چه در رابطه با کارمند یا مدیری اعصاب خورد کن در محیط کار باشید یا در رفاقتی چندین ساله با یک دوست و یا در حال گذراندن شیرینترین روزهای عمرتان با همسر یا نامزد عزیزتان، حتما پیش آمده در این رابطهها برای لحظاتی دچار تعارض و درگیری با طرف مقابل خود شدهاید. شاید برایتان جالب باشد بدانید، خیلی از این مواقع خطاهایی که در فکر ما پدید میآید، باعث به وجود آمدن این دلخوریها در رابطهها میشود. این خطاها افکار منفی هستند که به ذهن ما هجوم میآورند و مانند ویروسهای یک کامپیوتر به سیستم پردازش فکر ما نفوذ میکنند و آن را از کار میاندازند. در این مواقع است که درست نمیتوانیم در لحظههای مشاجره با طرف مقابل تصمیم بگیریم که چه واکنش درستی را باید نشان دهیم. شناختن این ویروسها به ما کمک میکند تا ببینیم ذهن ما بیشتر مواقع دچار چه خطاهایی میشود و مهمتر از همه یاد بگیریم از حضور این ویروسهای خطرناک در ذهن خودمان در رابطه با دیگران جلوگیری کنیم.
خطاهای ذهنی شامل چه چیزهایی هستند؟
خطاها یا همان افکار منفی که ناخواسته به ذهن ما هجوم میآورد، به محض باز شدن نخستین مسیر، وارد ذهن من و شما میشوند. آنها کمک میکنند تا بدبینیها و نگرانیها به واقعیت تبدیل شوند. خطای فکری را تصور کنید که مدام در ذهن شما میگوید: «من میدانم که در امتحان روز شنبه موفق نخواهم شد». طبیعی است این فکر، انرژی، انگیزه، روحیه و تمرکز شما را از بین میبرد و حتی زمانی که تصمیم میگیرید درس بخوانید و مطالعه کنید، کمترین کارایی را خواهید داشت. پس اگر بخواهیم خیلی ساده بگوییم، خطاهای فکری یا همان ویروسهای خطرساز ذهن بدون اجازه وارد ذهن ما میشوند و سریعتر از آنچه فکرش را بکنید، هرآنچه اضطراب، نگرانی و فکرهای منفی است، برای شما به جای میگذارند و اجازه درست فکر کردن را از شما میگیرند.
افکار منفی ذهن چه شکل و شمایلی دارند؟
این خطاهای فکری صداهایی هستند که مدام در ذهن و فکر خود میشنوید و گاهی آنقدر تکرار میشوند که شما را مجبور میکنند به حرفشان گوش کنید. بیرون کردن این صداهای مزاحم و توجه نکردن به آنها بسیار سخت و دشوار است و چنان از شما انرژی میگیرد که چارهای جز تسلیم شدن در دام افسردگی و اضطراب آنها در خود نمیبینید. بیایید با هم برخی از این افکار منفی را مرور کنیم و به حرفهایشان گوش دهیم:
- او هیچوقت به من گوش نمیدهد.
- امروز روز خوبی بود، اما دلیل نمیشود فردا و پس فردا هم، همینطور باشد..
- او من را دوست ندارد.
- او مواظب من نیست.
- من تجسم واقعی یک «بازنده» هستم.
- این اشتباه اوست.
چه لزومی دارد این افکار را شناسایی کنیم؟
قبل از هر چیز باید باور داشته باشیم که افکار و احساسات ما «واقعی» هستند. درست مثل خانه و ماشین و کیف و کتاب و دست و پای ما. باید به خاطر داشته باشیم که افکار ما و احساساتی که در اثر آنها به وجود میآیند، سینگالهای الکتریکی متفاوتی را در مغز ایجاد میکنند و تک تک سلولهای بدن ما را تحت تأثیر قرار میدهند. آیا جز این است که در زمان عصبانیت، معده کمتر کار میکند و مغز بیشتر از پیش متمرکز میشود؟ آیا جز این است که در زمان افسردگی، افق فکر کردن و برنامه ریزی ما کوتاهتر میشود؟ آیا جز این است که در شرایط اضطراب و ابهام، دستهای ما عرق میکند و پیشانی ما خیس میشود؟ پس فکرها و حسهایی که در مغز ما شکل میگیرند، کاملا واقعی هستند. درست مثل همه چیزهای واقعی در اطرافمان. پس باید سعی کنیم اول از همه افکار خود را شناسایی کنیم و بعد از آن ویروسهایی که ممکن است ذهن ما را آلوده کند، بشناسیم. پس بهترین تشبیه این است که به این افکار منفی، به چشم یک «ویروس ذهنی» نگاه کنید. یادتان باشد این ویروسها واقعی هستند، بر روی فکر و ذهن ما تأثیر میگذارند؛ اما حرفهایی که میزنند الزاما واقعی نیستند.
شناسایی ویروسهای ذهن و راهکارهای مقابله با آنها
میتوانیم فرض کنیم این ویروسها، از هشت دسته مختلف هستند. بیایید هر یک از آنها را مرور کنیم…
1-«ویروس همیشه / هرگز / همه / هیچکس»
این ویروس به محض اینکه کمی سطح انرژی و تمرکز ذهنی ما کاهش پیدا کند به سراغ ما میآید. میتوانیم این ویروس را ویروس تعمیم دادن هم بنامیم. «او همیشه به من بی توجهی میکند. هیچکس به من و آرامش من فکر نمیکند. همه از من سواستفاده استفاده میکنند. هر وقت به سراغ فلانی رفتم به من پاسخ رد داده است…». اینها همه صداهای ویروس تعمیم دادن در ذهن ما هستند. در این شرایط، کافی است از خودمان یک بار دیگر بپرسیم: «واقعا همیشه اینطور بوده است؟ واقعا همه اینگونه بودهاند؟ یعنی هرگزاین اتفاق نیفتاده است؟»
2-«ویروس تمرکز بر نکات منفی»
ما از تمام رویدادهای خوب صرف نظر میکنیم و تنها اتفاقات، رویدادها، احساس و انگیزههای منفی را مورد توجه قرار میدهیم. گاه کارمندانی را میبینم که دهها جمله و تعریف و سخنان خوب از رئیس خود شنیدهاند و به راحتی فراموش کردهاند، اما یک توهین یا حرف اشتباه عمدی یا سهوی رئیس را نمیتوانند به فراموشی بسپارند. در این زمان میتوانیم از بازی شاد بودن استفاده کنیم. تلاش میکنیم در هر رویدادی دنبال آن جنبههای مثبتی بگردیم که قبلا مورد توجه قرار ندادهایم.
3-«ویروس پیشگو»
این ویروس بدترین نتیجه قابل تصور را برای شما پیش بینی میکند. این ویروس میداند که شما در کسب و کار جدیدتان شکست خواهید خورد. میداند که شخصی که پشت تلفن است، پس از قطع شدن تماس، به شما ناسزا خواهد گفت. میداند که مشتری از شما خرید نخواهد کرد و …این ویروسها معمولا باعث میشوند، احتمال به وقوع پیوستن رویدادهای بد، افزایش یابد. همچنین زمینه لذت بردن از اتفاقهای خوب را نیز از بین میبرند. همیشه به یاد داشته باشیم که اگر میتوانستیم آینده را به این شفافیت و وضوح ببینیم، الان جای دیگری بودیم!
4-«ویروس ذهن خوان»
این ویروس در مغز شما زمزمه میکند که «من میدانم او الان در ذهن خود راجع به تو چه میگوید» ویا «من دقیقا میفهمم الان در مغز او چه میگذرد» و جملاتی از این دست. این جملات باعث میشوند اثر ارتباط و تبادل پیام در گفتوگو و ارتباطات شما کم رنگتر شود. وقتی که فکر کنی میدانی طرف مقابل چه میخواهد، کمتر به گفتهها و زبان بدن و علائم چهره طرف مقابل دقت میکنید. اگر هم دقت کنید فقط پیامهایی را دریافت میکنیم که با پیش فرضهای ما، تطبیق داشته باشد و این به معنای نابودی یک ارتباط دو طرفه است.
5-«ویروس احساسی»
این ویروس با شما حرف میزند و میگوید: «من حس میکنم این کار خوبی است…» و «حس من میگوید که او دروغ میگوید» و دهها جمله دیگر از این نوع. احساسات پدیده پیچیدهای هستند. احساسات معمولا ریشههای عمیقی در خاطرات گذشته ما دارند. بعضی وقتها هم به ما دروغ میگویند. اما اکثر انسانها عادت کردهاند به صدای ویروس احساسی خود گوش دهند و از او دلیل نخواهند. عادت کنید از ویروسهای احساسی خود دلیل بخواهید و بی دلیل، به هیچیک از گفتههای آنها گوش ندهید.
6-«ویروس بایدها»
«تو باید…». «توباید درس بخوانی». «تو باید الان به … زنگ بزنی». قسمت عمدهای از زندگی ما را این «تو باید…» ها شکل میدهند. تا حدی که میتوانید باید این صدا را به صدای «من میخواهم…» تغییر دهید. وظیفهای که از اجبار انجام میشود نه اراده، به هیچکس سودی نخواهد رساند.
7-«ویروس برچسب گذار»
زمانی که صفتی منفی را به دیگران نسبت میدهید، جملات این ویروس را تکرار میکنید. او احمق است. او ساده لوح است. او مغرور است. او دیوانه است. هیچیک از ما آنقدر قدرتمند و شخصیت شناس نیستیم که با مشاهده چند حرف و رفتار بتوانیم به سادگی روی دیگران برچسب بگذاریم. ما جای آنها نبودهایم تا بدانیم که اگر ما بودیم، با همان دانش و با همان گذشته و با همان تجربیات، آیا همان رفتار و گفتار را داشتیم یا نه. این برچسبها تعامل و گفتگو را بهتر نمیکنند، اما به سادگی میتوانند مانع آن شوند.
8-«ویروس مقصریاب»
این ویروس همه جا به دنبال مقصر میگردد. واقعیت این است که دانستن یا ندانستن مقصر نمیتواند هیچ کمکی به رفع مشکلات بکند. اما میتواند روند جستجوی راه حل را به شدت کند نماید. ویروس مقصر اگر دیگران را مقصر اعلام کند، مسئولیت بهبود شرایط را از شما سلب میکند و اگر شما را مقصر اعلام کند، انگیزه بهبود شرایط را از شما میگیرد. قسمت عمدهای از زندگی ما را این قضاوتهایی که در مورد کارهای دیگران داریم یا در مورد قصور و تقصیرهای خود داریم شکل میدهند. تا حدی که میتوانید باید این صدا را به صدای «من در آینده میخواهم…» یا «به او می گویم که در آینده …» تغییر دهید.
تمرین روزانه برای خلاصی از ویروسهای ذهن
هر روز زمانی از اوقات خود را به این بگذرانید تا ببینید چه تعداد ویروس در ذهن شما فعال است؟ این ویروسها هم دقیقا مانند ویروسهای واقعی هستند. اگر در ذهن شما باشند و ببینند کسی به آنها توجه نمیکند، هر لحظه ویروسهای بیشتری به جمعشان افزوده میشود. تا حدی که فرصت و انرژی را برای انجام سادهترین فعالیتهای روزانه نیز از شما گرفته میشود. اگر میخواهید تمام مغز شما از هیاهوی این ویروسها پر نشود، حتما باید به هر یک از آنها و صدای آنها توجه کنید و قبل از اینکه انعکاس صدای آنها تمام ذهن شما را پر کند، بکوشید تا گفته آن ویروسها را زیر سؤال ببرید. متأسفانه ما ترجیح میدهیم این افکار را سرکوب کنیم یا به آنها بی توجهی کنیم. اما این کار باعث از بین رفتن آنها نمیشود، بلکه باعث زیاد شدن آنها میشود.
پس اگر خواهان ارتباط خوب و موثر با دیگران هستید و از کشمکش روزانه با دیگران خسته شده اید،در روزهای آینده، بیشتر از همیشه به افکار خود توجه کنید و ببینید در ذهن شما بیشتر محل رفت و آمد کدام ویروس است؟ یک بار برای همیشه تصمیم بگیرید: ذهن شما محل زندگی ویروسهاست یا افکار خوب و کارآمد!