تا 12 آوریل 2024 (24 فروردین 1403) یعنی سه روز قبل از پایان مهلت تسلیم اظهارنامهی مالیاتی در ایالات متحده، بیش از یک چهارم مالیاتدهندگان آمریکایی هنوز این کار را انجام نداده بودند. تعللورزی یا اهمالکاری، عقبانداختن کاری با وجود آگاهی از پیامدهای منفی مرتبط، که منجر به سختی و ناراحتی میشود، تجربهای رایج برای بسیاری از افراد است.
به گزارش زومیت، متأسفانه اهمالکاری، هزینههای قابلتوجهی را به همراه دارد. مثلا، انجام کار با عجله ممکن است بر کیفیت آن تأثیر بگذارد. همچنین تعلل عملی استرسزا است که طبیعتاً ممکن است عوارضی را همراه داشته باشد. کسانی که بهطور مداوم اهمالکاری میکنند معمولا علائم بیماری بیشتر، مراجعه بیشتر به پزشک، آسایش کلی پایینتر و حتی مشکلات مالی بیشتری را گزارش میکنند.
بنابراین اگر تعلل بسیار پرهزینه است، چرا بسیاری از مردم بهطور مداوم آن را انجام میدهند؟ سالها تحقیق فهرستی جامع از عوامل روانشناختی مرتبط با اهمالکاری ارائه کرده است. اما مشخص نیست کدام فرآیندهای ذهنی زیربنای تصمیم برای شروع یا به تعویق انداختن یک کار است. چگونه افراد وقتی به پایان مهلت یک کار روبرو میشوند، تصمیم میگیرند آن را آغاز کنند؟
معمولا افراد منفینگر کسانی هستند که اهمالکاری میکنند
برای روشنشدن پاسخ سوال، گروهی از پژوهشگران با انجام مجموعهای از مطالعات، اهمالکاری، یعنی رفتاری که در آن افراد با وجود نداشتن هیچ دلیل استراتژیک عینی، انجام کاری را به تعویق میاندازند، بررسی کردند. مشخص شد افرادی که دارای منفینگری هستند وظایف خود را بیشتر به تاخیر میاندازند، به خصوص اگر در خویشتنداری ضعیف باشند.
ایدهی اصلی هدایتکنندهی پژوهشگران، این بود که وقتی افراد به دنبال اهداف خود هستند، محیط آنها را وادار میکند تا ارزیابیهای خاصی انجام دهند که میتواند رفتارشان را شکل دهد. به عنوان مثال، هنگامی که مالیاتدهنده تمام مدارک لازم را دریافت کرد ممکن است از خود بپرسد: «آیا واقعا دلم میخواهم الان این کار را انجام دهم؟» این سوال باید برخی از پیامدهای مثبت را به ذهن یادآوری کند؛ مثلا، رضایت از انجام کار طاقتفرسا و احتمالاً دریافت زودتر بازپرداخت مالیات. همچنین برخی پیامدهای منفی را هم یادآور میشود؛ مانند خستهکنندهبودن کار.
برای تصمیمگیری به انجام کار باید پیامدها و نکات مثبت را با منفیها سنجید. تفاوتهای فردی بهطور قابلتوجهی در نحوهی وزنکردن نکات مثبت و منفی تاثیر دارد. روانشناسان این ویژگی را سوگیری وزندهی ظرفیتی مینامند. در حالی که برخی از افراد تمایل دارند به جوانب مثبت وزن بیشتری بدهند، برخی دیگر به منفیها اهمیت بیشتری میدهند. تیم تحقیقاتی استدلال کرد که کسانی که سوگیری وزندهی منفی بیشتری دارند، بیشتر اهمالکاری میکنند.
در اولین مطالعه، نظرسنجیهایی برای یافتن افرادی که منتظر دریافت بازپرداخت مالیات بودند، انجام شد. تمرکز مطالعه روی کسانی بود که یا مالیات خود را زود (اواخر ژانویه یا اوایل فوریه، اواسط بهمن) ثبت کردند یا تا اواخر فصل مالیات (اوایل آوریل، اواسط فروردین) منتظر ماندند. در مجموع 232 شرکتکننده پذیرفته شدند.
در جلسهی بعدی، با استفاده از یک بازی به نام BeanFest، تمایل شرکتکنندگان به تمرکز بر نتایج مثبت یا منفی اندازهگیری شد. در این بازی، شرکتکنندگان به تصاویری از لوبیاهایی نگاه میکردند که از نظر شکل و تعداد لکهها متفاوت بودند. برخی از لوبیاها وقتی توسط شرکتکنندگان انتخاب میشدند، امتیاز داشتند، در حالی که انتخاب برخی دیگر به کمشدن امتیاز منجر میشد.
پژوهشگران سپس ارزیابی کردند که چگونه شرکتکنندگان اطلاعات تازهآموختهشده (مانند لوبیاهای مستطیلی با لکههای زیاد «بد» و لوبیاهای دایرهای با لکههای کم «خوب») را به تصاویر لوبیاهای جدید که جنبههای مثبت و منفی دارند (مانند لوبیاهای دایرهای با لکههای زیاد) تعمیم میدهند. کسانی که بیشتر روی جنبههای منفی تمرکز میکردند، سوگیری وزندهی منفی داشتند، در حالی که کسانی که بیشتر روی جنبههای مثبت تمرکز داشتند، سوگیری وزندهی مثبت داشتند.
تصمیماتی که مردم در بازی BeanFest میگیرند، مسئلهی مهمی را آشکار میکند: اینکه چگونه افراد تمایل دارند بر جنبههای مثبت یا منفی تمرکز کنند، میتواند نشاندهندهی سنجش مزایا یا معایب هنگام تصمیمگیریهای کلی از هر نوع باشد. در مطالعه، مشخص شد افرادی که گزارش دادهاند مالیات خود را در اواخر فصل ثبت کردهاند، تمایل بیشتری به تمرکز بر موارد منفی نشان میدهند. آنها ظاهرا بیشتر درگیر بخشهای ناخوشایند تهیهی اظهارنامه مالیاتی خود بودند.
پژوهشگران پس از کشف این نکته که سوگیری، تاخیر در انجام وظایف را تعیین میکند، دست به انجام مطالعهای دیگر زدند. آنها از 147 دانشجو که در دورهی مقدماتی روانشناسی ثبتنام کرده بودند، در مورد مشارکتشان در یک برنامهی تجربی پژوهشی سوال کردند. در این برنامه، دانشجویان با گذراندن تعداد ساعت معینی در آزمایش، اعتبار بیشتری کسب میکردند.
تیم تحقیقاتی میانگین تاریخی را که دانشجوها در این ساعتها آزمایش را به پایان رساندند بررسی کرد؛ تاریخهای بعد از میانگین به این معنی بود که آنها کار را به تاخیر انداختند. درست مانند تهیهی اظهارنامهی مالیاتی، بهتعویقانداختن این ساعات مشارکت در پژوهش، در نهایت به استرس بیشتر منجر شد، زیرا تشدید «تنش پایان ترم» را به دنبال داشت.
تیم تحقیقاتی یک عنصر دیگر را به مطالعه افزود. تحقیقات قبلی نشان میدهد که تأثیر سوگیری وزندهی ظرفیتی بر تصمیمگیری، زمانی قویتر است که افراد یا انگیزهای برای فکرکردن فراتر از انگیزههای اولیهی خود نداشته باشند یا زمان و منابع ذهنی برای انجام این کار ندارند.
برای بررسی این موضوع، از دانشجویان خواستند تا در پاسخ به جملاتی مانند «من در مقاومت در برابر وسوسه خوب هستم» در مقیاس یک («اصلا شبیه من نیست») تا پنج («خیلی شبیه من است») امتیاز دهند. همانطور که انتظار میرفت، دانشجویانی که گزارش دادند از خویشتنداری بهتری برخوردار هستند، تمایل داشتند مشارکت پژوهشی خود را زودتر در ترم تکمیل کنند.
مهمتر از آن، افرادی که سوگیری وزندهی منفی بیشتری داشتند، بیشتر اهمالکاری میکردند و مطابق میانگین تعداد ساعاتهای تحقیق، اهمالکاری در میان کسانی که خویشتنداری ضعیفتری داشتند، مشهودتر بود.
آیا میتوان ارتباط بین سوگیری وزندهی و اهمالکاری را قطع کرد؟ تیم تحقیقاتی در آخرین مطالعه، این امکان را بررسی کرد و دوباره مشارکت دانشجویان را در برنامهی تجربی پژوهشی بررسی کرد. اینبار شرکتکنندگان از کسانی بودند که گزارش داده بودند با اهمالکاری دست و پنجه نرم میکنند. تیم استدلال کرد که این شرکتکنندگان احتمالاً سوگیری وزندهی منفی دارند.
دانشجویان به صورت تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایش قرار گرفتند. هر دو گروه بازی BeanFest را انجام دادند، اما گروه آزمایشی آموزشهای تکمیلی دریافت کرد. در این آموزش، شرکتکنندگان باید تصمیم میگرفتند که آیا لوبیای جدید مفید است یا مضر. پس از هر تصمیم، بازخوردی در مورد درست بودن آنها ارائه شد.
این بازخورد به دانشجویان کمک کرد تا تعادل مثبت و منفی را بهطور مؤثرتری بیاموزند. در مقابل، گروه کنترل هیچ اطلاعات اضافیای دریافت نکرد، بنابراین تیم سعی نکرد بر تمایل آنها به تفکر مثبت یا منفی تأثیر بگذارد.
پس از این مداخلهی هدفمند بازی BeanFest، دانشجویان طبق معمول ترم خود را ادامه دادند. وقتی تیم تحقیقاتی دو هفته بعد آنها را پیگیری کرد، دانشجویان گروه آزمایشی کمتر از گروه کنترل نشانههای اهمالکاری را نشان دادند یا به عبارت دیگر، مشارکت پژوهشی بیشتری داشتند.
مهمتر از همه، این روش که تیم تحقیقاتی کالیبراسیون دوباره مینامد، پیامدی دارد که در دنیای واقعی بهندرت دیده میشود: بازخورد درست عینی در مورد وزندهی مناسب سیگنالهای مثبت و منفی ارائه میدهد و از طریق تکرار، تمایلات وزندهی ظرفیت را به سمت تعادل تغییر میدهد.
با تمرکز روی پیامدهای مثبت میتوان از اهمالکاری جلوگیری کرد
اگرچه BeanFest ممکن است به وظایفی مانند مشارکت پژوهشی نامرتبط به نظر برسد، اما روند سنجش مزایا و معایب در هر دو مورد یکسان است. بنابراین وقتی پژوهشگران سوگیری دانشجویان را در BeanFest تغییر دادند، این تغییر به طور طبیعی به تصمیمات دنیای واقعی منتقل شد.
تحقیقات به توضیح اینکه چرا مردم تعلل میکنند کمک میکند. وقتی مردم به مهلت نهایی کاری میرسند، معمولا از خود میپرسند: «آیا میخواهم الان این کار را انجام دهم؟» سپس مزایا و معایب آن را میسنجند و سوگیری وارد عمل میشود. در حالی که تحقیقات بیشتری مورد نیاز است، روش آموزشی مورد استفاده در آخرین مطالعه، پتانسیل مناسبی را برای کمک به افرادی نشان میدهد که با اهمالکاری دست و پنجه نرم میکنند.
تحقیقات نشان میدهد که سوگیری و میزان تمرکز افراد بر نکات مثبت یا منفی، قویترین تأثیر را بر روی کسانی دارد که فاقد انگیزه یا انرژی ذهنی برای تفکر فراتر از واکنشهای اولیهی درونی خود هستند. بنابراین، با صرف تلاش برای کمی بیشتر فکرکردن قبل از تصمیمگیری، ممکن است دلایل مثبت بیشتری برای شروع یک کار پیدا کنید و آنچه را که امروز میتوانید به بهترین شکل ممکن انجام دهید، به فردا موکول نکنید.