ذکر عامل مهم غفلت زدایی

«یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه ».(انشقاق/۶)

بسم الله الرحمن الرحیم

«یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه ».(انشقاق/6)

هلاکت ابدی مبتلا شده اندبا«اولئک هم الغافلون » توصیف می کند. منشا خسران غفلت است.می بایست قطع توجه کند می برید، سقوط نمی کرد. قرآن کریم خاسرین و کسانی که حیات خود را به باد داده اند و به ریشه اشتباهات و تنزلات روحی و معنوی انسان از غفلت است. اگر آدمی به آن چه می بایست توجه می کرد و از آن چه

توجه به سیر تکوینی و جبری

نخواهیم درحال حرکتیم و ما را می برند. این مرکب یک لحظه هم توقف نمی کند.می کنیم و با آن آشنا هستیم دارای خاصیت حرکت و سیر است. ثبات و بقاء از ماهیت این نشئه به دور است، بخواهیم یا انسان لازم ترین چیزی که می بایست به آن توجه کنیم، این است که این حیاتمان سفر است. این نشئه ای را که ترک

دیگربر نمی گردد. یک لحظه آن هم که گذشت دیگر برنمی گردد.نتیجه آن این است که قدر عمر خود را می دانیم و آن را بیهوده به باد نمی دهیم. می دانیم که این لحظات در گذر است وپس در چنین مقصدی خواه ناخواه در حرکتیم. اگر به اصل حرکتمان توجه داشته باشیم و از این معنا غافل نشویم اولیناین داری که دارمجاز و دار عبوراست. در ظرفی که اسمش «یوم القیامه »، «یوم التلاقی »، «یوم اللقاء»و«یوم الاخره » است.منتهای این سیر و مقصد این سیر هم الله تبارک و تعالی است، در داری که اسمش «دارالخلد» و «دارالاخره » است، در مقابلحرکتی است تکوینی و چیزی است که خود به خودانجام می گیرد: «یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه »به تعبیر امیرالمومنین صلوات الله علیه ما رابر مرکب لیل و نهار زمان،سوار کرده اندو با شتاب به پیش می رود. این





کسانی که از این معنا غافلند، درصدد بر می آیند که این گذر عمر را نفهمند.

اگر می بینیدکه مردم دنیا دنبال سرگرمی های بیهوده اند برای همان غفلت است.

سرگرم کنیم که نفهمیم چگونه گذشت. ما اگر بخواهیم غافل نباشیم باید قدر لحظات عمرمان را بدانیم و نگذاریم بیهوده بگذرند، نه این که خود را به چیزی

است و باقی نمی ماند و ما به سوی یک مقصدی که در آن جا توقف خواهیم کردروانیم و در آن جا خواهیم ماند.وحشت کند؟ چون خود را نشناخته است. به هر حال اولین چیزی که باید به آن توجه کنیم این است که این عمر درگذررا پیدا نکردند به چیز دیگری خود را سرگرم می کنند.این آفتی است که انسان به آن مبتلا می شود. چرا آدم باید از خودمی کنند.نمی فهمند که چرا وحشت می کنند، لذا، در صدد برمی آیند که کسی را پیدا کنند وبا او سرگرم شوند. اگرکسیخود و در اتاق و جای گرم و راحت و آسوده باشندوحشت می کنند. از که؟ ازخود. آن قدر آلوده هستند که از خود وحشتتوجه کنند توجه نکردند، لذا به این آفت مبتلا شدند. اگر در جایی، و یا لحظه ای تنها باشندوحشت می کنند اگر درخانهانسان این چنین می شود، جای بحث زیاد دارد. اجمال مطلب این است که «نسوا الله فانسیهم انفسهم » به آن کسی که بایدبلکه توجه خود را به چیزهای دیگری معطوف می کنند، به صورتی که سرگرم شوند،و خود را فراموش کنند. حالا چرا تعبیر دقیق تر این است که مردم دنیا ازخودشان سیرند، نمی خواهند به خودبیندیشند، و به حقیقت خود توجه کنند،







نتایج توجه به سیر تکوینی

در اختیار ماست به دست بیاوریم.سعادتی هست، ابدی است و با هیچ مقیاسی قابل اندازه گیری نیست. آن را باید با همین لحظات کوتاهی که در این جهانگذری ندارد.لازمه اش بقاو ابدیت است. سرنوشت آن جا رادر همین لحظات گذرای این جهانی بایدتعیین کرد. اگر آن جانمی فروشیم.دوم این که سرنوشت ابدی ما مرهون همین عمرگذرا است. آن جایی که هرگزاز آن خارج نمی شویم و اگر به این مطلب توجه کردیم اولین اثر آن این است که قدر عمر خود را می دانیم و آن را راحت به باد نمی دهیم و ارزان



ابدی برای ما تثبیت خواهد شد.همین لحظات کوتاه است که می بایست آن سعادت ابدی را تهیه کرد. و اگر کوتاهی کنیم با همین لحظات گذرا،شقاوتبنابراین ارزش این عمر، ارزش آن نتیجه بی نهایتی است که بر آن مترتب می شود. درست است که گذرا و کوتاه است، اما با

می آییم که از هر لحظه عمر حداکثر استفاده راببریم. پس نه تنها دیگر از خود فرار نمی کنیم و به چیزهای دیگر سرگرم نمی شویم که گذرعمر را نفهمیم، بلکه درصدد بر

وظیفه ای داریم و خدا از ما چه می خواهد و این جاست که علم ارزش پیدا می کند. اما این که راه استفاده بهتر چیست،تابع معرفت و علمی است که کسب می کنیم وبفهمیم که در هر لحظه ای چه

خسارت دیده ایم وسرمایه را باخته ایم; بدهکار نشده ایم اما چیزی هم به چنگ نیاورده ایم.چیزتحویل نگرفته ایم. آیا این ضرر نیست؟ هر لحظه ای را که به کار مباح و حلال پرداخته باشیم تازه ضرر کرده ایم وهیچ ارزشی نداشت. اگر واقعا چیزی مباح باشدو هیچ عنوان مرجحی بر او عارض نشود درنهایت عمری داده ایم و هیچسعادت ما دارد، هست. آن جا می فهمیم که چه ضررهایی کرده ایم، چقدر اشتباه کردیم.دل به چیزهایی خوش کردیم کههم مشغول شویم روزی پشیمان خواهیم شد، چون تفاوت بسیاری بین کار مباح و کارمستحب و واجب، در تاثیری که دراستفاده را از آن ببریم و به استفاده های کم قانع نشویم. چون قطعا روزی پشیمان خواهیم شد. حتی اگر به کارهای مباحاین عمر،سازنده سعادت و یا شقاوت ابدی ماست باعث می شود که قدر این عمر را بهتربدانیم و سعی کنیم که حداکثرهر قدر آدم بهتر بداند که چه باید بکند اگر درصددباشد و تصمیم داشته باشد می تواندانجام بدهد. پس توجه به این کهفلان لحظه را در فلان کار صرف نمی کردم،ای کاش به فلان سخن گوش نمی دادم، ای کاش به فلان منظره نگاه نمی کردم.ارزشی مشغول نشویم که کارهای ارزشمندتر از دستمان برود و روزی پشیمان شویم وحسرت بخوریم که ای کاش مخصوصا علم دین و علم فقه. تا وظیفه خود را بفهمیم و بدانیم در هر لحظه چه باید کرد و کلاه بر سرمان نرود. به کار کم









والظاهر والباطن » این آن دیدی است که او راآخر می بینیم. ما این سیر جبری و تکوینی را به سوی این مقصد داریم.پایان کار ما رجوع الی الله است. با این دید که ما خود را در سفرمی بینیم او مقصد ما می شود. گو این که «هو الاول والاخرمنتهاها»(نازعات/44)،«ان الی ربک الرجعی »(علق/ 8)، «الا الی الله تصیر الامور» (شوری/53)آیاتی که لحنش این است که گوهر همه این توجهات، توجه به الله تبارک و تعالی است بر حسب تعبیری که درآیات شریفه آمده است: «و ان الی ربک


توجه به سیر اختیاری انسان

دو در اختیار اوست، عروج کند یا سقوط. این سیردر اختیار او است.عوض کند. یک حرکتی است سریع که می تواند به سوی بالا برودیا با سرعت خود را از قله کوه به انتهای دره پرت نماید، هراست که دل رامتوجه کدام طرف کنید. خدای متعال آن چنان قدرتی به انسان عطا کرده که بتواند فورامسیر آن رامی خواهیدمی ایستید و هر وقت می خواهید عقب گرد می کنید. آن یک سیر عجیبی است. اختیار آن هم دست خودتانمرکب آن زمان نیست، آن سیری است درقلب و در اختیار شما. هر وقت می خواهید حرکت می کنید و هر وقتاگربه مسافر بودن خود و نیز مقصد خویش، که الله است، توجه کنیم آن گاه یک سیراختیاری را شروع می کنیم که از توجه به سیر تکوینی و جبری انسان و نتایج آن سخن گفتیم، اما باید توجه کنیم که انسان، یک سیر اختیاری هم دارد.





میسر نمی شود.برای او مشکلات پیش می آید.ابتدابرای همه، سرعت بخشیدن به این سیر میسرنیست. وقتی هم آدم آلوده به حجاب ها شود، زود تغییر جهت برایشیا الی الشیطان. چه قدر زمان می خواهد، بسته به همت است. سرعت این سیر بستگی به چه دارد؟ به شدت توجه. البته درمقصدی که می بایست رفت، می بردند، اما این سیربه اختیار ماست دل با اختیار ما حرکت می کند به کدام طرف، الی الله تعیین جهت آن هم در اختیار خود انسان است. تعیین جهت آن سیر تکوینی به دست ما نبود بلکه ما را جبرا به سوی



بالا،آرام حرکت کند یا سریع. ولی به هر حال هر کسی کم یا زیاد می تواند به سیر خود سرعت ببخشد یا تغییرجهت بدهد از بالا به پایین یا از پایین به

که به اوج رسیده اند ممکن است در یک لحظه از همان اوج به ته دره سقوط کنند، لذا، خطر برای آن ها بیش تر است.جور نمی توانندسقوط کنند. کسی که یک پله رفته بالا، وقتی سقوط می کند به اندازه یک پله سقوطمی کند. اماآن هایینخواهند، یا در یک لحظه آن قدر ممکن است سقوطکنند که برای همه کس آن جور سرعت سقوط میسر نباشد. همه یک این صددرصد تابع زمان نیست. ممکن است کسانی در لحظه ای آن قدر سیر کنند که کسان دیگری سال ها نتوانند یا


شدت ذکر و توجه

است مخصوصا در اذکارلفظی; مثلا کسی یک مرتبه تسبیح می گوید و کس دیگری صد مرتبه.استفاده کنیم برای این که دل راهرچه بیش تر متوجه خدا کنیم. یک وقت مسئله کثرت و کمیت در توجه مطرح پس اگر ما توجه کنیم می توانیم از لحظات عمر خود و از حرکت ضروری و جبری خود برای حرکت اختیاری خود

ضرر نکنیم.این که لحظه ای چنین توجهی برایمان حاصل می شود، از کارهای دیگر ما را بازمی دارد. پس چه کنیم که در این حرکتازکارهای دیگر باز می مانند واگر دو رکعت نماز بخوانیم و هزار زحمت بکشیم،آخر آن توجه حاصل نمی شود و به فرضهستند که در همه حالات نمی توانند توجه عمیق داشته باشند. اگربخواهند توجه عمیقی به آن چه می بایست پیدا کنندمااز حالشان درست خبر نداریم و نباید هم توقع و انتظار داشته باشیم که درست مقام آن ها را درک کنیم، این جورسعی کنیم که توجه شدت داشته باشد. عمق داشته باشد، تنهایک توجه سطحی نباشد. البته عموم مردم غیر از اولیا، کهضعیف هم برای مثل بنده خیلی خوب است، خیلی هنر است. اگر همان هم ادامه داشته باشد، خیلی ارزش دارد. ولی بایدمتوجه نمی شود. آن شدت توجه است. هنر انسان این است که بتواند توجه شدید به خدا پیدا کند. البته همان توجهتوجه خیلی سطحی بود. گاهی آن چنان توجه عمیق است که آدم را به کلی از همه چیزدیگر غافل می کند اگر داد هم بزندجواب می دهید: بله، چون حواستان جمع مطالعه است توجه کرده اید، صدای او را شنیده اید، جوابی هم داده اید، امانمی گذاردزود هم قابل تغییر و انصراف است. فرض کنید در حال مطالعه هستیدکه بچه صدایتان می کند، شما به اواست. در امورعادی گاهی آدم توجه اش به یک شی ء معطوف می شود اما یک توجه سطحی است و در عمق دلش اثرکذکرکم آباءکم او اشد ذکرا»(بقره/200) «واذکرواالله کثیرا»(جمعه/10) ذکریک مطلب است، اشد ذکرا مطلب دیگری اما گاهی در توجهات قلب، تنهاکمیت مطرح نیست، آن چه مهم تر است کیفیت و شدت وضعف است: «اذکروا الله












می دانیم که خدا چیزی به او ارائه و نشان داد.می افتد،می فرماید: «ولقد همت به وهم بها لولا ان رای برهان ربه » (یوسف/24)نمی دانیم برهان رب چیست، اماعلیه السلام که آن شرایط عجیب برای او پیش آمد که هر غیر معصومی باشددر آن شرایط به دام غفلت و دام شیطانبرایشان پیش بیاید، خدا نمی گذارد که آن ها غافل شوند. نمونه آن را عرض می کنم: در موردحضرت یوسف علی نبینا وآلهآنها را نمی شناسیم و عقلمان هم نمی رسد ولی خزانه خدا خالی نیست خدادوستانی داشته و دارد که اگر عامل غفلتیبدانیم خدای متعال از لطف خودتوفیق توجهات بیش تر به ما مرحمت می کند. برخی از اولیای خدا،هستند که البته ماروز اوقات خود را تنظیم کنیم و چه کنیم تا توجه مان به جانب او معطوف شود و قدر این نعمت خدا و راهنمایی او راچیز منصرف کند. اگر بتوانیم این کار رابکنیم و قدر این نعمت خدا را بدانیم که ما را راهنمایی کرده که چگونه درشبانهخدای متعال برنامه ای برای انسان قرار داده که در شبانه روز لحظاتی را به این توجهات اختصاص دهد. و خود را از همه







وقت نماز به کاردیگری نپردازیم.کارمشکلی است، ولی اقلا سعی کنیم لحظات بیش تری ازنماز را با حضور قلب باشیم، از قبل خود را آماده کنیم که دربنده باشند طاقت این که نماز خود را کاملا با حضورقلب بخوانند، با قیاس به نفس که می کنم،نمی توانند داشته باشند ومی بایست متوجه باشد. باید تصمیم بگیریم که هر کس به هراندازه ای که می تواند این کار رابکند. البته کسانی که مثللحظه ای را که در حال نماز واجب هستیم دلمان را از آن چه نباید در او باشد خالی کنیم و متوجه کنیم به آن جایی کهکنیم از این فرصت نماز درست استفاده کنیم. نماز راشوخی نگیریم، بقیه کارپیش کش. باید سعی کنیم این چندجبهه جنگ هم باشیم، هرقدر اوضاع حاد باشد،نماز ساقط نمی شود و به شکلی که ممکن است باید نماز را خواند. سعیکنیم به خدا توجه داشته باشیم. هر چه تحصیل علم برایمان واجب باشد نماز واجب از دوشمان برداشته نمی شود. اگر درخدا تکلیف واجب تری برای انسان معین کرده که در هیچ حالی ساقط نمی شود. اگرراست می گوییم در آن لحظات سعی







خلاصه

است، پیدا کنیم.حاصل سخن این که خود و شما را توصیه کنم به این که سعی کنیم به مقام مقدس الهی به هر اندازه ای که برایمان میسور

حال ها، در شرع مقدس اسلام، تاکید شده که به یاد خدا باشید.کنیم.اگر بخواهیم هر جا ودر هر حالی هستیم در حضور خداییم. می دانید که درپست ترین جاها و درحیوانی ترینزیردریایی به طرف او برویم. خدا همه جا هست:«اینما تولوا فثم وجه الله ». عمده این است که دل را به کدام طرف متوجهسیربرای دل است. خدا در اعماق آسمان ها نیست که با سفینه فضاپیما به طرف او برویم، دراعماق دریاها هم نیست که باوقلب است، اگر اعمال دست و پا و زبان هم در اوموثر باشد از آن جهتی است که مشتمل بر نیت و با توجه قلبی است. اصلکنیم که آن را از دست ندهیم ولی باید دل متوجه خدا باشد. سیر الی الله، سیر با زبان و با دست و پا نیست، بلکه با دل این که تنها اسمی از اسمای لفظی خدا رادر ذهنمان بگذرانیم، توجه حقیقی نیست. البته همین هم خوب است و سعی





می رویم.ماشدیدتر است. اگر توجه مان به سوی خداباشد هر قدر توجه شدیدتر باشد سرعت سیربیش تر است و بیشتر به پیشکه دل متوجه او باشد. انسانیت انسان، شعورو آگاهی او است. آن وقتی ما در حرکت سریع تر هستیم که این توجه قلبی درآن ذکر خدا است. ذکر خدا در هیچ جا عیب نیست. اما سعی کنیم به اذکار لفظی اکتفانکنیم. آن چه مهم است این است کثیف ترین جاها را که شما فرض کنید از آداب آن جا بسم الله گفتن و دعا خواندن است. در حیوانی ترین حالات، از آداب



زمان و کمیت دخالت زیادی ندارد. عمده این است که توجه عمیق داشته باشیم.

لایذکرون الله الا قلیلا» (نساء / 142)چیزی است که خدای متعال در وصف منافقین می فرماید: «ولا یاتون الصلاه الا و هم کسالی »(توبه / 54)، «یراءون الناس وکشش هایی که به طرف پایین در مابه وجود می آید. اگر آن وقت به خدا هم توجه کنیم، سطحی خواهد بود و ایناست.سعی کنیم توجه ما عمق پیدا کند. آن چه مانع از عمق یافتن این توجه است،دلبستگی به این دنیاست; یعنیدارد، درک انسان وشعور او است وگرنه مسئله زمان زیاد مطرح نیست. البته اگر آن درک طولانی باشدطبعا خیلی بهترباشدخواب از آن بهتر است، چون حرکت حقیقی، حرکت آگاهانه است و آن چیزی است که انسانیت انسان به آن بستگیاز شب تاصبح شب زنده داری کرده اند، در صورتی این شب زنده داری باارزش است که توام باتوجه باشد، اگر غفلت آمیزنمانیم.تازه آنهایی که از دام شیطان رهایی پیداکرده اند و کارشان ریایی نیست وعبادت خالص هم انجام می دهند; مثلا از جمله دام های بزرگ شیطان این است که کاری می کنیم و مغرور شویم فریب کمیت هارا نخوریم و از کیفیت ها باز
است: «لایذکرون الله الا قلیلا» (نساء/142)است. یکی از علائم نفاق این است که نماز را با کسالت، بی حالی، بی توجهی و سرسری می خواند، وتوجه دل در نمازکم جا دارد خود را بیازماییم و ببینیم که ایمان ما چه اندازه عمق دارد، آلوده با نفاق است یا نه؟ یکی از معیارها همین آیه

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان