«بروج» جمع «برج» در لغت به معنای برجهای دوازدهگانه و خانههای بنا شده بر دیوار اطراف شهر و بر رکن و کناره قصر است و هنگامی که زن زیباییهای گردن و صورت خود را آشکار کند، گفته میشود: «تبّرجت المرأة» (1). این کلمه در اصل به معنای دژها و قصرهاست. (2)
کاربردهای بروج در قرآن
1. به معنای ستارگان
قرآن کریم میفرماید: «وَ السَّمَاءِ ذَاتِ الْبُرُوجِ» (3)، «وَ لَقَدْ جَعَلْنَا فِی السَّمَاءِ بُرُوجاً وَ زَیَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِینَ» (4) و «تَبَارَکَ الَّذِی جَعَلَ فِی السَّمَاءِ بُرُوجاً...» (5). در اینکه مقصود از بروج چیست، مفسران احتمالاتی را ذکر کردهاند. برخی بر این اعتقادند که بروج همان برجهای دوازدهگانه است که عبارتاند از حمل، ثور، جوزا، سرطان، اسد، سنبله، میزان، عقرب، قوس، جدی، دلو، حوت که منزلگاه سیارات هفتگانه میباشند (6) و ماه در هر دو روز و یک سوم روز، مقابل یکی از اینها قرار میگیرد و دو شب در محاق قرار میگیرد و در مجموع یک ماه پایان میپذیرد (7) و نامگذاری آنها به بروج از این جهت است که بروج به معنای قصرها و کوشکهای بلندمرتبه است و جایگاه این ستارگان مانند قصرهایی برای ساکنان آن است یا آنکه برگرفته از «تبرّج» به معنای ظاهر و آشکار است؛ زیرا این ستارگان درخشان و آشکارند. (8)
این در حالی است که مفسران دیگر با توجه به معنای لغوی بروج که قصر رفیع است،آن را به محل ستارگان آسمان تفسیر کردهاند (9) و بعضی دیگر آن را به معنای ستارگان دانستهاند. (10) این معنا را افزون بر معنای لغوی، حدیثی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تأیید میکند. جابربن عبدالله انصاری میگوید: از پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره تفسیر آیه «وَ السَّمَاءِ ذَاتِ الْبُرُوجِ» و آیه «... جَعَلَ فِی السَّمَاءِ بُرُوجاً ...» سؤال شد. حضرت فرمود: مقصود ستارگان است. زمانی که از آن حضرت از تفسیر «فی بُروجٍ مُشَیَّدَةٍ» سؤال شد، فرمود: مقصود قصرهاست. (11)
2. قصرها
خداوند متعال میفرماید: «أَیْنَمَا تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ کُنْتُمْ فِی بُرُوجٍ مُشَیَّدَةٍ ...» (12): هرجا باشید مرگ شما را درمییابد؛ هر چند در قصرهای محکم باشید. براساس حدیث پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که ذیل معنای قبل به آن اشاره کردیم، بروج در آیه به معنای قصرها است.
مؤلف مواهب الرحمن ذیل آیه مینویسد: بروج به معنای دژهاست و مقصود از «بُروجٍ مُشَیَّدَةٍ» قصرهای مرتفع مستحکم است که انسان برای جلوگیری از دشمن و ناملایمات به آن پناه میبرد و اینکه برخی گفتهاند بروج به معنای ستارگان است و کاربرد مشیده به صورت استعاره و با هدف مبالغه است، با سیاق آیه ناسازگار است. (13)
زمخشری نیز فقط معنای دژهای مستحکم را برای بروج ذکر کرده است؛ (14) اما برخی از مفسران برجهای ستارگان (15) و قصرهای در آسمان را احتمال دادهاند. (16) افزون بر حدیث نبوی سیاق کلمات «مشیده» و «کنتم» تأییدکننده این است که بروج به معنای قصرها و کوشکهای زمینی است.
گفتنی است بروج در هیئت باب تفعل به معنای اظهار زینتها و آراستگیهای زنانه نزد مردان اجنبی است. قرآن کریم میفرماید: «وَ الْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللاَّتِی لاَ یَرْجُونَ نِکَاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیَابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِینَةٍ وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» (17): و زنان از کارافتادهای که امید به ازدواج ندارند، گناهی بر آنان نیست که لباسهای [رویین] خود را بر زمین بگذارند، به شرط اینکه در برابر مردم خودآرایی نکنند و اگر رعایت عفت و پوشش را بنمایند، برای آنان بهتر است و خداوند دانا و شنواست. همچنین در آیهای دیگر میفرماید: «وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَ لاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَى...» (18). کتابهای لغت همانند مصباح (19)، العین (20)و مقاییس (21) این معنا را برای تبرج ذکر کردهاند و مفسران نیز مثل زمخشری (22)، فیروزآبادی (23)، شیخ طوسی (24) و مؤلف المیزان (25) بدان تصریح کردهاند.
پینوشتها:
1خلیل بن احمد فراهیدی، ترتیب کتاب العین، ج1، ص146.
2. ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج1، ص238.
3. بروج: 1.
4. حجر: 16.
5. فرقان: 61.
6. محمود زمخشری، الکشاف، ج3، ص289-290.
7. محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج10، ص316.
8. محمود زمخشری، الکشاف، ج3، ص289-290.
9. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج20، ص249.
10. محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج15، ص159-160.
11. جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج8، ص462.
12. نساء: 78.
13. سید عبدالاعلی سبزواری، مواهب الرحمن فی تفسیر القرآن، ج9، ص 47-48.
14. محمود زمخشری، الکشاف، ج1، ص 538.
15. حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص115.
16. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج4و3، ص120.
17. نور: 60.
18. احزاب: 33.
19. احمد فیومی؛ المصباح المنیر، ج1و2، ص42.
20. خلیل بن احمد فراهیدی، ترتیب کتاب العین، ج1، ص 146.
21. ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج1، ص238.
22. محمود زمخشری، الکشاف، ج3، ص255.
23. محمد فیروزآبادی، بصائر ذوی التمییز فی لطائف الکتاب العزیز، ج2، ص 234.
24. محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج7، ص461.
25. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج15، ص164.
منبع مقاله :
کوثری، عباس، (1394)، فرهنگنامه تحلیلی وجوه و نظائر در قرآن (جلد اول)، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول
منبع : پایگاه حوزه