ماهان شبکه ایرانیان

نظریه همگرایی و سازمان کنفرانس اسلامی

چکیده: سازمان کنفرانس اسلامی تنها نهاد دولتی مذهبی بین‎المللی است. این سازمان که در سال ۱۹۶۹ در پی حریق عمدی مسجدالاقصی به وجود آمد، با وجود فراز و نشیب‎های فراوان توانسته خود را به صورت یک نهاد بین‎المللی معتبر تثبیت کند

چکیده: سازمان کنفرانس اسلامی تنها نهاد دولتی مذهبی بینالمللی است. این سازمان که در سال 1969 در پی حریق عمدی مسجدالاقصی به وجود آمد، با وجود فراز و نشیبهای فراوان توانسته خود را به صورت یک نهاد بینالمللی معتبر تثبیت کند. سازمان کنفرانس اسلامی از طرف سازمان ملل متحد به رسمیت شناخته شده و در حال حاظر اسناد هر یک از این دو سازمان جزو اسناد طرف مقابل به شمار میآید. به علاوه در جلسههای رسمی هر یک از این دو سازمان، رئیس یا نماینده سازمان دیگر به عنوان ناظر شرکت میکند.

با وجود آن که سازمان کنفرانس اسلامی توانسته نفش مهمی در نزدیک کردن نظرات رهبران کشورهای اسلامی داشته است، اما نتوانسته نقش مهمی در حل اختلافات بین کشورهای عضو بازی کند.

مقدمه

سازمان کنفرانس اسلامی تنها نهاد بینالمللی دولتی مذهبی است که هدف آن همکاری گسترده بین دولتهای عضو در زمینههای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است، علت تشکیل این سازمان را باید در ناکامی رادیکالیزم عربی برای آزادی فلسطین، جنگ فاجعهآمیز ژوئن 1967، آتشسوزی عمدی مسجدالاقصی و همچنین نیاز کشورهای اسلامی به یک تشکل منطقهای خودی، که بتوانند در آن به بررسی مسائل مبتلا به جوامعشان بپردازند دانست. چنان که در این نوشتار خواهد آمد، از بین عوامل ذکر شده، حریق مسجدالاقصی نقشی کلیدی در برپایی سازمان کنفرانس اسلامی بازی کرده است. هدف این مقاله بررسی انگیزه برپایی سازمان کنفرانس اسلامی، شکلگیری ساختارها آن، و نگرش به اینده آن است. برای تجزیه و تحلیل دقیقتر مسائل مورد بحث، نظریه همگرایی به اختصار مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

نظریه همگرایی[1]

منظور از همگرایی وضعیتی[2] است که در آنگروهها، سازمانها، نهادها و یا کشورها برای حفظ منافع جمعی به همکاری گسترده با یکدیگر بپردازند و به سوی نوعی وحدت گام بردارند.

همگرایی اساس شکلگیری جوامع بشری بوده و میتوان ردپای آن را در نوشتههای ارسطو و افلاطون و اگوستین قدیس و ابن خلدون و هگل دید. (کاظمی، 1370،صص 23 و 22). اما همگرایی به عنوان یک تئوری نخستین بار توسط دیوید میترانی[3] پژوهشگر انگلیسی در سالهای بین دو جنگ جهانی مطرح شد.

طبق نظریه میترانی، پیچیدگی روزافزون نهادهای حکومت از اهمیت کارشناسان سیاسی و سیاستمداران کاسته و در عوض کفه را به نفع کارشناسان فنی که با کارهای سیاسی سر و کار چندانی ندارند سنگین کرده. میترانی برای توضیح نظریه خود از اصطلاح ریشه دواندن یا گسترش[4] استفاده میکند. برای مثال همکاری در زمینه نفت ممکن است به همکاری در زمینه پتروشیمی، حفاظت محیط زیست و حمل و نقل دریایی منجر شود. میترانی معتقد است که تقسیم جهان بین دولتهایی که منافع متضاد دارند تنها به بحران و جنگ میانجامد. به نظر وی ایجاد شبکه گستردهای از سازمانهای اقتصادی و اجتماعی بینالمللی که زمینهساز همگرایی بینالمللی هستند بهترین راه برای مقابله با وضعیت بحرانآمیز است. (Dougherty, 1971, P. 281) نظریهپردازان همگرایی بیشترین تأثیر را از نظریه کارکردگرایی پذیرفتهاند. اندیشمندانی همچون تالکوت پارسونز، منازعه را یک عارضه غیرطبیعی قلمداد میکنند و معتقدند که وفاق چه در سیاست داخلی و چه در سیاست بینالمللی باید جای تضاد را بگیرد، زیرا سیستم جوامع همچون سیستم ارگانیزم تنها از راه وفاق امکان سرپا ماندن را دارد. (Chilcote, 1981, pp. 173-174)

بنابراین نظریهپردازان همگرایی، دولتهای ملی را عامل نزاع میبینند و معتقدند که رهایی از چهارچوب تنگ دولتهای ملی و روی آوردن به جامعه بینالمللی و همگرایی منطقه‎‎ای پیش درآمد صلح جهانی است. ارنست هاس[5] همگرایی را پروسهای میداند کهدر آن بازیگران سیاسی در کشورهای مختلف ترغیب میشوند وفاداری، انتظارات و فعالیتهای سیاسیشان را به رکن جدیدی که نهادهایش اختیارات قانونی در دولتهای ملی تشکیل دهنده آن داشته باشد یا خواهان آن اختیارات باشد تفویض کنند. (Dougherty, p. 281). البته نوکارکردگرایانی نظیر هاس، دولتهای ملی و منافع ملی را دست کم نمیگیرند، اما معتقدند هنگامی که دولتهای ملی دریابند که منافع آنها در یک نوع اجتماع یا اتحادیه جدید بهتر تأمین میشود به چنین مرکزی روی میآورند. بعضی از این نظریهپردازان، همگرایی را به عنوان یک فرآیند[6] و برخی آن را یک وضعیت و گروهی دیگر محصول نهایی[7] وحدت سیاسی میدانند. (Columbis, 1990, p 298)

ارنست هاس با توجه به موقعیت جامعه ذغالسنگ و فولاد اروپا[8] که باعث گسترش همکاری در زمینههای مختلف شد و سرانجام راه را برای تشکیل بازار مشترک اروپا باز کرد، از اصطلاح سرریز شدن[9] استفاده میکند. سرریز شدن به معنای آن است که همکاری در یک رشته به همکاری در رشتههای دیگر میانجامد. البته امیتای اتزیونی[10] همگرایی را هنگامی کامل میداند که در آن جامعه سیاسی ایجاد شده حق انحصاری و مؤثر کاربرد ابزار خشونت را داشته باشد. اشتباه اتزیونی آن است که همگرایی را تنها در عالیترین شکل آن یعنی در دولت فدرال مورد توجه قرار میدهد. برخلاف آنچه اتزیونی میگوید همگرایی ممکن است اقتصادی، سیاسی و یا فرهنگی باشد، به علاوه سازمانهای منطقهای نظیر سازمان کنفرانس اسلامی، سازمان وحدت آفریقا و اتحادیه عرب سه سازمان عمده همگرا هستند اما حق کاربرد خشونت را ندارند.

مسئلهای را که درباره همگرایی باید مورد توجه قرار داد اختیاری بودن نوع رابطهای است که واحدهای همگرا با یکدیگر برقرار میکنند و بازیگران به میل خویش و براساس شرایط مساوی به وحدت و همکاری با یکدیگر روی میآورند. تشکیل جمهوری متحده عرب (متشکل از مصر و سوریه) در سال 1958 به این علت شکست خورد که سوریه استقلال سیاسی و اقتصادی خود را بدون دریافت امتیازی از جانب مصر از دست داد. به همین جهت نظامیان سوری در سال 1961 دست به کودتا زدند و جدایی کشور خود را از جمهوری متحده عرب اعلام کردند. برعکس، نظامهای دولتهای فدرال در سوئیس، ایالات متحده، استرالیا و آلمان بدان علت است که ایالاتی که تشکیل دولت فدرال را دادهاند استقلال داخلی و هویت اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی خویش را حفظ کردهاند.

کارل دویچ در رابطه با همگرایی مسئله مهمی را مطرح میکند که بسیار گویاست به گفته دویچ ارتباطات نقش بزرگی در نزدیکی جوامع بازی میکنند، بنابراین هر چه ارتباطات در زمینههای حمل و نقل، توریسم، مراودات پستی، تجارت و مهاجرت بیشتر باشد، این جوامع بیشتر به هم نزدیک میشوند و به جای منازعه به همکاری روی میآورند و جوامع امنیتی[11] را تشکیل میدهند (کاظمی، 1370، ص 38). بنابراین با گسترش همه جانبه ارتباطات همگرایی به ثمر میرسد.

با توجه به مباحث فوقالذکر، همگرایی را باید روندی دانست که براساس آن گروهها، سازمانها و کشورهای مختلف به خاطر منافع مشترک با حفظ استقلال داخلی خود دست به تشکیل سازمان جدیدی میزنند که فعالیتهای آن به نفع تمامی اعضا باشد. هر قدر میزان ارتباط میان اعضا، درک آنها از مشکلات و نیازهای یکدیگر بیشتر باشد و منافع جمعی را فدای آنچه که ممکن است منافع تنگنظرانه ملی خوانده شود نکنند، امکان موفقیت همگرایی بیشتر است. روند همگرایی در اروپا بزرگترین شک خود را در 1965 هنگامی که ژنرال دوگل خودسرانه تصمیم به بایکوت کردن کمیسیون جامعه شورای وزیران اروپا را گرفت، دریافت کرد. این مسئله باعث شد که بعضی نظریهپردازان مانند هاس درباره درست بودن تئوری همگرایی شک کنند.

چیزی که به بحث ما مربوط میشود آن است که همکاریهای منطقهای و بینالمللی هنگامی امکانپذیر است که دولتها استقلال یکدیگر را به رسمیت بشناسند و از دخالت در امور داخلی یکدیگر بپرهیزند. به علاوه آنها باید در جهت منافع مشترک گام بردارند و سعی کنند سیاست واحدی در قبال کشورهای غیرعضو جامعه بینالمللی در پیش بگیرند.

اکنون میپردازیم به بحث درباره همگرایی بین کشورهای اسلامی که منجر به تشکیل سازمان کنفرانس اسلامی شده و بررسی این مسئله که آیا این سازمان امکان روی پا ماندن و گسترش براساس نظریه همگرایی را دارد یا نه؟

انگیزه تشکیل سازمان کنفرانس اسلامی

دیپلماسی فعال ایران پس از حریق مسجدالاقصی، نقش عمدهای در آماده کردن زمینه برای تشکیل کنفرانس سران اسلامی بازی کرد. روز 18 اوت 1969 یک توریست استرالیایی به نام روهین، مسجدالاقصی را به آتش کشید. کشورهای منطقه در رابطه با این مسأله عکسالعملهای متفاوتی نشان دادند. شاه ایران نخستین رهبر یک کشور اسلامی بود که نسبت به این مسئله موضع گرفت. (ممدوحی، 1373، ص9). دربار ایران بلافاصله اعلامیهای در این مورد صادر کرد و از جریحهدار شدن قلوب مسلمانان و نیاز به تلاش همه آنها برای جبران این خسارت یاد کرد و کوشید سازمان ملل متحد را در برابر این مسأله فعال کند. در این راستا نماینده دائمی ایران در سازمان ملل متحد طرحی را به شورای امنیت تسلیم کرد که در آن از اسرائیل خواسته شده بود که از الحاق بخش قدیمی اورشلیم به خاک خود خودداری کند (ممدوحی،1373، ص 9). هدف شاه از این اقدامات تضعیف رادیکالیزم عربی، خنثی کردن انتقادات از او به خاطر برقراری رابطه با اسرائیل و نیز چهره سخنگو و مدافع منافع مسلمانان را به خود گرفتن بود. سخنان شاه در جمع سفرای کشورهای اسلامی در رابطه با آتش سوزی در مسجدالاقصی بسیار گویاست. “من به کرات گفتهام که اگر عموم ملل مسلمان دنیا با هم نزدیکتر بودند و نوعی تماس و رابطه خاص با یکدیگر برقرار میکردند. شاید برخی فجایع که اکنون رخ داده است، هرگز پیش نمیآمد…. امیدوارم ما درک کنیم که خوشبختی و قدرت ما، در همبستگی است… باید سعی کرد از این واقعه نتیجه مطلوب به نفع همه کشورهای اسلامی گرفته شود و گرنه با نطقهای تند و دشنام و ناسزا نتیجهای عاید نمیگردد. (ممدوحی، صص 15-9)

کشورهای عربی به خصوص مصر آتش زدن مسجدالاقصی را یک مسئله عربی تلقی کرده و آن را بخشی از توطئه صهیونیسم علیه کشورهای عربی اعلام میکردند. عبدالناصر رئیس جمهور مصر سعی کرد از این مسئله برای تثبیت رهبری خود در جهان عرب که پس از شکست آن کشور از اسرائیل در ژوئن 1967 به شدت تضعیف شده بود استفاده کند. به همین جهت در خواست تشکیل جلسه اضطراری اتحادیه عرب را کرد. در این کنفرانس که در تاریخ 25 اوت 1969 تشکیل شد جز یک طرح شعارگونه برای تشکیل شورای دفاعی عرب برای رویارویی با اسرائیل نتیجهای گرفته نشد.

دیپلماسی فعال رژیم شاه و شکست تحرکات رادیکالیزم عرب برای بهرهگیری از این واقعه به ملک فیصل پادشاه عربستان که از دیرباز رویای تشکیل یک اتحادیه اسلامی برای مبارزه با ناصریسم و بعثایسم را در سر میپروراند کمک کرد که اندیشه تشکیل کنفرانس اسلامی را با جدیت دنبال کند. کشورهای تندرو عربی مانند سوریه، مصر و عراق و سودان تشکیل کنفرانس سران اسلامی را انحراف از مبارزه علیه اسرائیل میدانستند و طرفدار درگیری نظامی با آن کشور برای آزادی سرزمینهای عربی بودند. البته لازم به یادآوری است که این کشورها توان و اراده مبارزه با اسرائیل را نداشتند و هدفشان اتلاف وقت برای جلوگیری از قدرتگیری کشورهای محافظهکار عربی بود. در عوض کشورهای محافظهکار عربی و متحدان غیرعرب آنها در جهان اسلام مانند ایران و ترکیه از این طرح استقبال کردند زیرا میتوانستند از طریق سازمان کنفرانس اسلامی تمایلات تندروانه کشورهای چپگرای عربی و سازمانهای رادیکال خودی را مهار کنند و از جنگ ناخواسته دیگری با اسرائیل نیز جلوگیری به عمل آوردند.

به هر جهت، اولین کنفرانس سران کشورهای اسلامی از تاریخ 22 تا 25 سپتامبر 1969 در رباط مراکش تشکیل شد. ملک حسن دوم پادشاه مراکش به عنوان میزبان کنفرانس، مراسم را افتتاح کرد. در این کنفرانس 25 کشور اسلامی شرکت داشتند. از میان کشورهای عربی تنها سوریه و عراق از شرکت در کنفرانس خودداری کردند، سازمان آزادیبخش فلسطین نیز به عنوان ناظر در کنفرانس شرکت داشت.

مسائل مهم مورد بحث کنفرانس عبارت بودند از تأکید بر همبستگی اسلامی بین کشورهای عضو و همکاری در زمینههای اقتصادی، اجتماعی، علمی و فرهنگی. به علاوه در رابطه با آتشسوزی عمدی مسجدالاقصی، کشورهای شرکت کننده اسرائیل را به شدت محکوم کردند و درخواست کردند که بیتالمقدس وضعیتی را که تا پیش از جنگ ژوئن 1967 داشت حفظ کند. در پایان سران شرکتکننده در کنفرانس از جامعه بینالمللی خواستار عقبنشینی اسرائیل از اراضی اشغالی و به رسمیت شناخته شدن حقوق فلسطینیها شدند.

در رابطه با مسائل اعراب و اسرائیل، مصر خواهان تصویب قطعنامهای قوی و ضداسرائیلی بود اما ایران به شدت با این کار مخالف بود. اردشیر زاهدی وزیر امور خارجه ایران، در این رابطه اعلام کرد که کنفرانس باید خود را محدود به مسائل جهان اسلام بکند و از درگیر شدن در مسئله اعراب و اسرائیل خودداری کند. خود شاه نیز در سخنانش در اجلاس نخست سران، ضمن “غیرقابل قبول بودن اشغال سرزمینهای متعلق به کشورهای دیگر و تحمیل اراده اشغالگران”، روی حل مسالمتآمیز مسأله اعراب و اسرائیل تأکید کرد.[12]

آنچه باعث موفقیت کنفرانس رباط شد، نگرش کشورهای اسلامی برای تبدیل این کنفرانس به یک نهاد دائمی و تأکید کشورهای شرکت کننده بر همگرایی اسلامی، تحکیم همبستگی و تفاهم بین کشورهای عضو، اعلام وفاداری به منشور ملل متحد و اعلامیه جهانی حقوق بشر بود، به علاوه تشکیل سازمان کنفرانس اسلامی و نهادینه شدن آن بیانگر عقبنشینی رادیکالیزم عربی و تفوق نیروهای محافظهکار عرب و غیرعرب در جامعه اسلامی بود. در حقیقت تشکیل کنفرانس اسلامی نتیجه وقایع زنجیرهای بود که با شکست کشورهای عربی از اسرائیل در ژوئن 1967 اتفاق افتاد. شکست خفتبار کشورهای عربی از اسرائیل، ضعفهای ساختاری و تکنولوژیک مدعیان رادیکالیزم عربی یعنی مصر و سوریه را نشان داد. این دو کشور و متحدشان سودان برای رفع مشکلات اقتصادی از اواخر 1967 دست به دامان کشورهای محافظهکار نفتخیز عربی مانند کویت و عربستان شده بودند. اما این دو کشور بدون فشار وارد کردن به کشورهای رادیکال عربی برای تغییر مواضعشان حاضر به دادن کمکهای مالی به آنها نبودند.

شاید مهمترین تصمیمی که در رباط گرفته شد، توجه به مسئله ایجاد یک دبیرخانه دائمی بود که علیرغم مخالفت مصر و الجزایر با آن به تصویب رسید. برای عملی کردن این تصمیم بنا شد وزرای امور خارجه کشورهای عضو در سال 1970 در جده تشکیل جلسه دهند و دربارة همکاری این کشورها با یکدیگر و بررسی حدود اختیارات دبیرخانه و سازمانهای وابسته آنها به گفتوگو بپردازند.

اجلاس جده یک پیروزی بزرگ برای عربستان سعودی بود. در این اجلاس تصمیم گرفته شد که تا آزادی بیتالمقدس دبیرخانة سازمان کنفرانس اسلامی در جده قرار داشته باشد و پس از آن به بیتالمقدس منتقل شود. در کنفرانس دوم وزرای امور خارجه کشورهای عضو کنفرانس اسلامی که در پاکستان تشکیل شد، نخستوزیر مالزی به دبیر کلّی کنفرانس انتخاب و مأمور شد که پیشنویس اساسنامه کنفرانس اسلامی را تهیه و در اختیار وزرای امور خارجه کشورهای عضو قرار دهد. سرانجام در سومین کنفرانس وزاری امور خارجه کشورهای عضو کنفرانس اسلامی که در ماههای فوریه و مارس 1972 در جده تشکیل شد اساسنامه سازمان کنفرانس اسلامی مورد تصویب قرار گرفت.

منشور سازمان کنفرانس اسلامی

منشور سازمان کنفرانس اسلامی دارای یک مقدمه و 14 اصل است. براساس منشور، همبستگی اسلامی بین کشورهای عضو و حمایت از مسلمانان جهان محور اصلی همکاری بین آنهاست. ماده 2 منشور پیرامون هماهنگی فعالیتهای کشورهای اسلامی در زمینه حفاظت از اماکن مقدسه، دفاع از حقوق فلسطینیها، دفاع از صلح و امنیت بینالمللی و همکاری کشورهای عضو در زمینههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، مبارزه با استعمار و تبلیغات نژادی، به کار بردن شیوههای مسالمتآمیز برای حل اختلافات بینالمللی، تساوی کامل بین اعضا، احترام به حق حاکمیت یکدیگر و عدم دخالت در امور داخلی کشورهای عضو تأکید دارد.

عضویت در سازمان

عضویت در سازمان با درخواست کتبی هر کشور و تصویب دو سوم اعضای سازمان صورت میگیرد. سازمان تنها کشورها را به رسمیت میشناسد و از پذیرفتن جنبشها خودداری میکند. تنها استثنا در این زمینه پذیرش عضویت سازمان آزادیبخش فلسطین بود که در دومین کنفرانس سران کشورهای اسلامی در سال 1974 صورت گرفت. تاکنون سازمان تنها عضویت دو کشور را به حالت تعلیق درآورده. عضویت مصر به خاطر امضای قرارداد کمپ دیوید در دهمین کنفرانس وزرای امورخارجه در ماه مه 1979 به حالت تعلیق درآمد. البته در چهارمین اجلاس سران کنفرانس اسلامی در کازابلانکا در ژانویه 1984 مصر دوباره به عضوت سازمان پذیرفته شد.

عضویت افغانستان نیز به علت اشغال آن کشور توسط شوروی در سال 1979 به حالت تعلیق در آمد اما تلاش مجاهدین افغانستان برای احراز کرسی آن کشور در سازمان کنفرانس اسلامی بینتیجه ماند. تنها پس از خروج نیروهای شوروی از افغانستان در سال 1988 بود که کرسی آن کشور به مجاهدین افغانستان واگذار شد. (السید سلیم، 1376، ص 23)

با وجود آن که سازمان کنفرانس اسلامی یک نهاد بینالمللی مذهبی است، بیش از 50 درصد از اعضای آن قوانین اساسی لائیک دارند و در بعضی از این کشورها مانند اوگاندا اکثریت با غیر مسلمانهاست. ماده هشت منشور سازمان کنفرانس اسلامی عضویت در این سازمان را مشروط به اسلامی بودن آن کشور میکند اما ملاکی برای اسلامی بودن کشور ذکر نمیکند. با این همه، وجه مشترک این کشورها اعتقاد به اسلام به عنوان یک مذهب و فرهنگ و نیز گسترش همکاری بین اعضا بر اساس برادری اسلامی و تلاش برای بهتر کردن امکانات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی کشورهای عضو است. سازمان کنفرانس اسلامی جهان را به دو قطب متخاصم اسلامی و غیراسلامی یا دارالاسلام و دارالکفر تقسیم نمیکند، به همین جهت در روابط بینالمللی جهاد را به عنوان کمک مادی و معنوی به کشورهای اسلامی که مورد تجاوز قرار گرفتهاند به حساب میآورد و نه جنگ تمام عیار با کشورهای غیراسلامی. حتی در این مورد نیز سازمان به عنوان یک نهاد سیاسی بینالمللی و براساس مصوبات شورای امنیت سازمان ملل متحد و در راستای همکاری با آن کشورهای اسلامی که مورد حمله قرار گرفته باشد کمک میکند. به عنوان مثال، در مورد حمله صربها به بوسنی و هرزگوین سازمان کنفرانس اسلامی آمادگی خود را جهت اعزام نیروهای نظامی به این کشور برای کمک به مسلمانان آن کشور اعلام داشت اما تأکید کرد تنها به صورت دستهجمعی و تحت نظر سازمانها و مراجع بینالمللی میبایست چنین اقدامی صورت گیرد. (السید سلیم، 1376، ص 87).

ساختار تشکیلاتی

سازمان کنفرانس اسلامی دارای 3 رکن است که عبارتند از:

1-کنفرانس پادشاهان و سران

که هر سه سال یک بار و یا هر وقت ضرورت پیدا کند تشکیل میشود. تا سال 1997 هفت کنفرانس در سطح سران اسلامی تشکیل شده است.

2-کنفرانس وزرای امور خارجه

کنفرانس وزرای امورخارجه سازمان هر سال و یا هر وقت ضرورت پیدا کند در یکی از کشورهای عضو تشکیل میشود. جلسات اضطراری وزیران امورخارجه به درخواست هر یک از اعضا و یا دبیر کل سازمان با تصویب دو سوم وزرای امور خارجه کشورهای عضو تشکیل میشود. این کنفرانس مهمترین ارگان تصمیمگیری سازمان است و وظایف و اختیارات فراوانی دارد از جمله انتخاب دبیر کل سازمان، توصیه سه دستیار به دبیر کل، بحث دربارة امور مالی و تصویب بودجه سازمان، تصمیم درباره مسائل مورد علاقه کشورهای عضو، توصیه برگزاری کنفرانس سران کشورهای اسلامی و نیز بررسی پیشرفتهایی که در اجرای تصویب اجلاسپیشین حاصل شده است. به علاوه وزرای امور خارجه کشورهای عضو هرسال پیش از برگزاری اجلاسسالانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نیویورک تشکیل جلسه میدهد تا سیاستها و مواضع مشترکی نسبت به مسائل و موضوعاتی که در دستور کار مجمع عمومی قرار میگیرد اتخاذ کند.

3- دبیرخانه

دبیرخانه نهاد اجرایی سازمان کنفرانس اسلامی است و دبیر کل سازمان ریاست دبیرخانه را به عهده دارد. دوره ریاست دبیر کل در ابتدا فقط 2 سال بود ولی از سال 1981 این مدت به 4 سال افزایش پیداکرد. در سال 1991 که کنفرانس سران در سنگال تشکیل گردید اصلاحیهای به تصویب رسید که براساس آن دوران ریاست دبیر کل برای یک دوره دیگر قابل تمدید است. براساس ماده 6 منشور سازمان کنفرانس اسلامی، مقر دبیرخانه سازمان در حال حاضر در جده، ولی پس از آزادی بیتالمقدس به آن شهر منتقل خواهد شد. دبیر کل سازمان از کشور به خصوصی دستور نمیگیرد و نمایندگان کشورهای عضو از مصونیتهای لازم جهت انجام وظایف خود برخوردارند.

نهادهای سازمان کنفرانس اسلامی

نظریهپردازان همگرایی گسترش همکاریها و فعالیتهای مشترک کشورها حول محورهای خاص را پیش فرض همگرایی منطقهای میدانند.

لیونلیندبرگ با بررسی اتحادیه اروپا مینویسد همگرایی هنگامی حاصل میشود که گروهی از کشورها تصمیمات مهم داخلی و خارجیشان را به صورت مشترک انجام دهند و یا این تصمیمگیریها را به یک مرکز جدید واگذار کنند. (Dougherty,P.306.) جان گالتونگ نیز تأکید میکند که همگرایی ممکن است نتیجه نزدیکی و یا همسانی ارزشهای بازیگران سیاسی یک مجموعه باشد. و میآفزاید در حالت دیگر همگرایی ممکن است نتیجه مشابهتهایی بین ساختارهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و دموکراتیک تعدادی از کشورها باشد. (Dougherty,P.283.)

سازمان کنفرانس اسلامی نیز به علت علایق ایدئولوژیک اعضا به اسلام و داشتن ساختارهای فرهنگی، اقتصادی (توسعهنیافتگی). سیاسی و جمعیتی مشابه به وجود آمد و این کشورها برای موفقیت در اهداف ذکرشده وفاداری خود را معطوف به این رکن جدید یعنی سازمان کنفرانس اسلامی کردهاند. این مرکز جدید نهادهای گوناگونی را برای گسترش همکاری بین کشورهای عضو ایجاد کرده، این نهادها را میتوان به 4 دستة بزرگ به شرح زیر تقسیم کرد:

الف کمیتههای تخصصی

این کمیتهها در چهارچوب اجلاس سران و یا وزرای امور خارجه کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی ایجاد شدهاند و به پژوهشهای کارشناسی پیرامون مسائل اصلی مربوط به اهداف سازمان میپردازند و نتیجه کار خود را برای هماهنگی و اجرا در اختیار دبیرخانه میگذارند.

این کمیتهها عبارتند از:

1-کمیتهقدس که هدف آن مبارزه با صهیونیزم و بررسی تحولات بیتالمقدس، نظارت بر اجرای قطعنامهها و تصویبنامههای سازمان کنفرانس اسلامی و یا سازمان ملل متحد در رابطه با مسئله فلسطین است.

2-کمیته دائمی مالی که وظیفه بررسی بودجه سازمان را به عهده دارد.

3-کمیته اسلامی امور اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که هدف آن بررسی و نظارت بر اجرای مصوبات سازمان در این زمینهها است.

4-کمیته دائمی برای همکاریهای علمی و فنی (کومستک)[13]

5-کمیته دائمی همکاریهای اقتصادی و تجاری (کومسک)[14]

6-کمیته دائمی اطلاعات و امور فرهنگی (کومیاک)[15] که هدف آن ایجاد ارتباط بین دانشگاهها و مراکز اسلامی و فرهنگی واز میان برداشتن موانع فعالیتهایی فرهنگی در این کشورها است.

ب ارگانهای فرعی؛

که هدف آنها گسترش همکاری در زمینههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، علمی و فنی در بین کشورهای عضو است و عبارتند از:

1- مجمع فقه اسلامی[16] که هدف آن انطباق موازین اسلامی با شرایط جامعه مدرن است.

2- صندوق همبستگی اسلامی[17] که هدف آن کمک به مراکز فرهنگی و اجتماعی کشورهای مسلمان و مراکز فرهنگی مسلمانان در کشورهای غیراسلامی است.

3- موسسه اسلامی علوم، تکنولوژی و توسعه[18] که هدف آن تشویق پژوهشهای علمی و فنی در کشورهای اسلامی است.

4- مرکز اسلامی تحقیقات و آموزش فنی و حرفهای[19] که هدف آن پژوهش پیرامون آموزش فنی و حرفهای و ارزیابی احتیاجات کشورهای عضو در این زمینه است.

5- مرکز تحقیقات تاریخ، هنر و فرهنگ اسلامی[20] که هدف آن همکاری دانشپژوهان کشورهای اسلامی درباره تاریخ، هنر و فرهنگ اسلامی و تشویق مبادلات فرهنگی بین کشوهای عضو است.

6- مرکز تحقیقات آماری، اقتصادی، اجتماعی و آموزشی[21] برای کشورهای مسلمان که هدف آن ارزیابی بنیادهای اقتصادی و اجتماعی کشورهای عضو و تهیه آمارهای دقیق از شرایط اقتصادی اجتماعی آنها و بررسی امکان و همکاری بین کشورهای عضو در این زمینهها است.

7-کمیسیون بینالمللی حفاظت از میراث اسلامی[22] که هدف آن حفاظت از میراث فرهنگی کشورهای اسلامی، شامل آثار باستانی، دستنوشتهها، بناهای تاریخی و مبادله اطلاعات در زمینه میراث فرهنگی است.

8- مرکز اسلامی توسعه بازرگانی که هدف آن تشویق سرمایهگذاری مشترک در کشورهای عضو و توسعه مبادلات بازرگانی بین آنهاست.

9- بنیاد قدس که هدف آن مبارزه با یهودی کردن سرزمینهای اشغالی و حمایت از مبارزات فلسطینیها علیه اسرائیل است.

ج مؤسسات تخصصی

این مؤسسات برای گسترش ارتباطات بین کشورهای عضو، توسعه اقتصادی آنها و نیز تثبیت سازمان کنفرانس اسلامی به عنوان یک نهاد بینالمللی است.

1- آژانس خبرگزاری اسلامی بینالمللی (اینا)[23]، که هدف آن ایجاد ارتباطات گسترده آژانسهای خبرگزاری کشورهای عضو و ایجاد تفاهم بیشتر در زمینهها اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بین آنهاست.

2- بانک توسعه اسلامی[24]، این بانک یک مؤسسه مالی بینالمللی است که در سال 1975 به خاطر کمک به توسعه اقتصادی کشورهای عضو سازمان و با شرکت 22 کشور تشکیل شد.

3- کمیته اسلامی هلال بینالمللی[25] که هدف آن رساندن کمکهای بشردوستانه به کشورهای اسلامی و سازمانهای بینالمللی است.

4- سازمان آموزش علمی و فرهنگی اسلامی، که هدف آن گسترش همکاری بین دولتهای عضو در زمینههای تربیتی فرهنگی و مشارکت در استقرار صلح بینالمللی از طریق گسترش ارتباطات فرهنگی است.

5- سازمان رادیو و تلویزیون کشورهای اسلامی[26]، که هدف آن گسترش آگاهی بین کشورهای اسلامی از طریق همکاری در زمینههای تولید برنامههای رادیویی و تلویزیون و نیز آموزش زبان عربی به مسلمانان جهان است.

د نهادها و سازمانهای درون سیستمی سازمان کنفرانس اسلامی[27]

این نهادها از نظر مالی وابسته به دبیرخانه سازمان کنفرانس اسلامی نبوده و از استقلال مالی برخوردارند.

1- اتاقهای اسلامی بازرگانی صنعت و مبادله کالا[28] هدف این نهاد تشویق همکاری بین اتاقهای بازرگانی کشورهای عضو و افزایش هماهنگی اقتصادی بین آنهاست.

2- سازمان پایتختهای اسلامی.[29] هدف این نهاد افزایش همکاری بین پایتختهای کشورهای اسلامی و حفظ و حراست از پایتختها و حفظ میراث فرهنگی و اسلامی آنهاست.

3- اتحادیه اسلامی مالکان کشتی،[30] که هدف آنها هماهنگی فعالیتهای شرکتهای کشتیرانی دولتهای عضو، توسعه حمل و نقل دریایی، بیمه، حمل و نقل منظم کالا و مسافر در بنادر کشورهای عضو است.

4- اتحادیه اسلامی سیمان[31] که هدف آن استفاده از منابع و نیروی کار در زمینه تولید سیمان کشورهای عضو است.

5- فدراسیون ورزشی همبستگی اسلامی[32] که هدف آن همکاری در زمینههای ورزشی و همکاری با نهادهای بینالمللی و منطقهای ورزشی است.

اگر چه بیشتر این نهادها و ارگانها کار چندان مهمی انجام نمیدهند، اما وجود آنها به گسترش همکاری بین کشورهای عضو کمک میکند و زمینه همگرایی بین آنها را گسترش میدهد. فعالترین و موفقترین نهادهای ذکر شده بانک توسعه اسلامی است (عراقچی، 1376، ص 763) که با نهادهای تخصصی و فنی مانند کومسک، کومستک همکاری بسیار نزدیکی دارد.

سازمان کنفرانس اسلامی به عنوان یک نهاد منطقهای

سازمان ملل متحد به اهمیت سازمانهای منطقهای برای حفظ صلح بینالمللی توجه فراوان دارد. مواد 52، 53 و 54 منشور ملل متحد همکاری نهادهای منطقهای و سازمان ملل متحد را برای امنیت بینالمللی ضروری میداند. بند 1 ماده 52، منشور ملل متحد ایجاد سازمانهای منطقهای را گامی در روند مشارکت این سازمانها برای حفظ صلح جهانی میداند:

بند 1 ماده 52: «هیچ یک از مقررات این منشور مانع وجود موافقتنامهها یا نهادهای منطقهای برای انجام امور مربوط به حفظ صلح و امنیت بینالمللی که متناسب با اقدامات منطقهای باشد نیست، مشروط بر اینکه این گونه موافقتنامهها یا نهادها و فعالیتهای آنها با اهداف و اصول ملل متحد سازگار باشد

بند سوم ماده 52 گامی از آن فراتر میگذارد و به اعضای سازمان ملل متحد اجازه میدهد که پیش از مراجعه به شورای امنیت اختلافات خود را از طریق مراجعه به نهادهای منطقهای حل کنند.

بند 3 ماده 52: «شورای امنیت حل و فصل مسالمتآمیز اختلافات محلی را از طریق این قبیل موافقتنامهها یا نهادهای منطقهای چه به ابتکار کشورهای ذینفع و چه با احالة امر از طرف شورای امنیت، تشویق میکند

اما برای این که فعالیت سازمانهای منطقهای باعث پیچیدهتر شدن شرایط بحرانی نشود تأکید میکنند که فعالیت این سازمانها باید به اطلاع شورای امنیت سازمان ملل متحد برسد.

ماده 54: «فعالیتهایی که به موجب موافقتنامههای منطقهای یا به وسیلة نهادهای منطقهای برای حفظ صلح و امنیت بینالمللی انجام میگیرد یا مورد نظر است، باید در هر موقع به طور کامل به اطلاع شورای امنیت برسد

سازمان کنفرانس اسلامی بزرگترین نهاد منطقهای است با 55 عضو که در 4 قاره پراکنده هستند. مسلمانان عضو سازمان کنفرانس اسلامی با حدود 1میلیارد جمعیت 20 درصد کل جمعیت جهان را تشکیل میدهند. به طور معمول سازمانهای منطقهای یا حول مسائل نظامی تشکیل میشوند (ناتو)، و یا پیرامون مسئله اجتماعی خاص همچون رهایی از استعمار (سازمان وحدت آفریقا) و یا مسائل قومی (اتحادیه عرب) یا مسائل اقتصادی (آسه آن[33] و نفتا[34]). اما سازمان کنفرانس اسلامی اهداف بسیار گستردهتری را در دستور کار خود قرار داده و میکوشد مسائلی را که در رابطه با عالم اسلام و جامعه بینالمللی وجود دارد، مورد بررسی قرار دهد و مانند سازمان ملل متحد عمل کند.

به علاوه سازمان کنفرانس اسلامی از همان آغاز تلاش کرده که خود را به عنوان یک نهاد منطقهای پایبند به حفظ صلح جهانی و منشور ملل متحد تثبیت کند. از سال 1975 همکاری سازمان ملل متحد و کنفرانس اسلامی گسترش پیدا کرده و از سازمان کنفرانس اسلامی به عنوان ناظر برای شرکت در جلسات مجمع عمومی دعوت به عمل میآید. دولت پاکستان مجدانه خواستار همکاری گسترده دو سازمان را در زمینههای صلح و امنیت بینالمللی، حق خودمختاری، خلع سلاح، استعمارزدایی، حقوق بشر و ایجاد نظام جدید اقتصاد بینالملل است. در راستای همکاری این دو سازمان شرکت دبیر کل دو سازمان در اجلاسیکدیگر مانند اجلاس سران سازمان کنفرانس اسلامی و مجمع عمومی ملل متحد و توزیع اسناد ملل متحد و سازمان کنفرانس اسلامی به عنوان اسناد یکدیگر، تصویب قطعنامه همکاری هر دو سازمان در مجمع عمومی سازمان ملل متحد قابل ذکر است. (مصفا، 1376، صص 813-812).

توجه سازمان ملل متحد به سازمان کنفرانس اسلامی در راستای یاری گرفتن از سازمانهای منطقهای در جهت حفظ صلح و امنیت بینالمللی پس از پایان جنگ سرد است، به همین منظور در سال 1992 پتروس غالی دبیر کل پیشین سازمان ملل متحد با توجه به مواد 52 تا 54 منشور ملل متحد از سازمانهای منطقهای درخواست کرد که فعالانه در امر برقراری صلح در جهان سازمان ملل متحد را یاری کنند. سازمان کنفرانس اسلامی به عنوان یک نهاد منطقهای از این امر استقبال کرد و همکاریهایی بین این دو نهاد پیرامون مسائل افغانستان، تاجیکستان، سومالی و بوسنی آغاز شد. البته سازمان کنفرانس اسلامی تلاش کرده در بحرانهای دیگری مانند جنگ ایران و عراق، اشغال کویت توسط عراق و اشغال افغانستان نیز نقش فعالی در پیش بگیرد. اما از تمامی این موارد، سازمان کنفرانس اسلامی تنها توانسته در بحران بوسنی نقش پویا و سازندهای ایفا کند. (احمدی، 1376، ص 720)

سازمان کنفرانس اسلامی وهمگرایی اقتصادی بین کشورهای عضو

نظریهپردازان همگرایی بر همکاریهای منطقهای در امور اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به عنوان قدمهای بزرگی در امور همگرایی و صلح جهانی تأکید میکنند. موفقیت اتحادیه ذغالسنگ و فولاد اروپا بسیاری از پژوهشگران غربی مانند کارل دویچ، ارنست هاس و لیون لیندبرگ را برانگیخت تا به تأثیر همگرایی بر همکاری در زمینههای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بپردازند. در سال 1951 روبرشومان وزیر خارجه فرانسه طرح جامعه ذغالسنگ و فولاد اروپا را به کشورهای اروپای غربی پیشنهاد کرد. سرانجام در بهار سال 1952 کشورهای آلمان غربی، ایتالیا، بلژیک، لوکزامبورگ و هلند با این طرح موافقت کردند.

هدف “جامعه ذغال سنگ و فولاد اروپا” [35]گسترش امکانات تولید و توزیع ذغالسنگ وفولاد بین این کشورهاکه به گروه 6 مشهورند بود. موفقیت طرح باعث روی آوردن رهبران اقتصادی و سیاسی این کشورها به آن و گسترش این طرح در دیگر زمینهها بود. در سال 1954 این شش کشور طرح اتحادیه اروپای غربی[36] را که بیشتر یک نهاد دفاعی بود، ریختند. این کشور در سال 1958 “بازار مشترک اروپا” [37]را که جامعه اقتصادی اروپا[38] نیز نامیده میشود تأسیس کردند و همزمان با آن جامعه انرژی اتمی اروپا را نیز پایهگذاری کردند. این سه سازمان در سال 1973 ادغام شدند. و نهاد جدیدی به نامجامعه اروپا” را ایجاد کردند. نهال همگرایی شش کشور اروپایی اکنون به درخت تناوری تبدیل شده که 15 کشور اروپایی عضو آن هستند و بزرگترین اتحادیه اقتصادی و سیاسی بینالمللی را تشکیل میدهند و در راه ایجاد ایالات متحده اروپا گام برمیدارند. “واحد پول اروپای متحد” یعنی یورو اکنون در بازارهای بینالمللی معاوضه میشود.

به طور کلی با توجه به نظریات جوزف نای[39]، ارنست هاس و لیون لیندبرگ را به این نتیجه میرسیم که هر قدر توجه به توسعه اقتصادی، مسائل، فرهنگی و اجتماعی بین کشورها بیشتر باشد و کارشناسان فنی بیشتر از سیاستمداران در تصمیمگیریها دخیل باشند، زمینه همگرایی بین آنها بیشتر فراهم خواهد شد. باید توجه کرد که آنچه جامعه اروپایی را به هم نزدیک کرد نیاز به همکاری اقتصادی بود که به تدریج زمینه گسترش به زمینههای دیگر را فراهم کرد. به علاوه این کشورها از لحاظ فرهنگی شباهتهای زیادی با هم داشتند و از لحاظ مذهبی، بیشتر پروتستان و ضدکمونیست بودند.

کشورهای اسلامی نیز مانند اعضای اتحادیه اروپا دارای شباهتهایی هستند که زمینههای همکاریهای گسترده آنها را در چارچوب سازمان کنفرانس اسلامی فراهم میکند. کشورهای اسلامی به لحاظ اقتصادی توسعه نیافته، به لحاظ مذهبی مسلمان و از لحاظ فرهنگی نزدیک به هم هستند. بنابراین همه این کشورها نیاز به گسترش همکاری با یکدیگر را به خاطر مسائل پیچیده جهانی به خوبی درک میکنند. در این مورد سازمان کنفرانس اسلامی به نیاز زمانه پاسخ میدهد زیرا سازمانهای منطقهای و نیز سازمان ملل متحد توجه عمدهشان پیرامون مسائل اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی است.

در زمینه اقتصادی لازم به یادآوری است که کشورهای اسلامی با وجود داشتن منابع اقتصادی گوناگون مانند نفت (سه چهارم کل ذخایر جهانی) و گاز طبیعی (یک دوم کل ذخایر بینالمللی) و نیروی کار ارزان از بیماری توسعهنیافتگی رنج میبرند. بررسی آمارهای رشد اقتصادی، جمعیت و تولید ناخالص سرانه کشورهای اسلامی و مقایسة آن با دیگر نقاط جهان وخامت اوضاع را در این کشورها نشان میدهد. برای مثال رشد اقتصادی در کشورهای در حال توسعه بین سالهای 1990 تا 1995، 6/4 درصد بوده در حالی که کشورهای اسلامی همین دوره تنها 4/2 درصد رشد نشان دادهاند. از طرف دیگر رشد جمعیت در کشورهای اسلامی 9/2 درصد است. این بدان معناست که جمعیت این کشورها ظرف 30 سال دو برابر خواهد شد، در حالی که جمعیت اروپا ظرف 80 سال به دو برابر خواهد رسید. به علاوه بدهی خارجی کشورهای اسلامی از 272 میلیارد دلار در سال 1986 به 453 میلیارد دلار در سال 1993 افزایش یافته که حدود 17 درصد رشد نشان میدهد. این در حالی است که مجموعه بدهیهای همه کشورهای در حال توسعه تنها 30 درصد رشد نشان میدهد. نکته دیگری که لازم به یادآوری است آن است که در حالی که تولید ناخالص سرانه 23 کشور صنعتی در سال 1993 معادل 18275 دلار بود، این رقم برای کشورهای اسلامی از 863 دلار بالاتر نرفته. به علاوه محصولات کشاورزی و مواد خام 95 درصد صادرات و محصولات ساخته شده صنعتی، 68درصد، واردات این کشورها را تشکیل میدهد (احمدی، 1376، ص 714 )و (مصفا، 1376، ص 814).

از آن گذشته ساختارهای اقتصادی کشورهای اسلامی بسیار ضعیف و شکننده است، سیاستهای ارزی این کشورها برپایه درستی واقع نشده و بازدهی نیروی کار در آنها بسیار پایین است، اقتصادهای آنها بیشتر دولتی است، ریخت و پاش در آنها فراوان است، فساد مالی زیاد است، اقتصادها مکمل نیستند و معمولاً تکمحصولیاند. بنابراین مسأله اصلی که این کشورها با آن روبرو هستند بازسازی ساختارهای اقتصادی و همکاری گسترده اقتصادی بین آنهاست تا بتوانند امکانات زندگی بهتری برای شهروندانشان فراهم کنند.

در زمینه همکاری اقتصادی بین کشورهای اسلامی دو کار عمده انجام شده یکی به صورت نظری و دیگری در عمل. آنچه که هنوز به صورت یک طرح، اندیشه یا نظر است، مسئله تشکیل بازار مشترک اسلامی است که در سال 1981 از طرف مصر پیشنهاد شده. در اجلاس ششم کنفرانس سران که در در سال 1991 در سنگال تشکیل شد، بار دیگر طرح همکاریهای گسترده اقتصادی بین کشورهای عضو تا سر حد ادغام اقتصادی، کاهش یا حذف تدریجی تعرفه و دیگر موانع تجاری مورد بررسی قرار گرفت. برخی از پژوهشگران معتقدند کشورهای اسلامی آمادگی لازم را برای فعالیتهای گسترده اقتصادی در سازمانهای منطقهای اقتصادی مانند شورای اقتصاد اتحادیه عرب، بازار مشترک عرب، اوپک، اکو و اتحادیه اقتصادی کشورهای غرب آفریقا[40] تا سر حد تشکیل بازار مشترک دارند. در حقیقت کشورهای اسلامی به صورت فردی و یا جمعی در 15 تا از 17 اتحادیه آفریقائی، در هر چهار اتحادیه آسیایی و 11 اتحادیه و وابسته به کمیسیون تجارت و توسعه سازمان ملل متحد UNCTAD حضور دارند(Nienhaus, 1987, p.210). البته برخی از پژوهشگران با توجه به ضعفهای ساختار کشورهای اسلامی معتقدند که زمینه عملی تشکیل بازار مشترک اسلامی هنوز فراهم نیست و به زمان احتیاج دارد. (خورشیدی، 1369، صص 107-105)

اگرچه طرح بازار مشترک اسلامی، تا کنون به صورت یک اندیشه باقی مانده، اما میتوان بانک توسعه اسلامی که در سال 1975 تشکیل شد اولین گام عملی در جهت توسعه اقتصادی کشورهای اسلامی به حساب آورد. هدف این بانک سرمایهگذاری در طرحهای زیربنایی کشورهای عضو و وام دادن به این کشورها برای طرحهای تولیدی و توسعه تجارت خارجی آنهاست. بزرگترین سهامداران بانک عبارتند از عربستان (26%)، لیبی (16%)، کویت(13%)، امارات متحده عربی(10%)، ترکیه(8%). 51 کشور اسلامی عضو بانک توسعه اسلامی هستند. هیئت مدیره اجرایی بانک 11 عضو دارد که از 5 عضو دائمی و شش عضو غیر دائمی تشکیل میشود اعصای دائمی بانک توسط 5 کشوری که دارای بیشترین سهام بانک باشند منصوب شده و شش عضو غیر دائمی توسط بقیه اعضای بانک بر اساس تقسیمات منطقهای انتخاب میگردند. از آنجایی که 4 عضو از 5 عضو دائمی بانک از کشورهای عربی هستند میتوان بر قدرت و نفوذ این کشورها برای دادن وام به کشورهای دیگر و تصمیمگیریهای سیاسی آن کشورها در سازمان کنفرانس اسلامی پی برد.

یکی از پژوهشگران درباره موضعگیری غیر عادلانه سازمان کنفرانس اسلامی و نقش سهامداران عمده بانک توسعه اسلامی در این راستا مینویسد: «شاید بتوان ادعا نمود که یکی از عوامل مؤثر در مواضع یکجانبه سازمان کنفرانس اسلامی در قبال جنگ ایران و عراق در قطعنامههای اجلاس سران، وزرای امور خارجه و کمیته صلح اسلامی، اعمال نفوذ برخی از عناصر ذینفوذ در بانک توسعه اسلامی، بر روند تصمیمگیری سازمان باشد. (ممدوحی، ص 76)

کل سرمایه تصویب شده بانک توسعه اسلامی در ماه مه 1996 معادل 14 میلیارد دلار برآورد شده بود از این مبلغ 10 میلیارد دلار برای توسعه تجارت و 4 میلیارد دلار باقیمانده برای اجرای طرحها و کمکهای فنی به کشورهای عضو اختصاص یافت. (فائر محمد، 1376، ص 824)

برای استفاده بهینه از امکانت تجاری، فنی، اقتصادی و عملی و گسترش روحیه همیاری در بین کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی، بانک توسعه اسلامی با نهادهایی مانند کمیته دائمی برای همکاریهای علمی و فنی (کومستک)، کمیته دائمی برای همکاریهای اقتصادی و تجاری (کومسک)، کمیته دائمی اطلاعات و امور فرهنگی (کوسیاک)، اتاقهای اسلامی بازرگانی، صنعت و مبادله کالا، کمیسیون اسلامی امور اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و همچنین مرکز تحقیقات آماری همکاری نزدیک دارد.

از فعالیتهای دیگر بانک توسعه اسلامی بررسی امکانات ایجاد تسهیلات مالی بلند مدت، تأسیس شرکت بیمه اسلامی و سرمایهگذاری شبکه سیستمهای اطلاعرسانی و نیز همکاری در زمینه امنیت موارد غذایی را میتوان نام برد. به علاوه بانک در اجرای طرحهای اقتصادی و زیربنایی سازمانهای منطقهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی فعالیت زیادی انجام میدهد. از جمله کارهایی که بانک توسعه اسلامی در این زمینه انجام داده میتوان از کمک به طرح اتصال شبکه راههای موریتانی به مغرب، همکاری با اکو برای توسعه تجارت در سطح منطقه و همکاری با اتحادیه مغرب عربی برای ارزیابی اجرای طرحهای آنها نام برد.

نتیجهگیری

تشکیل سازمان کنفرانس اسلامی در سال 1969 در پاسخ به نیاز کشورهای اسلامی برای روبرو شدن با مشکلاتی بوده که همگی با آن درگیر بودهاند. کشورهای اسلامی که بخش عمده از جهان توسعه نیافته را تشکیل میدهند با مسائل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی عمدهای روبرو هستند که تنها از طریق همکاریهای گسترده با یکدیگر موفق به حل آنها خواهند شد. به دلیل پیچیدگی نظم جهانی و تغییرات عمدهای که در زمینه تحولات تکنولوژیکی ایجاد شده کشورهای جنوب باید در جستجوی بازارهای جدید باشند. یکی از این راهها توسعه رابطه جنوب با جنوب است. کشورهای عضو میتوانند به گسترش ارتباطات تجاری فنی و صنعتی با یکدیگر بپردازند تا آسانتر با چالشهای آینده روبرو شوند. سازمان کنفرانس اسلامی نهادی است که بالقوه میتواند گرهگشای بسیاری از مشکلات کشورهای اسلامی در این راستا باشد.

مسئلهای که باید مورد توجه قرار گیرد آن است که چرا علیرغم توانایی بالقوه سازمان کنفرانس اسلامی برای حل مشکلات کشورهای عضو، این سازمان نتوانسته نقش تاریخی خود ایفا کند؟

همانطور که در بخش تئوریک این مقاله اشاره شد هر چه قدر ارتباط بین کشورهای یک منطقه بیشتر بوده و ارزش ها و فرهنگهای آنها همخوانی بیشتری داشته و رابطهآنها بر اساس برابری باشد و نخبگان آنها نزدیکی بیشتری داشته باشند امکان همگرایی بین آنها بیشتر میشود. علت موفقیت همگرایی در اروپا آن است که عوامل ذکر شده در آنها به میزان زیادی وجود داشت و کشورهای عضو کوشیدند تا مشکلات یکدیگر را درک کنند و در حل آنها یکدیگر را یاری کنند. برای مثال برای آنکه جنوب ایتالیا، ایرلند و یونان بتوانند خود را به پای دیگر کشورهای بازار مشترک برسانند سرمایهگذاریهای وسیعی از طرف آلمان و فرانسه در این کشورها صورت گرفته است.

در سازمان کنفرانس اسلامی وضع به صورت دیگری است. کشورهای عربی خود را به عنوان بنیانگذاران سازمان و تأمین کننده بودجه آن از سازمان کنفرانس اسلامی همچون ابزاری برای پیاده کرده برنامههای تصویب شده در اتحادیه عرب استفاده میکنند. به همین خاطر است که مسئله اعراب و اسرائیل اگرچه مسئله کل کشورهای اسلامی است، محور مباحث و تصمیمات سازمان کنفرانس اسلامی درآمده است. به علاوه کشورهای عربی در مناقشاتی که با دیگر کشورها دارند از اهرم مالی استفاده میکنند و سازمان را وادار به در پیش گرفتن مواضع غیر عادلانه میکنند. موضع غیر عادلانه کنفرانس در رابطه با جنگ ایران و عراق تأکید کننده این نظر است.

مسئله دیگر اشکالات ساختاری سازمان کنفرانس اسلامی است برای حل این مشکل سازمان نیاز به تعریف نهادها و مسئولیتهای آنها و ایجاد یک نهاد اجرایی ( مانند شورای امنیت سازمان ملل متحد) و قابل اجرا بودن تصمیمات و قطعنامههای سازمان کنفرانس اسلامی است. هر قدر اعضای سازمان مسئولیتهای خود را در رابطه با این مسائل جدیتر بگیرند و به افزایش کارایی سازمان توجه بیشتری بکنند موفقیت آن بیشتر خواهد شد. در غیر این صورت سازمان کنفرانس اسلامی همچون یک باشگاه سیاسی از کشورهای اسلامی، باقی خواهد ماند که با وجود نیات خیرخواهانه اعضای آن کارایی چندانی نخواهد داشت. بنابر این سازمان کنفرانس اسلامی برای ایفای نقش تاریخی خود در کشورهای عضوبرای ایجاد تحولات عظیم اقتصادی، اجتماعی، فنی و سیاسی (نظیر آنچه در اروپا اتفاق افتاده) نیاز به یک خانه تکانی بزرگ دارد. سعه صدر کشورهای عربی، درک مسئولیت از طرف تکتک اعضای سازمان کنفرانس اسلامی و اصلاحات ساختاری در آن، آن را به یک نهاد نیرومند و تأثیرگذاری در جامعه بینالمللی به یک اهرم تغییر در عالم اسلام تبدیل خواهد کرد.

یادداشتها

* استادیار علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی

[1] - Integration

[2] -Condition

[3] -David Mitrany

[4] -Ramification

[5] -Ernst B.Haas

[6] -Process

[7] -End product

[8] -European Coal and Steel Community

[9] -Spillorer

[10] -Amitai Etzioni

[11] -Security Communities

[12]- بولتن نخست اجلاس سران کنفرانس اسلامی، وزارت امور خارجه، 1348، نقل شده در مجله سیاست خارجی، شمارة 3، سال یازدهم، پاییز 1376، ص 873

[13] -Standing Committee for Scientific and Technological Coopration

[14]-Standing Committee for Commercial and Economic Cooperation

[15]-Standing Committee fon Information and cultural Affairs Cooperation

[16] -Islamic Juriprudence Academy

[17] -Islamic Solidarity Fund

[18] -Islmic Foundotion for Scienc, Technoligy, and Development

[19] -Islamic Center for Technical and Vocational Training

[20] -Research Center for Islamic History, Art and Culture.

[21] -Statistical, Economic and Social Research and Training Center for the Muslim Countries

[22] -International Comission for the Islamic Heritage

[23] -International Islamic News Agency

[24] -Islamic Development Bank (IBD)

[25] -The Islamic Committee of the International Cresent

[26] -Islamic States Broadcasting Organization

[27] -Institution, and Organizations within the Organization of the Islamic Countries System

[28] -Islamic Chamber of Commerce Industry and Commodity Exchange

[29] -Islamic Capitals Organization

[30] -Islamic Shipowners Association

[31] -Islamic Center Association

[32] -Sports Federation of Islamic Solidarity

[33] -Association of South East Assian Nations (ASEAN)

اتحادیه کشورهای جنوب شرقی آسیا

[34] -North America Free Trade Agreement (NAFTA)

موافقتنامه تجارت آزاد آمریکای شمالی

[35] -European Coal and Steel Community

[36] -Western European Union

[37] -European Common Market (ECM)

[38] -European Economic Community (EEC)

[39] -Joseph Nye.

[40] -Economic Community of West African States

کتابنامه :

1- کاظمی، سید علی اصغر، نظریه همگرایی در روابط بینالمللی «تجربه جهان سوم»، تهران، چاپ پیک ایران، 1370.

2- ممدوحی، فرزاد، سازمان کنفرانس اسلامی، تهران ، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، 1373،

3- السید سلیم، محمد و دیگران، سازمان کنفرانس اسلامی در جهان متغیر، حسن رضایی، تهران ، مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت خارجه 1376،

4-عراقچی، سیدعباس، «سازمان کنفرانس اسلامی، آیندهای بس نومیدکننده»، مجله سیاست خارجی سال یازدهم، شمارة سوم، پاییز 1376

5- مصفا، نسرین، «سازمان کنفرانس اسلامی و همکاری با سازمان ملل متحد» مجله سیاست خارجی، سال یازدهم، شمارة سوم، پاییز 1376.

6- احمدی، کوروش، «سازمان کنفرانس اسلامی در شرایط جدید بینالمللی» مجله سیاست خارجی، سال یازدهم، شمارة سوم، پاییز 1376.

7- خورشیدی، غلامحسین، بازار مشترک اسلامی، تهران، چاپخانه سپهر، 1369

8- فائر محمد، نقش بانک توسعه اسلامی در تقویت سازمانهای منطقهای، ترجمه مرضیه ساقیان، مجله سیاست خارجی، سال یازدهم، شمارة سوم، پاییز 1376.

9-Dougherty James and Pfaltzgraff Robert, Contending Theories in International Relations, Philadelphia, J.B Lippincott Company, 1971

10- Chilcote Ronald, Comparative Politics, the Search for a Paradigm, Westiew Press, Boulder, Colorado, 1981.

11- Columbis Theodore and Wolfe James, Introduction to International Relations Power and Justice, Englewood Cliffs, New Jersey, 1990.

12-Nienhaus Volker, Economic Cooperation and Integration Among Islamic Countries, Islamic Research and Training Institute, Jaddah, Saudi Arabia, 1987.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان