ماهان شبکه ایرانیان

فطرت عاشقانه

انسان دارای فطرتی علم جو است و به همین سبب در پی کشف حقیقت خود و ادراک و شهود خویشتن خویش است و در این راه درمی یابد که ورای جسم مادی او واقعیتی دیگر نهفته است که او را از حوزه طبیعت مادی خارج می کند و سپس نتیجه می گیرد که آن حقیقت غیرمادی، لوازم و احکامی غیر از موجودیت مادی او دارد

انسان دارای فطرتی علم جو است و به همین سبب در پی کشف حقیقت خود و ادراک و شهود خویشتن خویش است و در این راه درمی یابد که ورای جسم مادی او واقعیتی دیگر نهفته است که او را از حوزه طبیعت مادی خارج می کند و سپس نتیجه می گیرد که آن حقیقت غیرمادی، لوازم و احکامی غیر از موجودیت مادی او دارد. یعنی، علاوه بر ظاهر، باطن و معنویتی نیز هست که درک آن بستگی تنگاتنگی با میزان علم و آگاهی او دارد. پس با فطرت عالمانه، نخست خود را درک می کند و آنگاه به درک رب خویش نایل می شود و به نقص و نیاز خود و کمال و غنای خالق خویش پی می برد.

از تفحص در آثار مختلف حضرت امام می توان چنین استنباط کرد که یکی از اموری که انسان به آن مفطور است فطرت عاشقانه است. در آداب الصلوة می نویسند:

در فطرت تمام موجودات حب ذاتی و عشق جبلی ایداع و ابداع فرموده، که به آن جذبه الهیه و آتش عشق ربانی متوجه به کمال مطلق و طالب و عاشق جمیل علی الاطلاق می باشد و برای هر یک از آنها نوری فطری الهی قرار داده که به آن نور، طریق وصول به مقصد و مقصود دریابند. (24)

در قسمت بعد به توضیح و تبیین «جذبه الهیه » و «آتش عشق ربانی » می پردازند و از آن دو به «نار» و «نور» تعبیر می کنند و یکی را رفرف وصول و دیگری را براق عروج می خوانند. (25)

از منظر امام، همه انسانها دلبسته و سرگشته جمال مطلقند، گمشده ای جز او و تمنایی غیر او ندارند، و در دیوان خود می گویند:

جز رخ دوست نظر سوی کسی نیست مرا (2

و یا

به تو دل بستم و غیر تو کسی نیست مرا (27)

در مکتب امام، رسیدن به محبوب و دیدار جمال او خواسته فطری بشر است و ریشه در پیمان روز الست دارد:

عشق جانان ریشه دارد در دل از روز الست عشق را انجام نبود چون ورا آغاز نیست (28)

از دید امام، انسان هم زاده عشق است و هم مفتون آن:

مازاده عشقیم و پسر خوانده جامیم (29)

و جانبازی در راه معشوق را بازی کودکانه می دانند که در اوایل سیر برای سالک کوی حقیقت دست می دهد:

در ره معشوق جان را باختن بازی طفلانه می دانیم ما

یکی از علمای اهل معرفت در این باره گوید:

هیچ دلی نیست که از لمعه محبت در آن نوری نه و هیچ سری نیست که از نشات آن در او شوری نه. (30)

باری، عشق جوهره وجودی انسان است و علت آفرینش کاینات، و به تعبیر امام در مصباح الهدایه، «فان بالعشق قامت السموات » (31) آسمان بر پایه عشق استوار است.

و دیگری می گوید:«لولا العشق ماتکون متکون » (32) اگر عشق نبود هیچ موجودی تحقق پیدا نمی کرد. بنابراین حرکت عالم از نیستی به هستی برخاسته عشق است.

از دیدگاه حضرت امام، عشق حقیقتی است که با جان بندگان عجین شده، با آن زاده می شوند و با آن به معشوق می رسند:

عشق جانان ریشه دارد در دل از روز الست (33)

و یا:

ساکنان در میخانه عشقیم مدام از ازل مست از آن طرفه سبوییم همه (34)

با این تعریف، جز از طریق عشق به محبوب نتوان رسید که:

جز عشق تو را رهرو این منزل نیست

کوتاه سخن آنکه، همه موجودات خواهان جمال مطلقند و جمال محدود و ناقص خواسته فطرت نیست. پس جمال می طلبند آن هم جمال مطلق و تا به معشوق فطری خویش نرسند آرام و قرار نمی یابند. پس حب به خود و حب به کمال و جمال مطلق و آرامش در کنار محبوب و معشوق، خواسته فطرت عاشقانه انسان است و یافتن راه عشق پاسخی است به خواسته فطرت.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان