ماهان شبکه ایرانیان

مجیدی، بر روی پله چهارم موفقیت

محمد، دانش آموز هشت ساله نابینایی است که در مدرسه نابینایان تهران درس می خواند و با تعطیل شدن مدرسه همراه پدرش به روستایشان در شمال باز می گردد.
او ازسوی مادربزرگ وخواهرهایش به گرمی پذیرفته می شود ولی پدر، که سالها پیش همسر خود را از دست داده قصد ازدواج مجدد دارد و پسر نابینای خود را مانع ادامه یک زندگی آرام می بیند. این پوسته بیرونی داستان است و اصل ماجرا، مکاشفه عمیق محمد نابینا در هستی و گفتگوی او با درخت و نسیم و پرنده است که...
«رنگ خدا» چهارمین تجربه بلند سینمایی مجید مجیدی به عنوان کارگردان است و به دلایل بسیار می توان گفت، نه چهارمین گام در یک مسیر هموار، بلکه چهارمین قدم بر روی پله هایی رو به اهدافی خاص به شمار می رود.
مجیدی پیش از روی آوردن به مقوله فیلم بلند، زبان تعریف شده و خاص خود را در فیلم های کوتاهش پیدا کرده بود و خطوط مشترکی که فیلم بلند «رنگ خدا» را به فیلم کوتاه «خدا می آید» پیوند می زند، خود گویای این مدعا است.
مضمون شاعرانه و در عین حال فلسفی و هستی شناسانه «خدا می آید»، این بار با بسط و گستره بیشتری در «رنگ خدا» به تصویر کشیده می شود، با این تفاوت که در اولی، نبض امید و نشاط عارفانه در پلان به پلان فیلم می تپد، اما در «رنگ خدا» واگویه اندوهباری در میانه رسیدن و نرسیدن روایت می شود.
مکاشفه محمد نابینا که با چشم دل و با بهره گیری تام از حواسی که خداوند در او به ودیعه نهاده در طبیعت صورت می گیرد، رگه هایی از یأس فلسفی و دغدغه های حسرت بار انسان سرگشته و جستجوگر با خود دارد.
با اینهمه، خدا، نه به گونه ای شعاری و محصور در قالب های کلیشه ای دیالوگ و رفتار دینی، بلکه به بیانی غیرمستقیم در سراسر فیلم حضور دارد.
محمد، عارف طبیعت است و در گریز از رنج هایی که مناسبات و رویکردهای روزمره آدمیان بر او تحمیل می کند، در کشاکش پرسوز و گداز، خدا را می جوید و در این راه، زبان طبیعت را می آموزد، زبانی که یک صدا از خدا می گوید.
رنگ خدا، درونمایه ای دینی دارد، اما این درونمایه از زاویه نگرش کیش و مذهب خاصی بیان نمی شود، بلکه به زبانی نمادین به انسان (به معنای تام آن) ارائه می گردد.
استفاده نمادین از عنصر طبیعت به عنوان زبانی مشترک بین تمامی انسان ها دقیقا در راستای همین منظور است.
به هر ترتیب، مجید مجیدی بر روی پله چهارم ایستاده است و «رنگ خدا» همچون کارهای پیشین او حرف هایی که شاید مخاطب عامی (آنهم مخاطبی طالب سرگرمی) را راضی نکند. اما مخاطب خاص و تعریف شده خود را به خوبی ارضاء می نماید.
نکته دیگر این که، پیوندی ناگسستنی بین ساختار درونی کارهای مجیدی وجود دارد که در «رنگ خدا» این پیوند به اوج رسیده است. لوکیشن های سحرانگیز، حرکت و سکون موزون و هماهنگ دوربین بر روی تصاویر اسلوموشن های به جا و حساب شده و موسیقی کوتاه و گیرا، همه و همه در خدمت مضامین اصلی فیلم، ترمیناتوری پرمعنا و زیبا به رنگ «خدا» آفریده اند و نام فیلم نیز به شایستگی تمام، عصاره کار مجیدی را در خود جای داده است. در «رنگ خدا» هیچ گفتار و تصویر زائدی وجود ندارد، برعکس نمونه ای خوب از هنر تدوین ارائه شده که اگر پلان هایی از آن حذف شود، گویی قسمت هایی از یک تابلو پاک شده است.
نکته آخر این که سینما مجیدی از شکل تلخ و گزنده به نحو عمده ای انتقادی اجتماعی به سمت سینمای فلسفی هستی شناسانه پیش می رود، اما هم چنان به نحوی زیرپوستی و بعضا آشکار، رنگ و لعاب اجتماعی و زبان تلخ خود را دارد. چنین سبک و سیاقی، بسیاری از منتقدین را به این دیدگاه کشانده است که مجیدی برای مخاطبین خاص آن سوی مرزها فیلم می سازد.
در حقیقت باید گفت: حتی اگر چنین باشد، کارهای مجیدی، بر ارزشهای سینمای ایران افزوده است؛ انصاف این است که گفته شود، سینمای مجیدی که توسط او، آگاهانه و از سر اشتیاق درونی و نیازهای بیرونی انتخاب شده، و به هر حال مخاطبان معینی را در داخل و خارج از کشور جذب می نماید، مخاطبینی که همگام با رشد کیفی آثار مجیدی در حال افزایش هستند.(3)
* * *
بهرام بیضایی (کارگردان با سابقه ایران) درباره رنگ خدا می گوید: من خوشحال تر می شدم اگر به جای صحبت از اسکار از پسربچه فیلم، آن پیرزن و حسین محجوب و مجید مجیدی صحبت بشود، چون اگر این فیلم جایزه اسکار را هم نگیرد چیزی از ارزشهای آن کم نمی شود. مهم این است که این فیلم محصول ایمان، ارزش، سینما دوستی و مردم دوستی سازندگان است... مجموعه فیلم احترام برانگیز است و امیدوارم که مجیدی و سینمای ایران به سوی موفقیت های بیشتری بروند.(4)
* * *
و مسعود فراستی (منتقد) درباره رنگ خدا چنین گفته است: رنگ خدا قبل از این که در دنیا به آن ببالیم یک فیلم ایرانی است و از بهترین فیلم های تاریخ سینمای ماست... رنگ خدا از یک رئالیسم انسانی آغاز می کند و با یک رئالیسم حقیقی به پایان می رسد و چیزی که در این فیلم اتفاق افتاده این است که واقعیت از خیال فراتر رفته و من در سینمای فرنگ هم چنین چیزی را سراغ ندارم ... رنگ خدا فیلمی است درباره دیدن انسانی. رنگ خدا در همه ما وجود دارد که پایمان به زمین چسبیده اما دلهایمان در آسمان است... همه آرمانگرایی ما در رنگ خدا چکیده شده...(5) پی نوشتها
(1) به نقل از کیهان، مورخه 12/8/78.
(2) به نقل از کار و کارگر، مورخه 16/8/78.
(3) به نقل از کار و کارگر، مورخه 19/8/78.
(4) سخنان آقای بیضایی در مراسم روز جهانی نابینایان.
(5) سخنان آقای فراستی در مراسم روز جهانی نابینایان.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان