ماهان شبکه ایرانیان

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله رفسنجانی ۱۴/۵/۱۳۷۹

و اصرف عن آیاتی الذین یتکبرون فی الارض بغیر الحق اوصیکم عباد الله بتقوی الله و اتباع اوامره.

خطبه اول

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

و اصرف عن آیاتی الذین یتکبرون فی الارض بغیر الحق اوصیکم عباد الله بتقوی الله و اتباع اوامره.

امیدواریم که همیشه ملت عزیز ما متصف به صفت ارزشمند تقوی و متابعت ازاوامر الهی باشند.

همانطور که در جریان بحث خطبه ها هستید مدتی است که بحث ما در باره قرآن است و رسیده بودیم به فصل اخلاق در قرآن.چند خطبه در مورد کلیاتی از مسائل اخلاقی گفتیم و وعده دادم که در اخلاق عملی چند نمونه و فصل از آنچه که درفصول اخلاق، علمای اخلاق آورده اند توضیح بدهم. بخاطر اهداف سازندگی اجتماعی و گفتم محور صحبت من هم قرآن است.

البته مباحث اخلاقی در کتب اخلاق، بیشتر به روایات، به سنت ها، به سیره و به تحلیلهای عقلی متکی است، اما چون اینجا بحثم اخلاق از بعد قرآنی است،بیشتر آن نکاتی که در قرآن آمده را عرض می کنم.کسانی که مایل باشند بیشتربدانند بر فضای این بحث می توانند از کتابهایی که الحمد لله وجود دارداستفاده کنند.آخر خطبه گذشته به بحث تکبر در قرآن رسیدیم آنهم به این دلیل که چون می خواهیم با شیوه قرآنی بحث کنیم از لحاظ تاریخی در آفرینش بشر که ما حالا از بشر صحبت کنیم اولین مساله ای که مساله ساز شد همین تکبراست.که تکبر شیطان در مقابل خداوند و در مقابل بشر و آدم، این جریانی طولانی تاریخی را بوجود آورد که امروز هم ما گرفتارش هستیم و تا قیامت هم بشریت با تدبیر الهی در همین فضا باید زندگی کند که شیطان بوجود آورنده آن بود.

البته در وجود موجودات، خداوند روی مصلحتی که در آفرینش و امتحان و ابتلاو رشد و تکامل است، آفریده ولی به هر حال شروع کننده شیطان است.

دو سه عنوان بر شیطان از عناوین اخلاقی منطبق است.یکی تکبر و دیگری حسداست چون عامل تخلف شیطان حسد هم بوده و یکی هم غرور است.باز آنهم ازسرفصلهای علم اخلاق است .من سعی می کنم در بحث تکبر مساله غرور را هم روی آن کمی حرف بزنم، چون نمی شود همه فصول اخلاقی را ما در خطبه ها بیاوریم چون خیلی طولانی می شود، مهمات را می آوریم .

در مورد تکبر که بحث می کنیم چهارپنج عنوان دیگر که سرفصل دارند در کتاب اخلاق، آنها هم بحث می شود حالا یااز خانواده تکبر هستند یا ریشه تکبرند یا اثر تکبرند.مربوط به این بحث هستند.هر چی بگوییم شامل آنها هم می شود.

یکی اش همین غرور است.که البته غرور تفسیر خاصی در قرآن دارد که عرض خواهم کرد.دیگری روحیه «عجب » است. عجب هم از فصول اخلاقی است و در حقیقت ضداخلاق است.در کتب اخلاق در خانواده تکبر می گنجد.خود خواهی، خود محوری، برتری جویی، سلطه جویی، فخر فروشی، اینها همه چیزهایی است که حرکتها و صفحات ضداخلاقی است و به نحوی در بحث تکبر مورد توجه است .حالا یا ریشه تکبر است مثل عجب، یا اینکه اثر تکبر است مثل فخر فروشی، و امثال اینها، غرور هم یک چیزی است تقریبا همراه تکبر، البته غرور را همینجا عرض کنم تفاوتی که در اصطلاح قرآنی به آنچه که ما می فهمیم اینست که در قرآن مساله غرورعمومی تراند غروری است که ما در عرف خودمان بکار می بریم.در قرآن توجه به ماده اصلی غرور شده است.غرور یعنی فریب، و گول خوردن و بد ارزیابی کردن،واقعیتها را ندیدن، این غرور است. منتهی ما آنجایی که مربوط به خودمان است اگر بد بفهمیم، خودمان را بد بشناسیم.و زیادی از آنچه که هستیم تصور کنیم اینجا می گوییم غرور.قرآن در موردی که دشمن را هم اگر ما بشناسیم و خیال کنیم که دشمن قوی تر از ماست، این را هم می فرماید غرور است.یعنی درست نقطه مقابل .این غرور عرض ماست.مثلا تعبیری که قرآن دارد:مبادا اینکه می بینیداینها جبلان دارند و دستشان باز است و می توانند به تر و خشک دنیا دست بیندازند، ابهتشان شما را نگیرید و غرور شما را نگیرد.یعنی فریب نخورید،آنها را بیشتر از حد بزرگ نبینید.خودتان را کوچک نبینید اینجا هم تعبیرغرور کرده است.

همانطور که در مورد خود انسان هم می گوید.حیات دنیا، نعمتهای دنیا شما راگول نزند، یعنی اگر امکانات دنیا دارید این شما را گرفتار غرور نکند.پس می بینید غرور می تواند هم در دشمن شناسی باشد یعنی طرف ما را زیاد بزرگ ببینیم، یا حتی طرف را زیاد کوچک ببینیم، یا می تواند در خودشناسی باشد که خودمان را بیش از آنچه که هستیم ببینیم، هر دو حالت غرور است.یعنی فریب،یعنی اشتباه و بد ارزیابی کردن، تکبر هم از همینجا ناشی می شود.تقریبامساوی است با این.انسان وقتی که بیش از آنچه که هست خودش را ارزیابی می کند، و توقعاتی بیش از آنچه که حق خودش است از خدا یا جامعه دارد این یک نوع غرور است، یک نوع فریب است و یک نوع بد ارزیابی کردن است که حاصلش یک حالت تکبر و زیاده خواهی است که بسیار خطرناک است.شاید بدترین صفت از لحاظ آثار تاریخی و اجتماعی و تربیتی باشد در زندگی به همین دلیل خداوند از آن نقطه آغاز توزیع آفرینش روی این ام الفساد تکیه کرده و اعلام خطر کرده است.در قرآن نزدیک به 100 آیه با لفظ تکبر، استکبار، کبر و ازهمین ماده آمده است و تمامش مذموم و خطرآفرین و خیلی زیاد است. آنهم نه درمسائل کوچک، در مسال اساسی که به سرنوشت انسان و بشریت و تاریخ مربوطمی شود، خداوند آن حالت استکباری و تکبر را به عنوان یک عامل فساد و بلکه ام الفساد معرفی می کند.گفتم اولین خطری که بشریت را و تاریخ را تهدید کردهمین استکبار و شیطان است.استکبار سه حالت می تواند داشته باشد تکبر درمقابل خداوند، در مقابل پیامبران، و کسانی که برای ارشاد بشر اقدام می کنند و تکبر در مقابل مردم و خلق الله.سه تا تکبر می تواند باشد و هر سه خطرناک است.آن که در مقابل خدا باشد که کفر است و فساد و تباهی است،همانی که شیطان مبتلا است، آن که در مقابل انبیا باشد اینهمه کفار و ملل منحرف که در تاریخ هستند خیلی هاشان ریشه انسان از تکبر و خود بزرگ بینی سرچشمه می گیرد.او نیز در مقابل مردم باشد بسیاری از این بلاها و ناامنی هاو زورگویی ها و ظلم ها و محرومیت ها و تبعیض ها و کینه ها و عداوت ها، همین تکبرهایی که قدرتمندان در مقابل مردم عادی دارند.ببینید همه جا این شجره خبیثه ریشه دارد و شاخه و برگ دارد و واقعا باید علاج کنیم.

تعریف تکبر هم روشن است من فکر می کنم خیلی احتیاج به تعریفهای فلسفی وروانشناسانه ندارد.یعنی انسان وقتی که خودش را بیش از آنچه که هست ارزیابی کند، و برای خودش نسبت به دیگران بیش از آنچه که حق است مطالبه کند.این حالات، حالات تکبر است و خطرناک و مضر است.اگر بخواهیم تصویرش بکنیم چیزی شبیه سلولهای سرطانی است در بدن انسان.می دانید که بدترین مرضها برای بشر و جسم موجودات سرطان است و این هم ناشی از توسعه طلبی بخشی از سلولها است که بیش از حد خودشان می خواهند رشد بکنند به هر دلیلی ، وگرفتاری مرضی که پیدا می کنند و این تعادل زندگی سلولها و مکانیسم عمل آنها را معیوب می کنند و بهم می زنند.تقریبا تکبر در هر جامعه ای، در هرخانواده ای، در هر فضایی که یک چنین چیزی است.یک عده هستند که جایی بیشتراز آنچه که بطور سالم و طبیعی باید داشته باشند در جامعه می خواهند.حق بیشتر می خواهند.مصرف بیشتر می خواهند، و احترام بیشتر می خواهند.تحقیردیگران از آن در می آید، تضییع حقوق دیگران از آن درمی آید، درست مثل حالت سرطان که به پیکر یک موجود زنده پیدا می شود و پیکر را از تعادل بیرون می کند همین حالت پیدا می شود.

بیخود نیست که 100 آیه در قرآن با بدترین تعبیرها این مرض را به رخ می کشد.تاریخ را هم که نگاه می کنیم می بینیم که در این بعدی که قرآن مطرح می کند، من الان در ابعاد سیاسی و اجتماعی و مسائل حکومتی دیگر نمی خواهم صبحت کنم.آنجا هم هست.اما در همین بعد هدایت بشر که خداوند انبیا رامی فرستد و کتب آسمانی را نازل می کند، خود قرآن تکیه اش روی تاثیر منفی این حالت بشر است.گفتم در مورد شیطان و آدم این مطرح بود.در مورد قوم نوح تاکید قرآن بر اینست که استکبارشان آنها را گرفتار کرد و به آن بلای سیل عمومی مبتلایشان کرد.در مورد قوم عاد که یکی از اقوام بسیار پیشرفته تاریخ بشر هستند و امروز هم گاهی مدعی هستند بعضی ها که آثارشان در منطقه عربستان وجود دارد، اینها هم قرآن عامل سقوط و زوال تمدنشان را استکبارمی داند.در مورد حضرت شعیب و قومش باز همین مساله مطرح است که با تکبراینها از بین رفتند.در مورد اقوامی که با حضرت موسی و حضرت عیسی مخالفت کردند قرآن ریشه آنرا در استکبار می داند و بعد در مورد مخالفان پیغمبراکرم (ص) هم همینطور، خوب می بینید در سرفصلهای مهم تاریخ بشر خداوند درقرآن در تحلیل تاریخی و فلسفه تاریخش اینطوری توضیح می دهد و ما اگربخواهیم فلسفه تاریخ بنویسیم و قرآنی بنویسیم قطعا نمی توانیم از عامل تکبر و استکبار صرفنظر کنیم.باید همه جا مثل بند یک تسبیح این را داشته باشیم برای اینکه دانه های تسبیح حوادث تاریخ را به هم مرتبط کنیم.

اینهم باز یکی از ویژگیهای همین آیاتی است که در قرآن عرض کردم هست.

نکته بسیار مهم در مورد این حالت تکبر اینست که قرآن صریحا می گوید که اینها محرومند در نهایت از سعادت و تقدیر و سرنوشت اینها شقاوت و بدبختی و نکبت ابدی است.البته آن حداکثر استکبارش همان استکبار در مقابل خداست که به آن صورت در می آید.دیگران هم مراتب پایین هم در حد مراتب خودشان همین گرفتاری را پیدا می کنند.خداوند اخطار خیلی وحشتناکی می دهد ومی فرماید من آنهایی که در مقابل حق تکبر می کنند و حق را نمی پذیرند و ازحق می خواهند تجاوز کنند بر اساس تکبر، من اینها را از آیات خودم دورمی کنم و نمی گذارم که از آیات الهی اینها بهره بگیرند.

خوب اگر خداوند نخواهد متکبر از آیات الهی استفاده کند دیگر چه می ماندبرای انسان، چه خطر بزرگی انسان را تهدید می کند که گرفتار این مرض و مشکل شود.یا تعبیر خدا مستکبر را دوست نمی دارد.کسی را که خدا دوست ندارد، خلق خدا هم دوست نمی دارند.یعنی نتیجه اش منفوریت در جامعه است.اتفاقا اثر تکبریکی اش همین هست که جامعه را متنفر می کند.حالا یک قدری بترسند و یا طمع کنند یا توقعاتی داشته باشند ممکن است نزدیک شوند اما دل هیچکس با انسان متکبر نمی تواند نزدیک شود چون خدا دوستش ندارد، دوست داشتن خدا که مثل دوست داشتن ماها نیست.خدا که حب و بغضش مثل ماها نیست.این نظام آفرینش است سنتهای آفرینش با متکبر و مستکبر سازگار نیست و یعنی قوانین حاکم برطبیعت که من جمله قوانین حاکم بر اجتماعات و ارتباطات انسانی است.اینهابا انسانهای متکبر سرنفرت دارد و دوستشان ندارد و لذا آدم در دل مردم نمی تواند باشد و کسانی که با تکبر زندگی می کنند خیال می کنند مردم برای آنها احترام واقعی قائل هستند.بله احترام از روی ترس و طمع و اینطورچیزها می تواند در جامعه باشد ولی این فرق می کند با نزدیکی با قلوب مردم.بنابر این می بینید هیچ چیزی نیست در تکبر، برای انسان جز همین حالتی که خود انسان را در یک حالاتی ارضا کند ولی اگر وجدان داشته باشد بلافاصله همان وجدانش هم سرکوبش می کند.آدم اگر بداند که به ناحق و با تکبر و بامقاومت در مقابل حق به دیگران تجاوز کرده و حق دیگران را ضایع کرده و بردیگران تفوق پیدا کرده و تحقیر کرده دیگران و سلطه جویی کرده خوب آدم خودش، خودش را می کوبد و خودش را از درون می خورد و مثل خوره انسان نابودمی شود.بنابراین، این حالت طبیعی که انسان می تواند داشته باشد بسیار بسیاراهمیت دارد که این را حفظ کند و داشته باشد و که عرض کردم ام الفساد است.

علی بن ابیطالب هم در ذیل یکی از همین آیات می فرمایند:«احذروا الکبر، فانه راس الطغیان ».«از تکبر بپرهیزید، تکبر راس طغیانهاست ».حالا به راس گناهان ودیگر چیزها کاری نداریم.منشا تجاوزهای تاریخ همین حالت تکبر است و درخطبه قبل هم عرض کردم، امروز هم دنیا گرفتار همین سرطان است.شما امروز هربلائی که در جامعه پیدا می کنید وقتی که یکقدری پیگیری می کنید ریشه ها را،می رسید به طغیانهائی که یا از فرعونها و متکبران داخلی سرچشمه گرفته یااز مستکبران خارجی.

مسئله فلسطین که اکنون بیش از نیم قرن، خونریزی در آنجا ادامه دارد، چیزی جز سلطه استکباری نیست.مساله افغانستان همین است، کشمیر همین است، مسائل عراق همچنین، مسائلی که هر روز شما در آفریقا می بینید، امروز چندین کانون قتل و غارت و کشتار در آفریقا وجود دارد.وقتی آدم نگاه می کند، می بیند که ریشه اش همین است.کجا شما یک فتنه عمومی پیدا می کنید که ریشه آنرا دراستکبار خارجی یا داخلی نبینید.حالا یا قدرتمندان داخلی در داخل کشور فسادمی کنند و یا عمومی تر آن، خارجی ها. فقرها، تبعیض ها و فسادها و همه اینهاهم تابع همین جریانهاست.حقیقتا قرآن معجزه می کند در تبیین حقایق تاریخ وروشن کردن ام الفسادها و نشان دادن راه حق ها.البته همین جا باز عرض می کنم که نقطه مقابل تکبر هم تواضع است.یعنی در اخلاق، اینها را که با هم می نویسند، یک فصل می نویسند تواضع، یک فصل می نویسند تکبر و همه شروری که در تکبر هست، نقطه مقابلش، خیراتی است که در تواضع وجود دارد.که با تعبیرقرآن می فرماید که به خود پیغمبر و اخفض جناحک لمن اتبعک من المؤمنین درمقابل مردم و مؤمنین خفض جناح کن و متواضع باش.

وقتی که عباد الرحمان را همین بندگان خالص ومطلوب خدا و الگوها را می خواهدمعرفی کند، می گوید و «عبادالرحمان الذین یمشون علی الارض هونا عباد خدا،الگوهای انسانهای خوب آنهائی هستند که در زمین با «هون » مشی دارند. حالااگر بخواهیم سطحی تفسیر کنیم، می گوئیم راه که می روند در راه رفتنشان حالت افتخار کردن و تکبر نیست ولی اگر بخواهیم یکقدری عمیق تر بگوئیم، بایدبگوئیم در مشی زندگیشان در زمین حالت آرامش، سکون و حق طلبانه دارند.

پس یکطرف تواضع است که صفت ممدوح و انسانهای متواضع، انسانهای مطلوب خداو ممدوح خدا هستند و یکطرف تکبر است که سرطان جامعه است و خطر است برای خود انسان و برای جامعه البته اینجا ما باید توجه داشته باشیم که اعتمادبه نفس گم نشود.بین این دو تا، اینطوری هم نیست که یعنی تواضع اگر به هرحدی به ذلت بکشاند و انسان شخصیت خودش را خرد بکند و در مقابل دیگران بگونه ای رفتار کند که دیگران را وادار به تکبر بکند یا شخصیت انسانی خودش را ذلیل بکند، اینهم مطلوب نیست یا اگر این ناشی از احساس ضعف باشد، خب ما ذاتا ضعیفیم ولی احساس ضعف ما را وادار به تواضع بکند، اینهم مطلوب نیست.اعتماد به نفس یک صفت بسیار مهمی است از لحاظ روانشناسی برای زندگی هم در تحصیل، هم در کار و هم در مقابله با مشکلات و هم در برخورد بادیگران.اگر انسان اعتماد به نفس خودش را از دست بدهد نمی تواند انسان موفقی باشد و این را هم باز خداوند نمی پذیرد که البته اعتماد به نفس همراه اعتماد به خدا، اینها با هم همراهند.توکل و اعتماد به نفس و اگراین مجموعه را ما بتوانیم.در تربیتمان، روانشناسانمان و علمای علم اخلاقمان، جامعه را و جوانانمان را اینطور بار بیآورند، خالی از تکبر،متصف به تواضع همراه اعتماد به نفس و همراه حفظ شخصیت و ایجاد توازن درجامعه، جامعه می تواند واقعا جامعه سالم و مرفهی باشد، بسیاری از این زیاده خواهی ها مال تکبرهای بیجاست، بسیاری از این مشکلات مال تواضع ها وکوتاه آمدنهای انسانهائی است که از حد متعادل پائین می آیند و حالت ضعف وذلت به خود می گیرند.

خیرات ما از انسانهائی است که اعتماد به نفس دارند و متعادل در جامعه حرکت می کنند و صراط مستقیمی که روی آن تاکید شد، مال اینهاست.این که درنمازهای یومیه، بارها شما در روز از خدا می خواهید که در صراط مستقیم شمارا هدایت کند، یک جاده ای نیست که در آن جاده، ما مستقیم حرکت کنیم، همین مشی متعادلی که گرفتار افراط و تفریط نشود که حتما فراموش نکردید که یکی از خطبه های مهم من در بحث مقدمات اخلاق همین تعادل بود.ما وقتی که تواضع ویا تکبر می گوئیم منظورمان اینست که از جاده متعادل فاصله نگیریم و خودمان را نگهداریم و البته آسان هم نیست.اولا در سنین کودکی تربیت لازم دارد، درمدارسمان، در خانواده هایمان، در دانشگاه هایمان، در روابط عمومی اجتماعیمان باید انسانهای مناسب را تربیت کنیم و در مقابل آنهم خودانسانها باید اهل مطالعه و تفکر باشند. امراض روانی را بشناسند، تجربه کنند، پدر و مادرها باید مواظب بچه هایشان باشند و معلمان باید مواظب فرزندان مردم باشند و اگر بخواهیم باید با یک اولویتی علمای اخلاق از آنچه که فعلا هستند، خیلی باید فعالتر باشند.بحثهای اخلاقی حقیقتا آن پشتوانه اصلی موفقیت های جامعه می تواند باشد البته من می دانم که این حرفها فشرده بود بخاطر اینکه چند بحث مهم اخلاقی را، کبر و غرور و عجب و خودپسندی وتواضع و همه اینها را با هم در یک مجموعه عرض کردم با محور قرآن فقط به این امید که باعث شود که شماها و مستمعین ما بروند دنبال این مباحث اخلاقی و انشاالله به حفظ جامعه کمک شود.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

انا اعطیناک الکوثر فصل لربک و انحر ان شانئک هو الابتر.

خطبه دوم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین، والصلوة والسلام علی رسول الله و علی علی امیرالمؤمنین و علی الصدیقة الطاهرة و سبطی الرحمة و علی بن الحسین ومحمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد والحسن بن علی و الخلف الهادی المهدی صلوات الله علیهم اجمعین.

در خطبه دوم چند تذکر در مورد مناسبتهای هفته و یکی، دو تا بحث مهم داخلی و بین المللی داریم.در مورد مناسبتها، یادی از مشروطه هست که واقعا ازنقطه های عطف تاریخ ایران است و با پیشتازی علمای اسلام برای اولین بار درایران رخنه ای در استبداد مطلق ایجاد شد و چیزی بنام مشروطه که وجود مجلس قانونگذاری در مقابل استبداد سلطنت دو هزار و پانصد ساله حاکم برایران بوجود آمد و باید اهمیت زیادی برای این قطعه تاریخ بگوئیم گرچه سریعانتایج مشروطه را از ملت ایران گرفتند و افراد ناباب، فریفته های فرهنگ منحط غرب و مارکسیست ها دست بهم دادند و نتیجه چیز بدی برای ایران شد اولاتلفات زیاد که در میان آنها، شهادت شیخ فضل الله نوری است که در اختلافات بوجود آمد و حالا حق با چه کسی بود، این یک مساله دیگری است ولی بهرحال کار بجائی رسید که بعضی از بانیان مشروطه را به دار کشیدند و سرانجام منتهی شد به استبدادی از نوع رضاخانی که روی استبداد قاجار را هم سفیدکرد.با آن جنایتی که آنها کردند. درس است، هم نقطه با عظمتی است، خودمشروطه و هم انحرافش، نقطه عبرت آموزی است و اتفاقا این روزها سالگردشهادت شیخ فضل الله نوری هم هست.

مناسبت دیگر ما، شهادت شهید آیت است که آنهم مظلومانه در اوائل انقلاب درهمین اختلافات جانش را بر سر هدفش گذاشت و خدا ایشان را رحمت کند و مناسبت دیگر ما، سالگرد تاسیس شورای هماهنگی تبلیغات است که در این مدت دوران انقلاب، خیلی حق به گردن ماها دارند، یک گروهی زحمت می کشند، برنامه تنظیم می کنند و مناسبتها را تنظیم می کنند، راهپیمائی ها را، سخنرانی ها را وهدایت می کنند افکار عمومی را و باید حقیقتا از اینها تشکر کنیم و آنها راکمک کنیم که اینها بتوانند وظایفشان را انجام دهند و اینها از ابتکارات امام است، امام این نهاد را تاسیس کردند و برکتش هم واقعا برای جامعه زیاد بوده است.

میلاد حضرت زینب را هم داریم که حضرت زینب در تاریخ اسلام بخصوص تاریخ شیعه حق بزرگی دارند که سخنگوی عاشورا هستند و شاید اگر برنامه های حضرت زنیب نبود، عاشورا را نمی گذاشتند در تاریخ، تاریخساز شود.با حرکتی که حضرت زینب مظلومانه در دوران اسارتشان در کوفه و شام و مسیر و خیلی جاهای دیگرو همچنین مدینه انجام دادند، این خونهای بناحق ریخته را جوشان کردند که بعد از هزار و سیصد و چند سال ما امروز داریم از پرتو آن انوار داریم استفاده می کنیم و ما انقلابمان را مرهون حضور روحیه عاشورائی و زینبی درجامعه مان می بینیم و مناسبت این میلاد هم ما «روز پرستار» و «بهورز» راداریم که حقیقتا دو قشر زحمتکش و پرتلاش و ارزشمند جامعه ما هستند که درسخت ترین شرایط بر بالین بیمارها در شرایط روحی نامناسب انجام وظیفه می کنند و باید از اینها حق شناسی کنیم و اینها را بخاطر زحماتشان ودلسوزیهایشان و خیلی از آنها اهل وجدان و اهل ترحم و با روحیه های لطیف هستند که اینطور روحیه ها می تواند نیمه های شب به کمک دردمندان و بیماران بیاید.و مناسبت روزهای دیگری هم هست.اما دو، سه مساله مهم داریم که میخواهم عرض کنم یکی مساله داخلی است.همین بحث هائی است که در این چندهفته اخیر رهبر معظم انقلاب مطرح می کنند.بحق ایشان چیزهائی را به نام اولویت اقدامات نظام این روزها انتخاب کردند و در محور اصلاحات تکیه اولی را روی اینها کردند و معلوم هست که مساله برایشان بسیار جدی است و پیگیری خواهند کرد و امیدوارم که این حرکتی را که ایشان آغاز کرده اند به نتایج مطلوبی برسد.

من چند نکته را می خواهم عرض کنم.خب ایشان در سخنرانیشان در همین نمازجمعه و در خطبه شان و در جمع کارگزاران، این مسائل را باز کردند و بعضا دراردبیل یکقدم جلو گذاشتند و به برنامه های اجرائی هم پرداختند یعنی ازسیاستهای کلی یک مقدار اجرائی تر هم حرف زدند.بخاطر اهمیت قضیه هم هست.یک نکته این است که این یک حرف جدیدی از رهبری نیست چون بعضی ها من شنیده ام که مطرح می کنند در بعضی محافل که چرا رهبری حالا این حرفها را می زند اینکه قدیم هم مبارزه با فقر، مبارزه با فساد، مبارزه با تبعیض همیشه بوده ومی بایست می بود، چطور حالا باید این حرف مطرح شود؟ من اینجا عرض می کنم که این حرف همیشگی انقلاب است، خیر و اهداف انقلاب بوده، جزو حرفهای موکد امام بوده و همیشه جزو حرفهای موکد رهبری و نظام هم بوده است.اینکه امروزتاکید می شود دو، سه ویژگی دارد و من آنها را یکمقداری توضیح می دهم.بنده خودم قبلا هم، من آنموقع که رئیس جمهور بودم، رهبری بخود من فرمودند که مساله مبارزه با فقر مهم است و ما هم براساس آن، طرح مبارزه با فقر رانوشتیم و بردیم دولت که دیگر کم کم عمر دولت تمام شد و خوشبختانه پریشب ازجناب آقای خاتمی شنیدم که آن طرح را هم در این برنامه جدید در دستورمطالعه قرار داده اند.یعنی اینطور نیست که حالا برای یک زمان، شروع شده باشد و قبلا نبوده باشد.اصلا مبارزه با فقر و تبعیض را شما در همه برنامه های گذشته می بینید.اینهمه یارانه که در دوران جمهوری اسلامی داده می شود که یکی از بخشهای عمده اعتبارات ما بصورت یارانه به همه کشور داده می شود، کالاهای اصلی مثل قند و شکر و روغن و مدتی چای و خیلی چیزهای دیگرو مثل شیر و امثال آنها و چیزهائی که یارانه ای داده می شود و قبلا که خیلی وسیع بود خب در همین سیاست است یا تعاونی ها که تاسیس شد برای اینکه افرادبی سرمایه را به شغل برسانیم مگر در آن سیاست نبود؟ یا برنامه رسیدن به روستاها که در دوران سازندگی اتفاق افتاد و دهها هزار روستا آب و برق وراه و بهداشت و مدرسه و تلفن و اینها گرفتند، در همین مایه نیست؟ نقاطمحروم همیشه در اولویت بودند و ما اصولا دفتر مناطق محروم بطور مستقل تشکیل دادیم و هر سال هم اعتبارات نیرومندی از سالهای پیش داده شده و این هست، اینکه امروز تکیه می شود، اولا بخاطر اینستکه بر اثر رکود که در اقتصادما پیش آمده و بهر دلیل، نگرانی بیشتر شده است و در اثر اینکه جمعیت زیادی از جوانان ما که در دوره اوج توالد و تناسل در دو دهه قبل پیش آمده و امروز به مرحله کار رسیده اند و جمع زیادی کار ندارند.

خوب شما یادتان هست، از پیش از انقلاب و دهه اول انقلاب رشد جمعیت ما حدودچهار درصد بوده است، چهار درصد خیلی است.الان یک و خورده ای درصد است، کم کم پائین آمد، مشخصه این رشد حالاست که بچه های آن به سن بلوغ رسیده اند، یااز دانشگاه و دبیرستان به جامعه آمده اند و شغل می خواهند، ازدواج و مسکن ووسایل دیگر می خواهند و این حالت جدیدی است، البته چند سالی اینگونه خواهدبود تا آن جمعیت آنروز پوشش پیدا کند و دوباره از هفت سال پیش که جمعیت کم شد شاید ده سال آینده تعادلی پیدا کند، یعنی الان انبوه متقاضیان کارسالانه حدود هفتصد، هشتصد هزار نفر وارد بازار کار می شوند، رکود اقتصادی هم حقیقتا هست، سرمایه گذاریهای مردمی هم بسیار کم است، خیلی کمتر ازگذشته هست، سرمایه گذاری های دولتی هم کمتر از سالهای دوران سازندگی هست،خوب رهبری اینها را می دانند، ایشان با عدد و رقم می دانند.

اینجا وقتی می فرمایند وارد مبارزه با فقر شویم چه فقری از این بیشتر که چندنفر جوان در خانواده کار نداشته باشند، برای ازدواج، مسکن و شغلشان دستشان خالی باشد، اینها چه بکنند، ما که تمکنی داریم ممکن است این دردرا نفهمیم، آنهائیکه در خانه یک حقوق بخور و نمیری دارند و نمی توانند راه حل دیگری را پیدا کنند، این حالت بسیار بسیار سنگین است، نمی تواند آثاراجتماعی خطرناکی نداشته باشد، دارد و الان هم آنرا می بینیم.بنابر این تاکید رهبری اولویت دادن ایشان در بین خیلی چیزهای دیگر است، مانمی توانیم بگوئیم اصلاح مخصوص این چندتاست اصولا اصلاح جزو ذات انقلاب بوده است، انقلاب برای اصلاح آمد و هر جامعه ای هر روز و همه چیز و در همه شئونش باید مواظب باشد امروزش بهتر از دیروزش باشد، کسی که روزش مساوی باشدمغبون است حتما باید فردا بهتر از امروز باشد، در همه شئون، بنابر این اصلاح که فکر نمی کنم هیچ آدمی فکر کند که یک شاخه دارد و یک جا هست، بله در حرکت ها اولویت هست، اصلاح مثل یک درختی است که این مثال را از رهبری شنیدم، یک درختی است، مزرعه ای است و یک باغستانی است که اگر شما درختان آنرا هرس نکنید، باید شاخه های زیادی، خشک و مریض آنرا زد ومواظب بود که سال به سال وضع درختان بهتر شود، جامعه هم اینگونه هست، نظام، قوانین،مجلس، دولت وقوه قضائیه هم همینطور است و همه ارگانها باید دائما بایداصلاح کنند، و معنایش این نیست که ما یک فساد مطلقی را تبلیغ کنیم که درجامعه هست و می خواهیم آنرا خراب کنیم و درست کنیم اینگونه نیست، حرکت اصلاح یک حرکت عمومی است و همه مان همیشه باید مواظب باشیم، رهبری الان حقشان است که ایشان تصمیم بگیرند و تصمیم گرفته اند، سیاست های برنامه سوم را وقتی که ما دادیم و از مجمع بیرون رفت و قبل از آن هم دولت پیش نویس آنرا برای مجلس فرستاده بود و رهبری تائید نهایی کردند، این حرفهایی که ایشان زده اند در آن سیاست هاست.یعنی مبارزه با فقر هست، با تبعیض و فسادهم هست، بنابر این شیاطین نگویند که چرا حرفهای جدید تازه در آمد، اینهابوده، الان ایشان می خواهند تاکید کنند به خاطر همان دلیلی که عرض کردم یک دلیل مهم تر دیگر که خواهم گفت، به این دلیل و خوشبختانه دولت هم پذیرفت واولین جلسه را هم تشکیل داد که بنشینند و ببینند که برای اجرای سیاست هایی که ایشان تاکید می کنند به عنوان اولویت های اصلاح چه کار می توانندبکنند.نکته دوم اینکه باعث شد این روزها مطرح شود به نظر من البته به نظرخیلی ولی من خودم بیشتر می دانم که حقیقت دارد و آن این است که امروز مابا یک موج خطرناکی از تبلیغات و سم پاشی ها مواجه هستیم که هدفشان این است که بگویند انقلاب اسلامی، حکومت اسلامی کارآیی مدیریت جامعه را ندارد، این روح بسیاری از این حرکت های انحرافی است که شما امروز درجامعه و بیرون ازآن می بینید و این هدف عمده تبلیغاتی است که بوق های استکباری، رادیوها وماهواره هایشان و اجتماعاتشان و همایش هایشان، عملشان، تهدیدهایشان از خارج و منحرفینی که در داخل با آنها همصدا هستند، دارند پیگیری می کنند، حاصل آن این است که بگویند تجربه حکومت اسلامی ناموفق است، اگر اینها موفق شوندبه نسل جوان که گذشته را نمی داند و دستش از دور بر آتش است این رابباورانند بدترین ضربه را به ایران و انقلاب و اسلام زده اند و ما بایدامروز با کارآیی و تلاش و توضیح کار خودمان برای به خصوص نسل جوان روشن کنیم که این یک ترفند شوم تبلیغاتی است و ریشه حرکت مردمی را خواهدسوزاند.اگر اینها موفق شوند البته قطعا موفق نمی شوند و قطعا شکست خواهندخورد.این دیگر یک تحلیل مطالب پشت پرده نیست، الان دیگر گستاخ شده اند که صریحا در اجتماعات می گویند و در روزنامه هایشان هم می نویسند که دین کارآیی ندارد و بلکه مضر حکومت دین مضر است و هر روز این را می گویند و چیز مخفی نیست که من کشف کرده باشم، کارشان به اینجا رسیده است، ما باید چه کنیم رهبری به عنوان مسئول اصلی این نظام که مردم و خبرگان به عهده ایشان گذاشته اند، مگر ایشان می تواند و مگر حق دارد که در مقابل این موج خطرناک آرام باشد، تدبیر کرده اند و آنرا به ما ابلاغ کرده اند، ما باید ثابت کنیم،البته خیلی سخت نیست یعنی اینهایی که این حرفها را می زنند یک کمی خودشان از گذشته خبر دارند، شما تاریخ ایران را یک بار مرور کنید، بچه هایی که دردانشگاه هستند، در دبیرستان هستند، تاریخ های عمومی را که خوانده اید، شماببینید این کارهایی که این چند سال حکومت اسلامی در ایران کرده است هیچ وقت در هیچ قطعه ای از تاریخ ایران دیگران کرده اند؟ واقعا اگر شده به مابگوئید، خوب ما هم تاریخ خوانده ایم و می توانیم مناظره کنیم، در چه دوره ای این مقدار کار، هم انسانی، هم عمرانی و اقتصادی و خیلی چیزهای دیگر درایران شده در دوره های دیگر کی مثل این دوره شده است.یکی از آن عصر خودمبارزات اسلامی است.

خوب چه قدرتی مثل قدرت دین و رهبری دینی می توانست رژیم تا دندان مسلح پهلوی را با آن طرفدارانی که در سراسر دنیا داشت و امکانات جهنمی پلیسی که در داخل کشور درست کرده بود، کسی می توانست آنرا ساقط کند، نظام دوهزار و پانصد ساله ای که فرهنگ ایران با او اخت شده بود و هر چه که می خواستند عظمت برای آن قائل باشند حکم شاه باید کنارش بیاید کسی می توانست این را از این شجره خبیثه بکند و آنرا ریشه کن کند، خوب قبل ازآن ملی گراها کردند و چند روزی هم کار کردند و دیدید که چگونه در دوران مصدق شکست خوردند و همه شان تسلیم شدند و رفتند و مشغول خدمت شدند برای نظام طاغوتی و بعضی از آنها هم فرار کردند فقط حرکت اسلامی بود، حالا اگرکسی می تواند جای این چیزی بگذارد من نمی گویم نمی شود موجی درست کرد البته در زمان شاه کسی نمی توانست موج درست کند، همان موجی که مصدق روی آن سوارشد موجی بود که فدائیان اسلام وآیت الله کاشانی ایجاد کردند و ایشان سوارشد حالا اگر بتوانند موج ایجاد کنند این موج ماندنی نخواهد بود، وقتی درانقلاب پیروز شدیم واقعا چرا ایران مثل افغانستان نشد، چرا مثل عراق نشد،کار دو شکل دارد، یا مثل افغانستان که حالا می بینید چه وضعی دارند و یامثل عراق که یک سلطان حاکم مستبد بر آن حکومت بکند و نفس همه را درسینه ها حبس کند و تسمه از گرده همه بکشد که حتی در این حالت هم استبدادش هست چرا نشد برای اینکه نظام اسلامی بود و رهبری مثل امام داشت گروهها راسرجای خودشان نشاندند، اسلحه ها را از دستشان گرفتند، تجزیه طلب ها را سرجای خودشان نشاندند و نگذاشتند کردستان، خوزستان، بلوچستان و ترکمن صحرا که چهار هدف مهم بود برای استکبار و ضدانقلاب که اینها را از ایران تجزیه کنند، وحدت عرضی کشور را حفظ کردند و اینها را آرام کردند، مطمئن باشیدغیر از حمایت مردمی به عنوان دین و رهبری و به عنوان امام کسی نمی توانست آن دوره این مشکلات را حل کند، ساختار نظام را آنجوری که اوائل انقلاب،انقلاب توانست نگهدارد، خوب شما انقلاب هایی از این قبیل انقلاب ما رادیده اید وقتی انقلاب می کردند یک دفعه همه کارمندان را می فرستادند به اردوگاه کار، هم ارتشی ها را بیکار می کردند، همه را یا زندان می کردند و یااعدام می کردند در انقلاب ما همه محفوظ ماندند و در کنارشان نهادهای انقلابی بوجود آمد، به اینها کمک کرد، همه چیز را با هم به صورت انسانی عمل کردند، غیر از افراد فاسد غیر قابل اصلاح که آنها تنبیه شدند، خوب این حرکتی که در حفظ ساختار و اصلاح ساختار در آن دوره شد من نمونه اش را جای دیگری نمی بینم حالا شما بگردید اگر جایی پیدا کردید به ما بگوئید ما که نمی بینیم، بعد آن شورش مسلحانه ای که علیه ما درست شد که عرض کردم چگونه همه اینها آرام شد و دوران تثبیت بخوبی گذشت، دفاع را به آن خوبی انجام دادیم که شیطان های تبلیغاتی این دوره ای که حالا می خواهند همه چیز را خراب کنند یکی از حرفهای مهمشان این است که جنگ چرا بعد از فتح خرمشهر ادامه پیدا کرد، خوب بچه ها که نمی دانند خیال می کنند همه چیز تمام شده بود، خوب الحمدلله این توضیح داده شده است.یعنی جنگ را هم زیر سئوال می برند، هم شیاطین دنیا شت سر صدام جمع شده بودند، پول دادند، سلاح دادند، تا آنجاپیش رفتند که اسلحه های پیشرفته ای مثل سلاح شیمیایی دو پایه که در حلبچه بکار بردند در جنگ دوم جهانی هم یافت نمی شد، به او دادند تا ما را از پای در بیاورد، بوی مواد شیمیائی آدم را به زمین می انداخت، هر کس به حلبچه رفته آنروز دیدید که عراق بر سر مردم خودش چه کرد در شهر بمب انداخته بودو مردم در لب رودخانه بیرون شهر مردند، یعنی باد آورده بود و این چنین سلاحی را به او دادند، موشک هایی را دادند که تهران را می توانست بزند،هواپیماهایی را دادند که با هیچ وسیله ای نمی توانستیم دفاع کنیم، آن بالامی ایستاد و با بمب های لیزری حتی پایه پل را می زدند یعنی با این دقت اندازه گیری می کردند تبلیغات هم به نفعش هر چه می خواست بود، پول هم بود،اطلاعات هم بود و هدف این بود که انقلاب را بشکنند، جمهوری اسلامی مظلومانه وتنها با این بچه های بسیجی، ارتش و سپاه خون دادند و کشور را حفظ کردندولی حالا افراد هم پیدا می شوند که چنگ چرا طول کشید پس بنابر این دوران دفاع را همین حکومت اسلامی، همین حکومت دینی که شما می گوئید به نفع نظام نیست این پیش آورده و موفق درآمده وبالاخره در سازمان ملل هم حقانیت خودمان را اثبات کردیم و بعد دوران سازندگی که از همه آن دوره ها مشکل تربود، با آن همه خسارات جنگ، با آن همه بدهکاریها، با آن همه کسر بودجه،با آن همه انبارهای خالی، نبودن برق، نبودن آب، راه، کشتی و هر چه که لازم بود، نبود.بالاخره این مردم، این نظام وحکومت دینی و رهبری و دولت تلاش کردند کشور را بگونه ای ساختند که امروز حداقل 90 درصد نیازهای مصرفی مردم و نیازهای خدماتی مردم در داخل کشور است.

همین بچه ها و همین انسانهای متدین و همین هایی که شما می گوئید حکومت های دینی بدرد مردم نمی خورند همین ها ساختند، چرا اینها را آدم منکر شود.رهبری توجه کرده اند که اگر این رکود، اگر این بیکاری، اگر این نقد نشدن منابع کشور، ذخائر کشور چند سال دیگر ادامه پیدا کند این آدم هایی که این حرفهارا می زنند حرفهایشان ثابت می شود، دیگر ما نمی توانیم برویم سراغ جوان بیکاری که درسش را هم خوانده و کار ندارد و شغل و نان ندارد به او بگوئیم که اسلام می تواند ترا اداره کند، او دیگر باور نمی کند و لذا به عنوان یک اولویت، به عنوان یک وظیفه فوری و شرعی و قانون الان برای همه ما این مطرح است و ما در دو شب قبل که خدمت ایشان هم بودیم و سران قوا هم بودند بحث بود و حرف ایشان هم همین بود که الان به تشخیص من مهم ترین کار الان این است که مسائل کشور را حل کنیم، امنیت همه دستگاهها، همه وظایف خودشان راانجام می دهند.

در عمل از طرف مسئولان نظام، برنامه ریزان و مجریان باید اینهایی باشد که ایشان گفته اند و راه آن را کمی تامین کردند یکی نقد منابع و ذخائر کشوراست که با سازندگی می توان انجام داد و غیر از سازندگی هم راهی نیست و هیچ راه دیگری ندارد.

دوم اینکه آرام کردن فضای جامعه است که جامعه شرائطی داشته باشد و مردم تشویق بشوند و سرمایه های خود را به کار بگیرند به زمین بند کنند درکشاورزی، صنعت و جهانگردی و حمل و نقل بتوانند با خیال راحت سرمایه گذاری کنند و این هم از وظایف قوه قضائیه، وزارت اطلاعات و نیروهای نظامی وانتظامی است که امنیت را حفظ کنند و آرامش را بوجود بیاورند و دولت هم باید برنامه های که رهبری مایل هستند و البته بسیاری از آن در برنامه سوم آمده و اگر لازم است و مجلس آمادگی دارد این مطالب را تقویت کند و حرکت بوجود بیاوریم.

مطمئن باشید که غیر از همین حکومت دینی و غیر از این ارتباط خوبی که بین مردم و حکام زمان انقلاب هست چیز دیگری نمی تواند وحدت ارضی ایران و رشدکلان و عمران و آبادانی ایران را تامین کند.

این مناظر زیبایی که شما در سفر رهبر معظم انقلاب به استان اردبیل دیدید در کدام کشوری می توانند خلق بکنند واقعا، اینگونه که مردم با این میل و شوق به خیابانها، میدانها و در ملاقاتها باشند اینجا دیگر هیچ عاملی غیر از محبت حاکم نیست چیز دیگری آنجا نبود.

اینجور برایش ارزش قائل باشیم، من نمی گویم.همه خلق ولی این جمع عظیم ازملت که متن مردم می باشند و مردم واقعی کشور هستند، خوب اینها عاشق وعلاقمندند و ما این ارتباط برایمان ارزشمند است و غیر از حکومت دینی به آسانی نمی تواند بطور عمیق اینها را به وجود بیاورد.

ولی موجی می شود اینکه موجی درست کند و عده ای جوان بیایند هورا بکشند وحرفهایی بزنند ولی این عمق ندارد و نمی شود با او جنگید، یا با او ساخت ومشکلات را تحمل کرد اما با این ارتباط می شود همانگونه که تا به حال انجام داده ایم و البته همیشه می تواند اصلاحات انجام شود وضع بهتر شود و اشکالات برطرف شده و اشتباهات جبران شود و اینطور هم خواهد شد.

مسئله فلسطین و آنچه که در کمپ دیوید دوم گذشت و حالا پیش می آید باید درسی برای دنیای اسلام بخصوص فلسطینیان و اعراب خط مقدم باشد.

آمریکا سالهاست به عنوان میانجی و بیطرف میدان دار صلح و سازش شده است وتا به حال ادعا می کرد ما بیطرفیم، اجلاس تشکیل می دهیم و دو طرف حرف بزنندو خودشان حل کنند اما این روزها موضوعی کشف شد و نکته روشنی برای مردم پیدا شد و اینکه آمریکا به دروغ می گوید بیطرف است.

معلوم شد که آمریکا در اجلاس کمپ دیوید دوم به نفع اسرائیلی ها موضع گرفته و خواسته که بیت المقدس را از دست فلسطینیان بیرون آورد و امضای فلسطینی هارا بگیرد تا بیت المقدس متعلق به اسرائیلی ها باشد.

این خیلی حرکت خبیثانه و خطرناکی است وقتی نتوانست و متوجه شد که فلسطینیها نپذیرفتند گستاخانه تهدید کرد که اگر نپذیرید ما سفارت آمریکارا از تل آویو به بیت المقدس می آوریم و از اینجا بیشتر کشف شد که میانجی و مدعی بیطرفی تهدید می کند در صورتیکه قبلا هم می توانستند بیاورند شماکه کنگره تصویب کرده سفارتتان به بیت المقدس بیاید و این مانعی است که تا به حال دولت ایجاد کرده و سفارت را نیاورده و شرطی دارد که نتوانسته آنرامحقق کند.

چطور تهدید می کنید و طرف را وادار می کنید که از بیت المقدس بگذرد و چطوردنیای اسلام قادر است که از بیت المقدس بگذرد و چطور می تواند از محل معراج پیامبر که مهمترین حادثه دوران بعثت بود دنیای اسلام چشم پوشی کند؟

امیدواریم که دنیای اسلام حالا متوجه شود که به عنوان یک دوست و بیطرف به آمریکا ننگرندو کنار فلسطینیان بماند و ما هیچوقت قانع نبودیم که بیت المقدس فقط گرفته شود و همه فلسطین را خاک مردم فلسطین می دانیم و البته برای یهودیان این حق را قائل هستیم اما اولویت برای فلسطینیان است و اگر جائی وجود داردیهودیها که آمدند، باشند که این بحث دیگری است.

حالا اینکه حداقلی ار محور مذاکرات سازش در این چند سال بوده است از اسلوتا امروز می خواهند این را هم از فلسطینی ها بگیرند البته موضوعات دیگری هم کشف شد.اینکه حالا 20 درصد اراضی غرب رود اردن را بازپس نمی دهند و حدودصدها شهرک را تخلیه خواهند کرد و برای فلسطینی ها ارتش قائل نمی شود یک کشوری که فقط با پلیس اداره شود و خیلی حرفها آنجا بوده است.

انشاالله همه فلسطینیها، دنیای اسلام و عرب بیدار شده باشند که به آسانی از مسئله مهم و سرنوشت ساز فلسطین و این بقعه مقدس کوتاه نیایند.

بسم الله الرحمن الرحیم

قل هو الله احد الله الصمد لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان