ماهان شبکه ایرانیان

مزایای نظام حقوق بشر در اسلام

تا اینجا به فراخور مجال از منابع و مبانی حقوق بشر در اسلام سخن گفته شد.اکنون به بررسی مزایای نظام حقوق بشر در اسلام می پردازیم.در این بررسی، به شیوه معمول خود در این رساله، تنها به برخی از مزیت های این نظام اشاره می کنیم تا خطوط کلی مطلب روشن گردد.

تا اینجا به فراخور مجال از منابع و مبانی حقوق بشر در اسلام سخن گفته شد.اکنون به بررسی مزایای نظام حقوق بشر در اسلام می پردازیم.در این بررسی، به شیوه معمول خود در این رساله، تنها به برخی از مزیت های این نظام اشاره می کنیم تا خطوط کلی مطلب روشن گردد.

یک - برتری زیرسازهای داخلی، فاعلی و غایی

در «منطق » بیان شده است که بهترین و فراگیرترین تعریف آن است که درباره هر سه زیرساز داخلی، فاعلی، و غایی شی ء مورد تعریف خبر دهد.همین سخن در باب «نظام حقوق بشر» نیز صادق است.بهترین نظام حقوقی آن است که این هر سه زیرساز در آن تعریف شده باشند و نیز این تعریف از صلابت برخوردار باشد.اگر تنها زیرساز داخلی در تعریف گنجانده شود، یعنی فقط به ماده و صورت یک چیز برای تعریف و شناساندن آن نظر گردد، چنین تعریفی کم فایده و ناتمام است.این از آنروست که حقیقت هر چیز در پیوندش با علت فاعلی خود تجلی می یابد.اگر پدید آورنده یک چیز و هدفی که آن چیز پیش رو دارد، شناخته نگردد، نمی توان به حقیقت آن پی برد.بر همین قیاس، «حد تام » و تعریف استوار یک نظام حقوقی آن است که هم از زیرساز داخلی آن نظام، و هم از زیرسازهای فاعلی و غایی اش خبر دهد.البته همانطور که قبلا بیان شد، منظور تعریف ماهوی با جنس و فصل نیست، بلکه مقصود تعریف مفهومی است.

این گونه تعریف را قرآن کریم، در عمل، به ما آموخته است.آنگاه که قرآن از شناخت جهان سخن می گوید، هم پدید آورنده آن را به ما می شناساند و هم هدف آن را معرفی می کند و هم ساختار درونی اش را تبیین می سازد.به این آیه عنایت کنید تا چگونگی سخن گفتن از زیرساز فاعلی نظام هستی را بنگرید:

الله الذی خلق سبع سماوات و من الارض مثلهن یتنزل الامر بینهن لتعلموا ان الله علی کل شی ء قدیر و ان الله قد احاط بکل شی ء علما (1)

[خداست آن که هفت آسمان را آفرید و زمین را نیز همسان آنها ساخت.امر خدا در هفت آسمان و زمین فرود می آید تا بدانید که او بر هر چیز تواناست و دانش او همه هستی را فرا پوشانده است.]

از این آیه پیداست که امر خدا در طبقات هفت گانه زمین نیز فرود می آید و از دورترین نقطه آسمان تا فرودست ترین نقطه زمین را دربر می گیرد.این امر همواره جریان دارد و در هر جا، گیرندگانی برای دریافت وحی تدبیری وجود دارند; همانگونه که در هر آسمان چنین است:

اوحی فی کل سماء امرها (2)

[در هر آسمان، امر خویش را وحی کرد.]

وحی خدا در زمین و آسمان، ویژه روز قیامت نیست.اگر آن روز، زمین به اذن پروردگار گزارش می دهد، امروز نیز به اذن او آن وحی تدبیری را دریافت می کند.اگر امروز زمین وحی را نگیرد، فردا نمی تواند چنان که شایسته است گزارش دهد.باری، مجموعه ای از تدبیرگران خصوصی و عمومی، امر خداوند را در چهارده طبقه آسمان و زمین دریافت می کنند و آنگاه آن را اجرا می سازند.

بدین ترتیب، از سویی، زیرساز فاعلی نظام هستی تبیین می گردد، که حق است و امر او، و از دیگر سو، زیرساز داخلی آن روشن می شود، که تدبیر آن امر است از سوی تدبیرگران و فرشتگان.آنگاه از زیرساز غایی نظام سخن می گوید که عبارت است از معرفت انسان ها نسبت به قدرت و علم پروردگار: «و تعلموا...» .چرا این معرفت، هدف هستی شمرده شده است؟ زیرا اگر کسی به قدرت و علم حق معرفت پیدا کند، همواره خویشتن را در محضر مبدا علیم و قدیر خواهد دید و به وارستگی کامل خواهد رسید.

همین گونه تعریف از نظام هستی را در آیه ای دیگر که قبلا به آن اشاره شد، می توان نگریست، آیه ای کوتاه و پربار:

ربنا الذی اعطی کل شی ء خلقه ثم هدی (3)

[پروردگار ما آن است که به هر چیز هستی اش را هدیه داد و آنگاه او را هدایت کرد.]

در این آیه، ذات پروردگار: علت فاعلی; هماهنگی هر چیز با ساختار هستی و خلقت، و برخورداری از وسایل هدایت الهی: علت داخلی; و هدایت به سمت هدف: علت غایی شمرده شده اند.

این هر سه زیرساز باید در نظام حقوق بشر لحاظ گردند.حقوق بشر باید در فرمان پروردگار بزرگ و رهنمایی های قرآن و عترت - جلوه گاه های فرمان خدا - ریشه داشته باشد; تا علت فاعلی آن به درستی تعریف شود.حقوق بشر در تفکر اسلامی، دقیقا همین تعریف را از علت فاعلی دارد، برخلاف حقوق بشر مکتب های غیر الهی که خود را از فرمان خداوند و راهبران الهی بی نیاز دانسته و تماما بر منابع بشری، همانند عرف، آداب، آرای حقوقدانان و اراده دولت ها متکی گشته است.در جنبه زیرساز داخلی نظام حقوق بشر نیز نظام اسلامی برتر است.زیرساز داخلی نظام حقوق بشر در اسلام، عبارت است از قواعد تنظیم گر روابط فردی و اجتماعی انسان ها.در این نظام، چنانکه پیشتر گفته شد، بسیاری از تکالیف و وظائف فردی در حوزه مسائل حقوقی اند.اما نظام غیر الهی بسیاری از تکالیف و وظائف فردی را از حیطه مسائل حقوقی بیرون می شمارد و آنها را تنها اموری اخلاقی می داند که تصمیم گیری درباره آنها بر عهده خود فرد یا جامعه ای است که در حوزه نیازها و روابط فردی تصمیم می گیرد.

و اما در باب هدف و زیرساز غایی نظام حقوق بشر، پیشتر اشاره شد که هدف نظام حقوقی اسلام، نورانی ساختن جامعه انسانی است.البته سالک این راه، در میانه مسیر، از منزلگاه عدل و قسط هم می گذرد و - به تعبیر پیشین - عدل هدف متوسط این نظام است.لکن زیرساز غایی نظام حقوق بشر در غرب - اگر خوشبینانه بدان بنگریم - این است که انسان ها از «استاندارد» ها و «نرم » های مطلوب یک زندگی متمدنانه بهره گیرند.و تعیین کننده این «میزان » ها و «هنجار» ها چیزی جز آرزوها، خواست ها، بلند پروازی ها، رغبت ها و - در یک واژه - «هوس » ها نیست.

برای نمونه، می توان برتری های نظام حقوق بشر اسلامی را در مساله تکالیف و احکام خانوادگی نگریست.اموری همچون میراث بری، نفقه پردازی، همدلی با همسر و رعایت حقوق او، همه، از مسائل فردی اند، لکن کاملا حقوقی به شمار می آیند و تصمیم گیری پیرامون آنها در زمره اختیارات دادگاه اسلامی، بر اساس مواد حقوقی الهی است.یعنی «خانواده » در نظام حقوق بشر اسلامی یک بنیاد اصیل است و همه آن احکام در خدمت این بنیادند.مثلا میراث بری حکمی است در خدمت پایداری خانواده که به عنوان یک حق متقابل میان طبقات گوناگون آن بر نهاده شده است.از اینرو، اگر - در مثال - کسی در گذرد و فرزندی نداشته باشد، این حق به طبقه ای دیگر از خانواده انتقال می یابد و نه به دولت.همین یک مثال ساده را قیاس کنید با چگونگی ارث بری در نظام حقوقی غرب تا دریابید که اصالت خانواده به عنوان یک مبنا، چگونه در نظام اسلامی جلوه گری می کند.

این مثال و نمونه های فراوان دیگر نشانگر این امرند که زیرساز داخلی حقوق غیر دینی تا چه اندازه سست است و چگونه بسیاری از امور انسانی از حیطه حقوق بیرون می روند.این، خود، برخاسته از همان برتری نظام حقوقی اسلام در زیرسازهای فاعلی و غایی است.هنگامی که تعالیم الهی مبنای حقوق باشد و نورانی ساختن جامعه هدف آن، آنگاه خود به خود زیرساز داخلی آن نظام نیز کاملا برتر جلوه می کند.در کدام نظام حقوقی، می توان روابط دو شریک را چنین بهنجار و باشکوه که از آن، به حق «شفعه » تعبیر می شود یافت؟ در کدام نظام، روابط همسایگان، میزبانان و مهمانان، حاضران در صحنه های مختلف اجتماعی، و...تا این اندازه متین، بایسته و شایسته، آن هم در قالب تعالیم حقوقی تنظیم شده است؟

دو - برهان پذیری

برتری دیگر نظام حقوق بشر در اسلام این است که قابلیت و زمینه برهان پذیری را داراست.نظام حقوقی برهان پذیر آن است که بتوان بر سودمند یا زیانبار بودن آن، برهان اقامه کرد.البته هنگامی این برتری کامل است که برهان اقامه شده، برهانی عقلی باشد نه تجربی.

اکنون باید دید چرا نظام حقوق بشر غیر الهی برهان پذیر نیست.سر مطلب در این است که حقوق بشر غربی مجموعه ای از قواعد و مقررات اعتباری است که هرگز در امور واقعی و تکوینی ریشه ندارند. - شرح این مطلب را باید در بخش سوم این رساله جستجو کرد.و پیداست که امور قراردادی و اعتباری، به تار موی انتزاع متصلند و هرگز نمی توان با استدلال در پی اثبات آنها برآمد.چه بسا در جایی و زمانی، چنین انتزاعی، حق و پذیرفته شده تلقی گردد و در جا و زمان دیگر، نه! اما حقوق بشر اسلامی مجموعه ای است از قوانینی که دارای ریشه های تکوینی اند.این قوانین از اصالت و واقعیت برخوردارند و تنها زاییده انتزاع در یک یا چند شخص حقیقی یا حقوقی نیستند.هر چیز که خود، تکوینی باشد یا ریشه در تکوین و جهان واقعیت داشته باشد، قابل اقامه برهان است.

از دیگر سو، برهان آنگاه کار آمد و بسزاست که عقلی باشد، نه تجربی.برهان تجربی همواره می تواند دستخوش بهانه ها و معاذیر گوناگون گردد.مثلا اگر برای بطلان یک قانون، برهان تجربی آورده شود، ممکن است کسانی بگویند این قانون، خود، سودمند و شایسته است، اما کارگزاران نتوانسته اند در عمل آن را به شایستگی اجرا کنند و از اینرو سودمند نیفتاده است.لیکن در برهان عقلی، جایی برای چون و چرا و بهانه آوری نیست.مثلا هم اینک برخی از مارکسیست ها بهانه می آورند که اگر قوانین مارکسیزم به درستی اجرا می شد، هرگز کوس رسوایی آن در جهان نواخته نمی شد.

سخن دیگر این است که گر چه نظام حقوقی برهان عقلی پذیر، نظامی است برتر، اما این برتری هنگامی افزون می گردد که آن برهان عقلی، «برهان لمی » باشد، آن هم برهانی که در حد وسط آن، علت فاعلی یا علت غایی رخ بنماید.زیرساز درونی - علت مادی یا صوری - نیز می تواند در حد وسط قرار گیرد، ولی هرگز دربر دارنده فایده قابل وصول از طریق قرار گرفتن علل فاعلی و غایی در حد وسط نیست.این از آنروست که علل مادی و صوری تضمین کننده های ماهیتند - علل قوام - ; در حالی که علل فاعلی و غایی عهده دار تامین وجودند علل هستی با عنایت به این که اصالت از آن هستی است نه ماهیت، علل فاعلی و غایی نیرومندتر و سودمندتر از علل مادی و صوری اند.از این گذشته، همه موجودات جهان دارای ماده و صورت نیستند، در حالی که جز خداوند، همه موجودات نیازمند دو مبدا فاعلی و غایی اند.مثلا اندیشه ها، فرشته ها، ارواح، و جز آنها دارای مبدا مادی نیستند، ولی همه اینها مبدا فاعلی و غایی دارند.به این ترتیب، اگر این دو، در حد وسط یک برهان قرار گیرند، بر عمق و کارآیی آن می افزایند.

نظام حقوق بشر اسلامی از این نظر نیز برتر است که برهان اقامه شده در اثبات آن، دارای حد وسطی اینچنین است.تدوینگر اصلی و مبدا فاعلی این نظام، پروردگار; و علت غایی آن نیز لقای باری تعالی است.خداوند متعال مبدئی است که هیچ فاعلی پیش از او نبوده و پس از او نخواهد بود.نیز هیچ کس جز او غایت بالذات نیست.همانگونه که فاعل های بالعرض باید به فاعل بالذات منتهی گردند، غایت های بالعرض نیز باید به همان غایت بالذات انتها یابند.

در برابر، نظام حقوق بشر غیر دینی هرگز از این مزیت برخوردار نیست.مبدا فاعلی این نظام، خواست و میل بشر است; و علت غایی آن، برقراری نظام ساختگی و بی روح در جامعه است.از اینرو هرگز نمی توان در اثبات درستی و شایستگی این نظام حقوقی، برهان عقلی اقامه کرد، چه رسد به این که آن برهان از ویژگی های مزبور برخوردار باشد.

سه - برخورداری از ضمانت اجرا

یکی از برجسته ترین امتیازات نظام حقوق بشر اسلامی این است که برخلاف مکاتب و نظام های آرمان خواه غربی و شرقی، در محدوده کتاب ها و مقالات باقی نمی ماند و ضمانت اجرای آن به همراهش پیش بینی شده است.شرح این سخن در دو بخش ارائه می گردد.

سه - 1: بنیان های ضمانت اجرا

ضمانت اجرای هر قانون و قاعده حقوقی بر دو بنیان استوار است: یکی هراس از شرمندگی نزد دیگران، و دیگری بیم از کیفر.اما اگر در برخی از موارد، هیچیک از این دو یافت نگردد، انگیزه ای بشری برای اجرای قانون باقی نمی ماند.قانون شکنی اگردر پنهان صورت پذیرد، قانون شکن خود را از نگاه نقد آمیز جامعه و شرمندگی عمومی رها می شمارد.نیز اگر قانون شکن دارای اقتدار و نفوذ اجتماعی باشد، می تواند از کیفر بر کنار بماند و با توان خویش راه مجازات را ببندد.گر چه این دو بنیان اساسی همواره مهم ترین تضمین های اجرای قانون بوده اند، اما نمونه های فراوان حاکی از آنند که استثناءات قاعده مزبور چندان کمیاب نیستند. اکنون این سؤال پیش می آید که اگر آن دو بنیان مفقود شوند، ضمانت اجرای قانون در چیست؟ چه انگیزه ای می تواند در پنهان، بازدارنده قانون شکنی باشد؟ چه عاملی می تواند افراد زورمند و صاحب نفوذ را از قانون شکنی باز دارد؟ پیداست که اجرای قانون انگیزه می خواهد.طبعا قانون شکنی در نظر انسان سودمند است، زیرا منافع شخصی، غرائز و لذت ها، و خوی جاه خواهی او را تامین می سازد.از دیگر سو، نظام حقوقی بدون ضمانت اجرا پشیزی نمی ارزد، زیرا کافی است راه تخلف باز شود تا آنگاه همه جا و همه کس را در بر گیرد.

در این میان، نظام حقوقی اسلام دارای افتخار آمیزترین کارنامه است.این از آنروست که همه شریعت های آسمانی، و بویژه اسلام، به انسان چنین پیام داده اند که اجرای قانون کاری است بایسته که تنها با نیت نزدیکی به پروردگار، و در همه جا و همه دم باید بدان وفادار بود، زیرا آن کس که شرمندگی نزد وی بسیار رنج آور است خداست، و نیز آن کس که گناهکاران را کیفر جاوید می دهد خداست.و چنین شاهد منتقمی در همه جا و همه گاه، انسان و کارهایش را می نگرد و در شمار می آورد:

هو معکم اینما کنتم و الله بما تعملون بصیر (4)

[هر جا باشید، او با شماست.و خداوند بدانچه انجام می دهید بیناست.]

بر این پایه، هرگز کسی برای اجرای قانون بی انگیزه نخواهد بود و همواره این صدای پیچیده در جهان هستی را می شنود:

ا لم یعلم بان الله یری (5)

[آیا ندانست که خدا می بیند؟]

بنیان دوم نیز در نظام حقوق بشر اسلام استوار است.در تفکر اسلامی، هرگز کسی را نمی توان یافت که بدان پایه و مایه از قدرت دست یابد که توان جلوه نمایی در برابر قانون الهی را داشته باشد یا خود را از کیفر قانون شکنی برهاند.در این نظام، هیچ کس به جایگاهی نمی رسد که از قلمرو حکومت پروردگار بیرون باشد; گر چه خدا فراموشان چنین پندارند:

و لا یحسبن الذین کفروا سبقوا انهم لا یعجزون (6)

[کافران هرگز مپندارند که پیش رفته اند و در قبال اراده الهی سبقت گرفته اند.به راستی، آنان توان ایستادن در برابر حق را ندارند.]

به این ترتیب، زمینه سرکشی و قانون شکنی از میان می رود و کسی به گمان رهایی از کیفر، به قانون شکنی روی نمی آورد و همواره به خاطر دارد که:

ان ربک لبالمرصاد (7)

[به راستی، پروردگارت بر کناره کمینگاه است.]

سه - 2: جایگاه اخلاق در پایبندی به قانون

گفته شد که هر دو بنیان نهادین ضمانت اجرای قانون، در نظام حقوقی اسلام استوار گشته اند.اکنون بنگرید که چگونه در نظام حقوق بشر اسلام، از رهگذر پایبندی به ارزش های اخلاقی، ضمانت اجرای قوانین حقوقی تامین می گردد.

قرآن کریم رهنمودهای اخلاقی را برترین ضامن اجرای احکام الهی می شمارد.هرگاه که قرآن مساله ای اخلاقی را طرح می سازد، از آرمان های اخلاقی یاد می کند:

لعلکم تذکرون (8) [بدین امید که یادآور شوید.] و نیز:

لعلکم تفلحون (9) [باشد که رستگار گردید.] این گونه یادکردهای اخلاقی، همراه با همه دستورهای قرآن، و از جمله رهنمودهای حقوقی، به چشم می خورند.اکنون نقش این آرمانجویی اخلاقی را در تضمین اجرای قانون، ضمن مثالی باز می گوییم.

یکی از والاترین بخش های زندگی اجتماعی انسان، اقتصاد و گردش مال در جامعه است.بسیاری از مقررات حقوقی نیز برای تنظیم همین بخش بر نهاده شده اند.قرآن کریم، آنگاه که از این بخش سخن می گوید، باز از فلاح و رستگاری سخن می گوید:

و من یوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون (10)

[آنان که از بخل ورزی نفس خویش رهایی یابند، رستگارند.]

این که فلاح انسان در این زمینه چیست، خود، در قرآن کریم تبیین شده است.سیر این تبیین را بسیار کوتاه عرضه می داریم تا روشن شود که چگونه پایبندی به ارزش های اخلاقی، فرد را به سوی اجرای قانون هدایت می کند و خود به خود ضمانت اجرای قانون را تامین می سازد.

قرآن نخست به انسان ها پیام می دهد که خداوند از آنان می خواهد تا زمین را آباد کنند و آن را زیر امر خویش درآورند.آنگاه می فرماید که روزی انسان ها در چهار فصل قرار داده شده است:

و قدر فیها اقواتها فی اربعة ایام (11)

[خداوند روزی های زمین را طی چهار فصل در دل آن قرار داد.]

سپس در سومین بخش - و در ادامه همان آیه - این حقیقت را بیان می کند که امکان بهره برداری از نعمت های زمین برای همگان به یک سان مقرر شده است:

سواء للسائلین

[و آن بهره ها برای همه جویندگان یکسانند.] این سخن قرآن بدین معناست که خداوند در نعمت بخشیدن هیچ کس را بر دیگری برتری نداده است.اگر تفاوتی دربهره وری از نعمت ها به چشم می خورد، از آنروست که یکی بهتر و فراتر «سؤال » می کند و روزی می جوید، و دیگری در این کار استعدادی فروتر دارد.این قاعده در همه جا جاری است و همه موجودات نیاز خود را از این راه بر می آورند:

یساله من فی السموات و الارض (12)

[هر کس در آسمان ها و زمین است، از او می جوید.]

از آنجا که این جستن ها هر لحظه رنگی تازه و شکلی نو دارند، در ادامه همان آیه می خوانیم:

کل یوم هو فی شان

[خداوند در هر لحظه فیضی تازه می بخشد.]

قرآن کریم با بیان این سه حقیقت، انسان ها را به شوق می آورد که هر چه بیشتر و بهتر در پی جستن و کاویدن نعمت ها و بهره بردن از آنها برآیند:

و اسئلوا الله من فضله (13)

[بخشش خدا را همواره بجویید.]

و به ما مژده داده است که اگر سؤال و نیاز و جستن ما در خور و شایسته باشد، بی تردید بدانچه می خواهیم دست می یابیم:

آتاکم من کل ما سالتموه (14)

[به تناسب جستجوتان، به شما عطا فرمود.]

با این بیان، روشن می شود که جهان بستر یک جستجوی همگانی است، اما جستجوگران یکسان نیستند.روایتی که مرحوم «کلینی » آورده است، نشانگر همین تفاوت است:

«الناس معادن کمعادن الذهب و الفضة » (15) [مردم معدن هایی اند همانند معادن زر و سیم.]

همانگونه که در نهاد زمین، معدن های گوناگون نهاده شده اند، در دل های مردم نیز معادن گوناگونی قرار دارند.استعداد هر کس با دیگری متفاوت است و پیامبران آمده اند تا این استعدادهای متفاوت را شکوفا کنند و از دل هر معدن گنجی به تناسب آن، بیرون کشند:

«و یثیروا لهم دفائن العقول » (16)

[تا گنجینه های عقل هاشان را بشوراند و برانگیزد.]

برآمد همه این پیام های قرآن آن است که انسان باید با تلاش اقتصادی در همه ابعاد و زمینه ها، از صنعت و کشاورزی تا دامداری و... ، در جستجوی نعمت های خدا برآید تا به قدر استعداد خویش بهره گیرد.هنگامی که چنین است، پس انسان وظیفه دارد که بلندهمت و سرافراز باشد.و اگر کسی بلندهمت گردد، همواره در پی دهش به دیگران است نه کاهش از ایشان! امام علی ( علیه السلام) فرمود:

«ان استطعت الا یکون بینک و بین الله ذو نعمة فافعل » . (17)

[تا آنجا که می توانی، بکوش تا میان تو و خداوند، وجود سرمایه دار و نعمت بخش فاصله نباشد.]

این سخن مولا ( علیه السلام) بدین معناست که خداوند می پسندد بندگانش، خود، در جستجوی نعمت برآیند و دست نیاز پیش کسان دراز نکنند.

هنگامی که کار بدین جا رسد، آنگاه فروغ احسان و بخشش همه جا را فرا می گیرد.وقتی انسان دریابد که وظیفه اقتصادی او چیست و بداند که همه این تلاش ها و خیزش های مالی و مادی، باید در خدمت هدفی بلند باشند، مال اندوزی و افزون خواهی و زیاده جویی را به دهش و بخشش تبدیل می کند.این پیوند میان اخلاق و حقوق، ضامن اجرای همه تعالیمی است که قانونگذاران تاریخ، عمر بر سر آن صرف کرده اند تا انسان به حق دیگران چشم آز ندوزد و حقوق دیگران را محترم شمارد.انسان مسلمان با دریافت پیام های قرآن و دل بستن بدانها، خود به خود، به همه آن تعالیم حقوقی گردن می نهد، و البته تا بسی والاتر از این منزلگاه ها نیز پر می گشاید.برای چنین انسانی، آن همه تذکرات در نکوهش دنیا و ثروت های آن به درستی تفسیر می گردند.و آنگاه روشن می شود که چرا از یک سو انسان به جستجو ترغیب گشته و از دیگر سو، ثروت، پیشوای ظالمین [«یعسوب الظلمة »] (18) شمرده شده است.همین شناخت مرزهای ثروت مطلوب و ثروت منفور، پشتوانه انسان در پایبندی به قانون و تعهدات حقوقی مربوط به این بخش است، همچنان که در بخش های دیگر حقوقی نیز اخلاق و معرفت اخلاقی همین نقش را دارد.

چهار - سازگاری و هماهنگی

برتری دیگر نظام حقوق بشر در اسلام این است که از انسجام و تناسب برخوردار است.جلوه فرازین این هماهنگی را می توان در قرآن کریم یافت و از رهگذر آن، پی برد که چرا نظام حقوقی اسلام از این ویژگی برخوردار است.قرآن کتابی است که در زمانی با نشیب و فرازهای گوناگون فرود آمده است.در طول دوران نزول قرآن، مسلمانان در وضعیت هایی بسیار متفاوت می زیستند: گاه در تنگدستی بی مانند، و گاه بر اریکه حکومت; گاه زیر فشار خویش و بیگانه، و گاه محبوب قلب های همگان.اما با این همه تفاوت، قرآن کریم از همگونی و هماهنگی ویژه ای برخوردار است.قرآن، خود، راز این انسجام را باز می گوید:

لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا (19) [اگر قرآن کتاب خدا نبود، بی تردید در آن ناهماهنگی های فراوان می یافتند.]

از این «قیاس استثنایی » می توان نتیجه گرفت که هر چه از خدا باشد، دارای هماهنگی; و هر چه از سوی دیگران طراحی گردد، دچار آشفتگی و پریشانی است.این قاعده دربر گیرنده همه شکل های گویش، نگارش، رفتار، و هر گونه کنش دیگر است.

نظام حقوق بشر نیز چنین است.نظام برگرفته شده از اندیشه و خواست های متفکران بشری یا دولت ها و ملت ها همواره دارای اختلاف و ناسازگاری درونی است.آنچه در طول چند دهه اخیر از سوی «سازمان ملل » و ارکان آن صدور یافته، هرگز از هماهنگی و یکدستی برخوردار نبوده است، و همین، یکی از برجسته ترین دلایل شکست و ناکامی آن به شمار می رود.

گذشته از این برهان کوتاه و فشرده، برهانی گسترده تر نیز در اثبات هماهنگی نظام حقوق اسلامی می توان یافت.در قرآن و آثار عترت ( علیهم السلام)، میان عقاید و اخلاق و احکام و حقوق نوعی اثر گذاری متقابل به چشم می خورد.نه تنها هر یک از این چند واحد با یکدیگر هماهنگی و تناسب دارند، بلکه زیرسازهای هر واحد نیز از همین ویژگی برخوردارند.نمونه این هماهنگی همه جانبه را می توان در تاثیرات نماز نگریست.قرآن کریم می فرماید:

ان الصلاة تنهی عن الفحشاء و المنکر (20)

[همانا نماز بازدارنده انسان از زشتی و بدکاری است.]

تفاوت ندارد که این زشتی و بدکاری در حیطه اخلاقی باشد یا عقیدتی یا حقوقی یا رفتاری، زیرا هنگامی که قرآن ویژگی های نمازگزاران را باز می شمارد، از شایستگی هایی سخن می گوید که به این هر چهار حیطه مربوطند.در آیات نوزدهم تا سی و پنجم از سوره «معارج » ، برخی از ویژگی های زشت طبیعت انسان آمده اند.آنگاه نمازگزاران از این میان استثنا شده اند و برتری های آنان ذکر گشته است.از مطالعه این نمونه می توان دریافت که عبادت یک نمازگزار بر همه جنبه های دیگر زندگی اش اثر می گذارد.به همین سان، آلوده شدن به کژی ها و پستی ها نیز انسان را از توفیق عبادت و نمازگزاری محروم می سازد.همانگونه که باور داشت و عقیده شایسته بازدارنده انسان از گناه است، برکناری از گناه هم انسان را به باور درست می رساند.این حقیقت به شکلی زیبا در این آیه بیان شده است:

کان عاقبة الذین اساءوا السوءی ان کذبوا بآیات الله (21)

[سرانجام گناهکاران این بود که نشانه های خداوند را دروغ پنداشتند.]

این تاثیرگذاری دو جانبه در همه ابعاد شریعت لحاظ شده است.مثلا به ما هشدار داده شده است که اگر کسی به حق دیگران تجاوز کند، خداوند دعایش را نمی پذیرد و نیازش را پاسخ نمی گوید. (22) به بیان دیگر، اگر کسی حقوق دیگران را محترم شمارد، در زمینه عبادت نیز توفیق می یابد.به همین سان، اگر کسی از عابدان باشد، در اجرای قوانین حقوقی نیز موفق تر است.

رد پای این تاثیرگذاری های چند جانبه را در همه احکام شریعت می توان یافت.چرا نمازگزاردن در جامه غصبی، صحیح نیست؟ چرا دعای آنها که حرام خورده اند و به حق دیگران تجاوز کرده اند، مستجاب نمی گردد؟ چرا قانون شکنان از پند و وعظ اولیای الهی سود نمی برند؟ چرا وعظ و اندرز حق آنان نیز در روح و جان دیگران تاثیر نمی نهد؟ آری، همان ثروت یا غذای فراهم آمده از حرام، بر پایه اصل «جسمانیت حدوث و روحانیت بقاء» ، اندک اندک به شکل اندیشه نادرست جلوه می کند.از اینروست که امام حسین ( علیه السلام) در روز عاشورا به لشکریان انبوه باطل فرمود: «چگونه سخن من در شما اثر کند، در حالی که درونتان انباشته از حرام شده است؟» (23)

آن کدام حرام و کدام گناه است که جامعه مسلمانان را بیشتر تهدید می کند؟ مسلمانان به برخی از گونه های گناه کمتر آلوده می شوند.آنچه که باید بیشتر در آن اندیشید، همین گناه تجاوز به حقوق دیگران است.نمونه های ارائه شده نشان می دهند که اسلام با پیوند دادن زمینه های گوناگون زندگی، و بویژه عبادت و حقوق، بر آن است که با ایجاد انسجام و سازگاری درونی، نظام حقوقی خود را پیراسته و استوار سازد.در اینجا می توان مفهوم آن روایت شکوهمند امام صادق ( علیه السلام) را فهمید که فرمود پروردگار در همه رفتارها و حالات یک انسان وظیفه شناس تجلی می کند، انسانی که به حقوق دیگران احترام گذارد:

«و ما یتقرب الی عبد من عبادی بشی ء احب الی مما افترضت علیه و انه لیتقرب الی بالنافلة حتی احبه فاذا احببته کنت اذا سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به و لسانه الذی ینطق به و یده التی یبطش بها، ان دعانی اجبته و ان سالنی اعطیته » . (24)

[هیچ بنده ای از بندگان من با چیزی دوست داشتنی تر از انجام واجباتی که برای او معین کرده ام، به من نزدیکی نمی جوید.و همانا بنده من با انجام «نوافل » آن قدر به من نزدیک می شود که او را دوست می دارم.و آن گاه که او را دوست بدارم، خود، گوش او می شوم که با آن می شنود، چشم او می گردم که با آن می بیند، زبان او می شوم که با آن سخن می گوید، و دست او می گردم که با آن می گیرد.هر گاه مرا بخواند، اجابتش می کنم و هر گاه خواهش کند روا می سازم.]

به راستی، آیا می توان چنین انسجامی را در نظام حقوقی مکاتب دیگر یافت؟

پنج - تناسب و دوام: ابزار سنجش

از دیگر ویژگی های برجسته نظام حقوق بشر در اسلام این است که انسان را در میان انبوهی از کلیات حقوقی، بدون ابزار سنجش و تشخیص رها نکرده است.انسان در هر عرصه ای نیازمند ابزاری برای تشخیص درست از نادرست و حق از باطل است.بهترین نظام حقوقی آن است که ابزار این تشخیص را به تناسب مختصات خود برگزیند و به پیروانش عرضه کند.اگر این تناسب رعایت نگردد، ارائه آن ابزارها چندان کارساز نخواهد بود.از این گذشته، چنین ابزاری هنگامی سودمند و کارگشاست که همواره و در هر وضعیتی با انسان همراه باشد.شاید بتوان برای برخی از تشخیص ها از ابزارهای پیشرفته و نوساخته کمک گرفت، اما چه سود هنگامی که بشر آن ابزارها را همواره در اختیار نداشته باشد؟ آیا می توان یک نظام حقوقی را تنها مقید به همان لحظه هایی ساخت که بشر آن ابزارها را در اختیار دارد؟

قرآن کریم و عترت ( علیهم السلام) ابزار سنجش در نظام حقوق بشر اسلامی را به انسان معرفی کرده اند.نظام حقوقی با روح و جان انسان پیوند دارد، از اینرو ابزار شناخت حق از باطل باید از روح آدمی ریشه گیرد.نیز باید در هر حال، بتوان از آن بهره برد.این ابزار عبارت است از «پسند و ناپسند خود» .با این میزان، انسان، که خواستار لذت ها و خیرات برای خود است، همان ها را برای دیگران هم می خواهد; و نیز ستم و تعدی را که برای خود نمی پسندد، برای دیگران نیز روا نمی دارد.امام «امیر المؤمنین » ( علیه السلام) این معیار را برای فرزندش «حسن بن علی » ( علیهما السلام) چنین باز می گوید:

«اجعل نفسک میزانا فیما بینک و بین غیرک » . (25)

[خواست خود را در روابط میان خویش و دیگران معیار قرار ده.]

این بدان معناست که هر چه را برای خویش می پسندی، برای دیگران نیز بپسند، و هر چه را برای خود دوست نمی داری، برای دیگران هم دوست مدار.

این معیار بهترین ابزار سنجش حق و باطل حقوقی است.بر همین مبناست که قرآن کریم انسان ها را فرا می خواند تا همواره «خود» باشند و از «خود» فرا نروند وبدانند که معیار تشخیص حق و باطل حقوقی، همان «خود» آنهاست:

علیکم انفسکم (26)

[بر شما باد که «مواظب خود» باشید.]

پی نوشت ها:

1- طلاق، 12

2- فصلت، 12

3- طه، 50

4- حدید، 4

5- علق، 14

6- انفال، 59

7- فجر، 14

8- انعام، 152; اعراف، 57; نحل، 90; و...

9- بقره، 189; آل عمران، 130; مائده، 35; و...

10- حشر، 9; تغابن، 16

11- فصلت، 10

12- الرحمن، 29

13- نساء، 32

14- ابراهیم، 34

15- کافی، ج 8، باب 8، ص 177، روایت 197

16- بحار الانوار، ج 11، باب 1، ص 60، روایت 70

17- نهج البلاغه، نامه 31، ص 128، بند 88

18- بحار الانوار، ج 38، باب 61، ص 127، روایت 77

19- نساء، 82

20- عنکبوت، 45

21- روم، 10

22- کافی، ج 2، ص 334، روایت 18

23- بحار الانوار، ج 45، باب 37، ص 8

24- کافی، ج 2، ص 352، روایت 8

25- نهج البلاغه، نامه 31، ص 126، بند 55

26- مائده، 105

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان