ماهان شبکه ایرانیان

شعر درباره سفر؛ تجربه جاده‌ها در زبان شاعران

همانطور که می دانید اکثر افراد به سفر کردن علاقه زیادی دارند و در مورد سفر شاعران اشعار ناب و دلتشینی سروده اند، در این مقاله شعر درباره سفر را در اختیارتان خواهیم گذاشت.

شعر درباره سفر؛ تجربه جاده‌ها در زبان شاعران

سفر کردن در واقع دریافت تجربه های مختلف می باشد که در مورد آن متن و اشعار زیبایی گفته شده است که می توانید در شبکه های اجتماعی نیز از آن ها استفاده کنید، بنابراین، اگر شما نیز به دنبال شعر درباره سفر هستید بهتر است تا پایان مطلب همراه ما باشید.

شعر های ناب درباره سفر با مفاهیم دلنشین

در مورد سفر شاعران اشعار زیبایی سروده اند که دارای مفاهیم ناب و دلنشینی هستند، در ادامه مطلب اشعار درباره سفر را در اختیارتان گذاشته ایم تا بتوانید از بین آن ها اشعار نابی را انتخاب کنید و در شبکه های اجتماعی نیز از آن ها استفاده کنید.

شعر درباره سفر با مفاهیم ناب

شعر در مورد شعر با مفاهیم ناب

بشنیده‌ام که عزم سفر می‌کنی مکن

مهر حریف و یار دگر می‌کنی مکن

تو در جهان غریبی غربت چه می‌کنی

قصد کدام خسته جگر می‌کنی مکن

از ما مدزد خویش به بیگانگان مرو

دزدیده سوی غیر نظر می‌کنی مکن…

مولانا

*******

ماها تو سفر کردی و شب ماند و سیاهی

نه مرغ شب از ناله من خفت و نه ماهی

شد آه منت بدرقه راه و خطا شد

کز بعد مسافر نفرستند سیاهی

آهسته که تا کوکبه اشک دل افروز

سازم به قطار از عقب قافله راهی

آن لحظه که ریزم چو فلک از مژه کوکب

بیدار کسی نیست که گیرم به گواهی

چشمی به رهت دوخته‌ام باز که شاید

بازآئی و برهانیم از چشم به راهی

دل گرچه مدامم هوس خط تو دارد

لیک از تو خوشم با کرم گاه به گاهی

تقدیر الهی چو پی سوختن ماست

ما نیز بسازیم به تقدیر الهی

تا خواب عدم کی رسد ای عمر شنیدیم

افسانه این بی سر و ته قصه واهی

شهریار

*******

اشعار زیبا در مورد سفر

می‌روم وز سر حسرت به قفا می‌نگرم

خبر از پای ندارم که زمین می‌سپرم

می‌روم بی‌دل و بی یار و یقین می‌دانم

که من بی‌دل بی یار نه مرد سفرم

خاک من زنده به تأثیر هوای لب توست

سازگاری نکند آب و هوای دگرم

وه که گر بر سر کوی تو شبی روز کنم

غلغل اندر ملکوت افتد از آه سحرم

پای می‌پیچم و چون پای دلم می‌پیچد

بار می‌بندم و از بار فروبسته‌ترم

چه کنم دست ندارم به گریبان اجل

تا به تن در ز غمت پیرهن جان بدرم

آتش خشم تو برد آب من خاک آلود

بعد از این باد به گوش تو رساند خبرم

هر نوردی که ز طومار غمم باز کنی

حرف‌ها بینی آلوده به خون جگرم

نی مپندار که حرفی به زبان آرم اگر

تا به سینه چو قلم بازشکافند سرم

به هوای سر زلف تو درآویخته بود

از سر شاخ زبان برگ سخن‌های ترم

گر سخن گویم من بعد شکایت باشد

ور شکایت کنم از دست تو پیش که برم

خار سودای تو آویخته در دامن دل

ننگم آید که به اطراف گلستان گذرم

بصر روشنم از سرمه خاک در توست

قیمت خاک تو من دانم کاهل بصرم

گر چه در کلبه خلوت بودم نور حضور

هم سفر به که نماندست مجال حضرم

سرو بالای تو در باغ تصور برپای

شرم دارم که به بالای صنوبر نگرم

گر به تن بازکنم جای دگر باکی نیست

که به دل غاشیه بر سر به رکاب تو درم

گر به دوری سفر از تو جدا خواهم ماند

شرم بادم که همان سعدی کوته نظرم

به قدم رفتم و ناچار به سر بازآیم

گر به دامن نرسد چنگ قضا و قدرم

شوخ چشمی چو مگس کردم و برداشت عدو

به مگسران ملامت ز کنار شکرم

از قفا سیر نگشتم من بدبخت هنوز

می‌روم وز سر حسرت به قفا می‌نگرم

سعدی

*******

شعر دلنشین در مورد سفر

رباعی، دوبیتی و تک بیت‌های ناب درباره سفر

در بادیه عشق تو کردم سفری

تا بو که بیایم ز وصالت خبری

در هر منزل که می‌نهادم قدمی

افکنده تنی دیدم و افتاده سری

مولانا

*******

به یاد یار و دیار آن چنان بگریم زار

که از جهان ره و رسم سفر براندازم

من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب

مهیمنا به رفیقان خود رسان بازم

*******

شعر کوتاه در مورد سفر

من کز وطن سفر نگزیدم به عمر خویش

در عشق دیدن تو هواخواه غربتم

*******

آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست

هر کجا هست خدایا به سلامت دارش

*******

مکارم تو به آفاق می‌برد شاعر

از او وظیفه و زاد سفر دریغ مدار

*******

اشعار کوتاه و دلنشین در مورد سفر

دل گفت فروکش کنم این شهر به بویش

بیچاره ندانست که یارش سفری بود

*******

نمی‌دهند اجازت مرا به سیر سفر

نسیم باد مصلا و آب رکن آباد

*******

شعر دوبیتی در مورد سفر

دلبرم عزم سفر کرد خدا را یاران

چه کنم با دل مجروح که مرهم با اوست

حافظ

*******

بسیار سفر باید تا پخته شود خامی

صوفی نشود صافی تا درنکشد جامی

*******

عجبست اگر توانم که سفر کنم ز دستت

به کجا رود کبوتر که اسیر باز باشد

*******

شعر ناب در مورد سفر

شعر نو درباره سفر

به کجا چنین شتابان؟

گون از نسیم پرسید

ـ دل من گرفته زینجا

هوس سفر نداری ز غبار این بیابان؟

ـ همه آرزویم اما

چه کنم که بسته پایم

به کجا چنین شتابان؟

ـ به هر آن کجا که باشد

بجز این سرا، سرایم!

ـ سفرت بخیر اما

تو و دوستی خدا را

چو ازین کویر وحشت

به سلامتی گذشتی

به شکوفه‌ها، به باران

برسان سلام ما را!

محمدرضا شفیعی کدکنی

*******

خیلی زود که برگردی

باز برای بی تو ماندن من

هزاره‌ای‌ست

که پرشکوفه‌ترین کلمات مرا در غیاب نور

به خواب سایه خواهد برد

سفر به سلامت

سیدعلی صالحی

*******

من اینجا بس دلم تنگ است

و هر سازی که می‌بینم بد آهنگ است

بیا ره توشه برداریم

قدم در راه بی‌برگشت بگذاریم

ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است؟

تو دانی کاین سفر هرگز به سوی آسمان‌ها نیست

سوی این‌ها و آن‌ها نیست

به سوی پهن دشت بی خداوندی‌ست

که با هر جنبش نبضم

هزاران اخترش پژمرده و پر پر به خاک افتند…

مهدی اخوان ثالث

*******

اشعار نو درباره سفر با مفاهیم دلنشین

در انتهای هر سفر

در آیینه

دار و ندار خویش را مرور می‌کنم

این خاک تیره این زمین

پاپوش پای خسته‌ام

این سقف کوتاه آسمان

سرپوش چشم بسته‌ام

اما خدای دل

در آخرین سفر

در آیینه به جز دو بیکرانه کران

به جز زمین و آسمان

چیزی نمانده است

گم گشته‌ام، کجا؟

ندیده‌ای مرا؟

حسین پناهی

*******

آستین خیس پیراهنم

طعم شور عشق می‌دهد

گریه کجا بود!

یادت رفته سفر سه روزه‌ات را؟

دلتنگی‌ات، جاده‌ها را چقدر بارانی کرد!؟

بعد گفتی:

مرد که گریه نمی‌کند!

گفتم:

گریه نیست عزیزکم

فقط چشم‌هایم به دور شدنت کمی آلرژی دارند!

حالا دور شدنت خیلی طولانی شده

می‌ترسم،

تمام جاده‌ها را آب ببرد!

محسن حسینخانی

*******

شعر در مورد سفر با مفاهیم ناب

وقتی سفر

دوست داشتن تو باشد

رفتن هم آمدن است

سیدمحمد مرکبیان

*******

و آغاز سفر یادم نیست

و می‌اندیشم

کدامین دست مرا

چنین آغشته عشق

در ایستگاهی پیاده کرده است

که ریل‌هایش

از زاویه خارج شده‌اند

و من

به آخر دنیا رسیده‌ام

بی‌آنکه سفر کرده باشم

چمدان دلتنگی‌ام را

زیر سر خستگی‌هایم می‌گذارم

و بر نیمکتی دراز می‌کشم

که آسمانش

پر از سوت قطار است هنوز

پلک‌هایم ترمز می‌کنند

و در خوابی می‌افتم

که تمام ایستگاه را

برای پیاده شدنت

با آغوش انتظار

آذین بسته است

و تو در قطار افکار من

در راهی

بوی گل گرفته چشمانم

می‌شنوی؟

پرویز صادقی

*******

شعر ناب در مورد سفر

شعر در مورد سفر جهان

اگر دوستی بیابی که با او سفر کنی

مجذوب و ثابت قدم، لایق

بر خطرها همه غالب

آگاه و خوشدل هم‌مسیر او باش

چون کسی را که به همسفری ارزد نیافتی

کسی که ثابت قدم و مجذوب نیست

هم بدان سان که راجه سرزمین فتح شده را وا می‌گذارد

به کردار کرگدن تنها سفر کن

بودا

ترجمه ع. پاشایی

*******

با خویشتن و سفر

شادمانه باز می‌گردم

با کوه‌ها، طوفان و شن

که معبود من بودند

باز می‌گردم

با خویشتن

سفر و آنچه معبود من بودند

تنها به سوی تو

آنتوان دو سنت‌ اگزوپری

*******

اشعار زیبا در مورد سفر

پس از سفرهای بسیار و عبور

از فراز و فرود امواج این دریای طوفان‌خیز

بر آنم که در کنار تو لنگر افکنم

بادبان برچینم

پارو وا نهم

سُکان رها کنم

به خلوت لنگرگاهت در آیم

و در کنارت پهلو گیرم

آغوشت را بازیابم

استواری امن زمین را

زیر پای خویش

مارگوت بیکل

ترجمه احمد شاملو

*******

عشق، نخستین گام به سوی خداست

و تسلیم، آخرین گام

و این دو گام کل سفر است

اوشو

*******

شعر زیبا در مورد سفر

شما همراهان با کلیک بر روی شعر درباره صداقت و شعر درباره  موفقیت می توانی روی لینک کلیک نمایید.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان