ماهان شبکه ایرانیان

چرا حکمرانان باید از نگاه متکبرانه به جامعه ناخوش‌احوال ایران دست بردارند؟

وندینگ‌ماشین و کارناوال فردیت

بازار به دنبال مشتری وفادار است. اگر سیاست رسمی به دنبال «شهروند وفادار» است نخست باید فردیت‌ها را به رسمیت بشناسد و از نگاه تحقیرآمیز و متکبّرانه به جامعه بدحال و ناخوش‌احوال ایران دست بردارد.

عصر ایران؛ فردین علیخواه (جامعه شناس) - چند وقت پیش، در گوشه‌ای از دانشکده‌مان یک دستگاه خودبردار (وندینگ‌ماشین) گذاشتند. توضیح کوتاه درباره این دستگاه آنکه؛ از پیش در داخل آن انواع و اقسام نوشیدنی‌های گرم و سرد، و همچنین خوراکی‌ها و تنقّلات متنوع گذاشته می‌شود. مشتری ابتدا می‌بیند، بعد بر اساس بودجه‌اش و لمس دگمه‌هایی چیزی انتخاب می‌کند، و پس از طی فرایند کوتاه پرداخت، کالای انتخاب‌شده را برمی دارد. گویی سوپرمارکتِ کوچکِ بدونِ فروشنده است چرا که شما هستید و او و دیگر هیچ! 
 
واکنش دانشجویان به این دستگاه برای من تأمل‌برانگیز بود. از همان روز‌های نخست، این واکنش‌های ناخودآگاه به قدری مشاهده‌پذیر بود که من هم به موضوع علاقه‌مند شدم و از گوشه‌ای و از کُنجی، به تماشای رفتار‌های دانشجویان در مقابل این دستگاه پرداختم.
 
نشاط انباشته‌شده در آن قسمت از دانشکده قشنگ معلوم بود. این رفتار‌ها را می‌توانم در ترکیبی از هیجان، شیفتگی، وجد، کنجکاوی حریصانه، حیرت و تحسین خلاصه کنم. دیدم که برخی از دانشجویان عکسی از این دستگاه را در صفحات شخصی‌شان در شبکه‌های اجتماعی منتشر کرده‌اند و از اتفاقی خوشایند در دانشکده خبر داده‌اند و در این خصوص ذوق خود را با دیگران به اشتراک گذاشته‌اند.
 
نکته جالب دیگر آنکه، آن اوایل، دانشجویان با دوستان خود مقابل دستگاه توقف می‌کردند و چیزی سفارش می‌دادند ولی به تدریج چنین حضوری در مقابل دستگاه انفرادی شد. البته از همان ابتدا، بودند کسانی که دوست داشتند حیرت و کشف خود را از نگاه دیگران پنهان کنند. به همین دلیل در ساعات خلوت دانشکده به سراغ دستگاه می‌رفتند و با شک و تردید دگمه‌های آنرا فشار می‌دادند و منتظر تحویل سفارش می‌ماندند. موضوع آن قدر جالب شد که در یکی از کلاس‌هایم این رفتار‌های اجتماعی، و این چنین استقبال و شوقی را به بحث گذاشتم. 
 
وندینگ ماشین یا خودبردار
وندینگ‌ماشین
 
من همواره در نوشته‌هایم به اهمیت فردیت (individuality) پرداخته‌ام و گمان می‌کنم جامعه ایرانی، و به طور خاص نسل جدید، آنچه در این روزها خواستار آن است احترام دیدن نسبت به فردیت‌اش است.
 
فردیت را در مقابل توده(mass) قرار می‌دهم. توده‌ای که هویتی سراسر یکدست و یک‌ریخت دارد، توده‌ای که همه‌وقت به نوک مثلث می‌نگرد و منتظر فرمان نوک مثلث می‌ماند و از خود استقلال و انتخابی ندارد. توده‌ای که «همنوایی» و تشابه‌پذیری(و نه تفاوت‌پذیری) مهم‌ترین هدفش در زندگی است. 
 
این روزها بازار در ایران، به تدریج دارد به فردیت‌ها احترام می‌گذارد. وقتی‌ پس از خواروبارفروشی‌های سنتی، سوپرمارکت‌ها آمدند یکی از نقاط قوت‌شان «سیستم خودبرداری» بود، احترامی به خویشتن افراد از طرف بازار.
 
مشتری در این سوپرمارکت‌ها حس خوب فردیت را داشت. او نگاه می‌کرد، فرصت بررسی و کشف داشت، برمی‌داشت و در آخر هم حساب می‌کرد، فرایندی که فازهایی از آن در سیستم قبل وجود نداشت.
 
قابل تأمل آنکه، این روزها در مراکز خرید، وقتی چند نفر با هم و یا به شکل خانوادگی در مقابل قفسه‌ای توقف می‌کنند معمولا مشاجره‌شان بالا می‌گیرد. یکی از دلایل آن است که فرد (این روزها حتی خردسالان) احساس می‌کند که به حریم خصوصی، استقلال و فردیت‌اش تعرض شده است.
 
بگذارید مثالی از دیده شدن فردیت بزنم. در یکی از مناطق کوچک استان گیلان در صف نانوایی ‌ایستاده بودم. مشتری‌ها کارت بانکی‌شان را ردیف‌ردیف روی پیشخوان می‌گذاشتند. در واقع این کارت‌ها بودند که صف‌ایستاده بودند نه افراد. نانوا هم به نوبت هر کارت را برمی‌داشت، نام کوچک مشتری را می‌خواند و بعد رمز کارت را پس از نام مشتری می‌گفت! جالب آنکه در آن منطقه کوچک، پس از شنیدن نام و رمز، تبسّمی بر صورت مشتری‌ها می‌نشست، تبسّمی ناشی از اینکه نانوا آن‌ها را می‌شناسد و آنها را می‌بیند.
 
نانوا به برخی از مشتری‌ها می‌گفت: امروز مصرف نانت بیشتر یا کمتر شده. در واقع نانوا، تمایز‌ها را متوجه بود و می‌دید و بیان می‌کرد( روشن است که مسأله امنیت رمز کارت‌ها مدّ نظر این نوشته کوتاه نیست).
 
با گسترش خرید‌های اینترنتی، بازار بیشتر تلاش می‌کند تا فردیت‌ها را ببیند هر چند بر چند و چون آن نقد‌هایی وارد است. هر روز پیامک‌هایی دریافت می‌کنم که ابتدای آن‌ها با «فردین جان» آغاز می‌شود. بازار اسم کوچک مرا صدا می‌زند و صمیمانه محصولات جدیدش را به من معرفی می‌کند. بازار تلاش می‌کند هر روز جنبه‌های بیشتری از فردیت مرا بداند و نشان دهد که آنرا می‌ببیند، هر چند هدفش فروش بیشتر است.
 
در همان کلاسی که بحث وندینگ ماشین دانشکده بود از دانشجویان سؤال کردم که «معمولاً کدام بخش فرایند خرید روی اعصابتان است؟ » گفتند: « وقتی فروشنده به دنبال ما راه می‌افتد و هر جا می‌رویم همراه ماست». گفتند: « او به حریم خصوصی ما به هنگام خرید تجاوز می‌کند» و « او فردیت ما را از ما می‌گیرد و سعی دارد بر رفتار ما نظارت داشته باشد هر چند هدفش مثلاً کمک و راهنمایی ماست».
 
این روز‌ها هواداران هوش مصنوعی به سرعت در حال افزایش‌اند و من بسیار کنجکاوم تا دلایل چنین اشتیاقی را از منظر اجتماعی بدانم. علاوه بر همه دلایل ممکن، حداقل یک دلیل؛ دیدن فردیت افراد توسط هوش مصنوعی است. در این مدت کوتاه، هوش مصنوعی نشان داده است که تمایز افراد را می‌بیند و بر اساس شناخت چنین تمایزی درباره افراد نظر می‌دهد. انتظار می‌رود که طی یکی دو سال آینده، هوش مصنوعی تبدیل به مهم‌ترین دوست و همنشین ایرانیان شود به این دلیل ساده که دارد تلاش می‌کند هویت انفرادی، خاص و شخصی افراد را کشف کند و بر آن اساس نظر بدهد. هوش مصنوعی مانند آن نانوا تمایز آدم‌ها را می‌بیند و نشان داده که به آن احترام می‌گذارد.
 
به موضوع وندینگ ماشین دانشکده برگردم. علاوه بر دلایل مختلف استقبال دانشجویان از این دستگاه نظیر «حس بودن در جهان مدرن»، «رنگ و وارنگ، دلپذیر و شیک بودن ظاهر خوراکی‌ها»، «وجود نوشیدنی‌های متنوع گرم نظیر قهوه و لیوان‌های شیک سرو کردن آن که بیانگر سبک زندگی جدید و امروزی است»، باید به احترام به فردیت هم اشاره کنم.
 
سازنده با قرار دادن انواع خوراکی‌ها و نوشیدنی‌ها و تنوع بخشیدن به آن‌ها تلاش کرده است تا سلایق مختلف را ببیند، سلایقی که هر کدام جنبه‌ای از فردیت آدم‌ها را بازتاب می‌دهد. سازنده تلاش کرده است این پیام را به مشتری انتقال دهد که حواسش به فردیت آن‌ها بوده است و قرار نیست مانند سماور‌های استیل بزرگ با شیرهای زمخت‌شان، با تنها چای در خدمت «توده» باشد. آنچه در مقابل این دستگاه جریان دارد کارناوال فردیت است.
 
فردیت
 
بازار، حوزه عمومی و سیاست. سعی می‌کنم نکات پایانی این نوشته را با این سه کلمه به پایان برسانم.
 
در ایران، بازار با سرعت تمام تلاش می‌کند تا بیش از پیش اطلاعات بیشتری از ما به دست آورد، بر آن اساس فردیت ما را ببیند و به رسمیت بشناسد. بازار دارد تلاش می‌کند حس خوب محترم بودن را با دیدنِ فردیت به ما منتقل کند و در نهایت ما تبدیل به «مشتری» شویم. هدف نهایی بازار «تبدیل ما به یک مشتری وفادار» است.
 
از طرف دیگر، با توجه به تجارب تلخ دهه‌های اخیر، حوزه عمومی و زیست‌جهان ایرانی میل شدید به محترم شمردن فردیت‌اش دارد. تشنۀ احترام به تمایز‌ها و تفاوت‌هاست. تشنۀ عزت و احترام دیدن نسبت به سبک زندگی‌اش است. ولی شوربختانه، سیاست رسمی در ایران بی‌توجه به آنچه حوزه عمومی خواستار آن است سخت به دنبال «توده‌سازی» در جامعه و به بیان روشن‌تر، محو کردن هویت‌های متمایز و سبک‌های زندگی متفاوت است. به گمان من، «قانوع حجاب و عفاف» تنها نمونه‌ای از تضعیف هویت‌های متمایز در جامعه است، آنچه که نسل جدید ایرانی به شدت منتقد آن است. 
 
 ناکامی سیاست رسمی در ایران، به ویژه در عرصه فرهنگ و زندگی روزمره، هر روز بیش از پیش خواهد بود اگر نخواهد «فردیت» افراد را به رسمیت بشناسد. البته اندوه این است که سیاست رسمی در ایران، افراد را خوب می‌بیند ولی خوب دیدن را نه برای محترم شمردن فردیت و احترام؛ بلکه برای اضمحلال فردیت به خدمت می‌گیرد.
 
بازار به دنبال مشتری وفادار است. اگر سیاست رسمی به دنبال «شهروند وفادار» است نخست باید فردیت‌ها را به رسمیت بشناسد و از نگاه تحقیرآمیز و متکبّرانه به جامعه بدحال و ناخوش‌احوال ایران دست بردارد.
 
سخن پایانی آنکه، جنت وینترسون در رمان «چرا خوشبخت باشی وقتی می‌تونی معمولی باشی» جمله‌ای قابل تحسین دارد: «در سیستمی که مولد توده است تنها راه فرار فردگرایی است».
 
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان
تبلیغات متنی