عصر ایران؛ سروش بامداد- روز یکشنبه 4 آذر 1402 رسانه ها از درگذشت بیتا فرهی بازیگر گزیدهکار و خوشسیما و باوقار سینمای ایران خبر دادند که 13 دی 1337 به دنیا آمده بود و شصت و ششمین بهار زندگی را ندیده چشم از جهان بست و فردای آن روز برخی از روزنامهها تیتر زدند: مهشید به هامون پیوست...
اشارتی به ایفای نقش «مهشید» در فیلم «هامون» به کارگردانی داریوش مهرجویی که نقش هامون را در آن خسرو شکیبایی بازی می کرد و در واقع بیتا/مهشید نه تنها به هامون/ خسرو که به داریوش مهرجویی کارگردان و همسرش پیوسته بود که دو ماه قبل از آن سلاخی شده بودند و لابد اگر ننوشتند به کارگردان پیوست به این خاطر بود که این سوء تفاهم را ایجاد میکرد که انگار خانم فرهی هم به قتل رسیده است.
همان گونه که خسرو شکیبایی در نقش حمید هامون به نماد روشنفکری در سینمای ما بدل شد بیتا فرهی هم با بازی در نقش مهشید امیر سلیمانی و بعد در نقش مریم بانو در فیلم بانو و هر دو کار مهرجویی فقید به نماد زن مدرن سینمای ایران بدل شد.
بیتا سینما نخوانده بود اما در مدرسه هنر جان پاورس آمریکا در رشته هنر فارغالتحصیل شده بود و او را ناصر چشمآذر به داریوش مهرجویی معرفی کرد. بازیگری را با داریوش مهرجویی شروع کرد و اولین نقش او به تعبیر رضا صایمی -منتقد سینما - به شاهنقش او بدل شد و شگفتا که تنها 42 روز بعد از قتل فجیع کارگردان از دنیا رفت.
یکی از مشهورترین اتفاقات سینمایی سیلی غیر منتظره خسرو شکیبایی بر گونه بیتا فرهی در فیلم هامون است که برای آن که طبیعی باشد به او نگفته بودند و به شدت غافل گیر شد و این همانی بود که کارگردان می خواست اگرچه شکیبایی را سخت شرمنده کرد!
مانی حقیقی در کتاب «کارنامه چهل سالگی» درباره این سکانس از مهرجویی پرسیده و او در پاسخ گفته است: به بیتا فرهی نگفتیم قرار است سیلی بخورد تا صحنه طبیعی باشد وقتی دیر وقت به خانه بازگشته و هامون خشم گین شده بود. پلان را که گرفتیم دیدم خسرو گوشه لوکیشن نشسته و زارزار گریه می کند. به او دل داری دادم و گفتم به خاطر فیلم بود و او گفت: بله. ولی من که می دانستم قرار است سیلی بزنم.
خود بیتا فرهی هم جایی در مصاحبه ای درباره این صحنه گفته بود: شوکه شدم و بعد از کات متوجه شدم گوشه لبم شکافته و خون می آید. برایم یخ آوردند و آقای مهرجویی هم دو سه بار بابت آن عذرخواهی کرد که قبلا به من نگفته بود!
دو سال بعد هم نقش «بانو» را بازی کرد اما جلوی نمایش فیلم را گرفتند و اگر این اتفاق نیفتاده بود مسیر او هموارتر می شد منتها فیلم 7 سال در توقیف بود و وقتی اکران شد اگرچه برای او باز خاطره انگیز بود اما 7 سال توقیف را موجه نمی دانست.
بانوی باشکوه سینمای ایران در فیلم کیمیای احمد رضا درویش هم نقش «شکوه» را بازی کرد که یادآور نقش روشنفکرانه قبلی نبود ولی آنجا معلوم شد که بازیگری در یک قالب خاص نیست که در فیلم مسعود کیمیایی ( اعتراض) باید نقش مجدیه را بازی می کرد. یک زن جنوب شهری با چادر گل گلی و از پس آن برآمد و از این نقش راضی بود چون دوست نداشت مردم او را تنها با رل زن سانتی مانتال و ثروتمند بشناسند.
وقتی درگذشت تلویزیون در حال پخش سریال «سرزمین مادری» با بازی او بود و جالب است بدانیم با این که بسیار گزیدهکار بود اما در جشنواره های فیلم فجر که اعتبار داشت و به وضعیت امروز دچار نیامده بود سه سیمرغ گرفت که نسبت به تعداد فیلم های او بسیار قابل توجه است.
یکی به خاطر کیمیا و دیگری خانهای روی آب -بهمن فرمان آرا- و سومی هم به خاطر خونبازی.
وصیت کرده بود نه در قطعه هنرمندان بلکه در آغوش مادرش آرام گیرد و همین گونه هم شد و بانوی شیکپوش و زیبا و باوقار چهره در نقاب خاک کشید...