ماهان شبکه ایرانیان

دانش و فرهنگ در قرن چهارم (۲)

اشاره کردیم که دلبستگی مسلمانان به این دانش، از روی علاقه ای بود که به سیره پیامبر خدا صلی الله علیه و اله داشتند

دانش تاریخ

اشاره کردیم که دلبستگی مسلمانان به این دانش، از روی علاقه ای بود که به سیره پیامبر خدا صلی الله علیه و اله داشتند.به همین دلیل، کتاب های فراوانی از قرن دوم به بعد درباره سیره آن حضرت نوشته شد.در کنار آن، به تحولات سیاسی دنیای اسلامی، از فتوحات گرفته تا جنگ ها و شورش های داخلی نیز توجه فراوانی صورت گرفت.در این باره، کتاب های زیادی تألیف شد که متأسفانه بسیاری از آنها از میان رفته است.در اینجا به چند نمونه از این کتاب ها اشاره می کنیم.

دو مورخ برجسته قرن دوم و سوم، یکی ابو مخنف و دیگری هشام کلبی است که مواد تاریخی فراوانی را تهیه و در اختیار منابع بعد از خود قرار دادند.بعد از آنان، چندین مورخ، به تدوین تاریخی عمومی اسلام پرداختند که بخش مهمی از کتاب های آنها، تاریخ شرق اسلامی و در درجه نخست عراق و ایران بود.از میان آنها، باید به ابو حنیفه دینوری (م 282) و یعقوبی (م 284) اشاره کرد که کتاب دینوری اخبار الطوال و کتاب یعقوبی، با نام تاریخ یعقوبی شهرت دارد.به طور معمول، در این کتاب ها، تاریخ اسلام، به صورت تاریخ خلفا نوشته شده و رویدادهای تاریخی دوران هر یک از آنان ارائه شده است.

مشهورترین و مفصل ترین کتاب تاریخی که در اواخر قرن سوم هجری نوشته شد، کتاب تاریخ الرسل و الامم و الملوک از محمد بن جریر طبری آملی (م 310) است.این کتاب که به تاریخ طبری شهرت دارد، داستان زندگی بشر را از هبوط آغاز کرده و رخدادهای تا سال 303 هجری را در آن آورده است.طبری در این اثر، از صدها کتاب و مقاله بهره برده و در جای جای کتاب خود، منابعش را یاد کرده و کتابی مستند فراهم آورده است.این کتاب، مطالب نادرست فراوانی نیز دارد که مورد نقد محققان و نقادان قرار گرفته است.

از خوش نام ترین مورخان قرن چهارم هجری، علی بن حسین مسعودی (م 346) است که کتاب پر ارج او مروج الذهب و معادن الجوهر همیشه مورد استفاده مورخان و پژوهش گران بوده است .وی این کتاب را که یک دوره تاریخ جهان از دید تمدنی، سیاسی و فرهنگی است، در کنار کتاب بزرگ تری با نام اخبار الزمان تألیف کرده که با کمال تأسف آن اثر امروزه در دسترس نیست .مسعودی، تاریخ را تنها از کتاب ها و گوشه کتابخانه به دست نیاورده، بلکه با مسافرت به اقصا نقاط عالم، مواد کتاب خود را فراهم آورده است.وی با دیدن اجتماعی و تحلیلی به تاریخ نگریسته و تاریخ را نه به صورت مرده که به صورت موجودی زنده و دارای روح به تصویر کشیده است.

از ارجمندترین کتاب های تاریخ قرن چهارم، کتاب تجارب الامم از احمد بن محمد مسکویه (م 421) است که گفته اند از روستای مشکویه ری بوده است.وی فیلسوفی فرزانه و مورخی آگاه است که در زمینه های مختلف فلسفه و اخلاق و تاریخ، آثاری از خود بر جای نهاده است.

کتاب تجارب الامم، یک دوره تاریخ عمومی اسلام است.اهمیت این کتاب، در ثلث پایانی آن است که مؤلف به بیان رویدادهای معاصر خود پرداخته و با دقت و گستردگی، اخبار جهان اسلام، به ویژه بخش شرقی و مخصوصا دوران امارت آل بویه را در آن آورده است.نگرش وی به تاریخ از هر جهت اهمیت دارد.او تاریخ را از دید عبرت و تجربه امت ها می نگرد.مسکویه در مقدمه کتابش می نویسد:

من چون سرگذشت مردمان و کارنامه شاهان را ورق زدم و سرگذشت کشورها و نامه های تاریخ را خواندم، در آن چیزها یافتم که می توان از آنها، در آن چه مانندش همیشه پیش می آید و همتایش پیوسته روی می دهد، پند گرفت.همچون گزارش آغاز دولت ها و پیدایش پادشاهی ها و رخنه هایی که سپس در آنها راه یافته و کارسازی کسانی که آن رخنه ها چاره کرده اند تا به بهترین روزبازگشت، و سستی کسانی که از آن بی هش ماندند و رهایش کردند تا کارشان به آشفتگی و نیستی کشید...نیز دیدم، اگر از این گونه رویدادها، در گذشته نمونه ای بیابم که گذشتگان آن را آزموده باشند و آزمون شان راهنمای آیندگان شده باشد، از آن چه مایه گرفتاری کسانی می بود دوری جسته، بدانچه مایه نیکبختی کسانی دیگر، چنگ زده اند.چه کارهای جهان همانند و در خور یکدیگرند.رویدادهایی از این دست که آدمی به یاد می سپرد، گویی همگی آزموده خود اوست، گویی خود بدانها دچار آمده و در برخورد با آنها فرزانه و استوار شده است، گویی خود در هنگامه آنها زیسته و خود با آنها روبرو بوده است.

شاید یاد آوری این نکته نیز مفید باشد که در آغاز، تاریخ نگاری کمتر با نقادی همراه بود.این زمان، یعنی قرن چهارم، تاریخ نگاران، با دقت بیش تری به ثبت حوادث پرداخته و روحیه نقادانه داشتند.مناسب است عبارتی از ابو ریحان بیرونی (362 442) را که در مقدمه کتاب با ارزش تحقیق ما للهند آورده بیاوریم.وی در مقدمه این کتاب که آن را درباره عقاید هندوان نوشته و خود در هندوستان به صورت میدانی تحقیقات مفصلی در آن باره انجام داده، می نویسد:

هیچ کس منکر این نخواهد شد که در مسأله صحت تاریخی، شنیده ها با دیده ها برابری نمی کند، چه در دیده ها، چشم شخص، جوهر آنچه را که روی داده، هم در زمان و هم در مکان وقوع آن، ادراک می کند، در صورتی که برای فهم شنیده ها موانعی وجود دارد، اما این شنیده ها بر دیده ها ترجیح دارد، چه موضوع دیده ها، تنها وجود فعلی آنی دارد، در صورتی که شنیده ها متساویا گذشته و حال و آینده را شامل می شود...

صحت و سقم روایت مربوط به یک پیشامد، در صورتی که با قوانین منطقی و فیزیکی تناقض نداشته باشد، پیوسته به خصلت راویان آن بستگی دارد که تحت تأثیر اختلاف منافع و انواع گوناگون دشمنی ها و بی مهری هایی واقع اند که در میان اقوام مختلف وجود داشته است.یک راوی از آن جهت دروغ می گوید که می خواهد به سود خود کار کند، خواه این عمل، به آن باشد که به مدح خاندان یا قوم خویش بپردازد که خود عضوی از آن است، و خواه به آن که به خاندان یا قوم مقابل حمله ورزد، بدین امید که از این راه به مقصود خویش برسد.در هر دو حال، عمل وی برخاسته از انگیزه هایی است که از آزمندی و دشمنی مذموم سرچشمه گرفته است...آن کس قابل ستایش است که از شنیدن دروغ روی در هم کشد و تنها از حقیقت پیروی کند...این کتاب را درباره عقاید هندوان تألیف کردم و هرگز در حق آنان، که با ما اختلاف دینی دارند، تهمت زدن بی اساس را بر ایشان روا نداشتم.

یکی از کارهای با ارزش تاریخی فرهنگی، کتاب الاثار الباقیه ابو ریحان بیرونی است که اثری دقیق و پر مطلب می باشد.بیرونی این کتاب را به ولی نعمت خود، شمس المعالی از سلاطین آل زیار تقدیم کرده است.کتاب یاد شده، یک اثر گاه شناسانه است که به بیان انواع و اقسام تقویم های ملت ها، اعیاد رسمی امت های مختلف، دوران های تاریخی برخی از سلسله های بزرگ، تاریخ مدعیان پیامبری و بسیاری از مسائل دیگر پرداخته است.

این کتاب، منبعی با ارزش از آداب و رسوم ایرانیان پیش از اسلام و پس از آن است.همچنین آگاهی های زیادی درباره ادیان مختلف از جمله یهودیت و مسیحیت دارد که از نظر تاریخی و تمدنی بسیار ارزشمند است.می توان گفت که چنین اثری در مجموعه تمدن اسلامی بی مانند است.نقل یک نمونه از آگاهی هایی که این کتاب درباره روز عاشورا در اختیار گذاشته مناسب است:

ملت اسلام همواره این روز [عاشورا] را معظم می دانستند تا آن که قتل حسین بن علی بن ابی طالب در این روز اتفاق افتاد و او و یارانش را از راه بستن آب بر آنان، گذراندن از دم شمشیر، آتش در خیام حرم، بر نیزه کردن سرها، اسب دوانیدن بر اجساد که در هیچ امتی با اشرار خلق نیز چنین نکرده اند از میان بردند و از این تاریخ، مسلمانان، عاشورا را شوم دانستند، ولی بنی امیه در این روز لباس نو پوشیدند و زیب و زیور کردند و سرمه به چشم خود کشیدند و این روز را عید گرفتند و عطرها استعمال کردند و مهمانی ها و ولیمه ها دادند و تا زمانی که ایشان بودند این رسم میان توده مردم پایدار بود، حتی این که پس از انقراض ایشان، باز هم این رسم باقی مانده.ولی شیعیان از راه تأسف و سوگواری به قتل سید الشهداء در مدینة السلام بغداد و شهرهای دیگر گریه و نوحه سرایی می کنند و تربت مسعود حسین را در کربلا در این روز زیارت می نمایند.

بیرونی در باره عید غدیر نیز مطلبی دارد که بنا به اهمیت آن، آن را نقل می کنیم:

در روز هفدهم [ذی حجه ] عثمان رضی الله کشته شد و روز هیجدهم عید غدیر خم می باشد و آن نام منزلی است که پیغمبر پس از حجة الوداع، در آنجا فرود آمد و جهاز شتران را جمع کرد و بازوی علی بن ابی طالب را گرفت و از آن جهازها بالا رفت و فرمود: «ای مردم! آیا من از خود شما، به شما اولی نیستم؟ گفتند: آری.فرمود: بر هر کس که من مولی باشم، علی مولای اوست.خداوندا! دوست دار علی را دوست بدار و با دشمنانش دشمنی کن و آنان که علی را یاری می کنند ایشان را یاری نما و آنان که می خواهند او را خوار و زبون کنند، تو ایشان را خوار و ذلیل کن و از هر راهی که علی می رود، حق و حقیقت را با او بگردان.» روایت کرده اند که پس از این گفتار، سر مبارک خود را به سوی آسمان بلند کرد و سه مرتبه گفت: خداوندا! آیا مأموریت خود را رسانیدم.و در روز بیست و چهارم این ماه امیر المؤمنین در حال رکوع انگشتر خویش را به سائل بخشید و در روز بیست و پنجم عمر بن خطاب کشته شد و سوره هل اتی در این روز نازل شد.

دانش جغرافی

یکی از وجوه تمدنی جهان اسلام، به ویژه ایران، سیری در ایالات مختلف ایران و وصف آنهاست .در قرن چهارم، راههای میان شهرها مملو از مسافرانی بود که سرتاسر بلاد اسلامی را بدون مشکل می پیمودند.زائران خانه خدا، تاجران و طالبان علم، بیش تر این مسافران را تشکیل می دادند.

جهانگردان نیز گردشگری در جهان اسلام را پیشه کرده و برخی از آنان که دانشمندان برجسته ای بودند، به نگارش آثاری در باب جغرافی جهان اسلام دست زدند.آنان در این آثار خود اطلاعات گرانبهایی از وضعیت ایالات و ممالک مختلف دنیای اسلام در قرن چهارم برای ما بر جای گذاشتند .این آثار که از هر جهت، آثار مهمی در تمدن اسلامی هستند، ارکان دانش جغرافی را در دنیای اسلام به وجود آوردند.روشن نیست به چه دلیل تا این اندازه در قرن چهارم هجری، به این مسأله بها داده شد و اصولا چرا در قرون بعد، مورد بی توجهی واقع گردید.به هر روی ادبیات جغرافی در تمدن اسلامی در قرن چهارم از غنی ترین بخش های علمی دنیای اسلام است.برخی از این آثار عبارتند از:

حدود العالم ابن حوقل (تألیف در سال 367)

اشکال العالم ابو عبد الله جیهانی (دو دهه پایانی قرن سوم)،

المسالک و الممالک ابن خرداد به (حدود سال 300)،

احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم محمد بن احمد مقدسی (تألیف در 375)،

البلدان ابن فقیه همدانی (تألیف در قرن چهارم)،

همه این آثار متعلق به قرن سوم و چهارم هجری است.پیش از اینها، یعقوبی با نگارش کتاب البلدان خود در قرن سوم، زمینه این دانش را فراهم آورده بود.هر یک از اینها، به نوعی، در وصف اقالیم هفتگانه عالم سخن گفته و به دلیل آشنایی بیش ترشان با دنیای اسلام، از این بخش با تفصیل بیش تری سخن گفته اند.شگفت آن که بیش تر این آثار همراه با نقشه هایی از ایالات مختلف دنیای اسلام و اقالیم هفتگانه عالم است که این خود پیشرفت دانش جغرافی و نقشه نگاری را در آن روزگار نشان می دهد.

در کنار این آثار، برای هر شهری، تاریخ های متعددی در قرن سوم تا ششم تألیف شد.این آثار به طور معمول در دو بخش بود.نخست تاریخ شهر، معنای نام شهر، و جغرافیای شهر.بخش دوم درباره عالمان شهر بود.در این قسمت، از قدیمی ترین عالمان آن شهر تا زمان تألیف کتاب سخن گفته می شد.در این زمینه، کمتر شهر بزرگی را می توان یافت که در آن دوران، تاریخی برای آن نوشته نشده باشد.برخی از این کتاب ها عبارتند از: اخبار اصبهان از ابو نعیم اصفهانی، تاریخ سیستان (تألیف شده میان سالهای 445 725) از مؤلفی ناشناخته، تاریخ بیهق از ابن فندق بیهقی (م 560)، تاریخ طبرستان از ابن اسفندیار، تاریخ نیشابور از حاکم نیشابوری (م 450)، تاریخ جرجان از حمزة بن یوسف سهمی (م 427) .

درباره خراسان کمتر شهری را می توان یاد کرد که چندین تاریخ برای آن نوشته نشده باشد .از جمله تاریخ بخارا از نرشخی (م 348) تاریخ ابیورد از ابو المظفر محمد بن احمد ابیوردی (م 507) .تنها درباره بلخ، نه تاریخ نوشته شده است.باید توجه داشت که تک نگاری جغرافیایی درباره شهرهای دنیای اسلام، در تمامی جهان اسلام مرسوم بوده و صدها کتاب درباره تاریخ شهرهایی مانند مکه، مدینه، بغداد، قاهره، موصل و...نوشته شده که بسیاری از آنها بر جای مانده است.

وصف شهرهای ایران در قرن چهارم

مهم ترین کتاب جغرافی عمومی قرن چهارم کتاب احسن التقاسیم مقدسی است که به تفصیل در وصف راهها و شهرها پرداخته است.وی این کتاب را در میان 375 تا 381 تألیف کرده و آن گونه که در مقدمه کتابش آورده، بسیاری از شهرها و راه ها را به چشم دیده و با گروه های مختلف مردم معاشرت کرده است.در اینجا به ترتیب، آنچه را درباره شهرهای ایران آورده به اختصار نقل می کنیم.اینها بهترین مطالبی است که در این باره در اختیار داریم.آنچه آورده ایم خلاصه مطالبی است که مقدسی درباره شهرها آورده است.

نیشابور: ایرانشهر، مرکز این سوی رودخانه در برابر ماوراء النهر و قصبه نیشابور، شهر مهم و مرکزی آبرومند، بزرگی زمین، فزونی دانشمندان و بزرگان، بازارهای بزرگ، آبادی های گران مایه، باغ های دلگشا است.پارچه هایش درخششی دارند که مردم عراق و مصر بدان خود آرائی می کنند.دروازه سند و کرمان و فارس و بار انداز خوارزم و ری و گرگان است.فقیهانش از ادب بهره مندند، هیچ روز بی مجلس مناظره نگذرد.مردمش غیر از دو گروه سنی و معتزلی شیعه و کرامی اند.وقتی یک فرمانروا بر کنار می شود، عیاران از هر دو سو بر شهر چیره می شوند.در نیشابور یک تپه با خاک سیاه همچون مداد هست که بدان نامه ها و مانندش را می نویسند و کتاب ها را مهر می کنند.

بیهق: جاده ری از آن می گذرد.دو شهرک آباد سبزوار و خسروجرد در آن است.مردمش ادب دوستند .چندین دانشمند و نویسنده دارد.پارچه بسیار صادر می کند.

ویژگی خراسانیان: مردمش بر مذهب سنت هستند.در نیشابور معتزلیان آشکارند، اما تسلط ندارند .شیعه و کرامیان در آنجا جاذبه ای دارند.اکثریت در این سرزمین از آن حنفیان است.کرامیان در هرات و غرج شار خانقاه دارند.در روستاهای هیطل مردمی هستند که سپید جامگان خوانده می شوند. [در تفسیر تاج التراجم نیز از مبیضه ماوراء النهر یاد شده است ]. آیین ایشان به زندقت نزدیک است.در سجستان میان حنیفیان و شافعیان خون ها ریخته می شود.قبر علی الرضا در طوس است و دژی برای آن ساخته شده که خانه ها و بازار دارد.عمید الدوله فائق نیزمسجدی برایش ساخت که در همه خراسان به از آن نیست.زبان نیشابوریان رساتر و گیراتر است، ولی آغاز واژه ها را کسره می دهند و سین بی فائده می افزایند چنان که بخردستی، بگفتستی.زبان مردم بلخ شیرین ترین زبان هاست، جز این که واژه های زشت بکار می برند.

جرجان: منطقه ای است در دشت.ترنج و زیتون و عناب دارد.نهرها پر آب، باغ ها فراوان، روستاهای بزرگ و با برکت.مرکز اقلیم گرگان شهرستان است.مردمش درست کارند و مردانگی دارند.بازارها و مسجدهایش زیبایند.کنار کاخ امیر، میدان است.اذان را به آواز می گویند.خطیب ایشان حنفی است و اقامه را دوگان دوگان می آورند. [مانند شیعیان ] .

طبرستان: بارانش بسیار، زندگانی در آن دشوار، کثیف و پر پشه، بیش تر نانشان از برنج است، با ماهی و سیر و مرغ های آبی بسیار.آمل قصبه طبرستان است.پارچه هایی در زیبایی شگفت انگیز، با بیمارستانی آباد با دو مسجد جامع که هر یک رواقی دارد.جامع عتیق نهری و درخت هایی دارد و در کنار بازار است.

دیلمان: منطقه ای است کوهستانی، گیل ها در دشت و دیلمان در کوه ها زندگی می کنند.شهرهایش کوچکند، مردم نه شایستگی دارند و نه دانش و نه دین!

ساری: آباد است.دانش و پارچه های خوب، بازار و اخلاق نیکو دارند.در مسجد جامع یک درخت نارنج براق و در سر پل یک درخت انجیر درشت هست!

ویژگی های مردمان طبرستان: مردم قومس، و بیش تر گرگانی ها و پاره ای طبرستان حنفی اند .شیعیان در گرگان و طبرستان آوازه ای دارند.مذهب ناحیت های دیلم شیعه و بیش تر گیلانیان سنی هستند.در قومس حوله های سفید دارند که از پنبه می بافند.گرگان روسری های ابریشمی دارد.دیلمیان خوش ریش و شادابند.مردم طبرستان زیباتر و با صفاترند.مردم طبرستان باریک کمرند، چون برنج می خورند! ایشان دانشمند را معلم می نامند.در آنجا فروش نان معمول نیست، آن را اهانت می شمرند.

آذربایجان: قصبه اصلی آن اردبیل است.گویند هفتاد زبان در آن است.اردبیل بارویی باز دارنده دارد.آب های روان، سپاه منظم، مردم بخیل و سنگ دل.

تبریز: چه می دانی تبریز چیست؟ زر ناب، کیمیای کمیاب.مایه سرافرازی مسلمانان است.اهل حدیث این سرزمین (آذربایجان) حنبلی هستند.علم کلام را دنبال نمی کنند و به تشیع گرایشی ندارند.در جامع اردبیل سنگی بزرگ هست که از آسمان در بیرون شهر افتاده، مردم آن را به مسجد جامع آورده اند.

ری: منطقه ای دلگشا، پر آب، با روستاهای بزرگ.در میان راه گرگان و خراسان و عراق است .همان جا که هوس حکومت بر آن، سبب شد عمر بن سعد، امام حسین (ع) را شهید کند.شهری ارجمند، باستانی و فخرآور.واعظانش از فقه، امیرانش از دانش، محتسبانش از خوشنامی و سخنورانش از ادب چیزی کم ندارند.پیشنمازان مسجد جامع در ستیز با یکدیگر.روزی از آن حنفیان و روزی دیگر از شافعیان.

همدان: گویند: کوه ها سپاهند و همدان فرمانده آنها.بهترین آب و سبک ترین هوا را دارد .میوه های گوارا و مردان جنگنده فراوان دارد.روستاهایش دل از من ربوده است.آتش در همدان گرما ندارد و سرمایش درد بی درمان است.اکنون ری پر جمعیت تر و آبادتر از همدان است و دانشمندان همدان کاهش یافته اند.مردمانش اهل حدیث اند.

اصفهان: بخشی از آن سهم جبال، و بخشی سهم فارس است.شهری بزرگ، آباد و پر جمعیت.بازرگانان بزرگ و هنرمندان ماهر دارد.پارچه هایش را به هر سو می بردند.مردم اهل سنت و جماعتند و حنبلیان درشت خوی.برخی بازارهایشان سرپوشیده و برخی سرگشاده است.من پس از جامع مصر، نماز آبادتر از ایشان ندیدم.

کاشان: شهری نامور، کهن ساز در مرز کویر.با کشتزارها و کاریزهای فراوان.در ساختن قمقمه ماهرند.عقرب های شگفت انگیز دارد.مردمانش همه بر مذهب شیعه اند.

قم: بارو و روستای فراوان دارد.شهری بزرگ است، ولی متوقف شده رو به ویرانی است.مردم آن [نماز جمعه در مسجد] جامع را تعطیل کرده اند تا آن که رکن الدوله ایشان را به برقراری آن واداشت.از قم، کرسی، لگام، رکاب، پارچه و زعفران بسیار تجارت کنند.مردمانش همه بر مذهب شیعه اند.

خوزستان: سرزمینی است خاکش مس و گیاهش زر.پر از میوه و برنج.پارچه هایش دیبا و خز.گور دانیال آنجاست.از فقیه و دانشمند تهی نیست.درهشت اقلیم فصیح تر از ایشان نیست.درآمد آنجا پشتوانه خلیفه عباسی است.عمر گفت: اگر زنده بمانم خوزستان را می فروشم و بهایش را در بیت المال می نهم.

اهواز: شهری است که شهرهای ویران شده باستانی را در بر گرفته است.هنوز مردم با کاوش زمین گنج ها و ظرف های مسین از زیر آوار بیرون می آورند.شهری تنگ و بدبو.بیگانه در آن سرگردان است و بومی نیز از زندگی آرام محروم.مار و کژدم فراوان.آب ها گرم.نه قاری خوش زبان و نه جامع محترم است.اهواز انبار بصره و بارانداز فارس و اصفهان است.مرکز گرد آمدن دیبا و خز.اهواز به نهرهایش زنده است و مانند بغداد کشتی در رفت و آمد.آسیابهایی شگفت آور بر نهرها دارند.نیمی از مردم اهواز شیعه اند.

شوش: قصبه ای است خوش و آبادان، با مردم نیک اندیش.نیشکر شگفت انگیز.دانش، قرآن، حدیث، ادب، سنت و جماعت دارند.مردم حنبلی هستند.وقت مردم به رقص می گذرد.

عسکر مکرم.اینجا به نام مکرم، غلام حجاج است که با سپاهش در اینجا فرود آمد.بیش ترشان با سوادند.دانشمندان را بینی که تا ظهر در مسجد مشغول درس هستند.ولی ایشان با آلودگی به علم کلام خود را از چشم مردم انداخته و با اعتزال گرایی از دیگر مسلمانان جدا شده اند .

رامهرمز: قصبه ای بزرگ، دارای بازارهای آباد و پر برکت.عضد الدوله برایش بازاری ساخته که من به از آن ندیدم.مانند بصره و ری کتابخانه با موقوفات دارد که کارمندانش در خدمت واردان، کتابخوانان و کتاب نویسان هستند.در اینجا همیشه یک استاد، علم کلام را به روش معتزلی درس می دهد.

سرزمین فارس: سرزمینی گران مایه، پرخیر و مرکز بازرگانی است.رسم مجوسان در آن آشکار است.مردم بیش تر بر مذهب حدیث اند.شافعی و حنفی هم بسیار است.معتزلیان و شیعیان در ارجان و کرانه دریا بسیارند.صوفیانش هم بسیارند.در کشور عجمان ختم قرآن در گورستان نمی گیرند بلکه سه روز در مسجد به عزا می نشینند.ایشان نوروز و مهرگان را با مجوسان عید می گیرند .ایشان با روز و ماه پارسی گاه شماری می کنند.

شیراز: در گذشته کوره چیزی شبیه مرکز استان نبوده است.مسلمانان به هنگام گشایش این سرزمین آن را مرکزیت و دادند و پادشاهان را خوش آمد تا در آن زیستند.شهری کثیف، تنگ و تازه ساز است.مجوسان در آنجا بی نشانه راه می روند.آداب گبران بکار برده می شود.در جشن های کافران بازارها آذین بندی می شود.مردم مرفه و مهربان با بیگانه.هنرها و زیرکی و خوش رویی دارند.مجلس های قرائت قرآنشان بامدادان آدینه جلوه و شکوه دارد.بیمارستانش شهرت دارد با موقوفات بسیار و پزشکان حاذق و پرستاران که مانند آن در هیچ جا ندیدم، ولی آنچه در اصفهان است از این آبادتر می باشد.

استخر: فراخ ترین شهر، با شهرستان های بسیار و مشهور.امروز بر کنار و کوچک شده و مردمانش کاهش یافته اند.جامع آن مانند جامع های شام در بازار است و ستون های گرد دارد که سر ستونش همانند سر گاو است و گویند آتشکده بوده است.عضد الدوله بر روی رودخانه ای که میان شیراز و استخر هست، با دیواری بلند، بندی بسته که زیر سازی آن از سرب می باشد.آب پشت این سد بالا آمده، دریاچه ساخته است.در دو سوی آن، ده دولاب نهاده شده که زیر هر دولاب آسیابی سوار شده است.امروزه از شگفتیهای دیدنی فارس به شمار است که شهری در آنجا با گرمابه های خوب و جامعی زیبا ساخته شده، کاریزها آب را به سیصد دیه می رسانند.

سیراف: قصبه منطقه اردشیر خره است.ساختمان هایش استوار، جامعش زیبا، بازارهایش درست، مردمش دارا، و نامش پر آوازه است.درگاه چین اینجاست.زلزله که آمد، همه به دریا گریختند و شهر ویران شد.سیراف از گرما دروازه جهنم است.

کازرون: شهری بزرگ و آباد است.شهر همه کاخ و باغ و نخلستان است.سمساران بزرگ و بازار فراخ.عضد الدوله سرایی ساخت برای سمساران که سودش برای سلطان هزار درهم است.

کرمان: سرزمینی در کرانه دریا.جیرفت آنجاست که جهانیانش به نمونه یاد کنند.داد و ستدگاه ثروتمندان خوشگذران است.دیانت و پاکی به حد کمال دارد.زبان مردم فصیح و خردشان بی لغزش است.اکثریت با شافعیان است مگر جیرفتیان که حنفی اند.شمار فقیهان رو به کاهش است.معتزله در سیرجان بسیارند.اکثریت دررودبار و کوهستان و پلوچ و منوجان با شیعیان است.

ماهان: شهر عرب نشین و جامع در میان شهر.در میانش کهن دژی است با یک دروازه که دور آن را خندق فرا گرفته است.در بم خوارج سر و صدا و مسجد جامعی جداگانه دارند.

نرماشیر: شهر با جمعیت شگفت آور، با کاخ های زیبا و پاکیزه.مردمی هوشیار و ثروتمند.عیاران تعقیب نمی شوند.نه فقیهی راهنما و نه عالم دینی پیشوا دارند.

بم: با مردم هنرمند، ماهر و پارچه هایش زبانزد جهانیان.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان