطق تحت تصرفش را از دست میداد. آمریکا هم وارد درگیریها شده و به شدت سراسر قلمروی خلافت خودخوانده داعش را بمباران میکرد.