یادآوری
آزادی عنصری است که هر انسان آزادیخواه را به سوی خود جذب می کند گرچه مفهوم آزادی جزو مفاهیم بدیهی محسوب می شود و برای هر قلب سلیمی از خورشید روشن تر نمایان می کند; لکن رسیدن به حقیقت آن کاری بس دشوار و پیچیده است. چه بسیار آدمیانی که در طول تاریخ شعار آزادی و آزادگی سردادند ولی بعدها به وسیله همین مقوله به اسارت و برده کشی دیگران پرداختند. چه «ایسم »ها و حزب ها وگروهکهایی که جوانان ساده را به اسم آزادی در دام خود افکندند و به انحراف کشاندند.
عده ای از فیلسوفان، متکلمان و سیاستمداران برای کسب و تامین آزادی ملتهای مختلف بسیار کوشیدند، ولی با سوء استفاده ارباب سیاست و پول، آزادی انسانی به آزادی حیوانی و جنسی تبدیل گشت.
در این نوشتار، دیدگاه استاد شهید مرتضی مطهری در باره آزادی از منظر درون و برون دینی آمده است. پرسشهایی چون: آیا اسلام برای عنصر آزادی ارزش قایل است یا خیر؟ و آزادی را در چه دامنه و قلمرو فردی یا اجتماعی، فلسفی یا حقوقی، فکری یا عقیدتی، مادی یا معنوی معتقد است؟ و ملاک و معیار آزادی چیست؟... در این مقاله، پاسخ داده شد.
پیش از پرداختن به توضیح این گونه سؤالات لازم است حوزه علمی مسئله آزادی که به جهات گوناگون در علوم مختلف مطرح شد، بیان گردد.
در فلسفه علوم سیاسی از آزادی اجتماعی و سیاسی آن در بخش دموکراسی، در فلسفه متافیزیک در مبحث جبر و اختیار از آزادی فلسفی، در مسائل جدید کلامی درمسئله تعارض آزادی با محدودیتهای دینی از آزادی فردی، جنسی وغیره بحث می شود.
در نوشته های استاد شهید مطهری، مقوله آزادی مورد بحث قرار گرفت که در این مقال به آن می پردازیم.
در آغاز ; انواع و اقسام آزادی وحدود و ثغور آن، تعریف، ارزش و اهمیت آزادی، منشا و ملاک آن، قلمرو و محدوده آزادی را ملاحظه می کنیم.
تعریف آزادی
استاد برای مفهوم آزادی یک معنای سلبی که عبارت از نبود مانع باشد بیان می کند گویا ایشان برای نقطه مقابل آزادی یعنی اضطرار، اکراه و جبر، بار معنایی ایجابی قایل شده است:
(آزادی) «یعنی جلوی راهش را نگیرند، پیش رویش مانع ایجاد نکنند ممکن است یک موجود امنیت داشته باشد عوامل رشد هم داشته باشد ولی در عین حال موانع، جلوی رشدش را بگیرد». (1)
و نیز گفته است:
«هر موجود زنده ای که می خواهد راه رشد و تکامل را طی کند یکی از احتیاجاتش آزادی است پس آزادی یعنی نبودن مانع، انسانهای آزاد انسانهایی هستند که با موانعی که جلوی رشد و تکاملشان هست مبارزه می کنند، انسانهایی هستند که تن به وجود مانع نمی دهند». (2)
سپس استاد به نقل و نقد تعریف هگل پرداخته و چنین گفته است:
«از نظر هگل و مارکس آزادی جز آگاهی به ضرورت تاریخی نیست در کتاب مارکس و مارکسیسم از کتاب آنتی دورینگ تالیف انگلس نقل می کند که هگل نخستین کسی بود که رابطه آزادی و ضرورت را دقیقا نشان داد، از نظر او آزادی همانا درک ضرورت است.
ضرورت به همان اندازه نابیناست که درک نشود آزادی در استقلال، رویایی نسبت به قوانین نیست بلکه در شناخت این قوانین و در امکان به کار انداختن اصولی آنها در جهت مقاصد معینی است ». (3)
استاد در نقد این تعریف می نویسد:
«آیا بنابر اصل تقدم جامعه بر فرد و این که وجدان و شعور و احساس فرد یکسره ساخته شرایط اجتماعی و تاریخی مخصوصا شرایط اقتصادی است جایی برای آزادی باقی می ماند وانگهی آزادی همان آگاهی به ضرورت است یعنی چه؟ آیا فردی که در یک سیل بنیان کن قرار گرفته و آگاهی کامل دارد که ساعتی بعد سیل او را تا اعماق دریا فرو خواهد برد و یافردی که از قله بلند پرت شده و آگاهی دارد که به حکم ضرورت قانون ثقل لحظاتی بعد قطعه قطعه خواهد شد در فرو رفتن به دریا و یا سقوط به دره آزاد است؟ بنابر نظریه مادیت جبری تاریخی شرایط اجتماعی مادی محدود کننده انسان و جهت دهنده به او و سازنده وجدان و شخصیتها و اراده و انتخاب اوست و او در مقابل شرایط اجتماعی جز یک ظرف خالی و یک ماده خام محض نیست. انسان ساخته شرایط است نه شرایط ساخته انسان، شرایط پیشین مسیر بعدی انسان را تعیین می کند نه انسان مسیر آینده شرایط را، بنابر این آزادی به هیچ وجه معنی و مفهوم پیدا نمی کند». (4)
ارزش آزادی از منظر درون و بیرون دین
از دیدگاه استاد مطهری آزادی عنصر حیاتی و یکی از لوازم حیات و تکامل است. وی آن را علاوه بر عامل تربیت و امنیت، عامل سومی برای رشد و تکامل موجودات معرفی می کند. (5)
«آزادی یکی از بزرگترین و عالیترین ارزشهای انسانی است و به تعبیر دیگر جزء معنویات انسان است معنویات انسان یعنی چیزهایی که مافوق حد حیوانیت اوست آزادی برای انسان ارزشی مافوق ارزشهای مادی است انسانهایی که بویی از انسانیت برده اند حاضرند با شکم گرسنه و تن برهنه و در سخت ترین شرایط زندگی کنند ولی در اسارت یک انسان دیگر نباشند، آزاد زندگی کنند». (6)
و نیز می گوید: «انسانهابا اراده خودشان و اختیار خودشان با طرح ریزی خودشان برای جامعه شان راه تکامل جامعه را انتخاب کرده اند و جامعه را جلو برده اند». (7)
استاد، مصیبت تمدن اخیر را ایجاد محدودیتهای اجتماعی مخصوصا محدویت در آزادی فکری می داند و تبلیغات مکرر رسانه ها را عامل مسخ انسانها و از خود بیگانگی آنها معرفی می کند. (8)
استاد، علاوه بر اهمیت آزادی از منظر بیرون دینی به ارزش آن از منظر درون دینی می پردازد و نمونه هایی از آن را ذکر می کند. وی آزادی را عامل بقای اسلام و مایه تکامل معرفت دینی و احیای شریعت معرفی می کند. برای نمونه مناظره زهرة بن عبدالله سرکرده سپاه اسلام با رستم فرخزاد فرمانده سپاه ایران را می توان نام برد. وقتی که رستم از وی خواست که در اطراف دین اسلام توضیحاتی به او بدهد، زهرة بن عبد الله در پاسخ وی گفت: اساس، پایه و رکن دین دوچیز است: شهادت به یگانگی خدا و شهادت به رسالت محمدصلی الله علیه و آله و سلم و این که آنچه او گفته است از جانب خداست. رستم گفت: این که عیب ندارد دیگر چه ؟ زهره گفت: دیگر آزاد ساختن بندگان خدا از بندگی انسانهایی مانند خود. (9)
نمونه دیگر، داستان مفضل، یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام است وی در هنگام مناظره با مادیگران به پرخاش با آنها پرداخت. دهریها به او گفتند: ما در حضور امام صادق این حرفها و بالاتر از آنها را مطرح می کردیم لکن او نه تنها عصبانی نمی شد بلکه همه حرفهایمان رابا متانت گوش می داد و در انتها به پاسخ همه آنها می پرداخت. (10)
نمونه دیگر در اهمیت دادن اسلام به آزادی، وجود احتجاجات ائمه اطهار علیهم السلام است که استاد برای اطلاع بیشتر، خوانندگان را به احتجاج طبرسی و بحار الانوار مجلسی وغیره ارجاع می دهد. (11)
نمونه دیگر، نامه امام علی علیه السلام به امام حسن مجتبی علیه السلام است که فرمود: جان و روان خودت را گرامی بدار و از هر کار دنی و پست و از هر دنائت و پستی محترم بدار، پسرم هرگز بنده دیگری مباش; زیرا خدا تو را آزاد آفریده است. (12)
نمونه دیگر، آزاد گذاشتن پیامبر دخترانش را در انتخاب شوهر می باشد. (13)
نمونه دیگر از آزادی در اسلام مسئله زهد است که میان زهد و آزادگی پیوند کهن و ناگسستنی برقرار است. (14)
در اینجا ممکن است اشکالی مطرح شود و آن این که: در اسلام عنصری به نام تقوا وجود دارد تقوا یعنی خودنگهداری و ایجاد حدود و چهارچوبی برای خروج از زندگی حیوانی; و این دستور دینی، عبارت است از محدودیت انسان و زنجیر بستن به پای بشریت.
استاد در پاسخ به این اشکال فرمود: تقوا محدودیت نیست بلکه مصونیت است; زیرا محدودیت، زمانی است که انسان را از موهبت و سعادت محروم کنند اما چیزی که خطر را از انسان دفع می کند مصونیت است نه محدودیت. در واقع تقوا به انسان آزادی معنوی می دهد یعنی او را از اسارت و بندگی هوا و هوس آزاد می کند رشته آز و طمع وحسد و شهوت و خشم را از گردنش بر می دارد چنان که امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: تقوا را حفظ کنید و به وسیله تقوا برای خود مصونیت درست کنید (15) و نیز فرمود: همانا تقوا کلید درستی و توشه قیامت و آزادی از هر بندگی و نجات از هر تباهی است. (16)
ملاک و منشا آزادی
بحث کلیدی و مهم دیگری که در باب عنصر آزادی مطرح است، مسئله منشا و ملاک آزادی می باشد. استاد شهید، استعدادهای برتر را منشا آزادیهای متعالی و انسانی معرفی می کند و می فرماید:
«انسان استعدادهایی دارد برتر وبالاتر از استعدادهای حیوانی، این استعدادها یا از مقوله عواطف و گرایشها و تمایلات عالی انسانی است و یا از مقوله ادراکها و دریافتها و اندیشه هاست به هر حال همین استعدادهای برتر منشا آزادیهای متعالی او می شود». (17)
اما دیدگاه غربیان در این باب کاملا با نظر مذکور متفاوت است:
«در غرب ریشه و منشا آزادی را تمایلات و خواهشهای انسانی می دانند و آنجا که از اراده انسان سخن می گویند در واقع فرقی میان تمایل و اراده قایل نمی شوند. از نظر فلاسفه غرب انسان موجودی است دارای یک سلسله خواستها و می خواهد که اینچنین زندگی کند همین تمایل منشا آزادی عمل او خواهد بود». (18)
ولی این دیدگاه با توجه به دو قطبی و دو بعدی بودن انسان کاملا مردود شمرده می شود; انسان غیر از غرایز دانی حیوانی، فطریات عالی انسانی را نیز داراست و همین فطریات عالی آدمیان منشا آزادیهای متعالی بشریت می باشد. استاد در این باره می فرماید:
«آدمی یک سلسله استعدادهای مترقی و عالی دارد که ملاک انسانیت اوست تفکر منطقی انسان و نه هر چه که نامش تفکر است تمایلات عالی او نظیر تمایل به حقیقت جویی، تمایل به خیر اخلاقی، تمایل به جمال و زیبایی، تمایل به پرستش حق و... اینها از مختصات و ملاکهای انسانیت است ». (19)
ادامه دارد
پی نوشت ها:
1.گفتارهای معنوی، ص 13.
2.جامعه و تاریخ، ص 84.
3. همان مدرک، ص 85.
4.گفتارهای معنوی، ص 12.
5. انسان کامل، ص 48.
6. تکامل اجتماعی انسان، ص 15.
7. ر.ک: به فلسفه تاریخ، صص 260-259.
8.ر.ک: پیرامون انقلاب اسلامی، ص 43.
9. همان مدرک، ص 18.
10. ر.ک: پیرامون جمهوری اسلامی، ص 132.
11.نهج البلاغه، نامه 31; انسان کامل، ص 351-350.
12. ر.ک: نظام حقوق زن در اسلام.
13. سیری در نهج البلاغه، ص 231.
14. نهج البلاغه، خطبه 189.
15. نهج البلاغه، خطبه 157.
16. ر.ک: به سیری از نهج البلاغه، صص 207-206; ده گفتار، صص 29-27.
17. پیرامون انقلاب اسلامی، ص 7.
18. همان مدرک، ص 100; و نیز ر.ک: اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب، ص 39.
19. پیرامون انقلاب اسلامی، ص 101.