درسهای عاشورا همواره بحثی زنده، حیاتبخش و حرکتآفرین است. هر چند این رویداد در مکان و زمان محدودی به وقوع پیوست اما درسهای آن ویژه زمان و مکان خاصی نیست. عدالتخواهی و ستمستیزی، عزت، پاسداری از اسلام و ارزشهای اسلامی، شهادت در راه خدا، جمع میان سیاست و معنویت، امر به معروف و نهی از منکر از جمله درسهای مهم در عرصه رفتارسیاسی رویداد عاشورا است.
پیشگفتار
یکی از اساسی ترین ابعاد حادثه عاشورا، درس ها و عبرت های این نهضت است.
نویسنده پس از تبیین مسائل یاد شده و بیان نمونه هایی از آن در کلام و رفتار امام حسین(ع)، به بررسی عبرت های عاشورا می پردازد. وی تحلیل عوامل زمینه ساز حادثه عاشورا را مایه عبرت جامعه اسلامی و نظام دینی دانسته، مهم ترین آن ها را تحت عنوان دگرگونی ارزش ها و آرمان های حاکم بر جامعه نبوی و کوتاهی خواص از انجام رسالت خود، بازگو می نماید. جدایی مردم از اهل بیت(ع) و دنیاگرایی خواص از جمله موضوعاتی است که در این بخش مورد توجه قرار گرفته است.
مقدمه
در باره رویداد عاشورا بسیار گفته و نوشته اند. باز هم جای گفتن و نوشتن باقی است، چرا که این رویداد از چنان ابعاد بزرگ و گسترده ای برخوردار است که هر چه بیش تر به تحلیل و بررسی آن پرداخته شود زوایای نوتر و تازه تری از آن آشکار خواهد شد. قیام عاشورا از سال 61 هجری تا امروز همچون چشمه ای جوشان و خروشان از آب زلال و گوارای خود تشنگان معرفت و حقیقت را سیراب کرده، و الهام بخش بسیاری از نهضت های حقّ علیه باطل بوده است. انقلاب اسلامی، به رهبری امام خمینی(ره) از عاشورا الهام گرفت. ماندگاری و پایایی آن نیز در گرو بهره گیری از درس ها و عبرت های آن است. درس های عاشورا در گستره زمان و زمین همچنان ادامه دارد، چرا که در ادبیات عاشورا آمده است:
«کلّ یوم عاشورا و کل ارض کربلا و کل شهر محرم.» " 1 " یعنی درگیری حقّ جویان و عدالت خواهان با باطل و ستمگران همیشگی است. رویداد عاشورا در تاریخ همواره قابل تکرار است. از این روی، عاشورا رسالت بزرگی را بر دوش همه دینداران به ویژه آگاهان جامعه نهاده است. همگان پس از شناخت ابعاد آن موظف اند خود و جامعه خود را با آن مقایسه و از آن درس و عبرت بیاموزند، چرا که زنده بودن تاریخ به ترسیم و تصویب آن و سنجش خودمان با آن است. سخن ما در این گفتار با عنوان: «درس ها و عبرت های عاشورا در عرصه رفتار سیاسی» در باره یکی از اساسی ترین ابعاد این حادثه بزرگ است که در دو بخش آن را پی خواهیم گرفت: الف. درس های عاشورا؛ ب. عبرت های عاشورا. پیش از آن یادآوری چند نکته مفید و مناسب می نماید:
تفاوت درس و عبرت
درس گرفتن از قیام عاشورا یعنی گفتار و رفتار عاشورائیان را در زندگی فردی و اجتماعی، الگو و اسوه قراردادن. در نهضت عاشورا با قهرمانان و الگوهایی روبه رو هستیم که با گفتار و رفتار خود حادثه ای بس بزرگ آفریدند، حادثه ای که می توان برای شیعه و مسلمانان بلکه همه جهانیان الگوی مناسب و کارآمدی باشد. عبرت: واژه «عبرت» از ریشه «عبور» و گذشتن از چیزی به چیز دیگر است. به اشک چشم «عبره» گفته می شود، " 2 " چون اشگ از چشم عبور می کند. در تعبیر خواب نیز، این واژه به کار رفته، چون انسان را از ظاهر به باطن منتقل می کند. به همین مناسبت به حوادثی که به انسان پند دهد «عبرت» گویند، چون انسان را به یک سلسله تعالیم کلّی راهنمایی می کند. " 3 " بنابراین، عبرت آموزی یعنی از حال به گذشته رفتن و گذشته را بررسی و از آن پند گرفتن است. عبرت آموزی از حادثه عاشورا به این معناست که انسان همواره آن را مورد مطالعه قرار داده و جامعه خود را با آن مقایسه کند تا بفهمد در چه حال و وضعی قرار دارد، چه چیزی او را تهدید می کند و چه چیزی برای او لازم است. با این بیان، تفاوت اساسی بین درس و عبرت وجود ندارد؛ چرا که عبرت آموزی نوع دیگری از درس است، امّا درس از راه عبرت گیری. با این توضیح که ما در درس آموزی نقطه های اوج و خوبی ها را می بینیم و آن ها را به عنوان اسوه و سرمشق معرفی می کنیم. امّا در عبرت آموزی، تنها به خوبی ها و الگوهای مثبت نگاه نمی کنیم بلکه بدی ها و زشتی ها و نامردمی ها را نیز می بینیم و از آن به گونه ای دیگر درس می آموزیم. به گفته استاد شهید مطهری: حادثه عاشورا دو صفحه دارد: سفید و نورانی، تاریک و سیاه. صفحه سفید قهرمانانی چون امام حسین(ع) و قمر بنی هاشم و صفحه سیاه قهرمانانی چون یزید، ابن زیاد و عمر سعد دارد. در بحث عبرت ها به صفحه سیاه و تاریک و جنایت های آنان نیز توجّه می شود.
اهمیت بحث در اندیشه اسلامی
هر چند برخی درس آموزی و عبرت گیری از تاریخ را نفی کرده اند، " 4 " ولی بر اساس بینش اسلامی، این موضوع مورد تأیید و تأکید منابع دینی ماست. قرآن و روایات در بسیاری از موارد ما را به درس آموزی و عبرت گیری از تاریخ فرا خوانده اند. از باب نمونه: قرآن پس از طرح داستان حضرت یوسف و برادرانش و همچنین انحراف زلیخا و عفاف و پاکدامنی یوسف و دیگر مسائل می فرماید:
«لقد کان فی قصصهم عبرة لاولی الالباب؛ " 5 ".
در قصه های آنان برای صاحبان خرد عبرت است.» امامان بزرگوار شیعه نیز بر این مسأله تأکید کرده اند. به عنوان نمونه: علی(ع) به یکی از کارگزارانش می نویسد:
«و اعتبر بما مضی من الدنیا لما بقی منها، فان بعضها یشبه بعضاً و آخرها لاحقٌ باوّلها؛ " 6 ".
از گذشته دنیا، برای مانده و آینده آن پند و عبرت گیر. چرا که پاره های تاریخ با یکدیگر همانندند و پایانش به اوّلش می پیوندد.» آیات و روایات در این باره فراوان است. در این جا به همین دو نمونه بسنده می کنیم.
ابعاد بحث
عبرت های عاشورا، از دو زاویه درخور بحث و بررسی است: الف. از بعد تاریخی: از این بعد محقّق با مطالعه و تحلیل چند مقطع از تاریخ اسلام به علت یا علل این فاجعه بزرگ دست می یابد. چرا که این قیام بزرگ بدون مقدمه و زمینه قبلی نبود بلکه مقدمات بسیار از دیر زمان زمینه های آن را فراهم کرده بود. بنابراین، اگر از این بعد بخواهیم به این رویداد نگاه کنیم باید به حدود پنجاه سال پیش از آن برگردیم و پس از بررسی حوادث گذشته به تحلیل روی کارآمدن یزید و فاجعه عاشورا بپردازیم. ب. از بعد نظری: در این جا به اصول و عواملی که در این رویداد نقش داشته اند باید پرداخته شود. به دیگر سخن، در فرهنگ اسلامی، تعیین سرنوشت جامعه و تاریخ به دست انسان است:
«ان الله لا یغیّر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم. " 7 ".
ذلک بان الله لم یک مغیراً نعمة انعمها علی قوم حتی یغیروا ما بانفسهم.» " 8 " جامعه و تاریخ همانند دیگر پدیده ها دارای ضابطه و قانون است، و قوانین حاکم بر آنها همانند قوانین حاکم بر دیگر پدیده ها ثابت و غیر قابل تغییر است:
«و لن تجد لسنّة الله تبدیلا.» " 9 " خداوند حتی به جامعه مؤمنان خطاب می کند که اگر آنان از ایمان خویش روی برگردانند طولی نخواهد کشید که گروهی را جایگزین آنان خواهد کرد. " 10 " بر این اساس پیدایش، بقا، رشد و حرکت و نابودی جوامع در گذشته و حال و آینده پیرو اصول و قانونهایی است که با دقت در منابع و متون دینی می توان به پاره ای از آن ها و یا همه آن ها دست یافت. در این گفتار، در صدد بیان و تشریح این اصول نیستیم، بلکه می خواهیم با مطالعه تاریخ، اصولی و عواملی را که سبب رویداد عاشورا شده اند شناسایی کنیم. در این نگاه هر چند مطالعه و تحلیل مقاطع گذشته تاریخ در پنجاه سال پس از رحلت پیامبر اسلام(ص) برای پژوهش گر لازم است ولی طرح همه آن ضرورتی ندارد، پژوهش گر از آن تحقیقات در این نگاه بهره می گیرد. هر چند هر دو نگاه مفید درس آموز است، ولی در این پژوهش حادثه کربلا را از نگاه دوّم مورد بحث قرار می دهیم، یعنی به پاره ای از اصول و عواملی که زمینه ساز حادثه عاشورا شده اند اشاره خواهیم کرد. 4. از قیام عاشورا تحلیل های گوناگونی ارائه شده است. یکی آن است که عاشورا از اسرار الهی و تکلیفی ویژه برای امام حسین(ع) بوده است و هیچ فرد و یا معصوم دیگری چنین وظیفه ای نداشت است. " 11 " اگر این تحلیل را بپذیریم، سخن گفتن از عاشوراهای دیگر و همچنین درس و عبرت گیری از رویداد عاشورا در ابعاد گوناگون از جمله در عرصه رفتار سیاسی بی معنی خواهد بود، چرا که وظیفه اختصاص مجالی برای الگوبرداری باقی نمی گذارد. ولی این تحلیل از سوی متفکران اسلامی، از جمله شهید مطهری به عنوان یکی از تحریف های معنوی عاشورا نقد و ردّ شده است. " 12 " امّا در تحلیل های دیگر حرکت و قیام امام(ع) می تواند الگو و سرمشق هر مسلمانی به ویژه رهبران جامعه باشد. همان گونه که خود آن حضرت خواستار آن بوده اند: «و لکم فیّ اسوة». " 13 " بنابراین، قیام امام حسین(ع) از ابعاد گوناگون مادّی و معنوی، فردی و اجتماعی، اخلاقی، سیاسی، نظامی، فرهنگی می تواند الگو و سرمشق باشد. و در نتیجه استنتاج سنّت ها و قواعدی از این حادثه در وضعیتی همانند وضعیت روزگار امام حسین(ع) امکان پذیر خواهد بود.
درس های عاشورا
درس های عاشورا همواره بحثی زنده، حیات بخش و حرکت آفرین است. هر چند این رویداد در مکان و زمان محدودی به وقوع پیوست، امّا درس های آن ویژه زمان و مکان مشخصی نیست. اگر تا دیروز عده ای می پنداشتند که عاشورا حادثه ای مقطعی است، امروز با توجه به تعالیم عاشورایی امام خمینی و در نتیجه استقرار حکومت اسلامی، باید به عنوان رویدادی تلقّی شود که در طول تاریخ می تواند درس آموز بوده و پایه های ستم و استبداد را از بیخ و بن براندازد:
«واقعه عظیم عاشورا از سال 61 هجری تا خرداد 42 و از آن زمان تا قیام حضرت بقیةالله ارواحنا لمقدمه الفداه، در هر مقطعی انقلاب ساز است.» " 14 " پس از سال 61 هجری، این رویداد در عرصه رفتار سیاسی الگوی بسیاری از حرکت ها شده است: حرکت توّابین، مردم مدینه، قیام مختار، نهضت زیدبن علی، قیام محمد نفس زکیّه و ابراهیم فرزندان عبداللّه...تا قیام و نهضت مقدس ملت ایران به رهبری امام خمینی همه و همه با الهام از عاشورا سازماندهی شده اند. اقبال لاهوری، استقلال و نجات پاکستان را مرهون قیام عاشورا دانسته است. " 15 " گاندی، نیز، نهضت عاشورا را الهام بخش خود در رهایی هندوستان می داند. " 16 " ما در این مقال، در صدد تجزیه و تحلیل قیام و انقلاب هایی که در پی رویداد عاشورا صورت گرفته اند نیستیم و همچنین در پی صداقت و یا درستی و نادرستی این نهضت ها نیز نیستیم؛ ما بر آنیم که اشاره کنیم که رویداد عاشورا در گذشته در عرصه رفتار سیاسی منشأ حرکت هایی علیه حاکمان ستم در دوره های گوناگون بوده و هست. و در یک کلمه اگر نهضت بزرگ عاشورا را الگو و اسوه همه حرکت های حق طلبانه و عدالت خواهانه بنامیم و بدانیم سخنی به گزاف نگفته ایم. مصعب ابن زبیر با این که خود را رقیب امام حسین(ع) برای حکومت می دانست می گوید: «و ان الاولی بالطف من آل هاشم تاسوا فسنوا الکرام التاسیا " 17 ".
مردان بزرگواری از آل هاشم در برابر ستم مقاومت نشان دادند که برای بزرگان تاریخ نمونه و الگو است.» بسیاری از نویسندگان، شاعران و تاریخ نگاران مسلمان و غیر مسلمان از درس آموزی این رویداد برای همه جهانیان سخن گفته اند. از باب نمونه یکی از نویسندگان مصری به نام عباس محمود عقاد، با قلم توانایش در کتاب: «ابوالشهداء حسین بن علی(ع)» چنین می نویسد:
«نه تنها مسلمانان بلکه غیر مسلمانان از این حادثه درس جوانمردی، ایثار و مقاومت در برابر ستمگران گرفتند. از سفیر مسیحی که در همان مجلس یزید به او اعتراض کرد بگیریم تا برسیم به قرون میانه، تا روزگار خودمان.» " 18 " آری عاشورا از چنان عمق و غنایی برخوردار است که تا پایان تاریخ، پیام آور ارزش های والای انسانی و الهام بخش انسان های آزاده و خداجو خواهد بود. عاشورا دانشگاهی است که همه طبقات از زن و مرد، کوچک و بزرگ، باسواد و بی سواد، سیاه و سفید، مسلمان و غیر مسلمان از آن درس می آموزند و در این دانشگاه همواره استادان بنامی چون: حسین بن علی(ع)، قمر بنی هاشم، زینب کبری و دیگر عاشورائیان تدریس می کنند. ولی متأسفانه ما تاکنون نتوانسته ایم ارزش های عاشورا را آن چنان که شاید و باید به جوامع جهانی بشناسانیم. در یکی از فیلم هایی که بر ضد اسلام به وسیله B.B.C با نام شمشیر اسلام، تهیه شده، بخش مهمّی از آن را عزاداری و سوگواری های دوستداران امام حسین(ع) تشکیل می دهد. مفسّر این فیلم می گوید:
«باید مراقب بود که اگر این عزاداری ها و این همه عشق هدف دار شود و به سوی قلب غرب نشانه رود، دیگر هیچ سلاحی نمی تواند در برابر آن مقابله کند.» " 19 " با توجه به سخنان فوق، مهم جهت دار شدن مراسم عاشورا و شناخت درس های آن در ابعاد گوناگون است. فداکاری و ایثار، صبر و استقامت، شهادت و شجاعت، تعهد و مسؤولیت، صداقت و وفاداری، قاطعیت در راه هدف، دفاع از امامت و ولایت، دفاع و پاسداری از دین و ارزش ها، تولی و تبری، ستیز با ستم و ستمگران، با فساد و مفسدان، دستور به نیکیها، پرهیز از بدیها و زشتیها، انس با قرآن، ترویج فرهنگ نماز، نهراسیدن از نیروی دشمن، پرهیز از سستی و تنبلی در برابر تجاوز به ارزش ها، افشای چهره دشمنان اسلام، توجّه به معنویات حتّی در جبهه جنگ، نفی نژادپرستی، توبه، دعا، استغفار، تسلیم در برابر خدا، قیام برای خدا و...بخشی از درس های عاشورا است. البته همین درس ها کافی است که یک ملّت را از ذلت به عزت برساند و همین درسها می تواند جبهه کفر و استکبار را شکست بدهد. همان گونه ملت ایران با الهام از همین درس های عزّت بخش استبداد و استعمار را به زانو درآورد و باز همین درس ها بود که نقش خود را در جنگ تحمیلی به نمایش گذاشت. آن چه آوردیم فهرست بخشی از درس ها و آموزه های عاشورا بود. صدها بلکه هزارها هزار درس از رویداد عاشورا می توان آموخت. شرح و تفصیل درس های یاد شده در این مقال نمی گنجد. از این روی، به شرح نمونه هایی از درس ها در عرصه رفتار سیاسی بسنده می کنیم:
عدالت خواهی و ستم ستیزی
ستیز با ستم و ستمگران به ویژه حاکمان ستم و بر پاییِ عدل یکی از درس های عاشورا در عرصه رفتار سیاسی است. عاشورا به ما می آموزد که انسان مسلمان نمی تواند در برابر ستم و ستمگران سکوت کند و بی تفاوت بماند؛ اگر سکوت کرد در حکم همان ستمکار است. امام حسین(ع) در یک سخنرانی که در منزل «بیضه» در برابر سپاهیان حرّ فرمودند:
«ای مردم. رسول خدا(ص) فرمود: اگر کسی حاکم ستمگری را ببیند که حلال خدا را حرام می کند، عهد و پیمان الهی را می شکند، و با سنت رسول خدا مخالف است، و با بندگان خدا به ستم و بیدادگری رفتار می کند، پس با گفتار و کردار در برابرش نایستد بر خداست که این فرد را نیز با همان حاکم ستمکار محشور کند.» " 20 " آن بزرگوار سپس از بنی امیه و پیروان آنها به عنوان نمونه و مصداقی از سخنان پیامبر گرامی اسلام یاد کرده و می فرماید:
«مردم آگاه باشید که بنی امیه و اتباع آنها پیرو شیطانند و از پیروی و بندگی خدای بخشنده سرپیچی کرده اند، فساد و تباهی را آشکار ساخته اند و حدود الهی را تعطیل کرده اند و اموال مردم را به خود اختصاص داده اند. حرام خدا را حلال و حلالش را حرام کرده اند. من از هر کس شایسته ترم که وضع موجود را تغییر دهم...پس لازم است از روش من پیروی کنید زیرا عمل من برای شما حجّت و سرمشق است...» " 21 " از سخنان یاد شده چند نکته اساسی زیر استفاده می شود: 1. مبارزه با ستم ستمگران و متجاوزان به حدود و قوانین دین واجب است. این برنامه باید سر لوحه زندگی امت اسلامی در گستره تاریخ در هر سرزمینی باشد. 2. سکوت در برابر حاکم ستم، گناهی بس بزرگ و در حدّ گناه همان حاکم ستم است. 3. حکومت یزیدی از مصادیق حاکمان ستم و متجاوزان به حدود و قوانین الهی است. از این روی مبارزه با او نیز تکلیف الهی است. امام در نامه ای به مردم کوفه می نویسد:
«فلعمری ما الامام الّا الحاکم بالکتاب، القائم بالقسط، الدائن بدین الحق، الحابس نفسه علی ذات الله؛ " 22 ".
به جان خودم سوگند، امام و پیشوا تنهاکسی است که برابر کتاب خدا داوری کند. دادگر و متدین به دین حقّ باشد. وجود خویش را وقف و فدای فرمان خدا کند.» امام حسین(ع) در همین نامه سخنان مردم کوفه را که نوشته بودند: «لیس لنا امام؛ ما امام نداریم، تأیید کرده است، چرا که آن بزرگوار یزید را دارای شرایط امامت و حکومت نمی داند. زیرا که اجرای حقِّ و عدالت، عمل به کتاب خدا از شرایط امام و حاکم است و یزید هیچ یک از این شرایط را ندارد.
یکی دیگر از درس های عاشورا در عرصه رفتار سیاسی، درس عزّت است
امام حسین(ع) و دیگر عاشورائیان با گفتار و عمل خود به ما آموختند که برخورد مسلمانان با یکدیگر چه در داخل کشور و چه با خارج کشور باید از موضع عزّت باشد. چرا که در فرهنگ اسلامی، مسلمان عزیز است و هرگز نباید تن به ذلت و خواری بدهد. ذلت و خواری با مسلمانی قابل جمع نیست. بنابراین، مسلمانی که ذلّت را پذیرفته مسلمانی اش کامل نیست. بر این اساس دو نوع زندگی خواهیم داشت: زندگی ذلیلانه و زندگی عزتمندانه. زندگی عزتمندانه در پرتو پذیرش ولایت خدا و اولیاء خدا، و زندگی ذلیلانه در پرتو پذیرش ولایت کفر و شرک و دشمنان خداست. همراهی و دوستی با دشمنان خدا نیز ذلت و خواری است. بر همین اساس قرآن کریم می فرماید:
«یا ایها الذین امنوا لا تتخذوا عدوی و عدوکم اولیاء؛ " 23 ".
ای مؤمنان، دشمن من و دشمن خود را به ولایت بر نگیرید.» عزّت در سخن و عمل همه عاشورائیان تجلی دارد، ولی در سخن و عمل امام حسین(ع) از همه بیش تر. همه این بزرگواران مرگ با عزّت را زندگی و زندگی با ذلّت را عین مرگ می دانستند. یکی از شعارهای امام حسین(ع) در روز عاشورا این بود: الموت خیرٌ من رکوب العار و العار خیر من دخول النّار. " 24 ".
مرگ از پذیرش ننگ بهتر، و ننگ از ورود در آتش سزاوارتر است.» و نیز آن بزرگوار در روز عاشورا می فرمود:
«این ناکس پسر ناکس مرا به پذیرش یکی از دوکار ناچار کرده است.
یا شمشیر کشیدن و کشته شدن و یا پذیرش ذلّت. ذلت از خاندان ما به دور است. هیهات که ذلت و زبونی را اختیار کنم. نه خدا به ذلت من راضی است، نه رسول خدا و نه مؤمنان و نه دامن های پاکی که مرا تربیت کرده اند. همچنین مردان غیرتمند و آزاده، کشته شدن را بر پیروی از انسان های پست ترجیح می دهند.» " 25 " آری، امام حسین(ع) در دامن پدر و مادری تربیت شده است که مرگ با عزّت را زندگی، و زندگی با ذلّت را عین مرگ می دانست:
«فالموت فی حیاتکم مقهورین و الحیاة فی موتکم قاهرین.» " 26 " آن بزرگوار در جای دیگری می فرماید:
«و الله لا اعطیکم بیدی اعطاء الذلیل و لا افرّ فرار العبید؛ " 27 ".
به خدا سوگند همانند افراد فرومایه تسلیم شما نمی شوم و مانند بردگان نیز فرار نمی کنم.» عزّت حسینی به او اجازه نمی دهد که برای این که چند روز بیش تر زنده بماند با فردی همانند یزید بیعت کند. چرا که بیعت با یزید به معنای تأیید حکومت و کارهای ناپسند او است. چنین کاری نه تنها شایسته آن امام همام که حتی یاران او نیز نیست. در سخنان یاد شده، امام(ع) به ما می آموزد که در برابر غیر خدا عزیز و سربلند باشید و تنها در پیشگاه خدا متواضع باشید. آن بزرگوار در جای دیگر می فرماید:
«فانی لا اری الموت الّا سعادة و الحیاة مع الظالمین الّا برما؛ " 28 ".
من در چنین محیط ذلت باری مرگ را جز سعادت و زندگی با این ستمگران را جز رنج و نکبت نمی دانم.» سخنان و رفتار امام حسین(ع) و دیگر عاشورائیان درس است به همه شیعیان به ویژه کارگزاران نظام اسلامی و هشداری است به کسانی که خود را شیعه می دانند ولی در این حال خود را در اختیار غیر خدا قرار داده و مرعوب و تسلیم قدرت های بزرگ شده اند و دیگران را نیز به این ذلّت فرا می خوانند.
پاسداری از اسلام و ارزش های اسلامی
پاسداری از اسلام و ارزش های اسلامی یکی دیگر از درس های عاشورا در عرصه رفتار سیاسی است. پیش از یادآوری این درس از سوی امام حسین(ع) و دیگر عاشورائیان یادآوری این نکته مفید می نماید که: در فلسفه سیاسی، امروزه در باره نقش حکومت در تأمین سعادت، اخلاق و معنویت گفت و گو بسیار است. برخی (حکومت های لیبرال) بر این باورند که این گونه امور در قلمرو مسائل خصوصی افراد جای دارد. از این روی، حکومت در این باره هیچ مسؤولیتی ندارد. امّا در اندیشه سیاسی اسلام، با دلیل های بسیار این گونه امور جزو قلمرو حکومت است. نه تنها حاکم و همه کارگزاران حکومتی باید به اسلام و ارزش های اسلامی باور داشته باشند که همگان موظف به تبلیغ و پاسداری از آن می باشند. بر همین اساس هنگامی که اسلام و ارزش های آن از سوی امویان مورد تهاجم قرار گرفته بود و یزید و کارگزارانش به روشنی بر خلاف احکام اسلام و دستورهای آن عمل می کردند ولی در عین حال رفتار خودرا در برابر اسلام می نمایاندند، امام حسین(ع) برای پاسداری از اسلام قیام کرد چرا که اگر امام حسین(ع) قیام نمی کرد دیری نمی پایید که از اسلام جز نامی باقی نمی ماند. حکومت یزید درصدد نابودی اصل اسلام بود. از این روی وقتی که امام حسین(ع) دعوت به سازش و بیعت با یزید شد فرمود:
«انّا لله و انّا الیه راجعون، و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید؛ " 29 ".
در این صورت باید از اسلام برای همیشه چشم پوشید، هنگامی که امت به زمامداری فردی چون یزید گرفتار آید.» امام(ع) در بسیاری از موارد از جمله در نامه ای که از مکّه به مردم بصره می نویسد همچنین به هنگام رویارویی سپاه امام(ع) با سپاه حرّ نیز پاسداری از اسلام را وظیفه همه مسلمانان دانسته و از آنان می خواهد که او را در این راه یاری دهند. در نامه آن بزرگوار به سران قبائل بصره چنین آمده است:
«شما را به کتاب خدا و سنّت پیامبر(ص) فرا می خوانم. زیرا در شرایط و وضعیتی قرار گرفته ایم که سنّت پیامبر(ص) از میان رفته و جای آن را بدعت گرفته است. اگر دعوت مرا بپذیرید شما را به راه سعادت راهنمایی می کنم.» " 30 " آن بزرگوار در جای دیگر می فرماید:
«لو لم یستقم دین جدّی الّا بقتلی فیا سیوف خذینی، " 31 ".
اگر دین جدّم جز به کشته شدن من استوار نمی ماند پس ای شمشیرها مرا فرا گیرید.» با سخنان یاد شده امام(ع) به ما می آموزد که اگر برای پاسداری از اسلام راهی به جز فداکاری و ایثار و کشته شدن نباشد باید جان خود را فدای اسلام کرد. نه تنها امام حسین(ع) که همه یاران او هدفی جز پاسداری از اسلام نداشتند. از باب نمونه، در آن هنگام که دست راست قمر بنی هاشم قطع می شود می فرماید:
«به خدا سوگند اگر چه دست راست مرا قطع کردید ولی من تا زنده هستم از دین خودم حمایت خواهم کرد.»
پاورقی ها:
1- صحیفه نور، مجموعه رهنمودهای امام خمینی، ج 9، ص 57،، 202، ارشاد اسلامی
2- امالی صدوق، ص 118، مؤسسه اعلمی؛ ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، تصحیح و تعلیق علی اکبر غفاری، ص 123، مکتبة الصّدوق، تهران
3- مجمع البحرین، ج 2، ص 1156؛ تفسیر نمونه، ج 23، ص 491
4- نک: فلسفه تاریخ، شهید مطهری، ج 1، ص 13، صدرا
5- یوسف، 12، 111
6- نهج البلاغه، نامه 69
7- رعد(13)، 11
8- انفال، 54
9- احزاب(33) آیه 62؛ فاطر(43) آیه 35؛ فتح(48) آیه 23
10- مائده آیه 54
11- ناسخ التواریخ، سپهر، ج 1، ص 266، جواهر الکلام، ج 21، ص 25
12- حماسه حسینی، شهید مطهری، ج 1، ص 78 - 77، صدرا
13- تاریخ طبری، ج 4، ص 304
14- صحیفه نور، ج 16، ص 179
15- این شاعر مسلمان و انقلابی در این باره چنین می سراید: رمز قرآن از حسین آموختیم زآتش او شعله ها افروختیم تا قیامت قطع استبداد کرد موج خون او چمن ایجاد کرد خون او تفسیر این اسرار کرد ملت خوابیده را بیدار کرد
16- درسی که حسین(ع) به انسانها آموخت، شهید هاشمی نژاد، ص 447، انتشارات فراهانی
17- شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 3، ص 249، دار احیاء التراث العربی
18- مجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی و فرهنگ عاشورا، ج 2، ص 610، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، درسی که حسین(ع) به انسان ها آموخت، ص 450 - 447
19- همان
20- تاریخ الامم و الملوک، طبری، ج 4، ص 304
21- همان
22- الارشاد، شیخ مفید، ص 204
23- ممتحنه، آیه 1
24- مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 68؛ بحارالانوار، ج 44، ص 192، ج 45، ص 50
25- تحف العقول، 249
26- نهج البلاغه، ص 51
27- بحارالانوار، ج 44، ص 191
28- تحف العقول، ص 249، تاریخ طبری، ج 4، ص 305
29- اللهوف، سید بن طاووس، ص 20
30- تاریخ طبری، ج 4، ص 404
31- اللهوف، ص 20
منبع : منبع: سایت راسخون.