نظریه ساموئل هانتینگتون، بر این اساس استوار است که با اتمام جنگ سرد، دوران نزاع ایدئولوژیکی نیز خاتمه مییابد و بشر به عصر جدیدى پرتاب میشود. در این عصر مناقشه اصلى بر سر تمدنهاست. او بر اساس چند شاخصه فرهنگى، هفت تمدن اصلى و یک تمدن حاشیهاى را مشخص مىسازد. تمدنهای اصلی عبارتند از تمدن غربى، تمدن کنفوسیوسى، ژاپنى، اسلامى، هندى، اسلاو - ارتدوکس، آمریکاى لاتین و تمدن حاشیهاى آفریقایى.
بنا به اعتقاد وی مناسبات جدید حول این تمدنها شکل خواهد گرفت و فرهنگ، مذهب و خودآگاهى تمدنى به عوامل تعیین کننده تبدیل خواهد شد؛ از اینرو به جاى مرزهاى سیاسى سابق، خطوط گسل میان تمدنهاست که نقاط بحرانخیز را پدید مىآورد. از این میان، به نظر هانتینگتون کانونهاى اصلى منازعات تمدنى، میان تمدن غرب و تمدن اسلامى خواهد بود و در نهایت تمدن اسلامی محکوم به شکست است. حجتالاسلام احمد رهدار رئیس موسسه مطالعات و تحقیقات اسلامی فتوح اندیشه سعی دارد با تالیف کتاب «ظرفیتهای تمدنی جهان اسلام» پاسخی به دیدگاه هانتینگتون بدهد.
هم اکنون تالیف کتاب ظرفیتهای تمدنی جهان اسلام به اتمام رسانده است و در مرحله ارزیابی نهایی است در ادامه مشروح گفتوگوی
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، را با حجتالاسلام احمد رهدار را میخوانید.
ایکنا: در گام نخست، مراد خود را از ظرفیتهای تمدن در جهان اسلام بیان کنید؟ مراد و منظورمن، از ظرفیتهای تمدن جهان اسلام این است که بتوانیم تفاوتهایی که به لحاظ ژنی، تاریخی، جغرافیای منابع، و ظرفیتهای سیاسی در بخشهای مختلف جهان اسلام وجود دارد را شناسایی و تحلیل کنیم. ما باید بتوانیم این تفاوتها را با هم تجمیع کنیم و در یک جهت و راستا آنها را قرار بدهیم تا بتوانیم در جهان اسلام به تقریب و وحدت برسیم. من معتقد هستم تمدن اسلام نمیتواند تنها با تکیه بر میراث شیعی یا سنی شکل بگیرد در این تمدن میراث شیعه و سنی باید کنار یکدیگر قرار بگیرند؛ هر چند به دلیل اعتقادات شیعی ما هسته سخت تمدن اسلامی و نقطه ثقل این تمدن میراث شیعی است و درحاشیه این میراث، میراث سنی مدد کار است.
ایکنا: شما تا چه اندازه نظر ساموئل هانتیگنون را در خصوص مواجهه تمدنها میپذیرید ؟ به دیگر سخن،به نظر شما مواجهه تمدنهای جهان یک مواجهه دینی است؟به نظر من مواجهه جهان اسلام با غیر جهان اسلام یک مواجهه تمدنی است. من به گونهای نظر «ساموئل هانتینگتون»، را در کتاب «برخورد تمدنها» قبول دارم البته نتایجی که وی به آنها میرسد و میگوید «در نزاع تمدنی پایان تاریخ، اسلام محکوم به شکست است و تمدن غرب پیروزمیشود» را قبول ندارم.
من معتقدم در نزاع پایان تاریخ مسلمانان به فرماندهی مهدی موعود(عج) برنده تاریخ میشوند. اما این قضیه که مواجهه آینده مسلمانان در مقیاس جهانی یک مواجهه تمدنی است هم سو با ساموئل هانتیگتون این نظر را میپذیرم. از آنجایی که من مواجهه تمدنی را مشاهده کردم به همین خاطر معتقدم نخبگان جهان اسلام باید تمهیدات نظری، شکلگیری تمدن اسلامی را فراهم بیاورند. بعد از اینکه تمهیدات نظری انجام گرفت باید مقدمات تمهیدات عملی را فراهم بیاورند. نباید بپنداریم در تمدن اسلامی دفعی حاصل میشود قطعا تمدن اسلامی، با همه ممیزهایی که دارد از حیث به تدریج حاصل شدن ، با سایر تمدنهای جهان مشترک است. این به تدریج حاصل شدن تمدن اسلامی یعنی اینکه از قبل افرادی مطالعات نظری و عملی را آماده کرده باشند.
ایکنا: به نظر شما تمدن در جهان اسلام، را میتوانیم در چند اقلیم جغرافیایی تقسیم کنیم؟من معتقدم میتوانیم جغرافیای جهان اسلام را به 7 قلمرو تقسیم کنیم. در هر یک ازاین قلمروها ظرفیتهایی وجود دارد که در قلمرو دیگر وجود ندارد. اگر روزی مسلمانان بخواهند تمدن اسلامی را محقق کنند به همه این توانمندیها نیاز پیدا میکنند.
جهان اسلام، جغرافیای متفاوتی دارد. دین اسلام، تک اقلیمی نیست و این امتیاز بزرگی است. آسیای شرقی، شبه قاره، خاورمیانه، مغرب اسلامی ، مسلمانان پراکنده در اروپا و آمریکا (از نظر من مسلمانان اروپا و آمریکا در یک اقلیم جای میگیرند) و آفریقا شمالی و جنوبی همه جزء تمدن اسلامی محسوب میشوند. پس این پراکندگی باعث شده است جهان اسلام استعداد ثابتی نداشته باشد؛ به عنوان مثال ترکان مسلمان توانمندی دیوان سالاری و مدیریتی دارند اما مردم آسیای شرقی از چنین ژنی برخوردار نیستند؛ یا قوم ترک به اندازه مردم آسیای شرقی، از منابع زیرزمینی و پول بهرهمند نیست؛ یا از قدرت چانهزنی سیاسی کمتری نسبت به دیگر نقاط دارد؛ در مثالی دیگر میتوانیم به مردم شبه قاره هندوستان، پاکستان، بنگلادش،سریلانکا و نپال اشاره کنیم ممکن است عدهای بگویند این سرزمینها چیزی به تمدن اسلامی نمیدهند؛ اما من معتقدم این کشورها باعث شدهاند جمعیت تمدن اسلامی، افزوده شود مگر میتوانیم تمدنی را بدون نیروی انسانی فرض کنیم به نظر من یکی از تهدیدهای جدی تمدن غرب و پاشنه آَشیل این تمدن کمیت جمعیت است. اروپائیان تمایل چندانی به ازدواج کردن ندارند و اگرهم ازدواج کنند صاحب فرزندان کمی میشوند خوب از این طریق چرخ تمدن در غرب به کندی چرخیده میشود.
ایکنا: با توجه به چه معیارهایی شما تمدن اسلامی را در 7 اقلیم خلاصه کردید؟ به عبارت دیگر، مبنای شما برای ارائه این تقسیمبندی چه بوده است؟احتمال اشتباه یا خطا در تقسیمبندی که ارائه کردم وجود دارد؛ من این تقسیمبندی را قطعی و مطلق نمیدانم. من سعی نکردم بر مبنای جغرافیای سیاسی تقسیمبندی خود را ارائه بدهم تمرکز من بیشتر بر روی حوزههای تمدنی با آداب و سنن مشترک است مثلا واضح است که افغانستان با شهرهای چون بلخ، بخارا، سمرقند و تاشکن در حوزه تمدنی ایران قرار میگیرد ولو اینکه در تقسیمبندی جغرافیای سیاسی این حوزهها در ایران نباشند. هم چنین نپال، بنگلادش، هندوستان و پاکستان همگی روزی عضو شبه قاره هند به حساب میآمدند بعدها این کشورها از هم جدا شدند پس مشخص است که این محدوده جغرافیایی را باید در یک حوزه تمدنی قرار بدهیم.
ایکنا: مهمترین کشورهایی که در تقسیمبندی 7 گانه، شما قرار می گیرند کدام کشورها هستند؟به نظر من یکی از حوزههای مهم در این تقسیمبندی حوزه، خاورمیانه است. در خاورمیانه میتوانیم 3 یا 4 مرکز فهم ویژه برای جهان اسلام قائل شویم. عراق، ایران، عربستان و مصر مهمترین مراکزاسلامی در خاورمیانه محسوب میشوند.
نجف، حرمین شرفین در عراق، مسجدالنبی و بیتالحرام در عربستان، مدرسه الازهر در مصر، سابقه 600 سال امپراتوری اسلامی در ترکیه همگی گواه ریشه و عمق تمدن اسلامی در خاورمیانه را میدهند. به رغم اینها من معتقد هستم بیشترین ظرفیت تمدنی را میتوانیم در ایران پیدا کنیم درست است عراق از ظرفیتهای بیشتری نسبت به ایران برخوردار است؛ ظرفیت حوزه علمی نجف، یکی از ستونهای اصلی تمدن اسلامی محسوب میشود. منابع زیرزمینی عراق در نوع خودش بینظیر است این منابع میتواند در اعتلای تمدن اسلامی یاریرسان مسلمانان باشند (مگر میتوانیم فرض کنیم تمدنی در برهوت بنا شود تمدنها باید دارای منابع غنی زیرزمینی باشند وعراق صاحب این منابع آبی و نفتی است).
عراق کشوری با ظرفیتهای تاریخی بالایی است. این کشور به هر دلیلی در معرض تحولات تاریخی قرار گرفته است مثلا در مسیر جاده ابریشم بودن باعث شده است این کشور قرنها تجربه ارتباط با سایر کشورها را بدست بیاورد.
البته عراق سالها مورد تهاجم نظامی قرار گرفته است و این تهاجمها توان و قدرت نظامی عراق را افزایش داده است پس عراق کشوری است که در معرض اتفاقات تاریخی زیادی قرار گرفته است و تجربه تاریخی این کشور از سایر کشورها بالاتر است ما برای اینکه تمدن اسلامی را بازخوانی کنیم از عراق ماده زیادی در تور ما میآید.
ایکنا: امتیاز ایران نسبت به سایر کشورها از جمله عراق در چه مواردی است؟ایران، امتیازهای خاص خود را دارد. اگر بگویم ایران تجربه تمدنی دارد عراق نیز چنین چیزی را تجربه کرده است؛ تمدنهای سومر، بابل در منطقه بینالنهرین بنا شدهاند اما ظرفیتی که ایران را از سایر مناطق جهان اسلام جدا میکند. پتانسیل غنی یافته میراث شیعی است که بیشتر از عراق است.
دیگر امتیاز ایران چشمانداز ایران است. درست است میراث نجف به گونهای به قم انتقال داده شد اما قم هنوز مانند نجف بارور نشده است اما به نظر من چشمانداز قم، روشنتر از نجف است. در ضمن باید به سخنانم این نکته را اضافه کنم که مراد من از ایران جغرافیای سیاسی امروزی نیست نجف و کربلا در دوره صفویان جزء خاک ایران به حساب میآمدند و ما بر سر این خاکها با امپراتوری عثمانی سر ستیز داشتیم.