شناسه : ۳۰۶۸۴۱ - پنجشنبه ۸ تیر ۱۳۹۶ ساعت ۰۱:۲۱
مرقد گم گشته
مرقد گم گشته
احمد باقریان جهرم
سراغ مرقد گم گشته زهرا ز مولا پرس |
نشان پهلوی بشکسته را از شیر یکتا پرس |
عدو زد بیت زهرا آتش از کین غدیر، افسوس |
سؤال جایگاه سیلی از آن مرد رسوا پرس |
میان درب و دیوار و فشار ظالم غدّار |
ز ناموس خدا ای دوست سرّ این معما پرس |
نظر کن، کرده محسن را به راه دوست قربانی |
ز زهرا رمز این قربانی و از راز اهدا پرس |
ز شمع سوخته سرّ فداکاری چه می پرسی؟ |
شفق چون گشت طالع، رازهای شام احیا پرس |
چه بر زهرا گذشت ای دوست، می دانم نمی دانی |
سؤال حال زهرا را تو شبها از ثریّا پرس |
شبی پرسیدم از نیلوفر محزون، چنین می گفت: |
سؤال بازوی نیلی زهرا را ز شبها پرس |
ز بعد رحلت ختم رسولان، گل شده پرپر |
بیا احوال گلزار و گلستان را ز گلها پرس |
نشان غاصبان بی حیا از حضرت زهرا |
که کرده خطبه سوزنده ای چون آتش انشا پرس |
نموده «باقرا» اسلام ناب از خطبه اش زنده |
ز زهرا سرّ این احیا و راز و رمز ابقا پرس |
* * *
این مدینه، چشمه سارِ چشمِ گریان من است |
قلبِ شیعه، سوگوارِ بیتُ الأحزان من است |
این بقیع و این جمادی، مثنوی های غمند |
فاطمیّه، غصّه دارِ قبرِ پنهان من است |
محمدابراهیم احمدی (نادم)
اسوه تقوا
هاشم کلانتری (شمع)
بی تو یا فاطمه، من بی کس و تنها چه کنم |
در غم مرگ تو ای اسوه تقوا چه کنم |
با وجود تو غم از دل بزدودم همه حال |
بعد از این با غمت ای بانوی عُظمی چه کنم |
باغبان رفته و گلها همه پژمرده شدند |
بی گل روی تو ای نوگلِ طه چه کنم |
فاطمه! رفتی و شد روز علی چون شب تار |
با چنین فتنه که شد بعد تو برپا چه کنم |
مرگت ای راحت جان، از دو جهان سیرم کرد |
عمر اگر طول کشد، بی تو من اینجا چه کنم |
زندگی با تو صفا داشت ولی صد افسوس |
رفتی ای همسر والا، منِ تنها چه کنم |
محسنت کشته شد از ضربِ لگد در پسِ در |
با عزیزانِ تو و گریه آنها چه کنم |
نور رخسار تو می داد به این خانه، صفا |
خانه، غمخانه شد، ای زهره زهرا چه کنم |
من اگر از غم مرگ تو نمیرم، عجب است |
زندگی بی تو در این وادی غمها چه کنم |
بس کن این قصّه که شد باعث خاموشی «شمع» |
گر شفاعت نکند فاطمه فردا چه کنم |