عصر ایران؛ مهدیه ملک شیخی- روز جهانی معلولان، همه ساله در سوم دسامبر برگزار میشود و در ایران نیز 10 تا 16 آذرماه هر سال هفته ملی افراد دارای معلولیت نام گذاری شده و فرصتی است برای تأکید بر حقوق و توانمندیهای افراد دارای معلولیت و افزایش آگاهی عمومی درباره چالشهایی که این قشر از جامعه با آن مواجهاند.
این روز توسط سازمان ملل متحد در سال 1992 نامگذاری شد و هدف اصلی آن ارتقای فهم مسائل مربوط به معلولیت و ترویج ادغام اجتماعی و اقتصادی این افراد در جوامع مختلف است.
روز جهانی معلولان یادآور این است که یک جامعه عادلانه، جامعهای است که در آن همه افراد بدون در نظر گرفتن تفاوتها، فرصتهای برابر برای دستیابی به زندگی بهتر داشته باشند.
هنوز این جمله در گوشم زنگ می خورد: "متاسفانه در جامعه آدمها را بر اساس ظاهر قضاوت میکنند نه تواناییهایشان و باید خُرد و تحقیرشدن را هم به سایر مشکلات ما معلولان ضمیمه کرد".
معلولین ( و به تعبیر درست تر: افراد دارای معلولیت) از طرف جامعه خواسته یا ناخواسته طرد شده و به عنوان یک انسان برابر نگریسته نمی شوند. در این میان زنان معلول بطور مضاعف زیر این نابرابری خُرد می شوند.
هرگاه سخنی هم از آنان به میان آمده با نگرشی همراه با ترحم یا عناد برخورد شده است، گویی جامعه به آنها نیازی نداشته و ندارد. نوع برخورد زنان با معلولیت خود نیز، ارتباط قوی با بافت فرهنگی و جامعهای دارد که افراد در آن رشد یافتهاند.
بر اساس گزارش سازمان ملل میزان شیوع معلولیت 15 درصد است. براساس گفته رییس سازمان بهزیستی کشور، 11 میلیون معلول در کشور داریم که از این رقم، یک میلیون و 600 هزار نفر تحت پوشش این سازمان قرار دارند.
در حال حاضر، جمعیت معلولین ایران چند گروه هستند. برخی از معلولیت ها مادرزادی و به دلیل عوامل ژنتیکی است و بعضی دیگر ناشی از سوانح و حوادث ترافیکی و غیر ترافیکی است. از سوی دیگر در ایران به دلایل تغییر ساختار جمعیتی و افزایش تدریجی جمعیت سالمندان و نیز پیشی گرفتن امید به زندگی زنان، بخش قابل توجهی از سالمندان در آینده با معلولیت و ناتوانی دست به گریبان خواهند بود.
زنان معلول در دام پارادوکس ناتوانی
زن معلول در رویارویی با معلولیت از زمان آغاز شناخت بدن خود با نوعی چالش و کلنجار ذهنی دست و پنجه نرم می کند. مشاهده وضعیت جسمانی خود همراه با انواعی از نقص و ناتوانی در زندگی فردی، برای زن معلول چالش بزرگی به حساب می آید، چرا که زنان معلول بیش از سایر گروه ها نادیده گرفته می شوند.
به هنگام پرداختن به معلولیت، معلولان در قالب اقلیت به عنوان کسانی که ناتوانند در مقابل کسانی قرار می گیرند که اکثریت جامعه بوده که توانمند هستند؛ لذا آنان که معلولان را تعریف می کنند، افراد توانا هستند. جامعه، فرد دارای معلولیت را فردی ناکارآمد و ناقص تلقی می کند که نمی توان از او انتظار زیادی داشت.
هیچ کس این واقعیت تلخ را بهتر از زنان معلول احساس نمی کند که هم معلول هستند و هم زن؛ و در برخورد با واقعیت و در جامعه با بن بست های جدی مواجه اند.
بی شک، دختری با عقب ماندگی ذهنی، به همان اندازه امید و آرزو در قلب خود دارد که یک دختر غیر معلول. همان قدر احساسات، نیاز و آمال و اهداف در سر می پروراند که یک فرد غیر معلول. اما متاسفانه این نیز کاملا طبیعی است که دختری با عقب ماندگی ذهنی نه از طرف خانواده و نه از طرف اجتماع، هرگز جدی گرفته نمی شود و ارزش و اعتباری به خواسته های او گذارده نمی شود. حتی چنانچه این دختر در خانواده خود بدون تبعیض، ترحم و تحقیر رشد کند، همین که پا به جامعه می گذارد، متوجه می شود که در آخر خط قرار گرفته و دیده نمی شود.
دوگانگی در تعاملات اجتماعی
زنان معلول در جریان تعاملات اجتماعی خود، شرایط متفاوت تری را تجربه می کنند. شاید مشاهده یک مرد معلول که روی ویلچر نشسته، به اندازه یک زن با همان وضعیت جسمانی برای برخی افراد جالب توجه نباشد. به قول زنان معلول، پرسش را در نگاه مردم می توان دید. مانند چطور شدکه معلول شدی؟ کارهای شخصی ات را چه کسی انجام می دهد؟
زن معلول در تعاملات روزانه خود به عنوان بخشی از زندگی اجتماعی اش با نوعی دوگانگی روبه روست. نوع اول تعامل توام با ترحم و دیگری تعامل توام با همکاری است.
تعامل ترحم آمیز مملو از دلسوزی های نابجاست که فقط حاوی یک سری عواطف مخرب است؛ یعنی نه تنها نفع خاصی به حال فرد معلول ندارد، بلکه به لحاظ درونی و شخصی برای وی بار منفی دارد و نوعی ناراحتی و حالت عصبی درونی نسبت به دیگران در زن معلول ایجاد می کند و حتی موجب رنجش خاطرشان می شود و در مواردی ممکن است به اختلال تعاملی منجر شود.
دوستی را می شناسم که دو فرزند دارد و در اثر یک بیماری غافلگیرکننده پایش را از دست داده است، می گفت:" اطرافیانش نجواکنان از بزرگواریِ همسرم که مرا با این شرایط تحمل میکند، صحبت میکنند".
قانون حمایت از معلولان
برای نخستین بار در سطح بینالمللی در اعلامیه حقوق کودک مصوب سال 1924 سازمان ملل بود که مساله حمایت از معلولان (کودکان دارای معلولیت ذهنی) مورد توجه قرار گرفت.
در 16 دسامبر1992 مجمع عمومی سازمان ملل از دولت ها درخواست کرد تا روز سوم دسامبر هر سال، سالروز تصویب برنامه جهانی در خصوص معلولان(سال 1982) را به عنوان روز جهانی افراد دارای معلولیت نام گذاری کنند.
ایران نیز در سال 2006 به کنفوانسیون بینالمللی حقوق افراد دارای معلولیت پیوسته است که در حوزهها و جنبههای مختلف زندگی معلولان 50 ماده قانونی دارد. ماده 6 در بحث زنان معلول تاکید دارد که هیچ گونه تبعیضی در رابطه با زنان و دختران معلول جایز نیست؛ اما در عمل، دختران معلول گاهی حتی از کمترین حقوق خود بی بهره هستند. چرا که هنوز هم برخی خانوادهها خیلی سخت اجازه ورود به فعالیتهای اجتماعی را به دختران شان میدهند. چرا که میبینند جامعه هنوز آمادگی پذیرش معلولان را ندارد. در نتیجه خانوادهها سعی در سرکوب حضور دخترانشان در جامعه دارند و تصور میکنند با این روش امنیت آنها را حفظ کردهاند.
با آنکه قانون جامع حمایت از معلولان در سال 1383 توسط مجلس مشتمل بر 16 ماده و 24 تبصره تصویب شده است، اما کمتر نشانی از اجرای آن در نهادهای دولتی یا غیر دولتی دیده میشود.
چالش اشتغال و وابستگی اقتصادی معلولان
بر اساس قانون جامع حمایت از معلولان، دولت موظف است؛ زمینههای لازم را برای تامین حقوق معلولان، فراهم و حمایتهای لازم را از آنها به عمل بیاورد. حتی در ماده 7 این قانون آمده که باید 3 درصد از استخدامهای پیمانی و رسمی و کارگری به افراد معلول واجد شرایط داده شود، اما عملا کسی از این قانون خبر ندارد. به تازگی و به رغم برگزاری آزمون استخدامی ویژه معلولین، اما و اگرهای بسیاری بوجود آمده است و به وقت اجرایی شدن، کارفرمایان از ناتوانی معلولان در بر عهده گرفتن تعهد کاری می گویند.
نبود بانک اطلاعاتی مناسب و نداشتن اطلاعات و آمار جامع و دقیق در خـصوص معلولین متقاضی اشتغال، کمرنگ بودن قانون 3 درصد اســتخدامی برای جذب معلولان و یا اجرا نشـدن دقیق آن، ابلاغ نشدن به موقع اعتبارات اشتغال معلولین به استان ها، عدم شـناخت صـاحبان صـنایع و کارفرمایان از توانمندی هـای معلولین و کمبود وسایل مناسب برای جابه جایی و تحرک آنان در سـطح شـهر از قبیـل اتوبوس های درون شهری مناسب سازی شده برای این افراد از مهم ترین موانع بر سر راه اشتغال معلولین است.
مسئول دغدغهمندی می گفت: معیشت، تنها رنج معلولان نیست؛ اما مهمترین رنج است؛ و نمیتوان و نباید حذف شدن معلولان از سطح جامعه را نادیده گرفت.
در شرایطی که بسیاری از کارگران بیکار هستند، نمی توان انتظار داشت که تشویق و ترغیب یا حتی اجبار کارفرمایان به پذیرش معلولین بلافاصله به موفقیت انجامد. از طرفی، در زمان بیکاری و رکود اقتصادی، معلولین نخستین کسانی هستند که از کار کنار گذاشته می شوند. یکی دیگر از موانع اقتصادی آن است که برای آموزش، کسب و کار و اشتغال، تسهیلاتی در اختیار معلولان قرار نمی گیرد و یا اینکه این تسهیلات بسیار اندک بوده است.
آنچه به نظر می آید؛ نگرش و مسائل فرهنگی هم روی کارفرما حاکم است که به چه میزان توانمندی یک فرد معلول را قبول داشته باشد. در این بین حتی اگر بحث استخدام پیش بیاید، کارفرما تصور می کند دردسر استخدام زن معلول به دلیل شرایط خاصتر او بیشتر است، بنابراین اگر هم بخواهد استخدامی را انجام دهد، ترجیح میدهد مرد معلول را استخدام کند.
فوبیای تأهل زنان معلول
فرصت ازدواج برای معلولان زن بسیار کمتر از مردان معلول است. مرد معلول این حق را برای خود قائل است که با یک زن غیرمعلول ازدواج کند و حداقل امکان ازدواج با یک زن معلول برایش بیشتر است، اما برای یک زن معلول چنین چیزی در مورد ازدواج با یک مرد غیرمعلول تا حدی محال و درباره ازدواج با یک مرد معلول نیز کم است.
یک دختر معلول در طول زندگی خود، این ممنوعیت را به دوش می کشد: "معلول که نباید ازدواج کند، معلول را چه به ازدواج کردن؟". این مسئله در جملهای تکراری در خانواده ریشه دارد که والدین مدام می گویند: " از ازدواج خبری نیست، چه کسی حاضر می شود با یک دختر معلول ازدواج کند؟". خانواده و جامعه ازدواج را در حکم میوه ممنوعه می دانند، به شکلی که از نظر برخی از آنها، حتی نباید به آن فکر کرد!
به نظر میرسد در ایران نیز همانند بسیاری از نقاط دیگر جهان، تعریف زیبایی و سلامت در نقطۀ مقابل معلولیت قرار گرفته است و بیشتر، فرصتهای برابر برای ابراز وجود و درک جذابیتهای شخصی از افراد دارای معلولیت به خصوص زنان گرفته شده است. از طرفی تصورات کلیشهای دربارۀ نقشهای جنسیتی که اغلب مفهوم زنبودن را با مراقببودنمساوی میداند نیز مانعی بر سر راه برقراری رابطه صمیمانه و پایدار است؛ زیرا معلولیت میتواند با نیاز به مراقبت همراه شود و با کلیشۀ جنسیتی ذکر شده(زن مساوی است با مراقببودن) در تعارض قرار گیرد؛ از این رو نگرانی از ورود به رابطه زناشویی به دلیل ترس از مسخرهشدن، طردشدن و ضعف در انجام وظایف زندگی متاهلی یکی از چالش های زندگی زنان معلول است.
دسترسی به خدمات ویژه
محدودیت اجتماعی معلولان جامعه ای را ترسیم می کند که برای این قشر حق و حقوقی قائل نیست، حق بهداشت، بیمه، سلامت را در کمترین میزان برای آنها در نظر می گیرد. حتی امکانات تردد را برای آنان فراهم نمی کند و به فضای عمومی دسترسی کمتری دارند. اولین و عمده ترین مشکل معلولان به ویژه زنان، حضور در جامعه است که چنین حقی برای آنان وجود ندارد.
از مبلمان شهری گرفته تا حمل و نقل عمومی هیچ کدام مناسب سازی نشده است. نبود سرویسهای بهداشتی در معابر هم دردسر دیگری است. از مترو و اتوبوس نمیتوانند استفاده کنند، البته ونهای جدیدی برای حمل و نقل معلولین موجود هست اما تعداد محدود و شرایط سختی دارد.
مشکلات رفتوآمد و محل نامناسب برای حرکت، موجب می شود تا آنان از حضور در اجتماعات پرهیز کنند؛ زیرا نبود رمپ و شرایط رفتوآمد که فرد خودش برود وبیاید؛ وجود ندارد، لذا موجب می شود دیگران اینکار را برای زنان معلول انجام دهند، در نتیجه ماندن در خانه و تنهایی را ترجیح می دهند.
موضوع دیگری که برای معلولین زن در زندگی اجتماعی و حضور در فضاهای عمومی شهری وجود دارد، بحث مناسب سازی نشدن برخی فضاهای عمومی و سازمانی است. منظور از عدم مناسب سازی، کمبود امکانات لازم برای تردد و حضور فرد معلول در فضاهای عمومی مانند اداره ها، پارک ها و مراکز خرید است. مصداق بارز آن نیز نبود آسانسور در برخی از اداره های چند طبقه و آسانسور مخصوص معلولان؛ وضعیتی است که مانع از حضور فرد معلول برای انجام امور اداری، آموزشی و حتی حضور در کلاس درس و امتحانات در کنار سایر دانش آموزان می شود. در سطح شهر فقدان پارکینگ های اختصاصی معلولان باعث بروز مشکلات حضور آنها با خودرو شخصی شده است. جالب آنکه بسیاری از همشهریان هنوز لزوم وجود چنین امکاناتی را در فضای شهری برای معلولین متصور نیستند.
نگاه جامعه به معلولان
یک جامعه شامل افرادی نیست که همه نیازها و توانایی های یکسانی دارند. جامعه معلولیت را رد میکند.رنج حذف شدن از سطح جامعه تا جایی است که برخی مسئولان نیز تصورشان این است که در منطقه تحت مسئولیت آنها معلولی زندگی نمیکند.
با معلولیت، تاریخچه سرکوب به وجود می آید، که در آن افراد دارای معلولیت کمتر از حمایت قانونی برخوردار می شوند، احتمال بیشتری دارد که از آموزش انبوه کنار گذاشته شوند، از نظر سیاسی نماینده ای ندارند و بیشتر به کمک های دولتی یا خیریه متکی هستند.
البته که جمعیت معلولان فراموش شده از چتر حمایتی دولت، بسیار بیشتر از معلولان تحت پوشش است. البته سقف این حمایت ها نیز در حدی نیست که معلول بتواند به آن اتکاء نموده و یا گره ای از مشکلات عدیدۀ خود باز نماید.
در رسانه ها نیز معلولان نادیده گرفته می شوند؛ به جز زمانی که به طور خاص در مورد ناتوانی صحبت می شود. به ندرت تبلیغات، افراد معلول را در حال انجام فعالیت های روزمره مانند آشپزی، کار یا کارهای خانه نشان می دهد. این تمایل به طور کلی "دیگر بودن" را تداوم می بخشد.
خانواده معلولان
در گذشته نگهداری معلول دارای بار معنوی بود و عنایتی از سمت خدا تلقی میشد. کما اینکه در کشورهای پیشرفته میبینیم؛ چهرههای معروف و مشهور، بچههای معلول را به فرزندی قبول کرده و دولت نیز در قبال این سخاوتمندی امتیازاتی را به چنین افرادی میدهد. ولیکن در ایران تمهیداتی از سوی حاکمیت برای مراقبت و نگهداری از فرزند معلول در خانه اندیشیده نشده و خانواده را کاملاً تنها رها میکنند. خانوادههایی که یک فرزند معلول دارند حاضر نیستند به دلیل تجارب سخت و هزینه های سنگین صاحب فرزند دیگری شوند. مراقبت از کودک معلول مستلزم دریافت مزایا و خدمات است.
راهکارها برای رفع تبعیض مضاعف به زنان معلول
* آموزش عمومی: تغییر نگرش جامعه نسبت به زنان معلول از طریق آموزش و آگاهی بخشی
* حمایت قانونی: تدوین و اجرای قوانین جامع برای حمایت از حقوق زنان معلول
* توانمند سازی اقتصادی: ایجاد فرصت های شغلی و آموزشی برای استقلال مالی و اجتماعی آنان
* دسترسی به خدمات ویژه: فراهم کردن زیرساخت ها و امکانات مناسب برای زنان معلول
* حضور در تصمیم گیری ها: افزایش مشارکت زنان معلول در حوزه های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی
این اقدامات می تواند به کاهش تاثیرات معلولیت مضاعف و ایجاد فرصت های برابر برای زنان معلول کمک کند.
در پایان باید گفت؛ این فرد دارای معلولیت نیست که نیاز به سازگاری بامحیط دارد، بلکه شرایط اجتماعی باید تغییر کند و امکان مشارکت کامل این قشر در جامعه را فراهم کند. افراد در جوامعی که در آن زندگی می کنند؛ از طریق تأثیر ساختارها و نگرش های جامعه «ناتوان» دیده می شوند. حال تصور کنید که افراد معلول زن باشند، رنج زن بودن نیز به آن افزوده می شود.
------------------------------------
توضیح: هرچند تقسیم جامعه به سالم و معلول را نادرست میدانیم و از این رو حتی واژه "توانیاب" را به جای"معلول" را نارسا و درست آن همان "فرد دارای معلولیت" به عنوان یک ویژگی است اما چون این متن برای بیان واقعیتهای مهمتر و تلختری از این اصطلاح است همان تعبیر "زن معلول"مسامحتا ئ برای اختصار آمده.