شناسه : ۳۰۲۸۰۷ - چهارشنبه ۷ تیر ۱۳۹۶ ساعت ۰۱:۲۰
یادداشت/
معنای انقلاب فرهنگی
گروه اندیشه: انقلاب فرهنگی را انقلاب دوم خواندند و شورای عالی انقلاب فرهنگی یادگار آن دوران است، این انقلاب را حرکت به سمت تحقق آرمانهای خود و راهکار تحقق عینی آنها ارائه دانستهاند.
انقلاب فرهنگی پس از پیروزی انقلاب اسلامی گام دومی بود برای رسیدن به اهداف عالی راه امام و انقلاب،در این رویداد که شورای عالی انقلاب فرهنگی میراث آن است، مسیر آتی انقلاب ایران بسترسازی شد. محمود ناصری یادداشتی در این خصوص نوشته است که در پی میآید:
زمانی بود که دین را افیون ملتها و زاییده سرمایهسالاری و نظام بورژوازی میدانستند، اصحاب دین را به عنوان طرفداران تزویر به محاکمه میکشاندند و گرایش به معنویت، علامت عدم تعادل روانی خواندهمیشد. نظامهای بزرگ جهانی، شعار جدایی دین از سیاست سرمیدادند و تمام سعیشان را در منزوی کردن دین به کار میگرفتند. نظام «لیبرال دموکراسی» خود را غایت آمال بشر معرفی میکرد و «سوسیالیسم» با شعار عدالت و برابری، جهان را به سمت خود فرامیخواند. آنگاه بود که در عین ناباوری ایشان، پرچم عدالتخواهی و احیای معنویت در ایران به اهتزاز درآمد و زندهدلان عالم را به سوی توحید و بندگی خدای متعال دعوت نمود و شعار جهانیسازی دینی را به سراسر عالم مخابره کرد. پیام دعوت به پرستش خدای متعال اکنون در کاملترین شکل آن، یعنی پرستش اجتماعی در یک حکومت دینی مطرح گشتهاست، به جهانیان وعده تشکیل یک جامعه توحیدی را داده و مدعی تنظیم روابط حاکم بر جامعه با محوریت اقامه کلمه توحید شده و سایر نظامها را با چالشهای اساسی مواجه ساخته است.
ضرورت و تعریف انقلاب فرهنگی
اکنون که انقلاب سیاسی 57 توانسته اقتدار لازم را در نظام بینالمللی پیدا کند و اداره اجتماع را در مقیاس وسیع به عهده بگیرد، باید به سمت تحقق آرمانهای خود حرکت کند و راهکار و روشی برای تحقق عینی آنها ارائه دهد و کارآمدی دین را در عینیت به اثبات رساند. اما درحال حاضر علیرغم وجود حکومت اسلامی و در اختیار بودن نهادهای فرهنگی در سطح کشور، مهمترین دغدغه اندیشمندان، مربوط به فرهنگ و خطر تهاجم فرهنگی است. (1) امروزه تهاجم به اصل حیات اجتماعی اسلام، توسط مدلها - مانند مدلهای اقتصادی - صورت میگیرد؛ تهاجمی عینی به وسیله تصمیمگیریهای اجتماعی. (2) تصمیمسازیها بر مبنای معادلات کارشناسی صورت میگیرد؛ خواه کارشناسان متعهد و یا غیرمتعهد باشند، طرحها و لوایح تهیه میشود، به امضای روحانیون میرسد و در اجرا به کار گرفته میشود. اگر چه امروزه مشکلات اجتماعی به دوش افراد گذاشته میشود و یا آنها، مشکلات را به دوش دانشگاه و دانشگاه نیز به دوش حوزه و هر دو به دوش دستگاه اجرایی میاندازند. واقعیت این است که چالش اساسی، گسست و ناهماهنگی میان «دین و معرفتهای دینی جامعه» با «آموزههای علمی موجود» است. این مدیریت علمی است که توانایی تشخیص اهداف انقلاب را ندارد؛ چرا که مدلهای توسعه و علوم برنامهریزی با یک عقلانیت بشری و بریده از وحی و در یک نظام فکری مادی دارای فلسفه خلقت، فلسفه تاریخ، فلسفه اجتماع و فلسفه علوم خاصی شکل گرفتهاند.
اسلام نیز مدعی توسعه است و چون محور توسعه، توسعه انسانی است، باید براساس دیدگاه اسلام مشخص شود که انسان کیست؟ نیاز او چیست؟ حقوق او کدام است؟ تکامل جوامع انسانی به چه معناست؟ و ساختارهایی که این تکامل را تعریف میکنند، چگونهاند؟ استخراج این الگوی توسعه اجتماعی، موجب دگرگونی کلیه شئون زندگی مردم جامعه اعم از عقاید، ارزشها، مناسبات انسانی و ضوابط و معیارهای حاکم بر مناسبات افراد جامعه و تحول درمدیریت، سیاستگذاری و علوم و مفاهیم بنیادین جامعهسازی میشود. (3) تا براساس آن، ساختارها و نهادهای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی شکل بگیرد و از درون آنها، محصولات متناسب با زندگی اسلامی تولید شود (4) و جلوه عینی فرهنگ اسلام، یعنی تمدن اسلامی بوجود آید.
این تحول در فرهنگ جامعه که از آن به «انقلاب فرهنگی» یاد میشود و متضمن بقای حکومت اسلامی است، امری دوسویه است که از یک سو به «توسعه معرفت دینی قاعدهمند و بر محور تعبد نسبت به دین توقف دارد و از سوی دیگر مبتنی بر توسعه و تولید دیگر معرفتها با محوریت معرفت دینی به منظور ارائه راهبرد عملی، معادلات کاربردی و برنامه نظام اجرایی کشور است. بنابراین دستیابی به آرمان انقلاب اسلامی مستلزم انقلاب فرهنگی به معنی تحول در علوم، ساختارها، برنامهریزیها، نهادها و مناسبتهای اجتماعی میباشد. این امور هم باید در حوزه و دانشگاه دنبال شود و تحقق آنها، مستلزم فراهم آمدن بسترهای مناسب فرهنگی است. (5)
دانشگاه قطعهای از پازل تمدن غرب
اساساً دانشگاه به عنوان یک نظام علمی را نباید جزئی از نظام اجتماعی اسلامی تلقی کرد زیرا دانشگاه حاصل تمدن مدرن و جزئی از آن سیستم است. سابقه ورود و تأسیس دانشگاه به ایران به تأسیس دارالفنون باز میگردد. در حقیقت دارالفنون ریشه و مادر دانشگاههای ایران است که سالها بعد از تأسیس آن، نخستین دانشکدهها از آن به وجود آمده. دارالفنون در مقام یک نهاد آموزشی پیشرو بود و بر اندیشه و آگاهی جامعه اثر گذاشت. (6)
اما دارالفنون و دانشگاه تهران، کپی مستقیمی از روی الگوهای اروپایی بودند. (7) تأسیس دارالفنون و بعد از آن مؤسسات و دانشگاههای دیگر، یکی از ریشههای غربزدگی ایران محسوب میشوند. در واقع از نظر تأسیسات آموزشی، احداث اولین دانشگاه در سال 1312 هجری شمسی در ایران و توسعه مدارس جدید، مقارن است با حداکثر تلاش گروههای اجتماعی غربپسند در برنامههای اجتماعی آنان برای انطباق اوضاع فرهنگی و اجتماعی جامعه ایران، با آن نوعی که در اروپا وجود داشتهاست. (8) همچنین نادیدهگرفتن هویت ملی و دینی و حذف شیوههای سنتی تربیتی و تعلیماتی و احیاناً مبارزه با آن، شرط مکمل محسوب میشد. (9) بدین ترتیب دانشگاه به عنوان قطعهای از پازل تمدن غرب، برای رفع نیازمندیهای انقلاب اسلامی ناکارآمد و مضر خواهد بود و میبایست آن را براساس نظام اسلامی متحول ساخت. این نسخه کپیسازیشده نهاد دانشگاه در ایران از کشورهای صنعتی، هنوز نتوانسته به یک نهاد بومی ریشهدار تبدیل شود. در دوران انقلاب نیز این کپیها تکثیر شدهاند و کیفیت آموزش عالی نیز در اثر تورم تعداد دانشجویان به سطح نازلی رسیده و موقعیت اجتماعی آن را پریشان کردهاست. پدیده مثبت ارتباط دانشگاه و جامعه، که نهایتاً منجر به بومیشدن آن میشود، هنوز متعادل نشدهاست (10) بدین سبب دانشگاههای ایران در انتظار انقلاب فرهنگی برای تحول و تطابق در نظامی جدید و متفاوت از مدرنیته میباشند.
جایگاه دانشگاه
در نگرش کلی، دانشگاه باید دو نیاز جامعه را برآورده سازد:
1-بدنه کارشناسی کشور را در همه زمینهها تربیت کند و به پژوهشهای توسعهای بپردازد.
2-فضایی برای رشد اندیشه و خلاقیت؛ چه به منظور پاسخگویی به پرسشهایی که یا از جامعه بر میخیزد و یا برای توسعه کشور لازم است و چه به منظور رفع کنجکاوی اندیشمندان و فناوران، فراهم نماید. (11) بنابراین دانشگاه نهاد تئوریپرداز جامعهاند که برحسب نظام اجتماعی معنا مییابد. اما ساختار فعلی دانشگاههای ما، عمدتاً یک ساختار غربی است. (12)
دانشگاه مرکز اصلی تأثیر بر عینیت دهی، استقرار و توزیع فرهنگ است که نقش حساسی در بازنمایی و شکلدهی به فرهنگ و اثرگذاری در جامعه ایفا میکند. دانشگاه کانون پیشرو جامعه و نمایان کننده آرمان آن است و کیفیت آن نیز نشاندهنده کیفیت فکری و حرکت موجود در جامعه بوده و ضامن سلامت و حتی حافظ آتیه جامعه میباشد. (13) (14) تا جایی که در نگاه انقلاب اسلامی، دانشگاه لاابالی و بیگانه از ارزشهای دینی و بیتفاوت و خونسرد نسبت به مفاهیم و جهتگیریهای انقلابی، دانشگاهی که در او نبض انقلاب نزد، دانشگاهی که اعضایش نسبت به حرکت انقلابی ملت و برای پیشاهنگی و پیشقراولی آن احساس تکلیف نکند و نقش درجه یک را در کار انقلاب نداشته باشد، دانشگاهی نیست که امیدبخش و متضمن آینده انقلاب باشد. (15)
دانشگاه زمانی میتواند به وظایف خود عمل نماید که تغییراتی در این نهاد به جهت همسویی و مطابقت با اوضاع و واقعیات نظام فرهنگی جامعه و بویژه حرکت در راستای انتظارات بعد از انقلاب اسلامی، صورت گیرد تا آن را در ترسیم اهداف، خط مشی و برنامه ریزیهای مختلف خود متوجه هنجارها، ارزشها و بطور کلی فرهنگ حاکم بر جامعه نماید و در خدمت جامعه پس از انقلاب قرار دهد. (16) از اهداف آغازگران انقلاب فرهنگی در سال 59 نیز میتوان به «کسب استقلال، خودباوری و خوداتکایی فکری و عملی دانشگاهها (17)، دگرگونی در نظام آموزشی و پژوهشی گذشته و در عوض برقراری ارتباط ارگانیک بین آموزش عالی با دستگاههای اجرایی، تولیدی و اقتصادی کشور در جهت پاسخگویی به نیازها و واقعیات جامعه» اشاره کرد. (18)
چون دانشگاه عضوی از جامعه است و در ارتباط مستقیم و داد و ستد مستمر با سایر اجزای جامعه است، تحول و تعالی دانشگاه، با تحول و تعالی کل جامعه ارتباط تنگاتنگ دارد. لذا حرکت اصلاحی در دانشگاه باید با یک حرکت اصلاحی فراگیر در جامعه همراه باشد تا نتیجه مطلوب حاصل شود. (19) یکی از اجزای جامعه، حوزه است که نقشی اساسی در فرهنگ جامعه ایران ایفا میکند. همچنین علوم انسانی مورد نیاز دانشگاه باید از حوزه گرفته شود تا دانشگاه مجبور نباشد صرفاً ترجمه کننده علوم غربی باشد. (20)
انقلاب فرهنگی در دانشگاه
دانشگاه دارای سه نظام فرهنگی، پژوهشی و آموزشی یکپارچه و هماهنگ در تولید علم است. لذا تحول و تعالی دانشگاه را باید در این سه نظام پیگیری نمود.
نظام فرهنگی
اصلیترین نظام دانشگاه، نظام فرهنگی آن است که از آن به عنوان جوهر هویت دانشگاه نیز میتوان یاد کرد. براساس نوع و ماهیت نظام فرهنگی است که نظام پژوهشی و آموزشی دانشگاه شکل میگیرند. پژوهش و اصولاً آموزش، غایت و هدف اساسی خود را در فرهنگ جستوجو میکنند. بطور کلی سیاستهای آموزشی در هر جامعه نمیتواند جدای از فرهنگ آنجامعه و در نتیجه بیرون از آرمانها و ارزشها و اصول تربیتی و حیاتی برخاسته از آن باشد. (21) لذا نظام فرهنگی نامطلوب در دانشگاه نظام پژوهشی و آموزشی را نیز به مخاطره میاندازد. حال آنکه مروری بر وضعیت گذشته نظام آموزش عالی، عدم تطابق و هماهنگی آن را با نظام فرهنگی و ارزشی جامعه نشان میدهد. (22)
بدین ترتیب اصلیترین وجه انقلاب فرهنگی در دانشگاه انقلاب و تحول در نظام فرهنگی آن است و به عبارت دیگر تحول در هدایت دانشگاه به گونهای که هویت آن، تئوریپرداز نظام و تمدن اسلامی شود.
نظام پژوهشی
پژوهش اصلیترین کارکرد دانشگاه در نظام اجتماعی است. برای یک دانشگاه تئوریپرداز جامعه، نظام پژوهشی اصلیترین محتوای آن محسوب میگردد. ارتباط جامعه و دانشگاه، بهصورت ارائه نیازهای جامعه به دانشگاه و ارائه راهحلهای علمی برای آن نیازها توسط دانشگاه است. اگر این داد و ستد کند یا مختل گردد، دانشگاه از کارکردش ساقط میشود. لذا نظام پژوهشی براساس مسائل اجتماعی سامان مییابد. بدین گونه که نیازهای اجتماعی به مسائل پژوهشی تبدیل میشوند و پژوهشگران در آن موضوعات به تحقیق میپردازند.
یکی از نقایص دانشگاههای ایران عدم وجود ارتباط تنگاتنگ آن با جامعه و نداشتن مسائل بومی است. دانشگاههای ایران از نظام پژوهشی منظم و برنامهمندی که مسائل ایرانی در رأس آنها قرار گیرد، برخوردار نیستند. از دیگر نقایص این نظام، پژوهش براساس مبانی و روشهای غیردینی غیربومی آن است. مبانی تحقیق غربی، دانشگاه را از پاسخگویی به مسائل اسلامی ایرانی جامعه ما عاجز میکند. بنابراین نظام پژوهشی بهدلیل تقلیدی بودن مبنا، روش و مدیریت پژوهش آن، ناکارآمد گشته و نیازمند تحول در روند انقلاب فرهنگی است.
نظام آموزشی
بعد آخر نظامهای دانشگاه وظیفه تربیت سرمایه انسانی مورد نیاز پژوهش را بر عهده دارد. نظام آموزشی باید براساس نیازمندیهای نظام پژوهشی و نیز بستر فرهنگی جامعه سامان یابد. این نظام نیز همانند نظامهای قبلی، تقلیدی از غرب بوده و نامتناسب با فرهنگ و نیازهای تربیتی و آموزشی ما میباشد. لذا نیازمند تغییر و تحول در فرایند انقلاب فرهنگی در دانشگاه است.
پینوشتها:
1-ابوالقاسم صیادی، انقلاب اسلامی و چالشهای جهانی شدن فرهنگ، نیکان کتاب، زنجان، 1383، ص98.
2-دفتر فرهنگستان علوم اسلامی، یادی از استاد و یادکردی از متفکر فرزانه حضرت حجتالاسلام والمسلمین استاد سید منیرالدین حسینی الهاشمی (قدس سره)، انتشارات فجر ولایت، قم، 1380، ص 127.
3-محمد شرفزاده برادر، انقلاب فرهنگی در دانشگاههای ایران، پژوهشکده امامخمینی و انقلاب اسلامی، تهران، 1383، ص 246.
4-مصطفی جمالی و محمد حسن جعفر زاده، دولت اسلامی و نهضت نرم افزاری، فجر ولایت، قم، 1384، ص 90.
5-انقلاب فرهنگی در دانشگاههای ایران، پیشین، ص 41.
6-همان، ص 90.
7-رضا منصوری، توسعه علمی ایران، اطلاعات، تهران، 1382، ص77.
8-انقلاب فرهنگی در دانشگاههای ایران، ص 91
9-همان، ص 92
10-توسعه علمی ایران، پیشین، ص 36
11-همان، ص 40
12-محمد فنائی اشکوری، دانش اسلامی و دانشگاه اسلامی، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، قم، 1377، ص 58
13-کریم مجتهدی، مدارس و دانشگاههای غربی در قرون وسطی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، 1379، ص12
14-دفتر مقام معظم رهبری، دانشگاه و دانشجو، انتشارات امیر کبیر، تهران، 1383، ص16
15-همان، ص 275
16-انقلاب فرهنگی در دانشگاههای ایران، پیشین، ص 57
17-همان، ص 258
18-همان، ص 256
19-دانش اسلامی و دانشگاه اسلامی، پیشین، ص 59
20-محمد رضا محمد خانی، جنبش نرم افزاری و مجموعه گفتوگو با صاحبنظران، اداره کل پژوهشهای سیما، تهران، 1383، ص 170
21-انقلاب فرهنگی در دانشگاههای ایران، پیشین، ص55
22-همان، ص57
منبع: طلیعه