ادبیات خدامحوری امام خمینی در دوران حاکمیت

در زمانی که زهد، گریز کامل از دنیا و توجه محض به آخرت تعبیر می شد و حکومت گریز کامل از آخرت و توجه محض به دنیا بود، بدترین افراد در رأس هرم حکومت قرار داشتند و از پست ترین جنایات باکی نداشتند و بهترین های جامعه در کنج دیر و صومعه، خانقا و کلیسا و مسجد عزلت گزیده بودند، امام خمینی با افکار روشن و والای خود، تار و پود زهد مذموم و منفی را از هم گسست ...

در زمانی که زهد، گریز کامل از دنیا و توجه محض به آخرت تعبیر می شد و حکومت گریز کامل از آخرت و توجه محض به دنیا بود، بدترین افراد در رأس هرم حکومت قرار داشتند و از پست ترین جنایات باکی نداشتند و بهترین های جامعه در کنج دیر و صومعه، خانقا و کلیسا و مسجد عزلت گزیده بودند، امام خمینی با افکار روشن و والای خود، تار و پود زهد مذموم و منفی را از هم گسست و بدآموزیهای زهد صوفیانه را کنار زد و اوج زهد و تقوا و پارسایی و توجه کامل به آخرت، توجه به دنیا را برای پیاده کردن حکومت حق و اجرای عدالت ضروری دانست و خود به این امر اقدام نمود و حکومت تشکیل داد.

.;جمهوری ما نشانگر اسلام است     .;افکار پلید فتنه جویان خام است(39(

و زمانی که رأس هرم حکومت قرار داشت و تکیه گاه همه مسئولین نظام بود، در آن کوران مسائل حکومتی که همه را غرق کرده بود، امام خمینی سوز عشقی می سرود که انسان خیال می کند او در وسط گلستان نشسته و فارغ از همه هیاهوی سیاسی و اجتماعی و مسائل زندگی است و کاری جز سرودن شعر ندارد.

.;فرهادم و سوز عشق شیرین دارم    .;امید لقاء یار دیرین دارم

.;طاقت زکفم رفت و ندانم چه کنم     .;یادش همه شب در دل غمگین دارم(40)

همین امام، هنگامی که رزمندگان در جبهه جنگ دست به عملیاتی می زدند و مارش عملیات از رادیو پخش می شد، دل هر کس در پشت جبهه به سختی می تپید و نشاط و شادی در چهره رزمندگان خسته با بدنهای خونین، بخاطر فتح موج می زد، به خدایش می گفت: بارالها! جوانان رزمنده ایران فتح را از تو می دانند و به قدرت خویش مغرور نیستند، و اگر غرور و سرافرازی هست برای آن است که مورد عنایت و حمایت ذات مقدس تو هستند، تو طمأنینه و سکینه را در دل آنان نازل فرمودی و رعب و وحشت را در قلوب دشمنان آنانکه دشمنان اسلامند انداختی، خداوندا هرچه هست از توست.

و همچنین خطاب به رزمندگان می نوشت: همه باید بدانیم که تمام امور و از آن جمله فتح و نصر بدست خداوند متعال است، «و ما النصر إلّا من عند اللّه العزیز الحکیم».(41)

.;ای دوست هرآنچه هست نور رخ توست      .;فریاد رس دل نظر فرّخ توست(42)

و در توصیف جان باختگان عملیات می گفت: از شهدا که نمی شود چیزی گفت؛ شهدا شمع محفل دوستانند، شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادی وصالشان «عند ربهم یرزقون»اند؛ و از نفوس مطمئنه ای هستند که مورد خطاب «فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی» پروردگارند، اینجا صحبت عشق است و عشق، و قلم در ترسیمش برخود می شکافد.(43)

.;باده از دست لطیف تو در این فصل بهار        .;جان فزاید که در این فصل بهار آمده ام

.;مطرب عشق کجا رفت در این فصل طرب     .;که به عشق و طربش باده گسار آمده ام

.;در میخانه گشائید که در مسلخ عشق        .;به هوای رخ آن لاله عذار آمده ام(44)

امام خمینی در همه جا و همه حال با یار بود ورخ یار می خواست:

.;آید آن روز که من هجرت از این خانه کنم     .;از جهان پرزده در شاخ عدم لانه کنم؟(45)

و همه چیز را برای یار می خواست:

دردخواهم دوا نمی خواهم       ;غصّه خواهم نوا نمی خواهم

;عاشقم، عاشقم مریض توأم .;زین مرض من شفا نمی خواهم(46)

آنگاه که همه دعای شفاء می خواندند، او دعای پرواز می خواند:

;فرّخ آن روز که از این قفس آزاد شوم             .;از غم دوری دلدار رهم، شاد شوم

;سرنهم بر قدم دوست به خلوتگه عشق       .;لب نهم بر لب شیرین تو فرهاد شوم(47)

امام خمینی شادمانه پرکشید و ما، در دریایی غم، آخرین کلمات پرامیدش را خواندیدم: با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص، و به سوی جایگاه ابدی سفر می کنم.(48)

او چه زیبا آرامش و آسایش و اطمینان را در سراسر حیات خویش ساری ساخت و قطران آن را در جامعه جاری نموده تا بشریت در اجتماعی عالی به سوی مرتبه اعلای الهی حرکت کند.

خمینی در خم ابرویش جام پر ز می داشت، افسوس که قد عصر ما به آن بلندی نبود که لبی تر کند.

.;ساقی بریز باده در ساغر حریفان  ما طعم باده عشق از دست او چشیدیم(49(

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر