نماز جمعه تهران به امامت آیت الله کاشانی ۱۰/۱/ ۱۳۸۰

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین نحمده و نستعینه و نشکره و نتوکل علیه و نستغفره و نعوذ به تبارک و تعالی من شرور انفسنا و سیئات اعمالنا و نشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و ان محمدا عبده و رسوله صلی الله علیه و آله سیما بقیة الله فی ارضه.

خطبه اول

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین نحمده و نستعینه و نشکره و نتوکل علیه و نستغفره و نعوذ به تبارک و تعالی من شرور انفسنا و سیئات اعمالنا و نشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و ان محمدا عبده و رسوله صلی الله علیه و آله سیما بقیة الله فی ارضه.

قال الله العظیم: من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا.

اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل ساعة ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا .

خودم و همه ی عزیزان را به تقوی و ورع و دوری از گناه دعوت می کنم در خطبه ی اول البته مطالب متنوع است ولی عرضم را بر یک محور قرار می دهم و بقیه ی مطالب از همین محور می تواند استحقاق شود و استنتاج گردد و آن این است که رهبر معظم انقلاب دام ظله در جوار مرقد مطهر حضرت ثامن الحجج صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین نکاتی را فرمودند که بنده به یک محورش اشاره می کنم و آن اقتدار ملی توصیه ی به اقتدار ملی و توصیه ی به کردار امیرالمؤمنین سلام الله علیه و توصیه ی به اشتغال که اقتدار ملی برترش کردار امیرالمؤمنین سلام الله علیه و اشتغال یکی از آثار اقتدار ملی اقتدار ملی یعنی چی یعنی ملت ایران به عنوان جمع و به عنوان ید واحد دارای عزم ملی اراده ی محکم و نافذ پیش برود بعد مبنایی که نظام جمهوری اسلامی این نظامی که در دو روز دیگر روز 12 فروردین بیش از 99 درصد ما در سال 1358 هجری شمسی در 12 فروردین به جمهوری اسلامی نه شرقی و نه غربی رای دادند اقتدار ملی یعنی ملتی بر این پایه و بر این اساس حرکت بکنند خوب چه عواملی می تواند این اقتدار را بوجود بیاورد و چه چیزهایی به عنوان آفت این اقتدار می تواند باشد اگر ما بخواهیم به عنوان عامل ذکر کنیم آن چیزی که اقتدار ملی واقعا ایجاد می کند قدم اول همان همدل بودن و هماهنگ بودن و روی اسلام و نظام اسلامی و قانون اساسی تکیه کردن چیه که می تواند آفت باشد نقطه ی مقابلش است اختلاف دوری از قانون اساسی کی می تواند بوجود آورنده ی اقتدار باشد ایمان به خدا آن علاقه ای که 98 و خورده ای در همه مردم بر آن علاقه رای دادند و امروز هم ملت ما چنین هستن بحمد الله و چه می تواند این اقتدار را بهم می ریزد آن اختلافات آن بهم ریختنها آن نزاعها آن تضعیفها آن چیزهایی که هست کی می تواند این اقتدار را حفظ کند کی می تواند آن عوامل اقتدار را تحکیم ببخشد مظاهر دین را تحکیم ببخشد مجامع دینی را دانشگاه ها را دبیرستانها را دبستانها را مراکز مختلف اجتماع را می تواند در این میدان بسیج کند و کی می تواند از آن تشتتها و بهم ریختگیها جلوگیری بکند یک رکنی لازم است و یک محوری نیاز است آن محور چیست آن محور توجه به یک اساس است توجه به یک نفر است اطاعت از یک نفر است که آن نفر می تواند قانون اساسی را حفظ کند مصالح جامعه را حفظ کند جلو آن خرابیها را بگیرد اطاعت از نقطه است اطاعت از یک مرکز است پیروی از یک جایگاه است که چاره ای نیست در همه ی دنیا اگر بخواهد نظامی پیش برود از یک نقطه ای از یک مرکزی اطاعت است حالا اگر بخواهد در نظام اسلامی این تجمع و این عزم ملی و این قدرت پیش بیاید همینطور است در وقتی که عده ای می خواهند آن کسی را اجرا کنند هر کدام یک وسیله ای از وسائل صاف را در دست دارند یک نفر باید بخواند که همه با او بزنند او باید موزون بخواند و همه را با خودشان منطبق کنند اگر او خواند آنها جور دیگر زدن و با هم هماهنگ نزدن مسیقی مستهجنی خواهد بود ارکستر منفوری خواهد بود موجب مسخره ی دنیا خواهد شد این یک حقیقتی است آن روزی که امام بزرگوار ما رضوان خدا بر او باد بسیج کرد این عزم ملی را و یک اقتدار را شکوفه کرد او خواندن او او خواند به آن قشنگی و همه زدن به دور او استکبار را در برابر خودشان خاضع کردن این ملت و بعد هم فرمود، فرمود پشتیبان ولایت فقیه باشد تا مملکتتان آسیب نبیند همین را فرموده امیرالمؤمنین صلوات الله و سلامه علیه این که عرض کنم اقتدار ملی برترش نهج البلاغه است برترش کردار امیرالمؤمنین است از آثارش یکی اشتغال و کار است در نهج البلاغه می فرماید که مکان القیم من الامر مکان النظام آن کسی که قیم جامعه است ولی امر است قیم است قیم نه به معنایی این که بعضی از کسانی که می خواهند خورده بگیرند و افکار وعده از بچه های عزیز ما را گمراه کند فوری از کلمه ی قیم و از کلمه ی ولی و امثال اینها سوء استفاده کنند و تغریق کنند علیه این واژه با این پرارزشی بگویند پس ما فقیرم نه خیر یعنی آن کسی که مرکز قوام است آن مثل ریسمان تسبیح است یجمعه و یضمه این ریسمان تمام این صد دانه را بهم وصلش کرده و ان انقطع النظام تفرق اگر بنا بشود این نظام گسسته بشود این زنجیر و این ریسمان تسبیح تمام این دانه ها بهم می ریزد و ذهب از بین می رود ثم لم یجمع بحذافیره ابدا دیگر باهم جمع نمی شود سیاستمان درست سیاست درست اقتصاد درست فرهنگ درست اخلاق درست امانت صفات انسانی در جوان پیر زن مرد همه و همه این باید یک نظامی داشته باشد که آن کسی که این قافله را می برد مکافات است و دور او باشند البته او هم طبق قانون اساسی اصل 110 قانون اساسی است که دارای چنین وظیفه ای که خط کلی سیاست را می دهد حالا اگر یک نفر بگوید من در اقتصاد نظرم اینه من در فرهنگ نظرم اینه من در سیاست نظرم اینه خوب کسی نمی گوید شما نباشد نظرتان یعنی نظام اسلامی نمی آید اگر یک نفر بگوید من نظر اقتصادی چنین دارم سیاسیم اینه فرهنگیم اینه بیاید بزند در دهنش بگوید تو نباید این نظر را داشته باشی...این می گوید من نظرم اینه یعنی قانون اساسی دنبال من حرکت کند آن می گوید نظر من در اقتصاد اینه قانون اساسی باید طبق نظر او نوشته بشود پس بنابراین هر کسی قانون اساسی در مملکت داشته باشد هر گروه یک قانون اساسی باید در این مملکت داشته باشد این هم که امیرالمؤمنین سلام الله علیه در جای دیدم آه می کشد از آن اختلافی که در مردم عراق هست در خطبه ی 88 است این جمله ی اول در خطبه ی 148 بود این 88 می فرماید وضعتان شما اینجوری شده اینجور پراکنده از منطق و از خودتان کان کل امری ء منهم امام نفسه هر کدام رهبر خودتان شدید هر کدام ولی خودتان هستید می گوید من می کویم بازار اینجور من می گویم دانشگاه اینجور من می گویم ارتش اینجور من بگویم سپاه اینجور من می گویم نیروی انتظامی چنین من می گویم در مراکز آموزش و علمی چنان من می گویم بساط کارگری اینطور زن اینطور خیابانها اینطور فیلمها اینطور عشق بازیها اینطور تآترها اینطور نظر نظر من است خوب اگر هر کس بگوید نظر نظر من است این چه خبر می شود کجای دنیا این خبرها هست اقتدار ملی یعنی جامعه همه منسجم منظم متدین نافذ عازم جازم محکم استوار اگر چنین بود جامعه ای قدرتمند می شود قدرت وقتی داشت سیاست داخل و خارج هم درست می شود اگر ما قدرت داشتیم آنوقتی که آمده نیروهای سازمان ملل که در قطعنامه ی نیروهای سازمان ملل نظارت در فلسطین می آید آمریکا وتو می کند ما وقتی با قدرت گفتیم تو غلط می کنی وتو می کنی این هرچی ما دستمان قویتر باشد عمیقتر و بردش بیشتر است ما در یک جا اگر حمایت کنیم برد بیشتری داریم اگر رد کنیم قدرت بیشتری نشان دادیم در مسائل مختلف جهانی وقتی اظهار نظر کردیم اظهار نظرمان به عنوان یک فکر مطرح می شود این یک حقیقتی است روشن من عرض می کنم که کسانی که این حرفها را می نویسند حرف می زنم به کسانی که تضعیف می کنند تاکنون چه کردی تاکنون چه خیری با این کارهایتان برای کشور آوردید برای این حرفهایتان و نوشته هایتان بااین تضعیفهایی که یا قوه ی قضائیه کردید یا آن قوه و یا این قوه چه کاری کردید و من عرض می کنم اگر این راه خدای ناخواسته ادامه پیدا بکند بیکاری بدتر از گذشته خواهد بود فساد اخلاق بدتر از گذشته خواهد بود شرایط ما بدتر خواهد شد اگر این وضع ادامه پیدا کند و انشاءالله با عزم شما و ایمان شما ملت و عزت رهبر عزیز انقلاب چنین نخواهد شد به حول و قوه ی خداوند متعال این امید که دنیای استکبار بسته به مملکت ما مخصوصا به دانشگاهای ما و به جوانهای ما بحول و قوه ی خدا این امید تبدیل به یاس خواهد شد و امید هرچی از امید خیر و حق و پاکی و تقوی و ارزشهای اجتماعی برای ملت مسئله ی کار این همه دختر و پسر و مشکلات ازدواج در فکر بودن تمام قلمها تمام بیانها تمام استادها و دانشگاهها در راه این که چه باید کرد برای مملکت چه حقایق سیاسی روشن است حقایق اقتصادی روشن است حقایق اخلاقی روشن است ابهام ندارد از خدای متعال می خواهیم در سایه ی عزای حسین علیه الصلاةوالسلام که این عزا عزایی است که در برابر طاغوتها ایستاد در برابر انحرافات ایستاد الان هم به برکت عزای سیدالشهدا خداوند تمام برکات و رحمتش را بر ملت ما و بر جهان اسلام نازل بفرمایند انشاءالله.

بسم الله الرحمن الرحیم والعصر ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر.

خطبه دوم

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین والصلاة والسلام علی سید الانبیاء و المرسلین ابی القاسم محمد و علی وصیه و خلیفته امیرالمؤمنین و علی قرة عین الرسول الزهراء البتول و علی الحسن و الحسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و الحجة القائم المنتظر حججک علی عبادک و امنائک فی بلادک.

بحثم در خطبه ی اول پیرامون صدق و راستگویی بود عرض کردم بزرگان اخلاق برای صدق مراتبی را گفتند اول در زبان انسان راست بگوید دوم نیتی که دارد بر آن عقل داشته باشد و سوم عمل کند و چهارم مستمر باشد و ادامه دهد و پنجم در مکاره و در گرفتاریها نرود آخرین مرحله ی صدق هم این است که انسان آنچنان راست و استوار و پاک و صادق گردد که تمام ارزشهای انسانی در او مجسم شود در عدل صادق باشد در احسان صادق باشد در تمام صفات برجسته ی آدمی فردی باشد بزرگ و استوار و مظهر اسماء حسنای خداست که در قرآن کریم وعده می دهد به او فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر جایی است در بهشت اشراق دارد از تمام صحنه ی بهشت خداست بالکن مانندی است به اصطلاح ما همه جا پیداست این جایی کسانی که در تمام مراحل صادق هستند ایام عاشورای امام حسین صلوات الله علیه سید الشهداء سلام الله علیه و ارواحنا فداه چه در بین راه و چه در کربلا و این آیه مبارکه مکرر استشهاد فرمود وقتی می شنید مسلم بن عقیل سلام الله علیه شهید شد می شنید پیکش شهید شد همینطور سربازانش روز عاشورا این آیه را تلاوت می کرد من المؤمنین رجال صدقوا ماعاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر آنها رفتند صادق بودند درست بودند آنچه با خدا وعده داده بودند عمل کردند در مکاره و در گرفتاریها نترسیدند ما هم بعدا می رویم و منهم من ینتظر من و جوانانم و اهل بیتم به این زودیها ملحق می شویم به آنها و ما در آن برنامه ی خداست خدا چنین فرموده برای من و مابدلوا تبدیلا خوب در اینجا در این بحثم در خطبه ی اول به حول و قوه ی خداوند متعال به دو نکته می خواهم اشاره کنم نکته ی اول این است که این مجامع و مجالس عزاداری در ایام عاشورا و غیر عاشورا چه رسالتی دارد و چه پیامی در آن مجود است و نکته ی دوم این که اصحاب امام حسین علیه السلام بر همین اساس حرکت کردند و هدفشان هم همین بود اصولا یک جمله ای اینجا عرض کنم و آن این است که شهادت هدف نیست هدف راه خداست و لذا در قرآن کریم وقتی در زمینه ی شهادت بحث می کند می فرماید قتلوا فی سبیل الله. کلمه ی فی سبیل الله شهادت اصلا معنایش این است پس هدف سبیل الله راه خدا و هدایت به سوی خدا این هدف این هدف را هر انسانی در مراتب مختلفش پیاده می کند مجامع ما و عزاداریهای ما باید این هدف را داشته باشند حالا بنده به این جهت که چگونه هدف را دنبال می کردم یک اشاره ای می کنم و یک استنادی دارم به تاریخ کربلاست و بعد عرض کنم که مجامع ما هم معلوم باید چگونه باشد شعرهای ما چگونه باشد خطبای ما چه جور حرف می زنند مداحان ما مساجد ماست تکایای ما حسینیه های ما خانه های ما این عزا چه محتوایی باید داشته باشد اما اول که باید دارای محتوا باشد بنده اینجا حدیثی را نقل می کنم سندش هم درست است از عبدالله بن سنان می گوید دخلت علی سیدی ابی عبدالله جعفر بن محمد علیه السلام فی یوم عاشورا روز عاشورا بر امام صادق علیه السلام وارد شدم و شرفیاب شدم حالا می گوید دیدم چه وضعی داشت رنگ حضرت پریده بود اشکها می ریخت کالدر المتساقط یک وضع بسیار پریشان داشت عرض کردم خدا نگریاند چشمان شما را چه شده فرمود امروز روز عاشوراست و شرح داد بعد امام صادق سلام الله علیه فرمود در روز عاشورا کسانی با حسین علیه السلام شهید شدند حالا این روایت اینجاست اینه ثلاثون صریعا من موالیهم 30 نفر از شیعیان بالا و والا با امام حسین سلام الله علیه روی خاک افتادند که والله قسم می خورد اگر پیامبر اکرم لو کان رسول الله فی الدنیا یومئذ حیا اگر پیغمبر اکرم امروز زنده بود لکان صلوات الله علیه هو المعزی بهم اگر پیغمبر اکرم زنده بود پیغمبر عزادار بود به سوگ اینها می نشست مردم به تسلیت پیغمبر اکرم می رفتند حالا سئوال اینه که چه شده است که پیغمبر اکرم اگر امروز روزی که امام صادق علیه السلام فرمود عصر امام صادق بود و امروز عصر ماست این چیست که هو المعزی بهم که این عزا همیشگی ابدا همیشگی که اگر پیغمبر اکرم امروز زنده بود عزادار بود این چرا بسیاری از بزرگان شهید شدند این چه نکته ای دارد که درباره ی امام حسین و یاران والای اوست چنین تعبیر آمده این سری دارد و سرش این است که به شخص پیغمبر اکرم به عنوان رسول الله مربوط است به دین مربوط است به قرآن مربوط است این عزا به اسلام مربوط است این عزا احیاگر دین پیغمبر است این حرکت امام حسین سلام الله علیه یک پیامی است برای انسانها در طول تاریخ که نگذارید این سقوط کند اگر دیدید در سقوط است به عنوان امر به معروف و نهی از منکر قیام کنید و بایستید پس عزاداری رسول اکرم و معزی بهم بوده آن حضرت و آن وضعی که در حدیث شریف دارد این رابطه ی با مکتب و در رابطه ی با انسان است که مجلس مجلس عزاست ولی در مجلس عزا آن چیزی که در آن مطرح است اسلام است و محتوای اسلام است البته اشک و روزه و مصیبت محور و بر این اساس همه ی اسلام و همه ی قرآن مطرح است حالا این نکته را نه تنها در این حدیث می بینیم در تمام جاهایی که به امام حسین ارتباط دارد مثل گریه برای اباعبدالله زیارت سیدالشهدا همه غرق از معرفت است معرفت امام امامت ولایت اسلام تقوی ایثار عدالت به راه خدا حرکت کردند برابر ستم ایستادند این اساس که همه باز می شود بر این پایه یعنی گریه بر امام حسین می گوید عبدالله بن سنان وقتی که حضرت از روز عاشورا می فرمود و گریه می کرد من عرض کردم صوم روز عاشورا سالته عن صومه از روزه ی روز عاشورا پرسیدم که روزه اش چطور است فرمود روزه اش طوری نیست و لکن نزدیک غروب آفتاب با قطره ای از آب افطار کن که اقتدا کرده باشی به اهل بیت چون اهل بیت پیغمبر را بعد از صبح روز عاشورا نزدیک غروب که دیگر شهید شد سیدالشهدا آب دادن ولی وقتی افطار می کنی من غیر تنشیط مواظب باشد نشاط نداشته باشی با فرح نباشی که افطار کردی با آب افطار کن ولی با چهره ای محزون و با اشکی روان این اساس بنابراین سیدالشهدا علیه السلام مسئله اش این است که عزای او اشک برای او یک مسئله ی صد در صد اساسی و دینی ولی محوری برای اساس اسلام و قرآن و پیاده شدن معارف دین در اینجا آن نقطه ی دوم را هم به اش تذکر می دهم و عرض می کنم که این تفکر در تمام رجزها در تمام شعرها در تمام حماسه ها از خود سیدالشهدا گرفته تا یارانش و اصحابش و اهل بیتش و همه و همه در همه این حقیقت به چشم می خورد اسلام و خدا حالا از یکی از سربازان عرض کنم چون ایام ایام اصحاب امام حسین اینجور که می نویسند یک گروهی ملحق شدند به امام حسین در مکه عده ای با امام حسین از مدینه آمدند به مکه و عده ای ملحق شدند به سیدالشهدا در مکه از جمله اینها شخصی به نام ابن ثبیت بصراوی این اهل بصره بود وقتی که در بصره خبر پیچید که امام حسین علیه السلام مکه آمده و قصد حرکت دارد ده تا پسر داشت پسرها و شب باشان صحبت کرد چون امام حسین که در مکه تشریف آورد وضع و سخنان حضرت و اینها منتشر شد یکی از کارهایی بود که شهرهای بزرگ عبور و مرورش را ممنوع می کردند عبور و مرور را در دروازه های بصره ممنوع کردند و این ابن ثبیت با ده پسرش صحبت کرد و گفت من می روم به یاری اباعبدالله و شما هم بیایید دوتا پسر از پسرانش به نام عبدالله و عبیدالله این دوتا آمدند یعنی البته بقیه هم صحبت کردن هر کدام چیزی می گفتند از جمله حرفهایشان این بود که ما نمی توانیم راه بسته است و نمی شود ما برویم از مدینه ایشان پاسخش این بود که ما حرکت می کنیم حالا اگر هرچی می خواهد پیش می آید بیاید من تصمیم بر این دارم عبارت ابن ثبیت بصراوی اینه انی والله ان قد احتوت اخطافها بالجدد فهان علی طلب من طلبنی قسم به خدا اگر من پایم به نقطه ی صفری برسد یعنی از خود شهر بروم بیرون به هر جا برسم دیگر باک ندارم هر کسی بیاید بیاد دو نفر از پسرانش به نام عبدالله بصراوی و عبیدالله بصراوی 8 جوانهای دیگرش موافقت نکردند و اینها شب حرکت کردن آمدن تا رسیدن به مکه سیدالشهدا علیه السلام خیمه اش را در ابطح زده بود ابطح نقطه ایست از مکه خیلی شن زار است خیلی ریگ است این 3 نفر یعنی این پدر و این دو پسر پرسیدند امام حسین کجاست گفتند امام حسین سلام الله علیه در فلان نقطه از ابطح است پدر به پسرهایش گفت من رفتم آنها گفتند ما هم می آییم بار روی دوششان گذاشتند و حرکت کردند و آمدند به طرف امام حسین به سیدالشهدا خبر داده بودند که ابن ثبیت با دوتا پسرهایش آمدند چون ابن ثبیت از اشراف بصره بود جلسات شیعه در خانه ی ابن ثبیت بصراوی تشکیل می شود از اشراف بود مرد معتبری بود مرد عارف و فهمیده ای بود تا گفتند او حرکت کرده با دو پسرش آمده امام حسین بلند شد و حرکت کرد برود به سراغش ابی عبدالله از یک راه تشریف بردند ابن ثبیت با دوتا پسرهایش از راه دیگر آمدند وقتی آمدند در ابطح دیدند امام حسین نیست پرسیدند آقا کجاست گفتند آقا به سراغ شما آمدند آنهایی که با یک عشقی دویدند این خیلی عجیب است واقعا این ابن ثبیت یک تکه هایی دارد در راه خوب در راه خار مغیلان و اینها زیاد است دیگر این خاکها به پایش می طلایید به زانویش خون می انداخت وقتی خار می خورد به پایش می گفت این حریر است این خار نیست این حریر است که زیر پای من است اینجور شوقش بود اینها فهمشان بوده چقدر آدم بزرگ بود ابی عبدالله علیه السلام تشریف بردند آنجا و گفتند که آمدند به سراغ شما امام حسین سلام الله علیه نشستند در همانجایی که بساطش گذاشته بود همانجا حضرت نشستند این وقتی شنید با دوتا پسرش برگشتند برگشتند اصلا از دور دید امام حسین به بارخانه اش تکیه کرده نشسته تا ابی عبدالله دستش بلند کرد این آیه از قرآن خواند چقدر عالی بود گفت یااباعبدالله قل بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرح هو خیر مما یجمعون فخر ندارم که تو مهمان من هستی خیمه سلطنت آنجاست سرای درویش من کجا و پسر فاطمه کجا فرزند علی کجا این چه اقبالی است خدا این چه اقبالی است به من داده ای حالا ببینیم چه آیه ای انتخاب کرد این آیه مبارکه ای که ابن ثبیت انتخاب کرد این در سوره ی شریفه ی یونس آیه 49 قبل از آن آیه 58 یک مقابله ای انداخته است بین اهل معرفت و آنهایی که اهل معرفت نیستن آیه مبارکه یا ایها الناس قد جائتکم موعظه من ربکم و شفاء لما فی الصدور و هدی و رحمه للمؤمنین قل بفضل الله و برحمته و بذلک فلیفرحوا هو خیر مما یجمعون ای مردم موعظه ای از طرف خدا آمده این قرآن موعظه خداست این قرآن شفاء لما فی الصدور است دلها را شفا می دهد آدم را می سازد انسان سازد سه خدا هدایتکننده است چهار رحمه رحمت است برای مؤمنین برای آنهایی که عقیده دارند برای آنهایی که دلشان می خواهد بفهمند راه را دلشان می خواهد بفهمند حق را بعد می فرمایند قل بفضل الله ای پیغمبر بگو این فضل خدا و رحمه خدا قرآن فضل خداست شفا بودنش رحمه خداست دین خدا عنایت خداست منت خداست مال این آیه را اینجا می خواند می گوید تو یعنی همه ی قرآن تو یعنی موعظه من رب تو یعنی خدا تو یعنی رحمه تو یعنی همه چی اینجوری می گوید حالا چقدر اینها واقعا کلماتشان آدم زیبا می کند از این معرفتشان .

آن بریر بن خضیر از قبیله ی همدان بود بریر بن خضیر همدانی پیر مردی بود قاری قرآن اعلم به قرائت قرآن امام حسین علیه السلام فرمود تو جلو بایست موعظه کن مردم را این بریر آمد جلو ایستاد و گفت اتقوا الله مردم کوفه اتقوا الله فان ثقل محمد صلی الله علیه و آله و سلم قد اصبح بین اظهرکم گفت تمام پیغمبر امروز جلو شما ایستاده ثقل محمد یعنی همه ی پیغمبر یعنی همه ی وحی یعنی همه ی معرفت یعنی همه ی ارزشها یعنی خاتم و وارث همه ی انبیا همه ی اسماءالحسنی همه و همه امروز جلو شما قرار گرفته و شما چنین کسی را احاطه کرده اید اینها این معرفتشان است می گویند یک همچنین چیزی است یک همچنین راهی است آنوقت این راه با عزای امام حسین علیه السلام عجین شده یعنی مرکبش را عزای امام حسین قرار داده بستنش را همین مجالس قرار داده در این مجالس این حقایق باید باشد عزیزان آنهایی هم که حالا دیگر وقت نیست یکی از پسرهای دیگر این ابن ثبیت این یکیش عبدالله بود و یکیش عبیدالله بود یک پسر دیگریش از آن ده پسر که نیامدند بعد شعرهایی خیلی دلسوزانه و جانسوزی گفتند که این را مورخین طبری و اینها نقل کردند درباره ی امام حسین سلام الله علیه تا آن شعر آخرش می گوید که  
یالهف نفسی لم نکن تجری علی لبب الصخور 
خاک بر سر من که من آن شب با پدرم حرکت نکردم آنها این معرفت دارند این معرفت واگو باید بشود در مجامع امام حسین در شعر در مداحی در موعظه بنابراین مجامع سیدالشهدا مجامع تفسیر نه تفسیر منهای روزه نه نه اخلاق منهای روزه این در عاشورای دیگر عاشورا همه اشک ریختن پیشوایان ما و بزرگان دین ولی در این اشک تفسیر گفته بشود نهج البلاغه گفته بشود اخلاق گفته بشود شعرهای بلند خوانده بشود مراتب وجودی اصحاب امام حسین گفته بشود من ضمن این که تشکر می کنم از بعضی از مداحان و اهل منبر که اینقدر حرکت می کنند و انشاءالله باید سعی کنند بهترش کنند گله می کنم از بعضی از مداحها و منبریها که چرا شعرهای پایین بخوانند چرا شعرهایی می خوانند که مقام اینها را نشان نمی دهد امام حسین اینقدر اوج داشت اوج ابی عبدالله در عصر روز عاشورا ببینید چیه این را باید خواند نه این که چقدر شمر شقاوت به خرج داده انواع شقاوتهای شمر را گفتن این که درس نمی شود این که کلاس نمی شود این که تربیت نمی کند لعن بر بنی امیه لعن بر قاتلان ابی عبدالله علیه السلام اینها همه تبری و باید باشد ولی خواندن بعضی نکته ها این نکته ها اصلا دور از آن عظمت مجلس سیدالشهدا سلام الله علیه توجه به این نکته ها این اوج آن عظمتی که امام حسین علیه السلام داشت غرق در آن توحید بود انعکاس به این حقیقت این حقیقت که حالا حادثه ی عاشورا حادثه ایست واقعا پر از درس امیدواریم انشاءالله این درس را در مجامعمان داشته باشیم شعرای ما شعرهای عالی دیگر مداحهای ما بخوانند مداحهای ما نثر نخوانند مداحهای ما از پیش خودشان نگویند همان شعر بلند بخوانند منبریهای ما به این معنا عنایت پیدا کنند مجامع علما اصلا مجامع مجامع تفسیر عرفان عرفان یعنی معارف اسلام پیاده شدن این حقایق در جامعه در زنها در مردها در سینه زنی ها آن معارف آن تقوی ترس از خدا عشق به خدا دوری از دنیا باید مجلس امام حسین به آدم این را بدهد باید عزاداری در خیابان که می روند مرد و زن تماشا می کنند باید عشق به خدا در آنان تلالؤ پیدا کند تنفر از ماده و دنیا و هوای نفس باید در وجودشان انعکاس پیدا بکند این اثری است که بر گریه ی ابی عبدالله علیه السلام باید بار بشود و باید رویش تکیه بشود گرچه خود گریه به عنوان اصل بسیار ارزشمند است ولی آن اصلی است به آن آثار بر آن باز می شود من اینجا عرضم را تمام می کنم و در پایان خطبه ی اول خدای عزوجل را به توحید و ثنا و مدح می کنیم و به صفات و اسمای حسنی شهادت می دهیم و به رسالت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و خودم و عزیزان را به تقوی دعوت می کنم و به استغفار و برای خودم و همه ی شما نمازگزاران از همه ی گناهان در پیشگاه خدا توبه و استغفار می کنیم.

استغفر الله لی و لکم.

بسم الله الرحمن الرحیم قل هو الله احد الله الصمد لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد.

اللهم یا حمید بحق محمد و یا عالی بحق علی و یا فاطر بحق فاطمه و یا محسن بحق الحسن و یا قدیم الاحسان بحق الحسین

صلواتت را بر محمد و آل محمد فرو فرست.

فرج امام زمان ارواحنا له الفدا را تعجیل بفرما.

مارا از سربازان و یاران آن بزرگوار قرار بده.

دعای خیرش شامل حال ما بفرما.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان