ماهان شبکه ایرانیان

هجدهمین عصرانه کتاب برگزار شد؛

موزه‌ای که اشیای آن به ضایعاتی‌ها فروخته شد!

علی‌الله سلیمی نویسنده و منتقد گفت: من وقتی کتاب را خواندم احساس کردم شریفی‌راد روبه روی من نشسته است و تند تند ماجرای خنثی کردن بمب‌ها را تعریف می‌کند.

به گزارش مشرق، هجدهمین عصرانه کتاب روایت پیشرفت به کتاب «حرفه‌ای؛ خاطرات مرحوم جواد شریفی‌راد» پژوهش و مصاحبه مرتضی قاضی اختصاص داشت که به همت پژوهشکده هنر و رسانه مرکز مطالعات راهبردی ژرفا با حضور علی‌الله سلیمی، روزنامه‌نگار و منتقد و مرتضی قاضی، مولف و پژوهشگر یکشنبه 10 تیر ماه برگزار شد.

مرتضی قاضی؛ پژوهشگر و مولف «حرفه‌ای؛ خاطرات مرحوم جواد شریفی‌راد» درباره انگیزه‌اش از مصاحبه و پژوهش این کتاب گفت: ماجرا به سال 89 برمی‌گردد که من در روایت فتح کار می‌کردم. در این موسسه هم بخش تولید کتاب مطرح بود هم فیلم. در آنجا سید قاسم بخشی، فیلمبردار، مستندساز و از دوستان و همراهان مرتضی آوینی ایده‌ای طرح کرد تحت عنوان جنگ شهرها، منظور شهرهایی است که در زمان جنگ مورد اصابت موشک قرار گرفته بود. قاسم بخشی بعد از بمباران از شهرها فیلمبرداری کرده بود که در یکی از فیلمبرداری‌ها و ساخت مستند موضوع خنثی کردن موشک‌های مطرح می‌شود.

او افزود: قاسم بخشی به موشک‌ها و بمب‌هایی فکر کرده بود بود که عمل نمی‌کردند! برای همین او به ارتش مراجعه کرد تا از آنها راهنمایی بگیرد. در ارتش با شخصی به نام جواد شریفی‌راد، معلم و سرتیم خنثی‌سازی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران از جنگ شهرها و موشک باران تهران آشنا شد. از شریفی‌راد در ساخت مستندهایش کمک گرفته بود.

این مولف اظهار کرد: قاسم بخشی آنچه درباره خاطرات و فعالیت شریفی‌راد داشت، به همراه اسناد به من داد. من شریفی را به روایت فتح دعوت و در حیاط روایت فتح جلسه نخست مصاحبه را برگزار کردم و در همان‌جا از روایت مستند و جذاب او خوشم آمد. بعدها که او در سر فیلمبرداری معراجی‌ها به شهادت رسید، من به فکر افتادم که مصاحبه‌های او را پیاده کنم.

مرتضی قاضی گفت: کتاب «حرفه‌ای؛ خاطرات مرحوم جواد شریفی‌راد» از روز نخست جنگ و موشک‌باران تهران آغاز می‌شود و بعضی از وقایع و اتفاقات آن‌چنان جذاب است که بخشی از آن در فضای مجازی پیچید. روایت درگیر شدن زندگی و مرگ، ماجرای انسانی که با مرگ مواجه است و هر لحظه ممکن است به شهادت برسد. این خاطرات مانند حضور در سنگر جبهه نیست که طی تاریخ مشخصی در یک یا چند عملیات شرکت کنند، بلکه هر لحظه باید با خطر درگیر شود.

او ادامه داد: فکر کنم دی ماه 92 شریفی‌راد سر فیلمبرداری پروژه معراجی‌ها به شهادت رسید، بعد از این اتفاق به ذهن من خطور کرد که کتاب را منتشر کنم. هر چند قبلاً بخشی از مصاحبه پیاده و در مستندی که ساخته شد، استفاده شد. با این حال اصل مصاحبه هفت هشت ساعته را کامل پیاده و ویرایش کردم. از این رو تعطیلات سال 93 را به این کتاب اختصاص دادم و باانگیزه قوی به آن پرداختم.

این پژوهشگر عنوان کرد: همان‌طور که اشاره شد وقتی کتاب را می‌خوانید به نظرم متن ساده آن است به طوری که علیرضا کمری گفت متن کتاب خیلی ساده و بی پیرایه بود و چه قدر خودش است. من هم تلاش کردم در این اثر آیینه باشم و فقط گفته شریفی‌راد را منعکس کنم. چون او آنقدر خوب و ساده حرف می‌زند که اگر من آیینه باشم، کارم را درست انجام بدهم. من سعی کردم امانت‌دار خوبی باشم و عین گفته‌های او را منتقل کنم. سال 92 که مصاحبه انجام شد درست بعد از فیلمبرداری فیلم محمد رسول الله مجید مجیدی فارغ شده بود.

مرتضی قاضی گفت: راوی آنقدر تند تند و با جزئیات صحبت می‌کرد که من تلاش داشتم به او برسم و هم لحنش را در خاطرات حفظ کنم. من در هنگام مصاحبه‌ها به کارگاهی رفتم که او با ابزاری جلوه‌های ویژه ساخته بود و با ذوق خاصی درباره تک‌تک آنها برای من توضیح داد. او مجموعه جالبی از فیوز بمب‌هایی که خنثی کرده بود داشت. آخرین باری که به دیدن او رفتم سوال کردم که موزه‌ات از بمب‌هایی که خنثی کردی کجاست؟ او پاسخ داد همه آنها را نیروی هوایی به عنوان ضایعات آهن به صورت کیلویی فروخت!

او افزود: شریفی‌راد اعتقاد داشت که آن همه فیوز به جای مانده از جنگ مثل موزه بود که نشان می‌داد که چه کشورهایی در جنگ ایران و عراق به دشمن ما کمک کردند، در میان فیوزها، بمبی از مصر، آلمان، سودان، شیلی، آرژانتین و … وجود داشت، در واقع هر بمبی که خنثی کرده، فیوز آن را نگ داشته بود. در اینجا می‌توان نشان داد که دنیا با ما جنگید! تصور کنید بمبی را شرق و غرب سفارشی ساخته و این بمب در بمباران تهران استفاده شده بود. وجه دردناک ماجرا تلاش مردی است که سعی کرد برای آینده آثاری از جنگ را نگهدارد اما قدرش دانسته نشد.

موزه‌ای که اشیای آن به ضایعاتی‌ها فروخته شد!

معلمی که مین خنثی می‌کرد

علی‌الله سلیمی گفت: من با مطالعه کتاب احساس کردم جنگ به همان اندازه ویرانگر بود، در عین حال اتفاقاتی در آن روی داد که منجر به ظهور برخی استعدادها و توانایی‌ها شد. به طوری که طهرانی‌مقدم یگان موشکی را در بحبوحه جنگ ایران و عراق راه انداخت و ما را به لحاظ موشکی بی‌نیاز کرد. شریفی‌راد هم به عنوان یک خنثی‌کننده مین خیلی مطرح نبود و در جنگ شکوفا شد و توانست در جنگ شخصیت سازنده و مفیدی باشد. به طوری که وقتی او را در کسوت معلمی می‌بینیم خودش می‌گوید من باید در تهران می‌ماندم، چون معلم بودم و شاگردانی داشتم و در اثنای جنگ به فکر افتادم که موشک‌های عمل نشده تهران را خنثی کنم.

این نویسنده ابراز کرد: شریفی‌راد فردی است که در جنگ به مهارت خاصی دست پیدا کرد. البته این روند به این سادگی نیست و وقتی سطوری از کتاب را می‌خوانید جزئیات برخی کارهای او هولناک است؛ مردی در خنثی کردن موشک‌ها جسارت نشان می‌دهد، در تنهایی خودش گاهی می‌ترسد و اهمین فرد پس از جنگ در صنعت سینما مشغول می‌شود و مهارت خودش را ارتقا می‌دهد. به نظرم شریفی‌راد یکی از افرادی بود که در میانه جنگ مهارتی را بروز و پرورش داد و اتفاقات خاصی را از سر بگذراند.

او افزود: من احساس کردم در این کتاب هنر قاضی وفاداری به متن است و این کار خیلی دشواری است که مولف وفادار به متن باشید! این‌که از پشت عینک همان آدم به دنیا نگاه کنی، سخت است. اما من وقتی کتاب را خواندم احساس کردم شریفی‌راد روبه روی من نشسته است و تند تند ماجرای خنثی کردن بمب‌ها را تعریف می‌کند. از این رو یکی از مهارت‌ها که در نویسندگی مهم است؛ درآوردن لحن است. به نظرم قاضی به خودش ریاضت داده تا کلمات دقیقاً متعلق به خود راوی باشد.

این منتقد بیان کرد: سرعت راوی در کتاب قابل لمس است و این موضوع در فصل‌بندی کتاب هم آمده. راوی با سرعت وقایع را می‌گوید و حتی گاهی به زمان امروز می‌آید و مدام سند می‌آورد. از این رو تعهد مولف به تحدید تخیل در اینجا قابل تامل است، اما آنچه چاشنی تخیل متن را بهتر می‌کند درآوردن لحن است و اگر بعدها بخواهند بر اساس این کتاب رمانی بنویسند از لحاظ شخصیت‌پردازی مشکلی نخواهد داشت.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان