آیة الله العظمی سید ابو القاسم خویی

آیة الله العظمی حاج سید ابو القاسم خوئی،در شب نیمه رجب ۱۳۱۷ ه.ق درشهرستان خوی از توابع آذربایجان غربی،در یک خانواده علمی و مذهبی دیده به جهان گشود

(متولد1317-متوفی 1413 ه.ق)

ولادت:

آیة الله العظمی حاج سید ابو القاسم خوئی،در شب نیمه رجب 1317 ه.ق درشهرستان خوی از توابع آذربایجان غربی،در یک خانواده علمی و مذهبی دیده به جهان گشود.والد بزرگوار او،مرحوم آیة الله سید علی اکبر خوئی،از شاگردان مبرز آیة الله شیخ عبد الله مامقانی بود که پس از فراغت از تحصیل به زادگاه خود مراجعت نموده و به وظایف روحانی خود اشتغال می ورزید.پس از مطرح شدن مشروطیت در ایران وموضع گیریهایی که دو طرف موافق و مخالف داشتند،او در سال 1328 ه.ق شهرستان خوی را به قصد سکونت در نجف اشرف ترک گفت.سید ابو القاسم جوان نیز در سن 13 سالگی، همراه برادرش سید عبد الله خوئی در سال 1330 به پدر خود پیوستند و درنجف شروع به فرا گرفتن ادبیات عرب،منطق و سطوح عالیه نمودند.در حدود 21سالگی بود که شایستگی آن را پیدا نمود تا در درس خارج بزرگترین مدرس حوزه علمیه نجف،یعنی مرحوم آیة الله العظمی شیخ الشریعه اصفهانی حاضر شود وخوشه چین علوم و معارف او گردد. البته جز آن استاد بزرگ،اساتید دیگری هم دررشته های مختلف و در مقاطع تحصیلی متفاوت داشته است که خود آن مرحوم درکتاب «معجم رجال الحدیث »به اسامی برخی از آن اعاظم تصریح دارد.

اساتید او:

اساتید او در مراحل مختلف تحصیلی،بزرگان و استوانه های فقاهتی زیر بوده اند:

1-آیة الله العظمی شیخ الشریعه اصفهانی(1289-1361 ه.ق)

2-آیة الله العظمی شیخ مهدی مازندرانی(متوفی 1342 ه.ق)

3-آیة الله العظمی شیخ ضیاء الدین عراقی(1289-1361 ه.ق)

4-آیة الله العظمی شیخ محمد حسین اصفهانی کمپانی(1296-1361 ه.ق)

5-آیة الله العظمی شیخ محمد حسین نائینی(1273-1355 ه.ق)

خود آن مرحوم تصریح دارد که:«من از دو استاد اخیر الذکر(آیة الله نائینی وآیة الله کمپانی)بیشترین بهره را برده ام و نزد هر کدام از بزرگان فوق الذکر،دوره کاملی از اصول و خارج فقه،یا کتابهای متعددی از فقه را حاضر شده ام.مرحوم نائینی آخرین استاد من بود که تا آخر عمر ملازم محضر او بودم و از او اجازه روایتی گرفته ام.او به من اجازه داد که کتب اربعه را از ایشان روایت کنم و ایشان نیز از شیخ و استاد خود محدث نوری(1254-1320 ه.ق)و او از استاد خود،شیخ مرتضی انصاری(م 1281 ه.ق)روایت می نمود و طریقه شیخ انصاری نیز تا ائمه اطهار(ع)،بسیار روشن و واضح است.» (1)

عاشق تالیف و تدریس و تربیت شاگرد:

آیة الله العظمی خوئی،عاشق تدریس و تالیف کتاب بود.او تا توان داشت،دراین دو سنگر مهم به انجام وظیفه می پرداخت. خود در همان کتاب نامبرده،مراحل تدریس خود را چنین می نویسد:

«خارج مکاسب شیخ اعظم انصاری را از اول تا آخر دو بار تدریس کرده ام،همچنان که خارج کتاب صلوة را ده بار تدریس نموده ام.تدریس خارج العروة الوثقی،تالیف فقیه طایفه،آیة الله العظمی سید محمد کاظم یزدی را در26 ربیع الاول 1377آغاز نموده،و از کتاب طهارت تا کتاب اجاره به پایان رسانیده ام-چون اجتهاد و تقلیدرا قبلا تدریس نموده بودم-و هم اکنون که ماه صفر 1401 می باشد،نزدیک به اتمام آن هستم.مباحث مربوط به اصول را6 بار تمام القاء نموده ام، اما در دور هفتم گرفتاریهای مرجعیت،مانع از اتمام آن شد و در مبحث «ضد»آن را کنار گذاشتم.» (2)

آثار و تالیفات او:

معظم له شاید یکی از موفق ترین مراجع عصر اخیر از نظر تالیف و تصنیف وتقریر بوده باشند،چون علاوه بر تالیفات گران سنگ و پر محتوایی که خود انجام داده اند،به همان مقدار یا بیشتر از آن شاگردان و فارغ التحصیلان مکتب فقهی، اصولی و تفسیری او تقریرات او را نگاشته و نشر داده اند.در دو جدول زیر ستون تالیفات وتقریرات او با استفاده از منبع پیشین اجمالا مشخص می گردد:

1-البیان فی تفسیر القرآن 1 ج(تفسیر)

2-نفحات الاعجاز در دفاع از کرامت و عظمت قرآن 1 ج(علوم قرآن)

3-اجود التقریرات 2 ج(اصول)

4-تکملة منهاج الصالحین 1 ج(فقه)

5-مبانی تکملة منهاج الصالحین 2 ج(فقه)

6-تهذیب و تتمیم منهاج الصالحین 2 ج(فقه)

7-المسائل المنتخبه 1 ج(فقه)

8-مستحدثات المسائل 1 ج(فقه)

9-تعلیقة علی العروة الوثقی 1 ج(فقه)

10-رسالة فی اللباس المشکوک 1 ج(فقه)

11-منتخب الرسائل 1 ج(فقه)

12-تعلیقة علی المسائل الفقهیه 1 ج(فقه)

13-منتخب توضیح المسائل 1 ج(فقه)

14-تعلیقة علی توضیح المسائل 1 ج(فقه)

15-تلخیص المنتخب 1 ج(فقه)

16-مناسک الحج(عربی)1 ج(فقه)

17-مناسک حج(فارسی)1 ج(فقه)

18-تعلیقة المنهج لاحکام الحج 1 ج(فقه)

19-معجم رجال الحدیث 23 ج(رجال)

به این ترتیب مجموع آثار چاپ شده ایشان 43 جلد می باشد.البته جز این آثارمطبوع،آثار مخطوط و چاپ نشده و نوارهای پیاده نشده بسیاری دارند که هنوز به مرحله استفاده همگانی نرسیده است.

تقریرات دروس او:

تعدادی از افاضل شاگردان او،تقریرات درسی استاد را در فقه و اصول،در ایام حیات آن مرحوم به رشته تحریر درآورده اند که نوعا از نظر معظم له گذشته است.ماتعدادی از تقریراتی را که در عهد خود آن مرحوم به چاپ رسیده است،در اینجامی آوریم و ذیلا توضیح کوتاهی در مورد هر کدام داده می شود:

1-تنقیح العروة الوثقی 6 ج(فقه)

2-دروس فی فقه الشیعة 4 ج(فقه)

3-مستند العروة 3 ج(فقه)

4-فقه العترة 2 ج(فقه)

5-تحریر العروة 1 ج(فقه)

6-مصباح الفقاهه 3 ج(فقه)

7-محاضرات فی الفقه الجعفری 2 ج(فقه)

8-الدرر الغوالی فی فروع العلم الاجمالی 1 ج(اصول)

9-محاضرات فی اصول الفقه(دوره کامله)5 ج(فقه)

10-مصباح الاصول 2 ج(اصول)

11-مبانی الاستنباط 2 ج(اصول)

12-دراسات فی الاصول العملیه 1 ج(اصول)

13-مصابیح الاصول 1 ج(اصول)

14-جواهر الاصول 1 ج(اصول)

15-الامر بین الامرین 1 ج(اصول)

16-الرای السدید فی الاجتهاد و التقلید 1 ج(فقه)

17-رسالة فی تحقیق الکر 1 ج(فقه)

18-رسالة فی حکم اوانی الذهب 1 ج(فقه)

بنا به تصریح خود آن مرحوم،تمام مباحث اصولی و فقهی ایشان در نوارهای خاصی ضبط و محفوظ می باشند.

توضیحاتی پیرامون آثار فقهی و اصولی آن مرحوم:

مجله «درسهایی از مکتب اسلام »به هنگام رحلت آن زعیم بزرگ جهان تشیع،ویژه نامه ای انتشار داد که در آن مقاله ای به قلم استاد آیة الله جعفر سبحانی تحریر یافته بود که توضیحات اجمالی پیرامون کتابهای فقهی و اصولی یاد شده داده شده بود.

محض بهره گیری خوانندگان محترم،عین آن توضیحات با کسب اجازه شفاهی ازمعظم له آورده می شود تا ابعاد خدمات این فقیه عالیقدر نسبت به جهان علم و دانش ومعرفت روشن شود و معلوم گردد این مشعلداران فقه و فقاهت چه خون دلهایی را درراه ترویج شریعت متحمل گردیده اند.

آثار فقهی معظم له:

در زندگی این فقیه عالیقدر،عشق و علاقه به تدریس و تالیف و تربیت استاد وفقیه،بیش از هر خصوصیت دیگر جلوه گر است.از این رو می بینیم در این مدت 60سال(1350-1410 ه.ق)که قدرت و توانایی تدریس داشت،صدها مجتهد مطلق که هر یک می تواند حوزه فقهی شیعه را اداره کند،در دامن خود پرورش داده و هم اکنون گروهی از آنان در نجف و بلاد عراق و ایران و لبنان عهده دار وظایف سنگینی هستند وغالب آنان،دروس استاد خویش را به رشته تحریر درآورده اند که شرایط، اجازه طبع آنها را نداده است.اما در عین حال در قلمرو فقه و اصول از این استاد آثار فراوانی،چه به قلم خود و چه به خامه شاگردانش منتشر شده است که بحق در تاریخ مرجعیت شیعه بی نظیر است و ما در اینجا به ذکر اسامی برخی از آنها می پردازیم:

1-التنقیح:نگارش آیة الله حاج میرزا علی غروی تبریزی(دامت برکاته).وی درچندین جلد دروس استاد خویش را در مباحث مربوط به اجتهاد و تقلید و طهارت وصلوة به رشته تحریر کشیده و تا کنون از آن 8 جلد چاپ شده و از خداوند بزرگ خواهانیم که او را به اتمام خدمت علمی خود موفق گرداند.

2-مستند العروة الوثقی:نگارش آیة الله شیخ مرتضی بروجردی(دامت برکاته).این اثر نیز تقریر درس آیة الله خوئی به موازات کتاب پیشین(التنقیح)است،ولی چون مباحث مربوط به اجتهاد و تقلید و طهارت به وسیله کتاب التنقیح منتشر شده بود،وی نشر تقریر خود را از کتاب صلوة آغاز نمود و آن را در 5 جلد منتشر نموده است و همچنین مباحث مربوط به صوم را در 2 جلد و اجازه را در 1 جلد منتشر کرده است که مجموعا 8 جلد می شود.

3-معتمد العروة الوثقی:نگارش آیة الله سید رضا خلخالی(دامت برکاته).

این فقیه بزرگ مباحث استاد خود در زمینه حج را در 5 جلد منتشر نموده است.

4-مستند العروة الوثقی:نگارش فرزند عزیز آیة الله العظمی خوئی،آیة الله سیدمحمد تقی خویی که تقریرات درس والد بزرگوار خود را در نکاح در 2 جلد منتشرنموده است.

5-مبانی العروة الوثقی:باز فرزند دانشمند ایشان سید محمد تقی،درسهای فقهی والد خود را در مساقات و مضاربه در 2 جلد به نام یاد شده منتشر ساخته است.

6-فقه الشیعة:نگارش آیة الله سید مهدی خلخالی.این مرد بزرگ نیز تقریر درس استاد خود آیة الله خوئی را در مباحث مربوط به اجتهاد و تقلید و طهارت و غیره در 5 جلد منتشر ساخته است.

7-منهاج الصالحین:در 2 جلد که یک دوره متن فقهی است و به قلم خودحضرت آیة الله خوئی به رشته تحریر کشیده شده است،هر چند خلاصه ای از این رساله،به وسیله دیگران تحریر یافته است.

8-تکملة المنهاج:این کتاب مسایلی را که در منهاج الصالحین نیامده است،به صورت جداگانه آورده است.

9-مبانی التکملة:این کتاب مسایلی که در تکملة المنهاج وارد شده را به صورت استدلالی مطرح نموده است و در این جلد قسمتی از احکام مربوط به حدود ودیات و قضا و شهادات وارد شده که متن آنها در منهاج الصالحین وجود ندارد.

10-حاشیة العروة الوثقی:در این کتاب حواشی فقیه فقید به طور مستقل باعروة الوثقی چاپ شده است.

11-مصباح الفقاهة:در احکام مکاسب و بیع و خیارات،نگارش فقید عزیزآیة الله شیخ محمد علی توحیدی(متوفی رمضان 1395).این کتاب در3 جلد چاپ شده است.

12-فقه العترة:در 2 جلد که در معجم الرجال از آن یاد می کند.

13-تحریر العروة:که در معجم از آن یاد می کند.

14-محاضرات فی الفقه الجعفری:در 2 جلد که در مصدر یاد شده آمده است.

15-الدرر الغوالی فی فروع العلم الاجمالی:نگارش آقای حاج آقا رضای لطفی که در تهران در سال 1368 به طبع رسیده است.

16-الرای السدید فی الاجتهاد و التقلید

17-رسالة فی تحقیق الکر

18-رسالة فی حکم اوانی الذهب.و از هر دو در معجم الرجال نام می برد.

تا اینجا ما بخشی از کتب فقهی که به قلم آن فقیه فقید یا به خامه تلامیذ آن بزرگوار به رشته تحریر کشیده شده است، آوردیم و یک حساب سرانگشتی ما را به عظمت خدمت و بزرگی و شدت علاقه به فقه و تربیت فقیه در آن بزرگوار رهبری می کند و تنها مجلدات چاپ شده از وی در حد 48 جلد است و اگر ما کتابهایی که پیرامون فقه به قلم خود این فقیه نوشته شده یا به وسیله تلامیذ او نگارش یافته،اما به زیور طبع آراسته نشده را بیفزاییم،فکر و اندیشه از عظمت کار به شگفت درآمده وزبان به تحسین این استاد باز می کند. (3)

آثار اصولی آیة الله العظمی خوئی:

اگر در قلمرو فقه،48 اثر از آن فقیه بزرگ منتشر شده،در قلمر اصول نیز آثارمتعددی از آن استاد بزرگ به چاپ رسیده است،بالاخص که آن فقید در علم اصول نادر دوران خود بود.

1-اجود التقریرات:در 2 جلد،استاد فقید در این 2 جلد دروس استاد خویش علامه نائینی را در علم اصول به رشته تحریر درآورده،و هر 2 جلد آن به امضا وتصویب استاد رسیده و در بیروت چاپ شده است و سپس جلد نخست آن در سال 1368 با یک رشته تعالیق آن مرحوم در تهران تجدید چاپ گردیده است.

2-محاضرات فی اصول الفقه:نگارش آیة الله شیخ محمد اسحاق فیاض.این کتاب یک دوره تقریر درسی اصول استاد فقید است که تنها 5 جلد از آن منتشر شده است.و مسایل عقلی علم اصول به صورت مخطوط باقی است.

3-مصباح الاصول:نگارش سید سرور بهسودی که مباحث عقلی را در 2 جلدمنتشر نموده است.گویا مؤلف به وسیله دژخیمان نظام پیشین افغانستان به شهادت رسیده است.

4-مبانی الاستنباط:در 2 جلد،حاوی مباحث عقلی نگارش آیة الله سیدابو القاسم کوکبی تبریزی(دامت برکاته).

5-مصابیح الاصول:در 1 جلد،نگارش آیة الله سید علاء الدین بحر العلوم(دامت برکاته)که نیمی از مباحث الفاظ علم اصول در آن آمده است و اجزای دیگر آن به صورت خطی باقی است.

6-دراسات فی الاصول العملیة:تالیف آیة الله سید علی شاهرودی در یک جلد

7-جواهر الاصول:در یک جلد.

فقید معظم در«معجم رجال الحدیث »از این دو نام می برد تا اینجا ما با آثار به جامانده از آن استاد در علم اصول آشنا شدیم که مجموع آن به 14 جلد می رسد.هر گاه آنچه که از خود آن فقیه یا از تلامیذ او نگارش یافته و منتشر نشده است،بر آن بیفزاییم عظمت علاقه به این علم در او بیشتر جلوه می کند.

آثار دیگر آیة الله العظمی خوئی:

1-البیان فی تفسیر القرآن:در تاریخ مرجعیت شیعه،افراد معدودی را سراغ داریم که در عین تبحر و ژرف اندیشی در فقه و اصول در دیگر فنون اسلامی نیزمتخصص یا سهیم و وارد باشند.

شیخ مفید در حالی که فقه شیعه را به صورت بسیار زیبایی تنظیم کرد و پایه های آن را از نظر اجتهاد استوار ساخت،در قلمرو کلام،متکلمی بی نظیر و در میدان حدیث،محدث ماهر و در چشم انداز تاریخ مورخ توانایی است و کتاب ارشاد و الجمل او نشانه نبوغ او در این بخش است.

تلمیذ بزرگ او آیة الله سید مرتضی علم الهدی،در حالی که فقیه و مرجع شیعه بود،ادیبی نامدار و شاعری نغزگو و مفسری توانا و متکلمی نیرومند بود.شیخ طوسی دیگر شاگرد مفید،در قلمروهای مختلف،استاد و نمونه بود.کتابهای تهذیب و استبصاراو نشانه محدث بودن و کتاب «التبیان »او در تفسیر گواه بر غور و دقت او در کلام الله مجید است.وی در عین حال زعامت شیعه را بر عهده داشت.این نمونه از مراجع درتاریخ شیعه کم نبوده و در هر قرنی نمونه هایی به چشم می خورند.در تاریخ معاصر، حضرت آیة الله العظمی خوئی در حالی که کرسی فقه و اصول را متجاوز از 50 سال دراختیار داشته،ولی از دیگر علوم و فنون غفلت نورزید.در دوران جوانی که تبلیغ مسیحیان علیه اسلام و قرآن در کشورهای عربی در حال افزایش بود،وی کتابی به نام «نفحات الاعجاز»در این مورد نوشته و از حریم قرآن با قاطعیت کامل دفاع نموده است.

روزگاری احساس کرد که حوزه نجف تا حدی از علوم قرآن و مسایل تفسیری به دور مانده و غور در فقه و اصول به گونه ای فضلا را پرورش داده که از تفسیر آگاهی کاملی ندارند.

از این جهت در سال 1370 ه.ق،درسی به عنوان درس تفسیر و علوم قرآن پی ریزی کرد که نخستین اثر آن کتاب «البیان فی تفسیر القرآن »است که بارها و بارهاچاپ و منتشر شده است.این اثر استاد یکی از مصادر علاقه مندان علوم قرآن و تفسیراست و به حق شایسته بود استاد فقید این نوشته را تعقیب کند و تا آخر قرآن آن را ادامه دهد.در این جلد هر چند مقدمات علوم قرآن به صورت گسترده مورد بررسی قرارگرفته،ولی از تفسیر قرآن جز سوره حمد چیزی نیامده است و از نظر علوم قرآن درچهار مساله تحقیق شایان تقدیری انجام داده است:

الف-بخش اعجاز قرآن:از دیدگاههای مختلف که در نوع خود ابتکاری بود.

هر چند بخشی از آنها را استاد وی شیخ محمد جواد بلاغی(1282-1352)در کتاب «آلاء الرحمن »آورده است،ولی شاگرد بسیاری از آنها را پرورش داده و در بخشی نوآوریهای زیبایی دارد.

ب-مساله ابطال:تحریف قرآن که بالاخص دشمنان آن را به شیعه نسبت داده واو از نظر تاریخ جمع قرآن به این حقیقت رسیده است که در قرآن به هیچ نحو کاستی وفزونی رخ نداده و نمی توانست رخ دهد و به شبهاتی که در این راه قاصران وکوته فکران مطرح می کنند به خوبی پاسخ داده و ثابت نموده است که قرآن در زمان خود پیامبر اکرم(ص)جمع شده است. ج-مساله ناسخ و منسوخ:که افراط گران در قرآن به نسخ فراوان قائل شده و ازاین طریق از عظمت آن کاسته اند. استاد با تبحری که در مسایل تفسیری و فقهی دارند،36 آیه را که در آنها ادعای نسخ شده مطرح کرده و ثابت نموده اند که نسخ در آنها راه نیافته است.

د-مساله قراءات سبع:که عمر بسیاری از قاریان را به خود مشغول ساخته و به جای امعان و دقت در قرآن،به فراگیری اختلاف قراءات پرداخته اند.ایشان ثابت نموده که این قراءات فاقد سند معتبر به پیامبر(ص)است.

با توجه به چنین بحثهای ابتکاری،شایسته بود که استاد همین کار علمی را به وسیله تلامیذ خود به گونه ای ادامه می داد ولی خود از توقف این کار اظهار تاسف می کند و چنین می نویسد:«الی ان حالت ظروف قاسیة دون ما کنت ارغب فیه من اتمامه و کم کنت اود انتشار هذا الدرس و تطویره.» (4)

(شرایط سخت مانع از آن شد که من این اثر را به پایان برسانم و پیوسته دوست می داشتم که درس تفسیر به پیش برود و کامل شود.)

2-معجم رجال الحدیث:علم رجال یعنی شناسایی راویان حدیث از نظروثاقت و اتقان روایت،یکی از ارکان اجتهاد است و از همان زمان معصومان(ع)،این علم مورد توجه یاران امامان ما بوده و حسن بن محبوب(150-224)که از یاران امام کاظم(ع)و حضرت رضا(ع)است،کتابی به نام «المشیخة »نگاشته و در اختیارمحدثان آن زمان قرار داده است و پیوسته این علم از زمان امامان تا به امروز راه تکامل خود را پیموده و طبق نقل محقق خبیر شیخ آقا بزرگ تهرانی در کتاب «مصفی المقال »،قریب 500 اثر رجالی به صورتهای مختلف از جانب علمای شیعه نوشته شده است.

مرحوم آیة الله العظمی خوئی کتاب خود،«معجم رجال الحدیث »را در23 جلدمنتشر ساخته و تا کنون چند بار جامه طبع به خود پوشیده است و اساس آن را طبقات تشکیل می دهد.او هر چند از روش شیخ طوسی که امام عصر را محور طبقه قرارمی دهد،پیروی نکرده،و همچنین از این که راویان حدیث را از نظر تاریخ وفات طبقه بندی کند و طبقه اول را در بخشی و طبقه دوم را در بخش دوم و به همین ترتیب قرار دهد،صرف نظر کرده و همه رواة را به صورت الفبایی و معجمی به رشته تحریردرآورده است.اما ابتکاری که در آن وجود دارد این است که:

اولا:همه مشایخ یک راوی و همچنین همه تلامیذ با ذکر محل روایت از قبیل باب و جلد و صفحه را می آورد و از این طریق انسان مشایخ و تلامیذ هر راوی را به خوبی می شناسد.

ثانیا:تعداد روایت هر راوی را با ذکر مصدر جایگاه از نظر نام کتاب و جلد وباب یادآور شده و انسان از این طریق به مقام علمی راوی واقف می شود،چه بسا راوی حدیث است که بیش از یک حدیث،یا چند حدیث انگشت شمار از معصومان(ع) نقل نکرده است،ولی در این میان راویانی داریم که هزاران حدیث از پیشوایان معصوم(ع)دارند و مسلما این نوع از راویان متخصص حدیث بوده اند،در حالی که راویان نوع اول نقل حدیث برای آنها جنبه اتفاقی داشته است.

ثالثا:اختلاف نسخه ها و احیانا اغلاط آنها را در ضمن فصلی یادآور شده و ازاین طریق خدمت عظیمی به کتب حدیث،به ویژه کتب اربعه نموده است.

ما این گام بزرگ مرجع عالیقدر و از دست رفته را تحسین می کنیم که اثرجاودانی اوست.هر چند از نظر ما باید از طریق تلامیذ ایشان این کتاب به گونه ای دیگرنیز تنظیم شود،و روش طبقه بندی نیز از نظر عصر و زمان در آن رعایت شود.

مشایخ آیة الله العظمی خوئی:

آیة الله العظمی خوئی نزد مشایخ و اساتید مختلفی علم و دانش فرا گرفته است.

اساتید او را در فقه و اصول در آغاز مقاله از خود او شنیدیم،اکنون به برخی از اساتید اودر علوم دیگر اشاره می کنیم: 1-آیة الله شیخ محمد جواد بلاغی(1282-1352).وی استاد کلام و عقائد وتفسیر عصر خود در نجف اشرف بود.مبارزات قلمی او با مسیحیان و یهودیان ومادیون مشهور و آثار او در این باره برای اهل تحقیق روشن است.مرحوم آیة الله العظمی خوئی کلام و تفسیر را نزد او فرا گرفته و از او نیز در آثار خود یاد می کند.

2-سید ابو تراب خوانساری:رجالی عصر خویش در نجف اشرف،آیة الله خوئی رجال و درایه را نزد او فرا گرفته و او حق عظیمی بر غالب رجالیون پس از خوددارد.

3-سید ابو القاسم خوانساری:ریاضی دان عصر خویش،حضرت آیة الله خوئی ریاضیات عالی را نزد او فرا گرفته است.

4-سید حسین بادکوبه ای:استاد بلامنازع فلسفه و عرفان(1293-1358)وی استاد فلسفه آیة الله خوئی بوده است.

5-حاج سید علی قاضی:عارف و سالک عصر خود که گروهی را در اخلاق وعرفان پرورش داده و مترجم ما مدتها در مکتب او به سیر و سلوک پرداخته است.

ویژگیهای آیة الله العظمی خوئی:

نگارنده(حضرت آیة الله سبحانی)که خود مدت کمی محضر او را درک کرده،ویژگیهای خاص او را از نزدیک دریافته است، و کسانی نیز که مدتی در محضر او به کسب فیض پرداخته اند،بر ویژگیهای یاد شده در زیر اتفاق نظر و تاکید دارند:

1-علاقه به تدریس:آن مرد بزرگ از دوران جوانی به تدریس و بحث وگفتگوهای علمی علاقه فراوانی داشت.با اینکه بار مرجعیت در سنین اخیر بر دوش اوسنگینی می کرد،ولی از تدریس و تحقیق و نگارش دست برنداشت.حتی در سفرهای خود به مشاهد مشرفه،کار علمی را ترک نمی کرد و کارهای موقتی که یک محقق می تواند در سفر انجام دهد،جزء برنامه خود قرار می داد و چه بسا در مجلسی که گروهی به دیدن او می آمدند،او از کار مقابله و غیره استفاده می کرد.در علاقه او به بحث و گفتگو همین بس که چه بسا ساعاتی با طرف مقابل به بحث و گفتگو می پرداخت واحساس خستگی نمی کرد.

در شیوه آموزشی،راه سقراط را می پیمود و با طرح سؤالها و شنیدن جوابها ازطرف،چه بسا او را نسبت به رای و اندیشه خود قانع می ساخت،همچنان که سقراطنیز به این روش معروف بود و می گفت:«معلم بیش از آن که آموزنده باشد، پرورش دهنده فکر است.»

2-تواضع و فروتنی فزون از حد:او از دوران جوانی تا سنین بالا که مرجعیت عظیمی پیدا کرد،به یک حالت زیست و زندگی طلبگی را از دست نداد و پیوسته باکمال ابهت و عظمت مانند یک دانشجوی دینی سخن می گفت و سخن می شنید و ازدوستان و بزرگان و کوچکان پذیرایی می کرد.عجب و خودبینی در او راه نداشت،ولی در عین حال از آراء و اندیشه های خود تا حد توان دفاع می کرد.

3-احترام به بزرگان:او بزرگان را بیش از حد تکریم می کرد،به خاطر دارم روزی که در مسجدی درس می گفت،حضرت آیة الله حکیم پس از درس او در همان جایگاه تدریس می کرد،استاد پس از فراغت از تدریس به خاطر مذاکره تلامیذ،کمی درجایگاه تدریس باقی ماند که ناگهان آیة الله حکیم وارد مسجد شد.وقتی چشم آیة الله خوئی به وی افتاد،با یک دستپاچگی خاصی کفش و لوازم دیگر خود را برداشت ودست به سینه ایستاد و معذرت خواست.

شاگردان او:

حقیقتا نمی توان شاگردان و خوشه چینان حوزه درسی این فقید بزرگوار و بزرگ مدرس حوزه علمیه نجف را به شمار آورد. چون در طول شصت و هفت سال تدریس،انبوهی از علماء و فضلاء از محضر درس ایشان بهره گرفته اند و همانند ستارگان درخشان در افق آسمان جهان اسلام پراکنده و منتشر گشته اند.فقط می توان به اسامی برخی از برجستگان و اصحاب فتوای ایشان اشاره نمود.

ایشان در دو مقطع خاص،دو نوع اصحاب استفتاء و فتوی داشته اند:

دور نخستین:

1-آیة الله حاج شیخ صدرا بادکوبه ای

2-آیة الله شهید سید محمد باقر صدر

3-آیة الله حاج شیخ مجتبی لنکرانی

4-آیة الله حاج میرزا جواد آقا تبریزی

5-آیة الله حاج میرزا کاظم تبریزی

6-آیة الله حاج سید جعفر مرعشی

دوره دوم که پس از اخراج ایرانیان از حوزه علمیه نجف،ترکیب هیات فتوی به هم خورد و این حضرات به عنوان اعضای شورای فتوای ایشان برگزیده شدند:

7-آیة الله حاج سید علی سیستانی

8-آیة الله حاج سید علی بهشتی

9-آیة الله حاج شیخ محمود فیاض

10-آیة الله حاج شیخ مرتضی خلخالی

11-آیة الله حاج شیخ علی اصغر احمدی شاهرودی

12-آیة الله حاج شیخ جعفر نائینی

دیگر شاگردان:

13-آیة الله حاج میرزا علی غروی تبریزی،مؤلف التنقیح

14-آیة الله شیخ مرتضی بروجردی،مؤلف مستند العروة الوثقی(باب صلوة)

15-آیة الله سید رضا خلخالی،مقرر معتمد العروة الوثقی

16-آیة الله سید محمد تقی خوئی،مؤلف مستند العروة الوثقی(نکاح 2 جلد)

17-آیة الله سید مهدی خلخالی،مؤلف فقه الشیعه(اجتهاد و تقلید 5 جلد)

18-آیة الله شیخ محمد اسحاق فیاض،مؤلف محاضرات فی اصول الفقه(5 ج)

19-آیة الله سید سرور بهسودی،مؤلف مصباح الاصول(2 ج)

20-آیة الله سید ابو القاسم کوکبی تبریزی،مؤلف مبانی الاستنباط(4 ج)

21-آیة الله سید علاء الدین بحر العلوم،مؤلف مصابیح الاصول(1 ج)

22-آیة الله سید علی شاهرودی،مؤلف دراسات فی الاصول العملیه(1 ج)

23-آیة الله شیخ محمد علی توحیدی تبریزی،مؤلف مصباح الفقاهة(7 ج)

به عنوان اعضاء شورای فتوای ایشان برگزیده شدند.

24-آیة الله سید محمد حسین فضل الله،مؤلف من وحی القرآن،24 مجلد

25-الشیخ اسد حیدر،مؤلف الامام الصادق و المذاهب الاربعه

26-الشیخ عبد الله الخنیزی،مؤلف ابو طالب مؤمن قریش

27-السید عبد الرزاق المقرم،مؤلف الصدیقة الزهراء،مقتل الحسین

28-الشیخ محمد جواد مغنیه،مؤلف الفقه علی مذاهب الخمسه و الکاشف

29-الشیخ محمد باقر شریف القرشی،مؤلف النظام التربوی فی الاسلام 30-السید محمد تقی الحکیم،مؤلف الاصول العامه للفقه المقارن

31-الشیخ محمد تقی الجواهری،مؤلف غایة المامول من علم الاصول

32-الشیخ عبد الله نعمه،مؤلف دلیل القضاء الجعفری

33-الشیخ مهدی،مؤلف دراسات فی قواعد اللغة العربیة(2 ج)

34-الشیخ عبد الهادی الفضلی،مؤلف فی علم العروض،نقد اقتراح

35-الشیخ محمد الخاقانی،مؤلف نقد المذهب التجربی

36-السید محمود الهاشمی،مؤلف تعارض الادلة الشرعیه

37-السید مرتضی الحکمی،مؤلف نظریة الحرکة الجوهریة عند صدر المتالهین

38-الشیخ محمد علی البهاولی،مؤلف فی ضلال الصحیفة السجادیه

39-الشیخ محمد امین زین الدین،مؤلف الاسلام ینابیعه،غایاته،اهدافه

40-الشیخ محمد مهدی شمس الدین،مؤلف فی الاحتجاج السیاسی الاسلامی

41-السید هاشم معروف الحسنی،مؤلف المبادی العامه للفقه الجعفری

42-الشیخ محمد مهدی الآصفی،مؤلف النظام المالی و تداول الثروة فی الاسلام

43-آیة الله شیخ قربانعلی کابلی،مؤلف تحریر العروة الوثقی

44-آیة الله سید محمد تقی حسینی جلالی،مؤلف فقه العترة فی زکاة الفطرة

45-آیة الله سید علی شاهرودی،مؤلف المحاضرات فی الفقه الجعفری(3 ج)

46-آیة الله شیخ رضا لطفی،مؤلف الدرر الغوالی فی فروع العلم الاجمالی

47-آیة الله سید عباس مدرسی یزدی،مؤلف نموذج فی الفقه الجعفری و بلغة الطالب فی شرح المکاسب(2 جلد)

48-آیة الله سید محمد تقی طباطبائی،مؤلف شرح الناسک فی شرح المناسک ومبانی منهاج الصالحین

49-آیة الله شیخ محمد تقی جعفری،مؤلف الامر بین الامرین(جبر و تفویض)

50-آیة الله غلامرضا عرفانیان،مؤلف الرای السدید فی الاجتهاد و التقلید (5)

خدمات اجتماعی و آثار باقیه و جاودانی:

شادروان آیة الله العظمی خوئی(ره)در سلسله نور و رحمت فقاهت،فردشاخص و چهره بسیار ممتازی بود که دهها اثر ماندی و بنای خیر جاودان از او به یادگار مانده است.علاقه ایشان به گسترش اسلام در سطح جهان،انگیزه ای شده بود که دهها مرکز مهم اسلامی و تبلیغی در نقاط مختلف جهان به وجود آورند.این مؤسسات مراکز نشر اسلام و معاهد نشر مکتب تشیع هستند.این مراکز در شهرهای مذهبی قم ومشهد مقدس،اصفهان و دیگر شهرهای ایران به وجود آمده اند، آنچنان که درکشورهای هندوستان،پاکستان،عراق،لبنان و مخصوصا در انگلستان و آمریکا دو مرکزبسیار باشکوه و آبرومندی به وجود آورده اند و مبلغانی که آشنا به زبانهای زنده جهان بوده اند،به مناطق مختلف اعزام نموده اند.اینک فهرست اجمالی برخی از خدمات اجتماعی و اسلامی آن فقیه فقید نامور در اینجا به ثبت می رسد:

1-مدینة العلم حوزه علمیه قم،با امکانات وسیع و خانه ها و منازل مسکونی طلاب،و کتابخانه جهت طلاب علوم دینی،به صورت شهرک علم و دانش.

2-مدرسه علوم دینی در7 طبقه و کتابخانه معظم مشهد جهت طلاب ومحصلین علوم اسلامی.

3-دار العلم اصفهان جهت طلاب و عاشقان معارف اسلامی

4-مجتمع امام زمان(عج)در اصفهان

5-مرکز تبلیغی و آموزشی لندن.ساختمان کامل و مجهزی که تمام نیازمندیهای مسلمانان را در نظر دارد.

6-المجتمع الثقافی الخیری بمبئی-هندوستان

7-مبرة الامام الخوئی لبنان

8-مدرسة دار العلم نجف اشرف-عراق

9-مدارس دینی بانکوک(تایلند)و داکار(بنگلادش)

10-مکتبة الثقافة و النشر للطباعة و الترجمة و التوزیع(انتشاراتی پاکستان)

11-مکتبة الامام الخوئی الاسلامی نیویورک-آمریکا

12-مرکز الامام الخوئی(سوانزی)

13-مدرسة دار العلم بانکوک(تایلند)

14-مکتبة الامام الخوئی(کتابخانه بزرگ نجف اشرف-عراق)

15-مدرسة الامام الصادق(پسرانه)لندن-انگلستان

16-مدرسة الزهراء(دخترانه)لندن-انگلستان

17-مرکز اسلامی امام خوئی در فرانسه

18-مسجد و مرکز اسلامی در شهر لوس آنجلس-آمریکا

19-مسجد و مرکز اسلامی در شهر دیترویت ایالت میشیگان آمریکا

20-دهها بنای خیر و مرکز تعلیم و تربیت در کشورهای عربی حوزه خلیج فارس. (6)

رحلت مظلومانه او:

آیة الله العظمی خوئی در مدت زعامت خود با مصائب و مشکلات فراوانی روبرو شد،زیرا پس از تسلط عبد الکریم قاسم بر عراق و کودتاهای مکرر،وضع روحانیت و مردم نجف،دچار مشکل شد.

کمونیستهای وطنی از یک سو و بعثیهای بی رحم از طرف دیگر،عرصه را برروحانیت تنگ کردند.خصوصا از سال 1389 که بعثیها روی کار آمدند،مصائب فراوانی آفریده و آیة الله حکیم و پس از وی آیة الله خوئی را با مشکلات انبوهی روبرونمودند.در شهامت و استقامت این مرد بزرگ همین بس که از دوران تسلط بعثیها تا به امروز که ربع قرن از آن می گذرد،آنان نتوانستند از این مرجع بزرگ،برگی به نفع خوددریافت کنند،یا در جنگ تحمیلی علیه ایران،دست خطی از او بگیرند و او پیوسته باحفظ مرجعیت و حوزه علمیه نجف،کوچکترین باجی به آنان نداد و در عین حال ناملایمات را تحمل می کرد،تا آنجا که متجاوز از ده سال است که گروهی ازنزدیک ترین یاران او به جرم خدمت و دیانت به زندان افتاده اند و از سرنوشت آنان خبری نیست،حتی یکی از فرزندان او یعنی آقای سید ابراهیم خوئی به وسیله بعثیان ربوده شده و هیچ نوع نام و نشانی از او در دست نیست.

او به خاطر ناملایمات از یک طرف و کبر سن از طرف دیگر،دچار بیماری سختی شد و هر چه علاقمندان و بزرگان تلاش کردند که برای او پزشکی از خارج بیاورند،یا او را به خارج ببرند،حزب بعث با آن موافقت نکرد و سرانجام به بیمارستان بغداد منتقل گشت و با یک مداوای مرموز او را مرخص کردند و هیچ روشن نیست که چگونه و به چه علتی از جهان رفت و در تاریخ مرجعیت شیعه این مساله به تجربه ثابت شده است هر مرجعی که به بیمارستان بغداد منتقل گشت، مرموزانه درگذشت وشما می توانید این مساله را در تاریخ زندگی حاج شیخ احمد کاشف الغطاء(م 1344)وحاج آقا حسین قمی(م 1366)و آیة الله حکیم(م 1390)و غیره به روشنی بیابید.

سرانجام این مرد بزرگ پس از یک عمر با برکت،طرف عصر روز هشتم ماه صفر1413 جان به جان آفرین سپرد و خبر درگذشت او ساعتها مکتوم ماند و سرانجام رادیوبغداد مجبور به بازگویی آن شد.انتشار خبر درگذشت او موجی از اندوه در میان شیعیان پدید آورد.شیعیان مظلوم عراق که در خوف و رعب عظیمی به سر می برند،خود راآماده تشییع نمودند، ولی متاسفانه حکومت بعث،حتی در خود نجف اجازه تشییع ندادو آن مرحوم در یک حکومت نظامی محلی در نیمه شب در صحن شریف در مدخل مسجد الخضرا که جایگاه تدریس او بود به خاک سپرده شد و در تشییع او جز چند نفراز شاگردان او و فرزند عزیزش سید محمد تقی خوئی کسی حضور نداشت.

آنان به ظاهر جنازه آیة الله العظمی خوئی را به خاک سپردند،ولی در حقیقت کوهی از علم و دانش و جهانی از سعی و تلاش و وقار را زیر خاک نهادند،و همان مطالبی را که شاعر شیعی عصر امام صادق(ع)به هنگام دفن آن حضرت در سوگ ایشان گفت،ما نیز درباره فرزند آن حضرت،یعنی آیة الله العظمی خوئی یادآور می شویم.زیرا«الولد سر ابیه »آن شاعر گفت:

اقول و قد راحو به یحملونه علی کاهل من حاملیه و عائق اتدرون ماذا تحملون الی الثری ثبیرا هوی من راس علیاء شاهق غداة حثی الحاثون فوق ضریحه ترابا و اولی کان فوق المفارق

(می دانید چه گوهر گرانبهایی را به سوی خاک می برید؟کوه علمی را زیرخروارهای خاک می نهید.صبحگاهان که خاک بر روی قبر او می ریختند،ای کاش به جای ریختن آن بر روی قبر،بر سرهای خود می پاشیدند.)

«فسلام الله علیه یوم ولد و یوم مات و یوم یبعث حیا»

پی نوشتها:

1- معجم رجال الحدیث،ج 22،ص 18.

2- معجم رجال الحدیث،ج 22،ص 18 و19.

3- مجله مکتب اسلام،شماره 6،سال 32،مهرماه 1371،مقاله استاد سبحانی.

4- معجم رجال الحدیث،ج 22،ص 19.

5- مجله نور علم،شماره 47،مقاله آقای انصاری.

6- و مضات من حیاة الامام الخوئی،تالیف علی البهادلی،دار القاری بیروت،لبنان.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر