عصر ایران؛ روفیا عابدی*- در روزهایی که نام فرهنگستان فرهنگستان زبان و ادب فارسی با طعنه بر سر زبان هاست آن هم به خاطر معادلی که برای کلمه "پیکسل" ساخته (تصدانه) یاد کردن از عبدالعلی دستغیب که امروز 16 آبان 93 ساله میشود مناسبت دارد چرا که او یک تنه و بیبودجه یک فرهنگستان است: فرهنگستان نقد. هم او که معتبرترین منتقد ادبی حال حاضر و زندۀ ادبیات ایران به حساب میآید و با بیش از شصت عنوان کتاب شامل نقد و ترجمه و مقاله اکنون 93 ساله است و متواضعانه روزگار میگذراند.
فرزند واعظ و کارمند وزارت معارف، در شیراز متولد شد. پس از کودتای 28 مرداد 1332به دلیل فعالیت سیاسی یک سال را در زندان شیراز گذراند و در پی سالها تدریس و کار در تهران دوباره به زادگاه خود بازگشت و درحال حاضر نیز در این شهر زندگی میکند.
دستغیب جوان در سال 1337 وارد دانشسرای عالی تهران شد. پس از گذراندن دورهٔ سه سالهٔ دانشسرای عالی در رشتهٔ فلسفه و علوم تربیتی، فوق لیسانس همین رشته را ادامه داد. پس از آن به تدریس ادبیات نقد ادبی و جامعه شناسی هنر در دبیرستانها، مدارس عالی و دانشسراهای مقدماتی در شیراز و تهران پرداخت و سرانجام در سال 1359 به خواست خود بازنشسته شد تا زمان بیشتری را به تحقیق و نقد و نویسندگی اختصاص دهد.
درباره ویژگیهای یک نقد خوب میگوید: «من غالبا یک جامعیت هگل را در نظر دارم و فکر میکنم اگر کسی در فکر شناخت چیزی باشد، میبایست جوانب زیادی را در نظر داشته باشد. قضاوت درباره یک اثر هنری که ما میگوییم زیباست، به عقیده من احتیاج به تشخیص مفهوم زیبایی دارد. اینها سایه روشنهایی هستند که باید مشخص شوند. اما به عقیده من مهمترین چیز برای یک منتقد داشتن یک شامه تیز و حساس است که بتواند از ظاهر و فرم، سمت و سوی نویسنده را تشخیص دهد.»
نتیجه سالها نقد ادبی او را می توان در آثار زیر دید:
نقد آثار شاملو نشر چاپار 1352
نقد آثار غلامحسین ساعدی نشر چاپار
نقد آثار صادق چوبک نشر کانون پازند 1353
نقد آثار محمد علی جمالزاده نشر چاپار 1356
نقد آثار کسروی انتشارات بازنده 1357
نقد آثار جلال ال احمد نشر ژرف 1371
نگاهی به مهدی اخوان ثالث. انتشارات مروارید 1373
نقد آثار احمد محمود تهران 1378
نقد آثار بزرگ علوی نشر ایما 1378
نقد آثار محمود دولت آبادی نشر ایما 1378
نقد آثار صادق هدایت مرکز نشرسپهر
نقد آثار علی اکبر دهخدا نشر نوید شیراز 1390
شوربختانه نقد او بر آثار دولت آبادی در زمره کتابهای نایاب است چون به دلایل نامعلوم تجدید چاپ نشده است. عبدالعلی دستغیب را اما نباید تنها در دایره نقد شناخت. چرا که زمینه ترجمه آثار نیچه،ب رتراند راسل انا اخماتوا هم آثاری بر جای گذاشته و شاید به خاطر همین علاقه به فلسفه باشد که علی کشاورز که سال 1394 مستند کوتاهی از زندگی او ساخته نام آن را گذاشته: این مرد نیچه نیست.
جالب است بدانیم روزنامهنگاری هم کرده کما این که از سال 1326 دراطلاعات، کیهان، سخن، فردوسی، راهنمای کتاب، آینده، آدینه، نگین، کلک و نشریاتی دیگر قلم زده است. با این کارنامه عجیب نیست اگر گفته شود برخی سخنان و نقدهای او جنجال و سر و صدا هم در پی داشته است و مشهورتر از همه این جمله: «ما اصلاً در ایران رمان نداریم!» به عقیدۀ نویسندۀ «در آینۀ نقد»:
«رمان یعنی درام و ما در ایران غیر از شاهنامه فردوسی، درام نداریم. حال چرا ما نتوانسته ایم؟ چون یونانیها دو هزار سال پیش تئاتر و فلسفه داشتهاند و ما نه تئاتر داشتهایم و نه فلسفه. حال اینکه چطور فردوسی توانسته درامی مثل رستم و اسفندیار را (که هیچ کم و کسری از درامهای یونانی ندارد) به وجود بیاورد، به معجزه بیشتر شبیه است؛ بنابراین ما رمان نداریم.»
او حتی را پا را فراتر گذاشته و در اظهارنظری صریح گفته است: «اینهایی هم که احمد محمود، دولت آبادی و… مینویسند، اصلاً رمان نیست؛ داستانهای کوتاهی است که بسط پیدا کرده است.»
او بر این باور است که ایرانیان بیشتر به شعر تمایل داشتهاند تا نثر و آن را نتیجه محافظهکاری آنان میداند: «جامعه محافظهکار و استبدادی به شعر و تأویل و تفسیر آن روی میآورد. ایرانیان از روزگار زرتشت تا نیما، همگی شاعر بودهاند.»
از باورهای دیگر او:
- در ایران نقد ادبی به صورت مدون از اواسط دوره قاجار شروع شد و پیشرو نقد ادبی در ایران 2 نفر بودند. یکی فتحعلی خان آخوند زاده که کتابی در نقد نوشته و دیگری میرزا محمد ملک خان ارمنی که او هم نقد سیاسی و اجتماعی می کرد و بر آثار شاعران و نویسندگان آن دوره هم نقد هایی نوشتهاند. در دوره مشروطه کسانی مثل دهخدا، صادق هدایت، احمد کسروی، نیما یوشیج، میرزا آقاخان کرمانی و بعدها دکتر خانلری ناقدان خوبی بودند و نقدهای ارزشمندی بر آثار تحقیقی و ادبی آن دوره نوشتند ولی اینجا یک اشکال عمده وجود دارد و آن اینکه کسانی نبودند که کار اصلی خود را نقد ادبی قرار دهند. الآن هم این اشکال وجود دارد.
- فرض کنید کسی وجود ندارد که به غیر از نوشتن نقد ادبی به کار دیگری نپردازد مثلا دکتر خانلری هم شعر میگفت، هم مجله سخن را منتشر میکرد هم مدیر بنیاد فرهنگ بود و هم مقاله می نوشت و هم ترجمه میکرد و در کنار همه این کارها نقد هم مینوشت. طبعا نیروهای کسانی که کارهای متفاوت میکنند، پراکنده میشود در حالی که ناقد ادبی باید همه نیرو و توان خود را صرف این کار کند و در کار خودمتخصص شود.
-بعد از دکتر خانلری و دکتر زرینکوب و کسانی مانند دکتر یوسفی و پرویز داریوش که نقد ابدی هم مینوشتند و ترجمه هم میکردند.
جای خوش حالی است که قریب 30 سال قبل وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی (در سال ) 1374او را به عنوان منتقد برگزیده معرفی کردند و در سال 1382هم چهره ماندگار رشته نقد ادبی شناخته شد و در نهایت در سال 1395 با هماهنگی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی استان فارس از او تقدیر شایانی به عمل آمد.
93 را اگر از 15 کم کنیم یعنی سنی که به نوشتن مشغول شد قریب 80 سال فعالیت فرهنگی و ادبی را دربرمیگیرد و از این رو شاید عنوانی که او را معرفی کند همان فرهنگستان نقد باشد. کاری که یک تنه انجام داده و باید خوش حال بود که هست و اینجا هم هست نه دور از وطن و شناخته شده هم هست. تندرست باشد و دیر زیوَد....
- *نکته سنج