در تمامی تواریخ اسلامی و کتب مربوطه سنی و شیعی نوشته اند که عبدالمطلب نذر کرده بود که اگر خداوند ده پسر به او داد، یکی از آنها را در راه خدا قربانی کند و چون دارای ده پسر شد و قرعه زد، به نام عبدالله آمد، سپس او را با صد شتر به قرعه گذاشت و قرعه به نام شتران آمد، و شتران را به جای عبدالله قربانی کرد!
در بعضی از تواریخ و روایات اهل تسنن نوشته اند که این رای زنی جادوگر بود که گفت: او را با قربانی کردن شتران معاوظه کنید. در صورتی که این موضوع افسانه است و اصلی ندارد. و از عقل و درایت و دیانت عبدالمطلب کاملا به دور است.
ثقة الاسلام کلینی در «کافی » روایاتینقل کرده کهدلالت بر عظمت و جلالت و کمال ایمان و عقل و بینش روشن او دارد. از جمله امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «عبدالمطلب روز قیامت تنها و به سیمای پیغمبران وارد صحرای محشر می شود» که می رساند نظر به شخصیت نافذ وعقیده و ایمان خاصی که در عصر جاهلیت داشته به طور شاخص محشور می گردد.
دلیل بر مجعول بودن این داستان اموری است که ذیلا به آن اشاره می کنیم:
1- داستان برخورد عبدالمطلب با ابرهه فرمانده حبشی بهترین گواه بر کمال عقل و درایت عبدالمطلب است که می رساند چنین کار و نذر مضحکی از وی بعید بوده است.
2- یعقوبی مورخ مشهور می نویسد: عبدالمطلب در زمان جاهلیت سنت هائی داشت که در اسلام نیز تثبیت شد; مانند حرام دانستن شراب، و زنا و حد زدن زناکار، و بریدن دست دزد و تبعید زنان بدنام از مکه، و جلوگیری از زنده به گور کردن دختران و ازدواج با محارم، و سرزده وارد خانه شدن، و عریان طواف کردن، و حکم به وجوب وفای بنذر، و احترام چهار ماه محترم(رجب، ذی القعده، ذی الحجه و محرم) و مباهله کردن (یعنی برای اثبات حقانیت نفرین کردن و حق یکدیگر) (1) بنابر این شخصی این چنین، هرگز نذری آن چنان نمی کند.
3- پیغمبر در حدیث معتبر افتخار می کرد که فرزند عبدالمطلب است و می فرمود: «من پیغمبرم دروغ نیست، من فرزند عبدالمطلب هستم » (2)
4- چطور ممکن است مردی با این بزرگواری نذر به چیزی کند که در اکثر شرایع آسمانی نهی شده بود و در نزد عقل بسیار زشت و از بزرگترین جنایات به شمار می رفته است؟
5- نذر کردن و کشتن فرزندان به عنوان نذر برای معبود از سنن بت پرستان و ستاره پرستان (صابئین) بوده، و خداوند در قرآن مجید آن را ازجمله اعمال شنیع آنها شمرده و فرموده است: بدین گونه بسیاری از مشرکین خوش داشتند که اولاد خود را بکشند. (3)
این غیر از زنده بگور کردن دختران بوده که قبیله بنی تمیم معمول می داشتند. زیرا که «اولاد»درآیه شریفه اعم از پسر و دختر است، و نیز غیر از کشتن اولاد به واسطه فقر و بیم از گرسنگی است، بلکه این قتلها اولاد که مشرکین معمول می داشتند برای تقرب به خدا بوده است.
6- اگر بگویند شاید عبدالمطلب مانند ابارهیم مامور بوده فرزندش را در راه خدا فدار کند، می گوئیم این درست نیست، چون در انی روایات صریحا می گوید عبدالمطلب نذر کرده بود، مضافا به این که اگر مامور بود می باید آن را عملی سازد و دیگر قرعه انداختن معنا نداشت، و اصولا چرا نگفت: من مامور به این کارم؟
7- در سلسله راریان این داستان ساختگی و امثال آن مانند «انا ابن الذبیحین » افرادی ضعیف و مجهول و مهمل که بعضی هم شیعه امامیه نبوده اند، قرار دارند، و به همین جهت روایات آن ضعیف و مغشوش و بیشتر از طریق عامه روایت شده و از آنها به شیعه سرایت کرده است.
8- علامه مجلسی می گوید: شیعه اعتقاد دارد که پدران پیغمبر تا آدم، خداپرست بودند،و ازفخررازی نقل می کند که گفته است: «شیعه عقیده دارد که هیچ یک از پدران پیغمبر کافر نبوده اند» (4)
بنابر آنچه ذکر شد ماجرای نذر عبدالمطلب از اختراعات قصه گویان عامه بوده که خواسته اند علی رغم شیعه امامیه، عبدالمطلب را مانند دیگر مشرکان قلمداد کنند، و کسانی امثال زمخشری و فخر رازی و نیشابوری ازقدمایعلمای عامه و بعضی از متاخرین آنها همچون مراغی و سید قطب و بسیاری دیگر از مفسران آنها این داستان ساختگی را در تفسیر آیه; «کذلک لکثیر من المشرکین قبل اولادهم شرکائهم » نقل کرده و مصداق آن را عبدالملطلب دانسته اند!! تا از این راه اعتقاد خود را در مشرک دانستن پدران پیغمبر (صلی الله علیه و آله) تثبیت کنند و عقیده پاک شیعه امامیه را در این خصوص تخطئه نمایند.
شاید هم رد زمان بنی امیه برای بکه دار ساختن عبدالمطلب جد امیرالمومنین علی (علیه السلام) این افسانه را ایج ساخته اند، همان طور که فرزندش ابوطالب را مسلمان ندانسته و سعی کرده اند او را مشرک قلمداد کنند تا از آن راه به شخصیت امیر المومنین علی (علیه السلام) لطمه وارد سازند، به شرحی که در بخش «وفات ابوطالب » خواهیم گفت.
ماجرای داستان ساختگی نذر عبدالمطلب مانند برخی دیگر از مباحث این کتاب، بحمدالله برای نخستین بار توسط نویسنده وارد بحث «تاریخ اسلام » شده است، تا در آینده رهگشای کسانی باشد که می خواهند در اسلام کار کنند و بدون تقلید از پیشینیان و حسن ظن به آنان، تحقیق و بررسی نمایند، و مانند بعضی ها بدون تحقیق کافی آنرا تکرار نکنند، و بعد ناگزیر به «توجیه مالا یرضی صاحبه » نشوند، و آنرا نشانه عظمت روح عبدالمطلب ندانند!
نذر و قربانی اولاد مطابق صریح قرآن از عادات ناپسند بسیاری از مشرکین بوده است، و این عمل شنیع، با هیچ توجیه و ملاکی زیبنده مقام با عظمت عبدالمطلب نبوده و نیست.
داستان نذر عبدالمطلب در منابع و ماخذ عامه توام با خرافات زیاد و حکمیت زنی جادوگر و کاهن از قبیله «بنی سعد» که عبدالمطلب با هشتصد نفر مرد برای کسب تکلیف نزد وی رفته بود، آمد، و بعضی از آن هم به کتب شیعه رخنه کرده است، ولی ما همه را دیده ایم، و به طور قطع می گوئیم به افسانه بیشتر شبیه است تا به واقعیت.
علامه مجلسی در «بحار الانوار» به تفصیل روایات آنرا نقل کرده که افسانه بودن همه آنها در یک نتیجه گیری، به خوبی آشکار است. ما از مجموع مطالعات خود به خصوص «تاریخ اسلام » به روشنی دریافته ایم که یا افسانه سرایان صدر اسلام ویا مغرضان بنی امیه و مخالفان حکومت الهی علی (علیه السلام)، این افسانه را ساخته اند، تا مانند موارد دیگر مقام آنها را نزد مسلمین پایین آورند، و زمینه را برای حک.مت افراد معمولی هموار سازند، برای بنی هاشم باقی نماند. (5)
پی نوشتها:
1- (تاریخ یعقوبی ج 2 ص 6)
2- (انا النبی لا کذب، انا ابن عبدالمطلب)
3- (کذلک زین لکثیر من المشرکین قبل اولادهم شرکائهم - سوره نعام آیه 137چ)
4- (نگاه کنید به پاورقی فاضل محترم آقای علی اکبر غفاری بر، ج 3 کتاب «من لا یحضره الفقیه » شیخ صدوق چاپ مکتبه صدوق ص 89)
5- (نویسنده این سطور چند سال پیش، روزی ضمن گفتگو با دوست فاضل آقای علی اکبر غفاری، اظهار داشتم من در مطالعات خود در تاریخ اسلام و رجال و تراجم و حدیث و تفسیر و غیره به بسیاری از اشتباهات قدما پی برده ام که در مجلدات «مفاخر اسلام » و «تاریخ اسلام » و سایر آثارم برخی از آنها را یادآور شده ام.
ایشان هم گفتند من نیز در بسیاری از موارد که کتب حدیث از قبیل کافی، معانی الاخبار، من لا یحضر و غیره را تحقیق و بررسی می نمودم، به مطالبی برخورد کرده ام که هیچکس متعرض آن نشده است. از جمله موضوع نذر کذائی عبدالمطلب است که در پاورق حدیثی که شیخ صدوق در «باب قرعه » کتاب «من لا یحضره الفقیه » نقل کرده، ساختگی بودن آنرا شرح داده ام.
چند سال بعد که خواستم «تاریخ اسلام » را منتشر سازم، با مرجعه به توضیحات ایشان که در گوشه ای از پاورقی من لایحضر بود، و کسی توجه نداشت، و در جائی دیگر بازگو نکرده بودند، برای ادای حق ایشان (برخلاف عادت ناپسند بعضی از افراد بی مروت) طی 8 مطلب که مسطور گشت ترجمه نمودم، و براینخستین بار به عنوان داستان ساختگی نذر عبدالمطلب وارد بحث «تارخ اسلام » کردم، و توضیح هود را بر آن افزودم.
پس از انتشار این کتاب، در گوشه و کنار، بعضی آنرا بدون ذکر ماخذ گرفته و با شاخ و برگ طی سخنزانیها و نوشته ها بعنوان اظهارنظر شخصی مطرح ساختند که آری عبدالمطلب چنین نذری نکرده، ولی بدون تحقیق پیرامون آن، و بعضی دیگر آنراتخطئه کرده و نتیجه گرفته اند که خیر عبدالمطلب چنین نذری کرده و قبلا موحد نبوده بدلیل اینکه نام پسرش عبدالعزی بوده و بعدها با ایمان و خدا پرست شده است، و به دلیل چند روایت و اشعار که در کتابها آمده است.
در صورتی که عبدالعزی به نقل حدیثی نام ابولهب بوده و معلوم نیست توسط قبدالمطلب نامگذاری گردیده و چه بسا که ازخود ابولهب ناشی شده باشد، بعلاوه این قبیل اسامی در زمان جاهلیت سابقه داشته و به منظور مماشات با قوم بوده، مانند اسامی خلفا که بعضی ار ائمه روز اولاد خود می نهادند!
همانطور که در متن آمده به انظمام شواهد دیگر، به عقیده جامعه شیعه امامیه، عبدالمطلب از اول خداپرست و موحد ناب بوده است.
در «زیارت وارث » خطاب به حضرت امام حسین سیدالشهداء علیه السلام می خوانیم که: «اشهد انک کنت نورا فی الاصلاب الشامخه و الارحام المطهره لم تنجسک الجاهلیة بانجاسها» که می رساند در اعتقاد شیعه پدران و مادران پیغمبر و علی علیهما السلام هیچگونه آلودگی به شرک و اوهام و خرافات و پلیدیهای زمان جاهلیت را نداشته اند، و نور حقیقت آنها در صلبهای شامخ پدران و رحمهای پاک ماردان موحد و خداپرست قرار داشته است.
و از پیغمبر صلی الله علیه و آله هم روایت شده است که فرمود: «فلم ازل خیارا بعد خیار» یعنی: من درتمام نسلها موحد و پاکسرشت بوده ام.
جا دارد که فضلای محقق راجع به احادیث نذر عبدالمطلب از نظر متن و سند در متون سنی و شیعه تحقیق و بررسی نموده و آنرا به صورت کتابی در آورند.
آنچه نویسنده تحقیق نموده داستان همانطور که آقای غفاری اشاره کرده است، بی اصل و ساختگی و دون شان شخصیتی همچون عبدالمطلب سید بطحاء است.)