قرآن و احکام رضاعت

و الوالدات یرضعن اولادهن حولین کاملین، لمن اراد ان یتم الرضاعةمنظوراز والدات مادرانند، و اگر نفرمودامهاتو به جای آن فرمودوالداتبرای این بود که کلمهاماعم از کلمهوالدهاست،همچنانکه کلمهاباعم از کلمهوالد

و الوالدات یرضعن اولادهن حولین کاملین، لمن اراد ان یتم الرضاعةمنظوراز والدات مادرانند، و اگر نفرمودامهاتو به جای آن فرمودوالداتبرای این بود که کلمهاماعم از کلمهوالدهاست،همچنانکه کلمهاباعم از کلمهوالد

صفحه : 360

است، و کلمهابناعم ازولداست، و حکم در آیه شریفه تنها در مورد والده و ولد و مولودله(والد)تشریع شده،

وجه اینکه در آیه شریفه به جای کلمهوالد، مولود لهآورده شده است

و امااینکه چرا بجایوالدکلمه(مولود له - آنکس که فرزندبرای اومتولد شده)را به کار برده؟برای این بوده که به حکمت حکمی را که تشریع کرده اشاره نموده باشد،یعنی بفهماند پدر به علت اینکه فرزند برای او متولد می شود و در بیشتر احکام زندگیش ملحق به اوست - البته دربیشترش نه همه احکام که بیانش در آیه تحریم خواهد آمد ناگزیرمصالح زندگی و لوازم تربیت و از آن جمله خوراک و پوشاک و نفقه، مادری که او را شیرمی دهد به عهده او است، و این هم بعهده مادر او است که پدر فرزندرا ضرر نزند، و آزار نکند، برای اینکه فرزند برای پدرش متولد شده است.

و از سخنان بسیار عجیب و غریب، سخنی است که بعضی از مفسرین در پاسخ به سؤال بالا گفته اند، و آن این است که گفته است: از این جهت فرمود: مولود لهو نفرمود: والد، که زنان هر چه می زایند برای مردان می زایندبرای اینکه اولاد، مال پدران است، و به همین جهت است که هر کسی از پدر خود نسبت می برد، نه از مادر، و مامون پسررشید در این باره شعری گفته است که می بینید: و انما امهات الناس اوعیة مستودعات و للآباء ابناء (1) فرزندان مال پدران هستند و بس.

این بود آن گفتار عجیب، و گویا گوینده آن از صدر آیه و نیزاز ذیلش غفلت کرده که اولاد را به مادران نسبت داده، و در صدرفرموده: اولادهنو در ذیل فرموده: بولدها،که حکم این صدر و ذیل فرزند همانطور که فرزند پدر است فرزند مادر نیز هست، و اما شعر مامون، باید توجه داشت که مامون و امثال او چه کسی هستند، تا شعرشان چه باشد اینها بی ارزش تر ازآنند که کسی بخواهد کلام خدای تعالی را با گفتار آنان تفسیر کند، و یا احتمالی را تاییدنماید.

و نیز باید دانست که مساله ادبیات و قوانین اجتماعی و امورتکوینی بر بسیاری ازعلمای ادب خلط شده، و در نتیجه در بسیاری از مواقع برای روشن ساختن یک حکم اجتماعی ویا یک حقیقت تکوینی به یک معنای لغوی استشهاد می کنند.

و حق مطلب در مساله فرزند این است که نظام تکوین فرزندرا ملحق به پدر و مادر و هردو می کند، برای اینکه هستی فرزند مستند به هر دوی آنها است، و اما اعتباراجتماعی البته دراین باره مختلف است، بعضی از امتها فرزند را ملحق به مادر می دانند، و بعضی به پدر، و آیه

............................................ (1)مادران مردم تنها یک صدف و ظرفی برای پدید آمدن مردم می باشند، ظرفی که به عاریت واردخانه ای می شود، نه اینکه جزء آن خاندان باشد.

صفحه : 361

شریفه،نظریه دوم را معتبر شمرده و با تعبیر از پدر بهمولود لهبه این اعتبار اشاره کرده، و دربالا بیان اینکه چرا این نظریه را معتبر شمرده، گذشت.

کلمهارضاعکه مصدر فعلیرضعناست، مصدر باب افعال و ازماده رضاعة ورضع گرفته شده است، که به معنای مکیدن پستان به منظور نوشیدن شیر از آن است، و کلمهحولبه معنای سال است، و اگر سال را حول(گردش)نامیده اند به خاطر این است که سال می گردد و اگر حول را به وصف کمال مقید کرد، برای این بود که سال اجزای بسیاری دارد، دوازده ماهوسیصد و پنجاه و پنج روزاست، و چه بسا می شود که به مسامحه یازده ماه و یا سیصد و پنجاه روز را هم یک سال می نامند، مثال می گویند:در فلان شهر یک سال ماندم، در حالیکه چند روز کمتر بوده.

و جملهلمن اراد ان یتم الرضاعة، دلالت دارد بر اینکه:حضانت(کودکی را دردامن پروریدن)و شیر دادن حق مادر طلاق داده شده، و موکول به اختیار اواست، اگر خواست می تواند کودکش را شیر دهد و در دامن بپرورد، و اگر نخواست می تواند از این کار امتناع بورزد،و همچنین رساندن مدت دو سال را به آخر، حق اوست، اگر خواست می تواند دو سال کامل شیر دهد، و اگر نخواست می تواندمقداری از دو سال را شیر داده، از تکمیل آن خودداری کند، و اما شوهر چنین اختیاری ندارد، (که از ابتدا اگر خواست بچه را از همسر مطلقه اش بگیرد و اگر نخواست نگیرد)، البته در صورتیکه همسرش موافق بود، می تواند یکی از دو طرف رااختیار کند،همچنانکه جملهفان ارادا فصالا...این معنا را می رساند.

و علی المولودله رزقهن و کسوتهن بالمعروف، لا تکلف نفس الا وسعهامنظوراز کلمهمولود لههمانطور که گفتیم پدر طفل است و منظور از رزق و کسوة، خرجی و لباس است، و خدای عزوجل این خرجی و نفقه را مقید به معروف کرد، یعنی متعارف از حال چنین شوهر و چنین همسر، و آنگاه مطلب را چنین تعلیل کرد: که خدا هیچ کسی را به بیش از طاقتش تکلیف نمی کند، و آنگاه دو حکم دیگر هم بر این حکم ضمیمه کرد.

اول اینکه: حق حضانت و شیر دادن و نظیر آن مال همسراست، پس شوهر نمی تواند به زور میان مادر و طفل جدائی بیندازد، و یا از اینکه مادر فرزند خود را ببیند، ویا مثلا ببوسد، و یادر آغوش بگیرد جلوگیری کند، برای اینکه این عمل مصداق روشن مضاره و حرج بر زن است، که در آیه شریفه، از آن نهی شده است.

دوم اینکه: زن نیز نمی تواند در مورد بچه شوهر، به شوهر مضاره و حرج وارد آورد، مثلانگذارد پدر فرزند خود را ببیند، و ازاین قبیل ناراحتیها فراهم کند، چون در آیه شریفه می فرماید:لا تضار والدة بولدها، و لا مولود له بولده، نه زن به وسیله فرزندش به ضرر و حرج

صفحه : 362

می افتد،و نه پدر، و اگر در این جمله می فرمود: و لا مولود له به،و مرجع ضمیر(به)را که همانولدهباشد نمی آورد، تناقضی به چشم می خوردچون در چنین فرضی ضمیربهبه کلمهولدهابرمی گردد، چون در سابق ذکری از کلمه: ولد به میان نیامده بود، در نتیجه این توهم پیش می آمد که در آیه شریفه تناقض هست، از یک طرف می فرماید: شوهر، کسی است که فرزند برای او متولد می شود،و از طرفی دیگر می فرماید: فرزند برای مادر متولد می شود.

پس در جمله مورد بحث، هم حکم تشریع مراعات شده، و هم حکم تکوین، یعنی هم فرموده، از نظر تکوین، فرزند هم مال پدر و هم مال مادر است، و ازطرفی دیگر فرموده: از نظرتشریع و قانون، فرزند تنها از آن پدر است.

و علی الوارث مثل ذلکاز ظاهر آیه بر می آید: آنچه که به حکم شرع به گردن پدر است، مانند خرجی و لباس در صورتی که پدر فوت شود به گردن وارث او خواهد بود،لیکن مفسرین آیه را به معانی دیگری تفسیر کرده اند که با ظاهر آیه نمی سازد، و از آنجا که اصل مساله مربوط به فقه است متعرض آن معانی نشدیم، اگر کسی بخواهد به آنها آگاه شود باید به کتب فقهی مراجعه نماید، و آنچه ما در معنای آیه گفتیم موافق با مذهب ائمه اهل بیت ع است، چون از اخباری که ازایشان رسیده، همین معنا استفاده می شود، و همچنین موافق با ظاهر آیه شریفه نیز هست.

فان ارادا فصالاعن تراض منهما و تشاور...کلمهفصالبه معنای از شیر جدا کردن کودک است، و کلمهتشاوربه معنای اجتماع کردن در مجلس مشاوره است، و این جمله به خاطر حرففاءکه در آغاز دارد تفریع بر حقی است که قبلا برای زوجه تشریح شده، و به وسیله آن حرج از بین برداشته شد، پس حضانت و شیر دادن بر زن واجب و غیر قابل تغییر نیست،بلکه حقی است که می تواند از آن استفاده کند، و می تواند ترکش کند.

پس ممکن است نتیجه مشورتشان این باشد که هر دو راضی شده باشند بچه را از شیربگیرند، بدون اینکه یکی از دو طرف ناراضی و یا مجبور باشد و همچنین ممکن است نتیجه این باشد که پدر، فرزند خود را به زنی دیگر بسپارد تا شیرش دهد، و همسر خودش راضی به شیردادن نشود و یا فرضا شیرش خراب باشد، و یا اصلا شیر نداشته باشد، و یا جهاتی دیگر، البته همه اینها در صورتی است که مرد به خوبی و خوشی آنچه را که زن استحقاق دارد به او بدهد، و در همه موارد منافاتی با حق زن نداشته باشد، و قیداذا سلمتم ما آتیتم بالمعروفهمین رامی رساند.

صفحه : 363

و اتقوا الله و اعلموا ان الله بما تعملون بصیردر این جمله، امر به تقوامی کند و اینکه این تقوا به اصلاح صورت این اعمال باشد، چون احکام نامبرده همه اموری بود مربوط به صورت ظاهر، و لذا دنباله جمله فرمود: و بدانیدکه خدا بدانچه می کنیددانا است...، به خلاف ذیل آیه قبلی یعنی آیهو اذاطلقتم النساء فبلغن اجلهن...، که در ذیل آن فرمود: از خدا پروا کنید، و بدانید که خدا به هرچیزی دانا استبرای اینکه آیه نامبرده مشتمل بود بر جمله: و لا تمسکوهن ضرارا لتعتدوا، ومعلوم است که ضرار و دشمنی سبب می شود که از ظاهر اعمال تجاوز نموده، به نیت نیزسرایت کند، و در نتیجه پاره ای از دشمنی هایی که در صورت عمل ظاهر نیست انجام دهد، دشمنی هائی که بعدها اثرش معلوم گردد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان