باشگاه خبرنگاران جوان: بیست و سومین برنامه ماه عسل روایتی از زندگی متفاوت دو «حامد» بود؛ یکی در کرج و دیگری در شهر بم.
در ابتدای برنامه احسان علیخانی، میزبان حامد و مادرش از کرج بود.
حامد در خصوص اتفاقی که در سال 1394 برایش افتاده است، گفت: 32 ساله هستم. در حال حاضر فوق لیسانس برق میخوانم و سه برادر دارم.
وی ادامه داد: لیسانس خود را سال 94 گرفته بودم و مشغول کار برق بودم. یک دوستی داشتم که در کارها به من کمک میکرد. به خاطر دوستی زیاد، او به خانه ما رفت و آمد داشت. به خصوص در یک دوره زمانی که مشغول یک پروژه مهم بودیم، حدود 20 شب دوستم در منزل ما بود و خانواده هم موافق بودند. تا اینکه کار مشترک ما تمام شد و مدتی از هم خبر نداشتیم.
در ادامه «حامد» درباره روز حادثه عنوان کرد: بعد از مدتی او را دیدم. دوستم وضع مالی نامناسبی داشت و من سعی میکردم به او کمک کنم.
در همان روزها دوباره او را به خانه آوردم. شب تا ساعت چهار و پنج صبح بیدار بودیم. صبح که بیدار شدم، دیدم دوستم از اتاق بیرون رفت؛ زمانی که برگشت ناگهان چشمم را باز کردم و دیدم دوستم روی سینهام نشسته است و چاقو را در گلوی من فرو میبرد. چاقو را با تلاش، از گردنم بیرون آوردم. در آن لحظه هرچه داد و فریاد زدم، فایدهای نداشت و مادرم که مشغول صحبت کردن با تلفن بود، صدای من را نشنید، اما همسر برادرم از پشت تلفن به مادرم گفته بود صدایی می آید. در نهایت مادرم به اتاق من آمد.
دوستم با دیدن مادرم، چاقو را در کمر، پا، قفسه سینه و دست من فرو برد و آخر سر ضربهای هم به کمر مادرم زد و از خانه ما فرار کرد.
حامد در خصوص بعد این اتفاق اظهار داشت:پس از این اتفاق به بیمارستان رفتم و سه عمل جراحی اشتم. مادرم هم همان جا بستری شد. در همان زمان فشار زیادی روی من بود. عذاب وجدان داشتم و شرمنده خانواده ام بودم که چرا دوستم را به منزل آوردم. حال من به حدی وخیم بود که میخواستند پایم را قطع کنند. برای من که تکواندو کار میکردم این شرایط خیلی سخت بود.
وی افزود: یک روز که قرار بود بعد از یک ماه از بیمارستان مرخص شوم، تصمیم گرفتم از پنجره طبقه پنجم خودم را به بیرون پرت کنم. میخواستم به خاطر شرمندگی زیادی که داشتم، خودکشی کنم.
در بخش دیگر برنامه، سعید که در اورژانس اجتماعی کار میکند و ناجی زندگی حامد بود، در قاب ماه عسل قرار گرفت.
سعید گفت: با من تماس گرفتند و من به بیمارستان رفتم. از همه خواستیم شرایط را برای ما مهیا کنند. حامد میخواست خودکشی کند. در آن لحظه فقط گریه میکرد و ما با تکنیکهایی که بلد بودیم، او را به آرامش دعوت کردیم. تصمیم او جدی بود و من شروع به صحبت با حامد کردم. به او گفتم که میتوانی دوباره تصمیم بگیری و از او خواستم شرایط خودش را برایم تعریف کند.
حامد درباره انگیزه اصلی ضارب عنوان کرد: در جلسه دادگاه او ادعا کرد که به خاطر سرقت از خانه ما قصد کشتن من را داشت. البته او حتی رمز عابر بانکهای من را داشت و این حد اعتماد اشتباه بزرگ من بود.او در ادامه از قبولی خود در رشته برق در مقطع فوق لیسانس گفت و مادرش در این باره گفت: خدا را شکر او در دانشگاه آزاد نزدیک منزلمان قبول شد. در این بخش علیخانی متلک جالبی درباره دانشگاه آزاد گفت و اظهار داشت: «خدا رو شکر دانشگاه آزاد به جایی رسیده که دیگه دم خونههام شعبه داره» (خنده).
در پایان برنامه حامد به خاطر همه اتفاقات اظهار پشیمانی کرد و از همه مردم خواست به راحتی هر کسی را وارد حریم شخصی خود نکنند.
مهمان دیگر «ماه عسل» کسی بود که روزهای سختی را در جریان زلزله ناگوار بم گذرانده است.
«حامد» درباره آن روزها گفت: متولد بم هستم و خانواده خود را در این زلزله از دست داده ام. خودم هم در زمان زلزله زیر آوار مانده بودم.
وی افزود: نزدیک به ٥٠ ساعت بعد از زلزله زیر آوار بودم. نمیتوانستم تکان بخورم، حجم آوار روی من زیاد بود. فقط متوجه تغییر شب و روز میشدم. خیلی کمک خواستم، اینقدر فریاد زدم که بیهوش شدم.
در بخش دیگر آقای اسکندری که ناجی حامد بود، به برنامه دعوت شد. او از دیدن حامد بعد از 14 سال بسیار خوشحال بود.
اسکندری گفت: برای من بسیار هیجان انگیز است که دوباره حامد را می بینم و این حس خودم را نمی توانم توصیف کنم.