بدعت

قرآن، رهبانیت مسیحیان رابدعت شمرده است. البته هدف آنها رااز این بدعت، جستجوی رضوان خدابیان کرده است.
پس از استقرار هریک از ادیان ،مساله بدعت مطرح می شود وگروهی از پیروان آن، دین خود راپیروان راستین دانسته و به گروههای دیگر، نسبت بدعت آوری در دین می دهند و همین موجب می شود که بدعت، مساله بحثهای محافل دینی شود و عالمان دین به استخراج ملاکها و معیارهایی برای آن بپردازند. این موضوع گاه خوددست آویزی برای دنیادارانی که نقاب دین به چهره زده اند ، می شود تادیندارانی را که کاشف چهره واقعی آنان هستند، به نام بدعتگذار قلع وقمع سازند.
به هر حال بدعت مساله بسیار مهمی است. در اینجا اشاره ای به معنای لغوی واصطلاحی آن می کنیم و نیز به پاره ای ازروایات که روشنگر این مطلب است،می پردازیم تا ببینیم ابتداع رهبانیت ازجانب مسیحیان به چه معناست ؟ یکی ازنکاتی که زمینه ساز بدعت می شود،وسعت دایره حلال در اسلام و شاید ادیان دیگر است. دایره ای که یک شخص دیندارخارج از الزامات شرعی می تواند در آن حرکت کند، دایره وسیعی است و آیاتی ازقرآن بر آن دلالت دارد :
و ما کنا معذبین حتی نبعث رسولا» (1)
« لا یکلف الله نفسا الا ما آتیها » (2) درروایتی از رسول خدا«صلی الله علیه وآله » نیز آمده است:
«الحلال ما احل الله فی کتابه ، والحرام ما حرم الله فی کتابه ، و ما سکت عنه فهو مما عفاعنه » (3)
از ابا عبدالله نیز نقل شده است :
«ان الله عز و جل احتج علی الناس بماآتاهم و ما عرفهم » (4) این وسعت موجب می شود جایی که دین حکمی نیاورده، مردم از پیش خود به عملی مبادرت ورزند و راه را برای بدعت بگشایند.
از آنجایی که بدعت در دین موجب شکستن حریم دین می گردد و دین را به جاده انحراف می کشاند ، وظیفه علمای دین مقابله و ایستادگی در برابر آن می باشد.
از رسول خدا«صلی الله علیه وآله » نقل شده است:
«اذا ظهرت البدع فی امتی فلیظهرالعالم علمه ، فمن لم یفعل فعلیه لعنة الله » (5) «اذا ظهرت البدع ، و لعن آخر هذه الامة اولها، فمن کان عنده علم فلینشره،فان کاتم العلم یومئذ ککاتم ما انزل الله علی محمد» (6) روایات زیادی برای تحذیر از بدعت نقل شده است از جمله احادیثی از رسول خدا«صلی الله علیه وآله »:
«من احدث فی امرنا هذا ما لیس منه فهورد » (7) «ایاکم و البدع، فان کل بدعة ضلالة وکل ضلالة تسیر الی النار » (8) «الا و کل بدعة ضلالة، الا و کل ضلالة فی النار » (9) ونیز درباره اهل بدعت فرمود:
«اصحاب البدع کلاب النار » (10) «اهل البدع شرالخلق و الخلیقة » (11) «ادنی الشرک ان یبتدع الرجل رایافیحب علیه و یبغض علیه » (12) روایاتی نیز دال بر دوری گزیدن از اهل بدعت و مراد آنها نقل شده است از جمله رسول خدا«صلی الله علیه وآله » فرمود:
«من وقر صاحب بدعة فقد اعان علی هدم الاسلام » (13) «من تبسم فی وجه مبتدع فقد اعان علی هدم دینه » (14) بدعت در لغت
بدعت در لغت دو ریشه دارد:
1- (بدع) که ماخوذ از (بدع) است.2- (ابداع) که از (ابدع) گرفته شده و هر دویک معنا دارند و آن عبارت است از ایجادچیزی که نمونه قبلی نداشته و اختراع وابتکار آن بعد از آنکه نبوده است. (15)
فراهیدی درباره «بدع » می گوید:
«بدع ایجاد چیزی است که قبلا نه ذکری از آن رفته و نه آگاهی نسبت به آن بوده و نه ایجاد شده است.» (16) ازهری می گوید: «استعمال (ابداع)بیش از (بدع) است، البته این به معنای آن نیست که استعمال (بدع) خطاست، بلکه فقط استعمالش کم است.» (17) به دلیل معنای لغوی (بدع ) و (ابداع)که ایجاد است عرب می گوید: بدعت الشی ء اذا انشاته و «ابتدع الشی ء» یعنی «انشاه و بدا» (18) و نیز گوید: «ابدعت الشی » یعنی آن را بدون نمونه به وجودآوردم . (19) جمع (بدعة)، (بدع) است. (20) بدعت نامیده می شود چون گویند آن سخن راخودش ابتداع کرده است. (21) در میان اسماء خداوند، اسم «بدیع » وجود دارد:«بدیع السموات و الارض » زیرا او خالق مخترعی است که بدون الگو و نمونه قبلی خلق کرده است. (22) لغویان ابتداع در «و رهبانیة ابتدعوها»را نیز به همان احداث و ایجاد از طرف خود معنا کرده اند. (23) از مجموعه آراء مفسران نتیجه می گیریم که بدعت چیزی است که بدون نمونه قبلی و از روی ابتکار ایجاد شده باشد. انواع بدعت: بدعت مذموم و بدعت ممدوح
گروهی از علما معتقد به تقسیم بدعت به دو نوع ممدوح و مذموم هستند ولی عده ای دیگر چنین تقسیمی رانمی پذیرند.بیهقی از شافعی نقل کرده است که : امورحادث دو نوع است :
1- اموری که مخالف با کتاب یا سنت یا اثر یا اجماع است و این بدعت ضلالت است.
2- امور حادثی که نیکو است وهیچ یک از علما مخالفتی با آن ندارند واین نوع مذموم نیست ، همانطوری که عمر در قیام ماه رمضان گفت :« نعمت البدعة هذه » (24) ابن حزم نیز معتقد به تقسیم بدعت است وی می گوید : «بدعت در دین است .هرچیزی که در قرآن نیامده و از رسول خدا«صلی الله علیه وآله » نقل نشده، بدعت است.»
ابن اثیر می گوید: «بدعت اگر بر خلاف امر خدا و رسول باشد، مذموم است و اگراز امور مندوب باشد که مورد تشویق است، ممدوح می باشد، اگر چه مثل آن تاکنون وجود نداشته باشد مثل نوعی ازبخشش یا هر عمل پسندیده دیگر. او نیزبه سخن عمر استناد می کند که درباره نمازتراویح گفت: «نعمت البدعة هذه » (25) شیخ عبدالحق دهولی نیز قائل به تقسیم است.وی می گوید: «بدان که همه آنچه که بعد ازرسول خدا«صلی الله علیه وآله » ظهور کرد، بدعت است. هرآنچه موافق اصول سنت وقوانین پیامبر«صلی الله علیه وآله » است و یا به قیاس با آنها به وجود آمده باشد، بدعت نیکواست و هر آنچه مخالف آن باشد، بدعت منفی و ضلالت است.» (26) بدعت در اصطلاح شرع
بعضی از کتابهای لغت یا دایرة -المعارف ها متعرض معنای لغوی بدعت و نیز معنای اصطلاحی آن شده اند که دراینجا به بعضی از آنها اشاره می شود.
مصباح المنیر: در این کتاب آمده است : «و ابدعت الشی ء و ابتدعته » یعنی استخراج و احداث آن . بدعت که برای حالت مخالف استفاده می شود ، از همین واژه است . این واژه بعدا برای ایجادکاستی و یا افزودن زیادتی در دین استعمال شد ، اما گاه بعضی از انواع بدعت مکروه دانسته نشده که آن را بدعت مباح نامیده اند و این نوع ، مصلحتی است که مفسده ای توسط آن دفع می شود. (27)
تهذیب الاسماء و اللغات: «بدعة » به کسر باء در شرع، ایجاد چیزی است که درعصر رسول خدا«صلی الله علیه وآله » نبوده و به دونوع حسن و قبیح تقسیم می شود. (28) النهایة: در این کتاب النهایة در حدیث عمر درباره قیام رمضان - نعمت البدعة هذه - آمده است:
بدعت دو نوع است: بدعت هدایت وبدعت ضلالت. آنچه بر خلاف اوامر خداو رسولش باشد مذموم و آنچه مندوب شمرده شود و خدا یا رسول او، آن راتشویق کرده باشند، ممدوح است.
شیخ جعفر باقری که تقسیم بدعت به مذموم و ممدوح را نمی پذیرد، معتقداست که اساس این بدعت، یعنی این تقسیم را ابن اثیر بنا کرد و لغویان دیگر به تبع او این تقسیم را آوردند و کم کم دارای اعتبار شرعی شد. لسان العرب، تاج العروس و مجمع البحرین از این تقسیم ابن اثیر تبعیت کردند. (29)
در دایرة المعارف اسلامی نیز چنین تقسیمی دیده می شود. در این کتاب،مواردی از بدعت ممدوح و مذموم ذکرشده است. (30)
دایرة المعارف قرن بیستم نیز ابتدامعنای لغوی آن را ذکر کرده و می گوید:بدعة چیزی است که بدون نمونه قبلی به وجود آید و در دین، صفت محدثه برای آن آورده اند، چه نیک باشد و چه بد. (31)
بعضی از محققان معتقدند که اساس تقسیم بدعت به مذموم و ممدوح، خلطمیان معنای لغوی و اصطلاحی آن است زیرا معنای لغوی بدعت، امر حادثی است که قبلا وجود نداشته باشد، و این معناتحمل تقسیم به دو نوع مذموم و ممدوح را ندارد زیرا بعد از عصر تشریع، اموربسیاری حادث شده است اما اگر دایره دلالت مفهوم این واژه را تنگ کنیم، فقطشامل امر حادث در دین می شود که اصل شرعی نداشته باشد و قسم ممدوحی برای آن نتوان تصور کرد. (32)
گروهی از علما با تقسیم بدعت مخالف هستند و دلایلی را برای نفی تقسیم آن آورده اند:
1- ضرورت عقلی، حکم به عدم امکان تقسیم این مفهوم دارد. وقتی درمعنای اصطلاحی این مفهوم، در نصوص شرعی دقت می کنیم، می بینیم که این مفهوم ذاتا غیر قابل تقسیم است زیرامعنای اصطلاحی بدعت، داخل کردن چیزی در دین است که در آن نبوده است.بنابراین بدعت، تشریع وضعی خواهدبود که در مقابل تشریع الهی قرار می گیردو با تعالیم آسمانی به تحدی برمی خیزد.بنابراین آیا می توان قسم ممدوحی برای آن تصور کرد؟
این گروه معتقدند جایگاه ابتداع دراصطلاح شرعی، جایگاه کذب بر خدا ورسول اوست، پس چگونه عقل می پذیردکه قسم ممدوحی در آنجا وجود داشته باشد.
2- زبان نصوص شرعی در باب بدعت به گونه ای است که ناچار آن را در مقابل سنت قرار می دهد و مبتدع مورد مذمت وتوبیخ و سرزنش قرار می گیرد و به اووعده عذاب داده می شود ، در این صورت چگونه می تواند قسم ممدوحی داشته باشد.
3- در حدیثی که مورد اتفاق فریقین است، آمده است: «... الا و کل بدعة ضلالة، الا و کل ضلالة فی النار» (33) این روایت به این لفظ نیز وارد شده «فان کل بدعة ضلالة ، و کل ضلالة تسیر الی النار» (34)
این حدیث دلالت دارد بر اینکه همه انواع بدعت مورد مذمت است .
4- حدیث مذکور همه انواع بدعت رادر نظر دارد حتی اگر مورد استثنایی هم دیده شود به کلیت آن لطمه ای واردنمی کند، همانطور که مثلا درباره کذب،نصوص شرعی صریح و قاطعی وجوددارد و بطور کلی کذب را مذموم می شمردولی موارد استثنایی نیز وجود دارد مثل قتل و هلاکت مؤمن، که در این موارددروغ تحریم نشده و یا همینطور غیبت که جواز آن در مواردی داده شده، اما این به کلیت و عمومیت تحریم آنها ضربه ای نمی زند.
ممکن است کسی به استناد به سخنی از رسول خدا«صلی الله علیه وآله » که برای بدعت، قیدضلالت را آورده اند، بگوید که این قیددلالت می کند بر اینکه قسمی از بدعت ضلالت نیست.
«نبی «صلی الله علیه وآله » به بلال بن حارث فرمود: بدان، وی گفت: چه بدانم یارسول الله ؟ ایشان فرمودند: بدان ای بلال!گفت: و چه بدانم یا رسول الله ؟ فرمود:کسی که سنتی از سنتهای مرا زنده کند وبمیرد، اجری همچون عمل کننده به آن دارد. بدون اینکه از پاداش عمل کنندگان چیزی کم شود و کسی که بدعت گمراه کننده ای بنا نهد که خدا و رسول ازآن راضی نباشند، گناه کسانی که به آن عمل کرده اند، برای او نیز درنظرگرفته می شود درحالی که از گناهان عاملان به آن کم نمی شود.» (35)
کسانی که معتقد به عدم تقسیم بدعت هستند، پاسخ این گروه را چنین می دهند:
اولا : حدیث «کل بدعة ضلالة » که بالفظ «کل » آمده، دلالت بر شمول دارد وهر نوع بدعتی را ضلالت می داند . و این با«بدعة ضلالة » که در فرموده رسول اکرم «صلی الله علیه وآله » به بلال آمده، معارض است.
ثانیا: چنین مفهومی نزد اهل تحقیق فریقین ثابت نیست. اگر هم بپذیریم که ثابت باشد در اینجا مفید فایده ای نیست زیرا دلایل صریح و قطعی برای عمومیت ضلالت بدعت وجود دارد، از جمله این سخن رسول خدا«صلی الله علیه وآله » که می فرماید:«عمل قلیل فی سنة خیر من عمل کثیر فی بدعة » (36) اقوال مخالفان تقسیم بدعت
1- حافظ بن رجب حنبلی: وی درابطال سخن قائلان به تقسیم بدعت به مذموم و ممدوح می گوید: و مراد ازبدعت چیزی است که در شریعت، اصلی که بر آن دلالت کند، وجود ندارد پس انچه اصلی در شرع بر آن دلالت نکند، بدعت است. وی این سخن رسول «صلی الله علیه وآله » را به آن می افزاید که: «کل بدعة ضلالة ».
2- ابن حجر عسقلانی: وی در «فتح الباری » در حالی که معنای «المحدثة فی الدین » را توضیح می دهد، می گوید: «منظور از محدثه چیزی است که حادث می شود درحالی که اصلی در شرع ندارد ودر عرف شرع «بدعة » نامیده می شود وآنچه اصلی در شرع داشته باشد، بدعت نیست. پس بدعت در عرف شرع برخلاف لغت مذموم ست بنابراین هرچیزی که بدون نمونه قبلی ایجاد شود ،بدعت است ; چه محمود و چه مذموم .
وی به سخنی از عایشه استناد می کند:«ما احدث فی امرنا هذا ما لیس منه فهورد» (37)
3- ابو اسحاق شاطبی: او درباره نصوص شرعی که مشتمل بر ذم بدعت است، چنین می گوید:
«نصوص شرعی با وجود کثرت هیچ استثنایی در آنها دیده نمی شود و در آنهاچیزی که نشان دهد قسمی از بدعت،هدایت است و در آنها نیامده: " کل بدعة ضلالة الا کذا و کذا " و چیزی که مفید این معانی باشد، در آنها وجود ندارد...» (38)
وی در حالی که رای قائلان تقسیم بدعت به احکام شریعت پنجگانه را ردمی کند ، می گوید:" این تقسیم، امرمخترعی است که هیچ دلیل شرعی برای آن وجود ندارد و فی نفسه مطرود است زیرا حقیقت بدعت آن است که دلیل شرعی بر آن دلالت نکند، نه نصوص شرعی و نه قوانین شرعی. زیرا اگر در شرع چیزی باشد که بر وجوب، ندب یا اباحه کند، آنجا بدعت است و عمل در عموم اعمال مامور به یا مخیر فیه داخل می شودو جمع میان آنها بدعت است و امکان جمع میان آنها نیست." (39)
4- شیخ محمد بخیت : وی در رساله خود در زمینه بدعت می گوید :" بدعت شرعی همان است که ضلالت است ومذموم و بدعتی که علما آن را به واجب وحرام تقسیم کردند، بدعت لغوی است که اعم از بدعت شرعی است و بدعت شرعی قسمی از آن است." (40)
5- دکتر دراز می گوید: "واژه بدعت دراستعمال شرعی معنایی اخص از معنای اصطلاح لغویش دارد و در معنای حقیقت شرعیه اش فقط امور باطل را در برمی گیردو این همان راههای اختراع شده ای است که مستندی از کتاب یا سنت یا آنچه از این دو استنباط می شود، ندارد." (41)
6- مجید جمیل زینو در «العقیدة السلامیة » می گوید: در بدعت ، نیکویی وجود ندارد و دلیل آن هم این آیه است: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا» (42)
شهید اول در "قواعد" خود می گوید :"امور حادث بعد از پیامبر«صلی الله علیه وآله » به انواعی تقسیم می شود و در نظر ما نام بدعت فقط بر محرمات آنها اطلاق می شود." (43)
علامه مجلسی در توضیح این سخن پیامبر«صلی الله علیه وآله » «کل بدعة ضلالة »می گوید:
"تقسیم بدعت توسط بعضی ازاصحاب ما، به پیروی از عامه، تقسیم باطلی است و بدعت عبارت است از قول یا فعل یا رایی که در دین وارد شده و هیچ دلیل خصوصی یا عمومی در شرع برای آن وجود ندارد و چنین چیزی قطعا حرام است و افترا به خدا و رسول می باشد." (44)
شیخ عباس قمی در «سفینة البحار»می گوید: از آنجایی که بدعت جز بر امرمحرمی اطلاق نمی شود ، رسول خدا«صلی الله علیه وآله » فرمود :«کل بدعة ضلالة ، وکل ضلالة سبیلها الی النار» (45)
علامه محقق، جعفر مرتضی عاملی می گوید: "همه آنچه درباره تقسیم بدعت به ممدوح و مذموم و احکام خمسه گفته شده و به قول عمر درباره نماز تراویح"نعمت البدعة هذه" استشهاد شده،همگی در جای خود بیان نشده و به اساس صحیحی استناد نشده است. زیرابدعت شرعی به معنای داخل کردن چیزی در دین است که در آن نیست ."وی به حدیث پیامبر (ص) استناد می کند که "من احدث فی امرنا هذا ما لیس منه فهو رد "و می گوید: منظور از «فی امرنا» ، درشریعت دینی ماست .
سید امین می گوید: "تحریم بدعت،نیاز به دلیل خاصی ندارد بلکه عقل به عدم جواز حکم می کند." وی معتقد است که بدعت در شرع و به عنوان تشریع تقسیم نمی پذیرد، و چنین تقسیمی جزاز طرف صاحب شرع مطلقا قبیح است.اما ابتداع و ابتکار در عادات و رسوم وامور مربوط به معاش و زندگی، تقسیم به حسن وقبیح را می پذیرد و موضوع احکام خمسه وجوب، حرمت، استحباب،کراهت و اباحه قرار می گیرد. (46)
شیخ جعفر سبحانی می گوید:"بدعت به معنای داخل کردن چیزی در دین است که درآن نمی باشد واین مطلقا قبیح است وتقسیم نمی شود و جز قسم واحدی نداردکه همان قبیح و مطلقا حرام است." (47)
شیخ جعفر باقری در سخن عمر"نعمت البدعة هذه" مناقشه می کند ومی گوید : اولا نماز (تراویح) به معنای شرعی بدعت نیست بلکه سنتی است که دارای اصل شرعی می باشد.پیامبر«صلی الله علیه وآله » چند شب این نماز راخواندند و بعد از خوف آنکه بر امت واجب نشود، آن را ترک کردند. ثانیا: ازنظر مخالفان تقسیم، لفظ (بدعه) که درسخن عمر آمده دارای معنای شرعی نیست، زیرا آنها بدعت شرعی را جز بر دم و حرمت اطلاق نمی کنند. (48)
حال اشاره ای به نصوص شرعی خواهیم داشت که در بردارنده توضیحی درباره بدعت است. بعضی از این نصوص، بدعت را در مقابل سنت قرارداده اند، بعضی آن را ضلالت و تبعیت ازهوای نفس و بعضی دیگر آن را پایین تر درمرتبه کفر و شرک قرار داده اند. بدعت در مقابل سنت
از پیامبر«صلی الله علیه وآله » نقل شده است :
"یاتی علی الناس زمان وجوههم وجوه الآدمیین ، و قلوبهم قلوب الشیاطین ... السنة فیهم بدعة ، البدعة فیهم سنة" (49) از اباجعفر باقر«علیه السلام » نقل شده است:
"ما من امة ابتدعت بعد نبیها فی دینهابدعة الا اضاعت مثلها من السنة" (50) و نیز از امیرالمؤمنین «علیه السلام » نقل شده است:
"اما السنة : فسنة رسول الله «صلی الله علیه وآله » واما البدعة فما خالفها، و اما الفرقة فاهل الباطل و ان کثروا، و اما الجماعة فاهل الحق و ان قلوا." (51) بدعت تبعیت از هوای نفس است
از حضرت امام باقر«علیه السلام » درباره این آیه، " والذین کسبوا السیئات جزاء سیئة بمثلها و ترهقهم ذلة ما لهم من الله من عاصم " (52) سؤال شد ; فرمود : "هؤلاءاهل البدع و الشبهات و الشهوات ،یسودالله وجوههم، ثم یلقونه" (53) کمترین مراتب کفر و شرک بدعت است
امام باقر«علیه السلام » فرمود :
"ادنی الشرک ان یبتدع الرجل رایا ،فیحب علیه و یبغض" (54)
از مجموعه آنچه درباره بدعت بیان شد، استفاده می شود که بدعت در همان معانی اصطلاحی خلاصه می شود یعنی داخل کردن چیزی در دین که در آن نبوده است. اما سؤآل مهمی که در اینجا مطرح است، این است که با توجه به آنچه مفسرانی چون "علامه طباطبایی " درباره بدعت رهبانیت از طرف مسیحیان بیان کرده اند و این رهبانیت را تا زمانی که حق آن رعایت می شد، مورد رضای خدادانسته اند، پس تقسیم بدعت به ممدوح ومذموم، بر خلاف نظر مخالفان، تقسیم قابل قبولی به نظر می رسد و در تعریف قسم ممدوح نیز می توان گفت: " بدعتی است که مورد رضای خدا باشد".
پی نوشتها:
1) اسراء ، آیه 15
2) طلاق ، آیه 7
3) الجزری - محمدبن الاثیر: جامع الاصول فمن احادیث الرسول، تحقیق: عبدالقادرالارناؤوط ، دارالفکر ، بیروت ، 1403 ه ، چاپ دوم ، ج 7 ، ص 454
4) القمی (الصدوق )- ابوجعفر محمدبن علی بن الحسین بن بابویه: التوحید، تصحیح و تعلیق هاشم الحسینی الطهرانی، جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة، قم،باب 64 ، ص 410
5) الکلینی - ابوجعفر محمدبن یعقوب: الاصول من الکافی ، تعلیق ، علی اکبر الغفاری ، دارالکتب الاسلامیة ، تهران ، چاپ پنجم ، 1363 ه ش ،ج 2 ، ص 54
6) الهندی - علاءالدین علی المتقی بن حسام الدین: کنز العمال فی سنن الاقوال والافعال،تحقیق : صفوة السقا و بکری حیاتی، مؤسسة الرسالة، بیروت، 1413 ه، ج 1، ص 179
7) همان منبع، ص 219
8) الهندی - علاءالدین علی المتقی بن حسام الدین: همان منبع ، ص 221
9) مجلسی - محمدباقر: بحارالانوارالجامعة لدرراخبار الائمة الاطهار، تحقیق: محمدباقرالمحمودی، داراحیاءالتراث العربی ،بیروت،چاپ دوم، ج 2، باب 32، ص 263
10) همان منبع ، ص 218
11) همان منبع .
12) القمی (الصدوق ) - ابوجعفر محمدبن علی بن الحسین بن بابویه: ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، تصحیح و تعلیق: الشیخ حسین الاعلمی، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات ، بیروت،1403 ه ، چاپ چهارم ، ص 204
13) الهندی علاءالدین علی المتقی بن حسام الدین : پیشین ، ج 1 ، ص 220
14) القمی - عباس محمد رضا: سفینة البحار ومدینة الحکم و الآثار ، انتشارات فراهانی ، مکتبة سنائی ، ایران ، 1363 ه. ش ، ج 1 ، ص 63
15) باقری - جعفر: البدعة، معاویة الثقافیة للمجمع العالمی لاهل البیت (ع)،بی جا، 1994چاپ اول ، ص 134
16) الفراهیدی - ابو عبدالرحمن الخلیل بن احمد: العین، تحقیق مهدی المخزومی و ابراهیم السامرائی، مؤسسة دارالهجرة، ایران، 1409 ه ،چاپ دوم ، ج 2 ، ص 54
17) الازهری: تهذیب اللغة، الدار المصریة،1964 م ، ج 2 ، ص 241
18) ابن منظور، همان منبع
19) الجوهری - اسماعیل بن حماد: الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیة، تحقیق: احمد عبدالغفورعطار، دارالعلم للملایین ،بیروت، ج 3، ص 1183
20) ابوبکر محمدبن الحسن بن درید: همان منبع،ج 1 ، ص 298
21) الطرایحی - فخرالدین: مجمع البحرین،مکتبة الرضویة ، تهران ، 1395 ه ، ج 4 ، ص 299
22) الجزری - محمدبن الاثیر:همان منبع، ج 1،ص 106
23) الطرایحی - فخرالدین: همان منبع ، ج 4 ،ص 298
24) نووی: تهذیب الاسماء و اللغات ، قسم اللغات، منشورات مکتبة الاسلامی،تهران ، ج 1،ص 23
25) الجزری - محمدبن الاثیر: همان منبع ، ج 1،ص 282-281
26) حوی - سعید: همان منبع ، ص 360
27) احمدبن محمد بن علی المقری الفیومی:المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی،دارالحجرة ، قم ، چاپ اول ، 1405 ه ، ص 38
28) نووی:همان منبع، ج 1، ص 23
29) باقری - جعفر: همان منبع، ص 148
30) دائرة المعارف الاسلامیة: همان منبع، ج 3،ص 456
31) وجدی - محمد فرید: دائرة المعارف القرن العشرین ، دارالفکر،بیروت ، چاپ دوم ، 1399 ه،ج 2 ، ص 77
32) باقری - جعفر: همان منبع ، ص 151
33) مجلسی - محمدباقر: همان منبع، ج 2، کتاب العلم ، باب 32 ، ص 263
34) الهندی - علاءالدین علی المتقی بن حسام الدین: همان منبع، ج 1 ، ص 221
35) السمرقندی - عبدالله بن عبدالرحمن الدارمی: سنن الدارمی ، دارالکتاب العربی بیروت ، 1987 ج 5 ، ص 44
36) الهندی - علاءالدین علی المتقی بن حسام الدین:همان منبع، ج 1 ، ص 219
37) العسقلانی - ابن حجر: فتح الباری ، به شرح صحیح البخاری، داراحیاء التراث العربی بیروت،ج 4، ص 252
38) الشاطبی ابوالاسحاق: الاعتصام، دارالفکر،بیروت، ج 1 ، ص 141 .
39) همان ، ص 192-191
40) حوی - سعید: همان منبع، ص 361
41) همان منبع، ص 36
42) مائده ، 3
43) مجلسی - محمدباقر: همان منبع، ج 71،ص 203
44) مجلسی - محمدباقر: مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول ، دارالکتب الاسلامیة ، تهران ،چاپ دوم ، 1404 ه ، ج 1 ، ص 193
45) القمی - الشیخ عباس محمد رضا، همان منبع، ج 1 ، ص 63
46) العاملی - جعفرمرتضی: المواسم و المراسم،معاونیة العلاقات الدولیة فی منظمة الاعلام الاسلامی، تهران، 1408ه، چاپ دوم، ص 63-64
47) السبحانی - جعفر: بحوث فی الملل و النحل دراسة موضوعیة مقارنة للمذاهب الاسلامیة،لجنة ادارة الحوزة العلمیة ، قم ، چاپ دوم ،1413 ه، ج 4 ، ص 92
48) باقری - جعفر: همان منبع، ص 174
49) الشعیری - تاج الدین: جامع الاخبار ، بیروت،1986 م ، ص 125
50) الهندی - علاءالدین علی المتقی بن حسام الدین: همان منبع ، ج 1 ، ص 319
51) الحرانی - ابو محمد الحسن بن علی بن الحسین بن شعبة: تحف العقول عن آل الرسول،تصحیح و تعلیق : علی اکبر غفاری ، مؤسسة النشر الاسلامی (التابعة) لجماعة المدرسین،چاپ دوم ، 1363 ش ، ص 211
52) یونس ، 27
53) القمی - ابوالحسن علی بن ابراهیم، همان منبع ، ج 1 ، ص 311
54) القمی (الصدوق) - ابوجعفر محمدبن علی بن الحسین بن بابویه: همان منبع، ص 587
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر