زن در جامعه

چقدر آرزو می کنم که زن مسلمان به تاریخ زن در مشرق زمین و مغرب زمین توجه و دقت نماید، تا پی ببرد که زن در هند و در آیین بودا، در آتن، و در دوره جاهلیت عرب، در زمان قدیم، درنظر عبادتگاههای کاتولیکی و در اروپای قرون وسطی چگونه بوده است، و سپس از حقوقی که اسلام برایش مقرر داشته است آگاه شود.

چقدر آرزو می کنم که زن مسلمان به تاریخ زن در مشرق زمین و مغرب زمین توجه و دقت نماید، تا پی ببرد که زن در هند و در آیین بودا، در آتن، و در دوره جاهلیت عرب، در زمان قدیم، درنظر عبادتگاههای کاتولیکی و در اروپای قرون وسطی چگونه بوده است، و سپس از حقوقی که اسلام برایش مقرر داشته است آگاه شود.

اگر اینها را بررسی کند، بطور مسلم آگاه می شود که زن در گذشته، نوعی بیماری مسری و جنس بنجل و تلختر از مرگ، و موجودی درجه دوم به شمار می رفته است، به وجود آمده است تا به مرد بهره بدهد و تابع مرد باشد، زن در دوران گذشته نه حقی در زندگی خوب داشت و نه سهمی از ارث می برد. (1)

زن پس از این بررسیها، به موقعیتی که اسلام برای زن وضع کرده و حقوقی را که برای او تعیین کرده، بطور مسلم پی می برد.بدون شک، اسلام اصول و پایه های زندگی نوین را برای زن وضع کرده و این اصول را افزایش و توسعه می دهد.برای زن حقوقی قائل شده است که تمدنهای غربی قائل نبوده اند مگر در این قرن و حتی در این قرن هم قائل نیستند.این حرفی نیست که بطور بی اساس و مبالغه گفته شود و تنها حقیقتی است که اطلاع پیدا کردن به آن هم مشکل نیست، زیرا زنان مسلمان از آغاز طلوع اسلام از این حقوق پیوسته بهره مند شده اند.تمدنی در دنیا نیست که بتواند با تمدن اسلام در این مورد رقابت کند.ولی بعضی از زنان را سیستمها و جهتهای جدید شیفته می سازد، از باب مثال در مورد لباس مد، بسیاری از زنان را به خود جذب می کند، بدون این که خود فکر کنند.شخص عاقل این کار را ضعفی درباره زن می داند، زیرا زن با این عمل اختیار را به دست گروهی که در پشت پرده اند می سپارد، آنان که طراحان لباسها و یا مدها نامیده می شوند.آنان طبق تمایلات خودشان برای زنان طراحی می کنند، و زنان هم پیروی می کنند، مثل این که آنان را به راهی سوق می دهند و می برند.با یک نگاه ساده باین مد سازی، آنرا متناقض می بینیم، زیرا یک بار مد بلند و یکبار مد کوتاه را انتخاب می کنند.طراح برای مرتب کردن موی سر طریقه ای پیشنهاد می کند و سپس از آن نحوه برمی گردد، پس از زمانی دوباره آنرا عرضه می کند.این موضوع حاکی از این است که طراح بدون هدف و بینش عمل می کند.اسلام حقوق دیگری نیز (2) به زنان عطا کرده است که شایسته است تعلیمات اخلاقی آن را دستاویز خود قرار دهند، آن گاه خواهند فهمید که اسلام برای زنان همه خوبیها را می خواهد، بلکه متوجه خواهند شد که اسلام از جنسیت و حالت زنانگی آنان و آنچه طبیعت آنان اقتضا می کند از زیبایی و خوبی، غافل نیست.اسلام از زنان محافظت و نگهداری می کند تا طبیعت زنان آنان پر بار و زیباییشان محفوظ بماند.

محقق عیب می داند که زن خود را در مسیر بادها رها سازد و به هر صدا و ندایی جواب مثبت بدهد.بیشترین کسانی که مورد تأسی زنان قرار می گیرند ستارگان سینما و طراحان لباس هستند، و حال آن که حق زن است که خود الگوی خود را انتخاب کند و هر چیزی را با عقل خود بررسی کند، قبل از آن که از آن تقلید کند.اگر این کار را بنماید ارتباطش با اسلام بیشتر می شود، و هر چه را که نیاز دارد، در آن پیدا می کند.مشاهده می شود که طراحان لباس و مد سازان برای مردان طراحی نمی کنند مگر در کمترین حد آن، این کار به این دلیل است که مردان بیشتر از زنان تعقل می کنند و بآسانی هر طرحی را نمی پذیرند.در این جا بررسی می کنیم بعضی از مواردی را که گاهی زن بواسطه آنها از اسلام دور می شود.

پوشش زن

در این بحث مناسب است که بیان کنیم که یک محقق دور اندیش اجتماعی (با اعتقاد او به این که وظیفه اش این است که جامعه خود را بسوی جامعه بهتری رهبری کند) دوست ندارد که با جامعه خود دشمنی کند و یا با آن بجنگد، برای این که رابطه محکمی بین او و جامعه اش باقی و تأثیر او در جامعه اش ادامه پیدا کند.در بحث اسلامی، بسیاری از محققین را می بینیم موقعی که موردی از مسائل مربوط به زن را مطرح می سازند، مثلا در باره مد و لباسش بحث می کنند، رو به روی او فریاد می زنند که گناهی مرتکب شده و از راه مستقیم منحرف گشته است، زن که خیلی زود متأثر و آزرده می شود از دنبال کردن این گونه بحثها و آنچه در این باره نوشته می شود دوری می کند، زیرا دوست ندارد که ملامت خشن و یا اتهام سنگین متوجه او شود، بعضی از محققین کسانی هستند که تأکید و اصرار دارند در خوبی و زیبایی مطلع و آغاز بحث و با شکیبایی و نتیجه گیری خوب، خود را مشغول می کنند تا درد را به آرامی درمان کنند، و گام به گام به هدفهای خود برسند، و می کوشند تا در همه حالات خوانندگان (مطالعه کنندگان) زن خود را نگهدارند و برای نوشته های خود گروههای تازه ای از خوانندگان زن جذب کنند، و من اعتراف می کنم که از این نوع نویسندگان هستم، و به این جهت گاهی در قلبم خطور کرده که در باره مد و لباس زن وموضع اسلام در باره آن، در این کتاب حرفی نزنم، بجهت شکاف زیادی که بین نظر اسلام و انحرافی که در لباس و مد بسیاری از زنان توسط این مدهای ملعون به وجود آمده است، و بسبب دشواری رسیدن به راه حل و درمان آن در زمان حاضر با مراجعه به حافظه می بینیم که چگونه بسیاری از کشورهای اسلامی جمع کرده اند ظرافت و زیبایی را با مقررات اسلامی برای هر خواننده زن و مرد کافی است که لباسهای زنان مسلمان را در اندونزی و پاکستان و سودان...در ذهن خود مجسم کند، خواهد دید که آن لباسی است که ظرافت و زیبایی زن و آنچه از مظاهر خوبی که زن به آن مشتاق است همه را حفظ می کند و در عین حال به بهترین وجه نشانگر اسلام است، زیرا جز کف دستها و صورت زن چیزی نمایان نیست.خود را ناچار نمی بینیم که از مصر دور شوم، بلکه در شهر و دیار من و در منطقه ای که بزرگ شده ام (محافظه الشرقیه) لباس زنان، تجمل و زیبایی و مطابقت با تفکر اسلامی را آشکارا جمع نموده است، و به این جهت در نظر خود استوار شدم که در باره لباس زنان و موضع اسلام نسبت به آن مطلبی بنویسم و زنان را دعوت کنم بطریقه ای که هدفش این نیست که زن را زینت و زیبایی خود دست بردارد، ولی می خواهد که زینت و زیبایی از هر نظر در چارچوب اسلام باشد.

اسلام دارای لباس مخصوص نیست، و فقط دارای قواعد و قوانینی است که لازم است که طراحی لباس با آنها مطابقت نماید.آیه کریمه ای که شاید این قواعد و قوانین را جمع کرده، در دسترس ماست، می فرماید: «...و ای پیغمبر به زنان مؤمنه بگو تا چشمهای خود را به بندند و خود را از زنا حفظ کنند، و زینت خود را آشکار نسازند مگر آنچه مجاز و ظاهر است و باید مقنعه های خود را به گریبان خود بزنند موی و بناگوش و گردن و سینه شان پوشیده بماند و زینت خود را آشکار نکنند، مگر برای: شوهرانشان، پدرانشان، پدر شوهرانشان، پسرانشان، پسران شوهرانشان، برادرانشان یا پسران برادر و پسران خواهرشان، زنان هم دینشان و یا آنچه در مالکیت آنان است (چه مؤمنه و چه کافره)، مردان پیری که به دنبال غذا به خانه های می آیند و به زن احتیاج ندارند، طفلانی که به عورت زنها مطلع نیستند (ممیز نیستند) باید که زنان در موقع راه رفتن پاهای خود را به زمین نکوبند تا آن زینتی که پنهانی دارند، دانسته شود مانند صدای خلخال در پا» . (3) این آیه مبارکه اشاره ای است به آنچه که از جسم زن می تواند ظاهر گردد، و آن محل زینتی است که نمایان است، زیرا مقصود از نشان دادن زینت در قول خدای تعالی .(..و نشان ندهند زینتهای خود را مگرآنچه که از آنها نمایان است) نشان دادن جا و محل زینت است، نه خود زینت، محل زینتی که ظاهر کردن آن مجاز است عبارت است از صورت و دو کف دست به نظر اکثریت فقهاء.ابو حنیفه و ثوری و مزنی پاها و محل خلخال را به آنها افزوده اند.آیا گروههایی را نام می برد که می توانند غیر این موارد مجاز را به بینند، که آنان محارم و بچه ها هستند، و همچنین این آیه یادآور می شود که برای زن جایز نیست که حرکاتی از خود نشان دهد که مردان را تحریک و جلب نظر بنماید. (4)

این چیزی است که زن مسلمان باید از آن پیروی کند، اما نوع لباسی که با تعلیمات اسلامی مطابق است و برای زن آزاد است، ممکن است که به شیوه سودانی، اندونزی و یا پاکستانی باشد .و (طراح) بررسی کننده این لباسها و تاریخ آنها می فهمد که این گونه لباسها تفکر اسلامی و رسوم ملی را جمع می نمایند، زیرا طرح کلی این لباسها در هر یک از این کشورها مربوط به قبل از اسلام بوده است و سپس تعدیل شده تا با تفکر اسلامی سازگار گردد، و این سبکی است که با تهیه نمونه ای از آنها، می تواند در هر کشوری از کشورهای اسلامی پیروی شود، و خود نوعی تحول لباس ملی محسوب می شود تا با حفظ نیاز زن به ظرافت و زیبایی و راحتی، نظر اسلام را هم تأمین نماید.

این خطوط نوشته می شود، در حالی که مد جدیدی از غرب آمده تا با شرق بجنگد و آن مد «مینی ژوب» است.کسانی که دارای ضعف نفس بودند خیلی زود آنرا پذیرفتند و شروع کردند به عریان کردن مقدار بیشتری از آنچه تاکنون پوشیده بود، و بعضی از آنان این لباسها و مدها را با زور به اماکن علمی و محل کار وارد کردند.توده عاقل علیه آن برآشفت و استادان دانشگاهها بعضی از دختران دانشجو را که این گونه لباسها پوشیده بودند، بیرون کردند، و نویسندگان و روزنامه نگاران نوشتند که علم و کار دارای قداستی است که باید رعایت شود، و دانشگاه و محل کار نمایشگاه نیستند که در آن جا زن جسم و زیبایی خود را به نمایش بگذارد.این امکان جای تهذیب و فرهنگ و ارائه نتیجه کار است و سزاوار است که برای غیر این، هدف نباشند .

حجاب

پیوسته بسیاری از مردم در باره حجاب و موضع اسلام در باره آن حرف می زنند.با این که بسیاری از محققین در طی این قرن شرحها و بحثهایی در باره حجاب داشته اند، اما اشکالی ندارد که در این جا نیز سخن کوتاهی در باره حجاب آورده شود.

کلمه حجاب همان طوری که شامل پوشیدن صورت می شود شامل خانه نشستن هم می شود.حجاب به معنای (در خانه نشستن) در اسلام واجب نیست مگر برای زنان پیغمبر (ص) که خداوند می فرماید : «ای زنان پیغمبر شما مثل دیگر زنان نیستید، چنانچه از خدا و رسول می ترسید و پرهیزگار هستید در سخن گفتن نرمی و فروتنی نکنید، تا کسی که در قلبش مرض است به طمع بیفتد.سخن خوب و پسندیده بگویید و در خانه های خود بمانید و زینتهای خود را مانند زنان دوره اول جاهلیت ظاهر و نمایان نکنید» (5).این دستور، جنبه کرامت و عظمت زنان پیغمبر (ص) و تمایل در پاکی بیشتر آنان را می رساند، همان طور که قرآن کریم آنرا ذکر کرده است.با وجوب حجاب بر زنان پیغمبر (ص)، فرا گرفتن مطالب از آنان و روایت احادیث از سوی آنان متوقف نشده است، و این کار با روش بخصوص بدون این که از خانه بیرون بروند انجام می گردید.منظور از خانه ماندن آنان این نیست که اصلا خانه را ترک نگویند، بلکه مقصود این است که خروج از خانه به همراه یک نفر محرم و برای کار ضروری باشد، و این گونه حجاب شامل زنانی دیگر غیر از زنان پیغمبر (ص) نمی شود، زیرا تاریخ بسیاری از زنان صحابه و زنان تابعین را معرفی می کند که در جنگها به مردان یاری می کردند، و بعضی از زنان صحابه و زنان تابعین را معرفی می کند که در جنگها به مردان یاری می کردند، و بعضی از زنان مسلمان و مجروحین را مداوا می کردند و جنگجویان را به سر غیرت می آوردند (6) ، و بعضی از آنان مجلس ادبی تشکیل می دادند، مانند سکینه دختر امام حسین (ع) و عایشه دختر طلحه (7).

جاحظ نقل می کند که پیوسته مردان و زنان در دوره جاهلیت و در دوره اسلامی با یکدیگر حرف می زدند تا این که این گونه حجاب تنها برای زنان پیغمبر (ص) تعیین شد.پس از آن دختران و مادران خلفاء پیوسته برای گردش و غیره بیرون می آمدند.و هیچ کس منکر این موضوع نبود و کسی هم آنرا عیب ندانسته است. (8) اگر این گونه حجاب واجب بود، این تعداد زیاد زنان دانش پژوه، محدثه، راویة، واعظه و ادیبه را از آغاز دوره صحابه تا به امروز ممکن نبود ببینیم، و زنان زیادی را نمی دیدیم که با مردان در اداره کشورها سهیم باشند و در کارهای بزرگ شوهرانشان را یاری کنند، حتی قسمتی از موفقیت مردان مرهون زنان باسوادشان بود. (9)

ولی اسلامی که به زن اجازه می دهد تا در غوغا و هیاهوی زندگی وارد شود، برای او قواعد و قوانینی وضع کرده است، بنحوی که بیرون آمدنش از خانه باعث زیانی نشود، و لغزشگاهی نباشد تا لغزش او باعث اذیت و آزار خودش گردد.اسلام می داند که زن دارای احساسات شدید و غالبا دارای عاطفه زیادی است.این گونه صفات طبیعی که لازمه زن است، در مختلط شدن بدون حد و مرز با مردان، گاهی ممکن است او را منحرف سازد.با یک کلمه شیرین و یک لبخند ساختگی که تکرار شود گول می خورد.بنابر این مختلط شدن با مردان قبل از هر چیز باید جنبه ضرورت داشته باشد مانند آنچه که هم اکنون در دانشگاه و یا داخل کارگاهها و کارخانه ها و دفاتر کار ملاحظه می کنیم.این گونه مختلط شدن با مردان باید طوری باشد که زن لباس اسلامی خود را که قبلا به آن اشاره کردیم بپوشد و آلات آرایشی و زینتی که فریبنده باشد و یا نگاهها را به خود جلب کند و یا باعث فتنه و فسادی باشد به کار نبرد.مختلط شدن بایستی در جای خلوتی نباشد، بنحوی که پسر جوان و دختر جوانی دور از چشم و گوش دیگران خلوت نمایند.موضوع سخن بایستی در باره کار مشترک و یا در باره موضوعی کلی باشد.استادان دانشگاهها تأکید دارند که بفهمانند که این گونه اختلاط پسر و دختر در دانشگاه نباید از چارچوب دانشگاه تجاوز کند.سخن گفتن یک دانشجوی پسر با همکلاسی دختر خود باید پیرامون موضوع کلی یا در باره درس و مشکلات درسی باشد.

اما حجاب از نوع دوم یعنی پوشیدن صورت در تفکر اسلامی وجود ندارد و قبلا یادآور شدیم که صورت و کف دستها عورت نیستند.

حجاب از این نوع و یا آن نوع دیگر، در بعضی از کشورهای اسلامی گاهی دیده می شود ولی از عادات و رسوم غیر عربی و غیر اسلامی سرچشمه می گیرد و یا نوعی دخالت شخصی است برای اجتناب از فتنه و نگهداری بیشتر زن.لذا این نوع حجاب در کشوری هست و در کشور دیگری نیست، گاهی بنحوی کامل است و گاهی کمتر از آن حد است. (10)

بدون شک فکر سلیم با تفکر اسلامی به یکدیگر می رسند در از بین بردن بی حجابی غربی با آنچه در آن است از رام شدن و تسلیم در برابر سبک عقلی جوانی.ما در غرب جشن تولدهایی مشاهده می کنیم که برای سن 18 سالگی جوانان به پا می شود و هدیه آن کلید است، و این کلید نشانه آزادی کامل پسر و یا دختری است که در آغاز این سن قرار گرفته اند، پس هر یک از آنان بدون ناظر هر وقت بخواهند به خانه یکدیگر رفت و آمد می کنند، و شکی نیست که نتیجه این کار برای آنان زیان بخش است، بخصوص برای دختر، بطوری که باعث شده که عقلای مغرب زمین با این عادت به خاطر علاقه به آینده فرزندانشان مبارزه کنند.بطور مسلم شریعت الهی ضامن خیر و بلکه همه خیر برای مردم است و آنان را به دنیای عالیتری رهبری می کند.

زن و مسؤولیتهای اداری

ابن حزم معتقد است که اصل، مجاز بودن زن در تصدی کارهاست.زن از تصدی کاری ممنوع نیست مگر آن که نصی در جلوگیری او وارد شده باشد، مانند: امامت و رهبری کلی مسلمین، عین عبارت او این است: (11) و جایز است که زن متصدی حکومت گردد، و این قول ابو حنیفه است، و از عمر بن الخطاب روایت شده که او زنی از قوم خود را به نام (شفاء) به تصدی بازار گماشت.و اگر گفته شود که رسول خدا (ص) فرمود: (هرگز رستگار نشوند مردمی که کار خود را به زن بسپارند) می گوییم که این مطلب را رسول خدا (ص) در باره حکومت عمومی که همان خلافت است فرموده اند، و دلیل جایز بودن، قول آن حضرت است که: زن مسؤول است در مورد مال شوهرش و مسؤول است نسبت به زیر دستان خود.مالکیان جایز دانسته اند که زن وصی و وکیل باشد، و کسانی که زن را از تصدی در امور منع کرده اند، نصی ذکر نکرده اند که زن می تواند در پاره ای امور تصدی پیدا کند.

طبری معتقد است که بطور کلی جایز است که زن حاکم و قاضی بشود، غیر از ولایت کلی و رهبری مسلمین با پیروی از نصی که وارد شد.پس اصل این است که هر کسی که به فیصله دادن بین مردم، حکمرانی او جایز است، مگر آنچه که به اجماع استثناء شده و آن رهبری کلی مسلمین است.

ابو حنیفه معتقد است که جایز است که زن قاضی بشود در مورد مسائل مالی بتنهایی، بخاطر حمل بر شهادت زن در اموال که جواز آن در قرآن کریم آمده است: «و از دو شاهد مرد شهادت بگیرد، پس اگر دو مرد نبود پس یک مرد و دو زن از گواهانی که بشهادتشان راضی هستید، که اگر یکی از آنان فراموش کند دیگری او را یادآور گردد» (12).

عموم فقهاء معتقدند که مرد بودن شرط است در تصدی کارها و صحت قضاوت و از این شرط مستثنی نیست، مگر آنچه با نص استثناء شده باشد، و شرط مرد بودن به خاطر حمل کردن بر رهبری عمده مسلمین است، زیرا بین گسترش دایره کار و یا محدود بودن آن، در مواردی که مربوط به حکمت و مصلحت این شرط است فرقی نیست. (13) کسی که جایز می داند زن متصدی کار قضاوت بشود، بطور عام جایز نمی داند، زیرا نهی شده است که قاضی در حالی که مریض است، بقضاوت بپردازد.دوران بارداری زن خود نوعی بیماری است، همان طوری که انواع مشاغل دیگر هم هست که با زن متناسب نیستند، مانند کارهایی هم که اقدام به آنها خطرناک است، مانند کار کردن زن در شب، و داشتن مشاغل نظامی و کارهای پلیسی و...علاوه بر اینها، کارهایی هم وجود دارد که برای زنی جایز است و برای دیگری جایز نیست.زنی که شوهر و فرزندان، وقت او را نمی گیرند ممکن است کارهایی برای او جایز باشد که برای زنی که دارای مسؤولیت شیر دادن و تربیت فرزندان و خانه و شوهر است جایز نباشد.کارهایی هم وجود دارد که فکر دور اندیش زنانه به اجتناب از انجام آنها پی می برد، چه مجرد باشد و چه متأهل، مانند منشیگری مخصوصا برای مردی جوان و یا مشاغلی که عرفا به شیک پوشی و ارتباط زیاد با مردی همراه باشد.این کار، برای دور اندیشی و پرهیز از لغزش است، بنابر این متفکرین موقعی که به زن اجازه داده اند که کار کند، از طرف دیگر اصولی اخلاقی و اجتماعی وضع کرده اند تا در عمل، خود را نشان دهد.

تشبه زنان به مردان و بر عکس

از جمله تهاجمهای نفرت باری که از غرب به شرق شده است، عادت پستی است که زن را ترغیب می کند که به شکل مردان در آید.لذا لباس مردان را می پوشد و مثل مردان خشن می شود و موهای خود را کوتاه می سازد بحدی که خیلی شبیه به مرد می گردد.بعکس پسران جوانی را می بینیم که مخالف این شیوه حرکت می کنند.بسوی نرمی و انعطاف می روند و موهای خود را بلند می سازند، و من شاهدم که مدتی در جلوی یک نفر ایستادیم و مدت زیادی فکر می کردیم که آیا مرداست و یا زن، و عجیب این است که دنیای غرب برای این سوسکها ارزشی قائل است که به آن اندازه برای قهرمانان قائل نیست.برای زنان مردنما دست می زنند، مثل این که مردی در دنیا وجود ندارد.اما تفکر اسلامی در این زمینه، طبق آنچه که عبد الله بن عباس از رسول خدا (ص) روایت می کند: رسول خدا (ص) لعنت فرمود مردانی را که خود را به زنان شبیه سازند و زنانی را که خود را به شکل مردان در آورند.در روایت ابو هریره آمده است که رسول خدا (ص) مردی را که لباس زن بپوشند و زنی را که لباس مرد بپوشد، لعنت فرموده است.

پی نوشت ها:

1 فصل (زن بدون حمایت اسلام) را در کتاب (الاسلام) از سلسله کتابهای مقایسه ادیان از مؤلف بخوانید، به نقل از منابع اصلی گوناگون که وضع زن را در جهان پیش از اسلام توصیف کرده اند.

2 الاسلام، ص 206 و بعد از آن.

3 ترجمه سوره نور، آیه .31

4 حسین مخلوف، فتاوی شرعیه، ج 1، ص 136 و .144

5 ترجمه سوره احزاب، آیات 32 .33

6 ابن سعد، طبقات.

7 ابو الفرج اصفهانی، اغانی.

8 رساله التبیان.

9 محمد کرد علی: الاسلام و الحضارة العربیة، ص 91 .92

10 سفرنامه ابن بطوطه را مطالعه کنید تا نمونه هایی از این قبیل ببینید.

11 المحلی، ج 9، ص 429 .430

12 ترجمه سوره بقره، آیه .282

13 ابن رشد، بدایة المجتهد و نهایة المقتصد، ج 2، ص 499 .500

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر