به گزارش مشرق، فرا رسیدن سالروز شهادت سپهبد علی صیاد شیرازی، فرصتی برای اشارت بردن به جنبهای مغفول در کارنامه اوست. وی در دوره دشوار جنگ تحمیلی، ارتش جمهوری اسلامی را انقلابی و منسجم کرد و آن را در تعامل با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قرار داد. مقال پی آمده در صدد است تا با استناد به پارهای از دیدگاهها، به بسط این رویداد تاریخی بپردازد. امید آنکه مفید و مقبول آید.
او در مسند فرماندهی نیروی زمینی، انقلاب کرد!
سپهبد شهید علی صیاد شیرازی پس از فرماندهی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی، دست به تغییراتی همه جانبه زد که استفاده از جوانان، وجه شاخص و مهم آن قلمداد میشد. حجتالاسلام والمسلمین غلامرضا صفایی رئیس سابق سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی، در این باره معتقد است:
«بهتر است بگوییم که ایشان در این سمت، انقلاب کرد! اصلا انتصاب ایشان به فرماندهی ارتش، برای خودش یک انقلاب بود. میدانید که شهید صیاد با درجهای که حضرت امام به ایشان دادند، قبل از موعد معمول سرهنگ شد و این در حالی بود که فرماندهان آن روز که از ایشان باسابقهتر و مسنتر بودند، هنوز درجه سروانی داشتند! به همین دلیل این موضوع، بر شماری از آنان گران آمد و طبعاً حاضر به همکاری و همراهی با این فرمانده جوان نشدند. شهید صیاد هم وقتی اوضاع را اینطور دید، تصمیم گرفت تا کارگزاران ستاد خودش را از بین جوانان انتخاب کند. یک سرهنگی بود که فرماندهی بخش لجستیک را بر عهده داشت و با شهید صیاد کار میکرد.
یک روز شهید با او تماس میگیرد و مسئولیت فرماندهی منطقه عملیاتی غرب باختران را به او واگذار میکند، اما این افسر در کمال تعجب به جای اطاعت از مافوق میگوید: باید استخاره کنم! شهید صیاد هم پس از این جواب، فوراً تلگراف زد و او را بازنشسته کرد! ارتش ما تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، حضور جدی در روندهای اجتماعی نداشت و از طرفی به دلیل سیاستهای خاندان پهلوی، خیلی با مردم در ارتباط نبود. اما زمانی که ایشان سکان نیروی زمینی را بر عهده گرفت، تلاش کرد از تمام پتانسیلهای موجود در ارتش، برای دفاع از سرزمین استفاده کند و در این مسیر موفق هم شد...».
دستورات او بیهیچ مقاومت یا ترسی، با جان و دل اجرا میشد
بی تردید فرماندهی که در ارتش تحول میآفریند، باید از ذهنی خلاق و مدیریتگر برخوردار باشد. شهید صیاد شیرازی این امتیاز بزرگ را به تمامی داشت و هم از این روی، راه تغییرات و پیروزیهای شگرف را گشود. امیر سرتیپ نجاتعلی صادقی گویا، در ارزیابی این مهم میگوید:
«یک فرمانده در ساختار ارتش، بهخصوص در نیروی زمینی، باید توانایی این را داشته باشد که دستورات نظامی و طرحهای عملیاتی خود را، بر اساس یک اسلوب و قاعده خاص طراحی و صادر کند و از دانش مورد نیاز برای این کار برخوردار باشد. حتی باید صحبتهایش، بر مبنای یک ساختار و فرمول مشخصی باشند. در غیر این صورت، هرگز بهعنوان یک فرمانده قابل احترام، در چشم و قلب نیروها جایگاهی نخواهد داشت. شهید صیاد شیرازی فرماندهای بود که به نحواحسن از این ویژگی بهرهمند بود.
ما فرماندهانی باتجربهتر، باسابقهتر و مسنتر از ایشان داشتیم، ولی همگی آنها به اتفاق، فرماندهی شهید صیاد شیرازی در نیروی زمینی را با روح و قلبشان پذیرفته بودند و دستورات او را بدون هیچ نوع مقاومت یا ترسی، با جان و دل اجرا میکردند. تأثیر دانش نظامی ایشان را در عملیاتهایی همچون: بیتالمقدس، فتحالمبین و طریقالقدس، میتوان بهخوبی مشاهده کرد. شهید صیاد شیرازی هم خودش از دانش نظامی خوبی برخوردار بود و هم بهعنوان یک نیروی مکتبی ارتشی، توانست نقش بزرگی در انتقال این دانش به نیروهای سپاهی ــ که پس از انقلاب متشکل شدند ــ داشته باشد. برای هر عملیات و هر دستوری که صادر میکرد، فرمولی مختص زمان و موقعیت همان عملیات طراحی میکرد و اگر موقعیت بهگونهای بود که فرمولهای نظامی پاسخگوی شرایط نبود، به سراغ راهکارهای قرآنی و انگیزشی میرفت و بدین وسیله نیروها را برای نبرد علیه دشمن تجهیز و تشجیع میکرد...».
در روزهای سخت، در تمام صحنهها حضور داشت
حضور فرمانده در متن تلاشهای لشگری که آن را هدایت میکند، از اهمیتی به سزا برخوردار است. شهید صیاد شیرازی چنین رویکردی داشت و از نزدیک، تمامی ابعاد و جوانب فعالیت نیروی زمینی ارتش را رصد و لمس میکرد. این امر به او اشراف و احاطهای ویژه بخشید و بسا بر توفیقاتش افزود. سرلشگر مصطفی جلالی، در این موضوع روایتی به قرار پی آمده دارد:
«به عنوان فرمانده نیروی زمینی و در روزهای سخت، در تمام صحنهها حضور داشت و لحظهای از حال و روز رزمندگان و وضعیت جبههها غافل نبود. ایشان با ایجاد هماهنگی بین ارتش و سپاه، دشوارترین عملیاتها را پیش میبرد. یادم هست که زیر آتش دشمن بودیم و هواپیماهای عراق، دائماً در منطقه پرواز میکردند. ایشان با نهایت درایت و شجاعت، امکانات هوانیروز را بسیج کرد. در آن صحنه دیدنی بالگردها باید خیلی سریع عبور میکردند، که بمباران نشوند و در همان حالی که روشن بودند، باید رزمندهها را سوار میکردند! این ابتکار، خاصِ ایشان بود و باعث شد عملیات والفجر2، با موفقیت اجرا شود. همینطور در عملیات والفجر 4 که از منطقه وسیعی از مریوان شروع شد و تا بانه و منطقه آلام سردشت رسید، آن شهید بزرگوار نقشی اساسی داشت. شهید صیاد شیرازی در بین مسئولان نظامی و فرماندهان لشکری و کشوری، موقعیت ممتازی داشت و وجودش نقطه قوتی بود.
معمولاً برای انجام مأموریتها، شرایط بهتری را برای همه فراهم میکرد. ترکیب ارتش و سپاه ــ که ایشان در ایجاد وحدت بین آنها نقش بیبدیلی داشت ــ موجب شد که منطقه غرب و شمالغرب کشور، از لوث وجود ضد انقلاب پاک شود و در دفاع مقدس هم به پیروزیهای شگرفی نائل شویم. ایشان در دورهای که با دستور بنیصدر و برای مدتی از ارتش دور بود، باز همچنان احساس مسئولیت میکرد و در سپاه مشغول خدمت شد. او حتی در زمانی که مجروح هم بود و با عصا راه میرفت، باز در جبههها حضور پیدا میکرد و در هر وضعیتی که بود به انجام وظیفه و خدمت به کشور و مردم میاندیشید. این رفتارها در ذهن نظامیان آن دوره و حتی بدنه مردم، ثبت و ماندگار شده است...».
او با ایجاد وحدت میان ارتش و سپاه، بسترساز پیروزی شد
بیتردید فرمانده شهیدِ نیروی زمینی ارتش، نقش مهمی در نزدیکی نهاد تحت مدیریتش با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی داشت. او این همه را به دلیل توصیه قاطع رهبر کبیر انقلاب اسلامی و نیز تدبیر و آینده نگری خویش به انجام رساند. سردار محمدنبی رودکی، درشرح این رویداد اذعان میکند:
«شهید صیاد شیرازی بسیار قاطع، پرتلاش و جدی بود و در تمام ساعات شبانهروز، بیآنکه لحظهای از آن را هدر بدهد به برنامهریزی عملیات و جلسات میپرداخت. من تقریباً در تمامی هشت سال دفاع مقدس، در کنار آن بزرگوار بودم و جز شجاعت و لیاقت از ایشان ندیدم. در عملیات بدر، موقعی که ناچار شدیم از شرق دجله عقبنشینی کنیم، شهید صیاد شیرازی نهایت تلاشش را کرد که یگانهای خدمات و پشتیبانی لازم را بسیج کند و بماند و مقاومت کند. نهایتاً وقتی فشار عراقیها زیاد شد، موقع برگشتن به جزیره مجنون، ایشان خودش را از قایق به داخل هور پرت کرد، تا باز هم ایستادگی کند! خاطرم هست در مرحله سومِ عملیات بیتالمقدس، رزمندگان به من فشار میآوردند که برای آزادسازی خرمشهر برویم، چون در مرحله دوم تا 13 کیلومتری آنجا رفته بودیم.
من به منطقه فارسیان و قرارگاهی که شهید صیاد شیرازی و آقای محسن رضایی در سوله فرماندهی نشسته بودند، رفتم و ادای احترام کردم و گفتم: ما لشکر فجر آمادهایم که چندین گردان را برای عملیات مرحله سه عملیات بیاوریم و قادریم این کار را 48 ساعته انجام بدهیم. ضمناً لشکر 86 خرمآباد به فرماندهی سرهنگ بیرانوند هم، حاضر است در مرحله سه عملیات شرکت کند... شهید صیاد شیرازی از شنیدن این سخنان، فوقالعاده خوشحال شد. بههرحال ما ظرف 48 ساعت، با بالگرد و ترابری زمینی خود را به منطقه بیتالمقدس رساندیم و همراه با لشکرهای امام حسین (ع)، المهدی، نجف اشرف، ولیعصر، لشکر 77 خراسان، لشکر 16 قزوین و یگانهای دیگر و در سایه وحدت ارتش و سپاه، خرمشهر آزاد شد و نزدیک به 20 هزار عراقی را اسیر کردیم!
یک بار همراه با فرماندهان ارتش و سپاه، خدمت حضرت امام رسیدیم. ایشان دست شهید صیاد شیرازی و دست آقای محسن رضایی را گرفتند و در دست هم نهادند و فرمودند: شما زمانی پیروز خواهید بود که وحدت داشته باشید... شهید صیاد شیرازی، انصافاً برای وحدت ارتش و سپاه زحمات فراوانی کشید. پیروزیهای عظیم ما در عملیات فتحالمبین، بیتالمقدس و طریقالقدس، حاصل این اتحاد مبارک بود. ایشان پیش از آن برای مبارزه با ضد انقلاب هم، ارتش و سپاه را بسیج کرد. یکی از دلایلی که باعث شد بنیصدر ایشان را از ارتش اخراج کند، همین مسئله بود. پس از فرار بنیصدر که حضرت امام شهید صیاد شیرازی را به فرماندهی نیروی زمینی منصوب کردند، ایشان باز هم در زمینه وحدت ارتش و سپاه، تلاش زیادی کرد و امکانات فراوانی را از ارتش، در خدمت سپاه قرار داد. نقش شهید صیاد شیرازی در عملیاتهای کربلای 4 و 5 هم، بینظیر بود. ارتش و سپاه، 75 شبانهروز در شلمچه جنگیدند و کمر ارتش عراق را شکستند و 70 درصد لشکرها و گارد ارتش عراق منهدم شد...».
فرماندهای که جمع عرفان و جنگآوری بود
شخصیت عرفانی سپهبد شهید، از مدخلهای مهم به شناخت آن بزرگ قلمداد میشود. اهمیت این امر هنگامی افزون میشود که بدانیم او ارتباط با خدا و سلوک عرفانی را، با منش فرماندهی خویش تلفیق کرده و از آن رویهای متعالی برساخته بود. امیر سرتیپ غلامحسین دربندی، در تحلیل این امر خاطر نشان کرده است:
«با عنایت به اینکه در آغازین سالهای دهه 1360، شهید سپهبد علی صیاد شیرازی فرماندهی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی را بر عهده داشتند، طبعاً بنده نیز مانند بسیاری دیگر، از طریق جایگاهی که داشتند با ایشان آشنا شدم. خاطرم هست در 10 اردیبهشت سال 1361، عملیات بیتالمقدس با رمز مقدس یا علی بن ابیطالب (ع) شروع شد. در آغاز مرحله دوم عملیات، بنده را به قرارگاه تیپ سوم لشکر 92 احضار کردند. در واقع شهید صیاد شیرازی، همه فرماندهان را جمع کرد و درباره ایمان و رویکردهای نظامی نیروها، مسائل مهمی را مطرح نمود. در اواسط جلسه، وقت نماز شد و ایشان جلسه را برای برگزاری نماز قطع کرد! در موقع وضو گرفتن از ایشان بسیار تشکر کردم که عملیات را بهخوبی پیش برده است.
ایشان گفت: دعا کن بقیه عملیات هم خوب پیش برود. دشمن در اطراف خرمشهر موانع زیادی را ایجاد کرده بود، اما الحمدلله عملیات خوب پیش رفت و خرمشهر آزاد شد. درسِ خاطرهای که عرض کردم، این بود که ایشان حتی در معرکه جنگ هم، حاضر نشد نماز را به تأخیر بیندازد. نماز را هم با حال ویژهای میخواند و در قنوت، برای امام زمان (عج) و سلامتی امام خمینی و رزمندگان اسلام دعا میکرد...».
عظمت شخصیت او، شنا کردن بر خلاف جریان آب بود!
و سرانجام شخصیت شهید سپهبد علی صیاد شیرازی به عنوان یک فرمانده موفق و نمادین در دوران دفاع مقدس، در خور تدوین و الگوبرداری است. دوستانش در این باره، بسیار گفتهاند و گنجینهای پرارج فراهم آوردهاند. امیر سرتیپ رضا خرمطوسی که در زمره آنان به شمار میرود، از او وصفی اینچنین به تاریخ سپرده است:
«به نظر من عظمت شخصیت شهید صیاد شیرازی، شنا کردن بر خلاف جریان آب بود. البته در ارتش انسانهای شریفی، چون ایشان کم نبودند که بهرغم تبلیغات و القائات گسترده رژیم گذشته برای بیدین کردن ارتشیها، همچنان به احکام شرعی پایبند بودند. شهید علم و عمل را به هم گره زده بود. ایشان علاوه بر اینکه به زیور علم آراسته بود، از پیشکسوتان نیز بهطور صحیح و بهجا استفاده میکرد. شهید هرگز متخصصان جا افتاده را رها نکرده و هنر خاصی در تعامل با بزرگان داشت.
ایشان ضمن برقراری تعامل ارزنده با کارشناسان و صاحبان دانش، همواره فضایی پرشور و انگیزه ایجاد میکرد. استادِ تسهیلِ امور دشوار بود. همیشه بیش از دیگران کار میکرد، اما اهل نمایش نبود. برای مقابله با دشمن، هرگز منتظر حکم و تعارفات نبود. در عملیات مرصاد حکم نداشت، اما در صحنه بود و مجاهدت میکرد. اساساً او برای مقابله با منافقان و دشمنان انقلاب اسلامی، منتظر حکم نمیشد و فرصت عمل را از دست نمیداد. امثال ایشان، مردانگی را به ما آموختند. ایشان، مصداق بارز شرف و غیرت ایرانی بود.
منادی وحدت بود و شعارش، همواره ارتشی و سپاهی، دو لشکر الهی بود. شهید صیاد شیرازی، انسان خاصی بود. خود من اگر ناچار شوم شب تا صبح نخوابم، اصلاً نمیتوانم کلاسم را اداره کنم، ولی ایشان چه در دوران جنگ تحمیلی و چه پس از آن، بارها و بارها میشد که تا صبح نمیخوابید و بعد هم با کارآیی کامل تدریس میکرد! ایشان به دفاع مقدس خدمت بزرگی کرد و با اجازه حضرت آقا، هیئت معارف جنگ را پایهگذاری کرد. همه ما در جنگ حضور داشتیم، ولی کمتر کسی این رویداد را با همه گستردگیاش میدید.
همیشه طوری رفتار میکرد که گویی اصلاً در جایی کاری نکرده، درحالیکه بسیاری از روندها و گروهها را ایشان پایهگذاری کرد. بعد هم که با هماهنگی با حضرت آقا، شروع کرد به نوشتن عملیاتها. هوش و ذکاوت بالایی داشت و همچنین تخصص بالا. طراحی و برنامهریزی ایشان، زبانزد عام و خاص بود. شهید صیاد یک مجاهد به تمام معنا و انسانی باصلابت و نفوذناپذیر بود. گاهی صراحت آن بزرگوار، توی ذوق کسانی که ایشان را نمیشناختند، میزد! ذرهای بیعدالتی را تاب نمیآورد و بلافاصله تذکر میداد.
به هیچ وجه از امکانات اداره، استفاده شخصی نمیکرد. در اینگونه امور و مخصوصاً مسائل مربوط به بیتالمال، سختگیر و دقیق بود. یک رزمنده حقطلبِ بهتمام معنا بود و با احدی رودربایستی نداشت. یکی از کارهای جالب شهید این بود که هر وقت میخواستند با ایشان مصاحبه کنند، اول دو رکعت نماز میخواند، بعد برای گفتگو میآمد. همه حرفهایش هم برای خدا و به همین دلیل هم دلنشین بود...».
نظمی که مربی همکاران بود
دیگر همکاری که بخشی از خصال امیرِ شهید را به شرح نشسته، امیر سرتیپ احمد آرام است. او در بخشی از یادمانهایش، نکات ذیل را مورد اشاره قرار میدهد:
«مهمترین ویژگی شهید صیاد شیرازی، نظم ایشان بود. غیر از رعایت ترتیب و روال کارها به مسئله زمانبندی هم بسیار توجه داشتند و بهخوبی آن را مدیریت میکردند. با توجه به همین موضوع، اگر برای کاری به ما هم میگفتند فلان ساعت بیا، درست رأس همان ساعت خدمتشان میرسیدیم. یادم هست یک روز قرار بود که ساعت دو بعد از ظهر بروم و خدمتشان گزارش کار بدهم. به ساعت خودم تصور کردم که ساعت دقیقاً دو است. بنابراین در زدم و با کسب اجازه، وارد اتاقشان شدم. داشتند نامهای را امضا میکردند. در همان حین بلند شدند و فرمودند: بفرمایید بنشینید، شما یک دقیقه زود آمده اید! در این فاصله، این نامه را تمام میکنم. دقیقاً هم در عرض همان یک دقیقه، کارشان را انجام دادند و بعد بنده گزارش را خدمتشان ارائه کردم.
نظم را واقعاً به معنای واقعی و با دقت تمام، در تمام ساعتها و حتی دقیقهها رعایت میکردند. نکته برجسته دیگر در منش کاری ایشان، توجه و محبتی بود که نسبت به همه کارکنان و خانوادههای آنان داشتند. اگر خدای ناکرده فردی از خانواده همکاران فوت میشد، حتماً خودشان را مقید میدانستند که در مراسم آنها شرکت کنند. در اعیاد هم همین طور بود. بدون استثنا برای همه کارکنانشان، حتماً یک سری هدیه همراه با یک کیک دو کیلویی سفارش میدادند و برای خانوادههایشان میفرستادند. وقتی به مأموریت میرفتیم، برایشان مهم بود که افرادی که با ایشان همراه بودهاند، حتماً با همراه داشتن یک سوغات به دیدار خانواده خود بروند. به همین علت در هر مأموریت کاری، عدهای موظف بودند که از طرف ایشان بروند و مقداری سوغاتی از شهری که به آنجا مأموریت داشتهایم، برای همه اعضای گروه تهیه کند. دعوت هیچ فرد و ارگانی را بدون پاسخ نمیگذاشتند. با توجه به مشغله فراوانی که داشتند، یا حتماً سعی میکردند که در آن برنامه شرکت کنند، یا در غیر این صورت نامه کوتاهی مینوشتند و از اینکه نتوانستهاند در مراسم مورد نظر شرکت کنند، عذرخواهی میکردند...».
منبع: روزنامه جوان / نیما احمدپور